به گزارش مشرق، محمد بن مسلم يکي از اصحاب امام باقر عليه السلام نقل مي کند: روزى خدمت امام باقر عليه السلام بودم که يک جفت قمرى آمدند و روى ديوار نشسته طبق مرسوم خود بانگ مي کردند، و امام باقر عليه السلام ساعتى به آنها پاسخ مي گفت، سپس آماده پريدن گشتند، و چون روى ديوار ديگرى پريدند، قمرى نر يک ساعت بر قمرى ماده بانگ مىيکرد، سپس آماده پريدن شدند،
من عرض کردم: قربانت گردم، داستان اين پرندگان چه بود؟
فرمود: اى پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جاندارى را که خدا آفريده است نسبت بما شنواتر و فرمانبردارتر از انسان است، اين قمرى بماده خود بدگمان شده و او سوگند ياد کرده بود که نکرده است و گفته بود به داورى محمد بن على (عليه السلام)راضى هستى؟
پس هر دو بداورى من راضى گشته و من بقمرى نر گفتم: که نسبت به ماده خود ستم کرده اى او تصديقش کرد.
اصول کافى-ترجمه مصطفوى، ج2، 375
من عرض کردم: قربانت گردم، داستان اين پرندگان چه بود؟
فرمود: اى پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جاندارى را که خدا آفريده است نسبت بما شنواتر و فرمانبردارتر از انسان است، اين قمرى بماده خود بدگمان شده و او سوگند ياد کرده بود که نکرده است و گفته بود به داورى محمد بن على (عليه السلام)راضى هستى؟
پس هر دو بداورى من راضى گشته و من بقمرى نر گفتم: که نسبت به ماده خود ستم کرده اى او تصديقش کرد.
اصول کافى-ترجمه مصطفوى، ج2، 375