به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون یادداشت روز دوشنبه ۱۹ مرداد نوشت:
تناقض «اراده نظام» و مراد «غرب و جریان غربگرا» از مذاکرات ۳ سال اخیر (زمستان ۹۱ به این طرف)، حکایت ماجرایی است که جناب مولوی روایت میکند. «همچون مجنون در تنازع با شتر- گه شتر چربید و گه مجنون حُر / میل مجنون پس سوی لیلی روان- میل ناقه پس پی کُرّه روان/ ... گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم- ما دو ضد بس همرهی نالایقیم/ جان گشاده سوی بالا بالها- تن زده اندر زمین چنگالها/ میل جان اندر ترقی و شرف/ میل تن در کسب اسباب و علف». اراده نظام و ملت، رفع شرارت دشمن و ستاندن بهانه از اوست اما مراد غرب و جریان غربگرا، سلب اراده و استقلال ملی و گشودن پای دشمن به حریم سیاست و امنیت کشور است. به عبارت دیگر «برجام» (توافق نصف و نیمه وین) در متن یک کش و قوس مهمتر میان ما و غرب پدید آمده است. بنابراین متنی که نهایی میشود میتواند یکی از دو سرنوشت خوب یا بد را برای کشور ما رقم بزند. در حقیقت ماجرای توافق پیچیدگیهایی دارد که برخورد بسیط و ساده را برنمیتابد.
پس از سخنان کری که گفت اگر توافق به هم بخورد یک جریان سیاسی در ایران در انتخابات آتی دچار دردسر میشود، روایت وزیر خارجه انگلیس قابل تأمل است. فیلیپ هاموند در مصاحبه با العربیه میگوید «بعد از امضای توافق امید، این است که ایران بازیگر مسئولیتپذیر باشد و بتوان درباره مسائل دیگر از جمله دخالت ایران در امور دیگر کشورهای خلیج ]فارس[ ارتباط گرفت. اما ما باید واقعبین باشیم. ایران نظامی با یک صدا نیست، صداهای مختلفی شنیده میشود؛ افراطیها و اصلاحطلبان. ما باید امیدوار باشیم اصلاحطلبانی که میخواهند ایران نقشی مثبتتر ایفا کند، بحث را به نفع خود تمام کند اما این مسئله یک شبه اتفاق نمیافتد و قطعی نیست آن طور که امید داریم اتفاق بیفتد».
همزمان با این اظهارات و در حالی که وندی شرمن میگفت «متن توافق وین را با مشورت اسرائیل تهیه کردیم و اسرائیل بر بخش بزرگی از توافق اثر گذاشت»، ارنست مونیز خاطرنشان کرد «توافق وین بخشی از رویکرد امنیتی بزرگتر آمریکا برای خاورمیانه است... و به ما اجازه میدهد هر وقت بخواهیم تحریمها را برگردانیم». بدین ترتیب باید فاصله گذاشت میان اراده نظام و مردم از مذاکرات برای توافق خوب و عزتمندانهای که مسیر پیشرو را گشودهتر کند و مراد غرب (و غربگرایان) از همین روند مذاکره و توافق برای بستن دست و پای «جمهوری اسلامی ایران» در افق ۱۰ سال آینده. متأسفانه با تمام زحمت طاقتفرسای تیم مذاکره کننده، متن برجام ۱- از جامعیت و مانعیت لازم برخوردار نیست ۲- از برخی ابهامات مهم رنج میبرد ۳- برخلاف دستور حکیمانه رهبر انقلاب مبنی بر تعامل فکری با منتقدان صاحب نظر و رفع ضعفهای احتمالی تدوین شد و اصرار بر کتمان محتوا وجود داشت چنان که در قضایای پس از انتشار بیانیه لوزان و گزاره برگ آمریکایی از ماجرا- متأسفانه درست هم از آب درآمد- دیدیم ۴- شتاب غیر قابل توجیه و سؤال برانگیزی برای عبور از مسیر قانونی و اعلام تصویب برجام دیده میشود به نحوی که برخلاف صریح دستور رهبر معظم انقلاب کسانی برآنند که کار توافق مبتنی بر برجام را تمام شده القا کنند.
نکته مهم دیگر چراغ سبز غیرقانونی در متن جمعبندی مذاکرات (برجام) برای صدور قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و سپس انتشار بیانیه بیخاصیت وزارت خارجه در اعلام تحفظ نسبت به همین قطعنامه است! (حکایت همان کسی که در عرض خیابان دیوار کشیده و بالای آن هم چراغ چشمکزن خطر نصب کرده بود و میگفت چراغ را گذاشتهام تا رانندگان متوجه خطر باشند و به دیوار نکوبند؛ و دیوار را چیدهام تا چراغ را بالای آن نصب کنم!) اصلاً قبل از طی مسیر قانونی چرا تیم ما در برجام قطعنامه را پیشاپیش پذیرفته و امضا کرده که حالا بخواهد بگوید مفاد خطرناک آن را نمیپذیرد؟! این همه دستپاچگی و عجله برای چیست؟! جالبتر اینکه طبق اعلام و اذعان رسمی وزارت خارجه، متن ۱۵۹ صفحهای برجام صرفاً «ضمیمه» قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است و از سوی وزارت خارجه به درستی به عنوان ضمیمه الف قطعنامه منتشر شده است؛ یعنی اصالت با قطعنامه است نه برجام! در پیوست «ب» (اعلامیه) نیز مشارکت ۶ کشور در برجام منوط به تصویب قطعنامه شده است.
همچنین قطعنامه برخلاف ادعا، ذیل ماده ۴۱ فصل ۷ منشور سازمان ملل صادر شده و حداقل طی ۱۰ سال بعد نیز مطابق همین ماده ۴۱ پیگیری میشود. طبق بند ۳۰ قطعنامه، لغو همین قطعنامه طبق بند ۸ خواهد بود و براساس بند ۸، لغو قطعنامه ۲۲۳۱، ۱۰ سال بعد و در اقدام مطابق ماده ۴۱ منشور صورت خواهد گرفت. در طول این دوره نیز ۶ قطعنامه قبلی- برخلاف ادعا- لغو نمیشود بلکه براساس مکانیزم ماشه تعلیق میشود و در صورت کوچکترین طرح شکایت از سوی غرب یا حتی ایران، باید برای «ادامه تعلیق» قطعنامههای مذکور و تحریمهای مندرج در آنها رأیگیری مجدد انجام شود؛ و اگر یکی از کشورهای مقابل رأی ندهد، آن قطعنامهها به صورت اتوماتیک در یک ظرف زمانی ۲ ماهه به نقطه اول خود باز خواهد گشت! در این بستر حقوقی تصور کنید فلان سرمایهگذار و شرکت خارجی چگونه جرأت میکند همکاری میان مدت داشته باشد؟
آیا میتوان «ضمیمه» قطعنامه را قبول داشت و اصل آن را - با وجود پذیرش در توافق برجام- نپذیرفت؟! قطعنامه ۲۲۳۱ به عنوان رکن حقوقی و بینالمللی برجام اگر هیچ ایراد و اشکالی نداشت جز بند ۳ و ۴، قطعاً خلاف منافع و مصالح و امنیت ملی ما بود. بند ۳ که مشابه آن در متن برجام نیز قید شده و جزو مبانی اجرایی برجام است، با تأکید چند باره بر کلمات میگوید «از مدیر کل آژانس میخواهد راستیآزمایی و نظارت بر تعهدات مرتبط هستهای ایران را برای تمدید اجرای این تعهدات وفق برجام انجام دهد و مجدداً تأکید میکند که ایران باید به طور کامل آن گونه که آژانس درخواست مینماید همکاری کند تا آژانس بتواند تمام موضوعات معوقه به نحو مشخص شده در گزارشهایش را حل کند». «همکاری کامل آن گونه که آژانس مطالبه میکند» یک عبارت مطلق و مؤکد است. تن دادن به این بند به معنای تن دادن به همه خواستهای آژانس از جمله در مسائل امنیتی و نظامی و اطلاعاتی است، آن هم درباره آژانس و مدیر کلی که بد سابقه هستند و هرگز بیطرف عمل نکردهاند.
در عین حال قطعاً در میانه راه به جایی میرسید که نمیتوانید به پذیرش مطالبات آژانس ادامه دهید. اگر بخواهید «نه» بیاورید، رکن توافق را به هم زدهاید ضمن اینکه بهانه دست طرف مقابل دادهاید تا مکانیسم ماشه را به اجرا بگذارد و تعهدات نیم بند خود را به هم بزند در حالی که شما در نقطه صفر نیستید بلکه تا آن هنگام- و قبل از شروع اجرای تعهدات غرب- دو سوم (۱۴ هزار دستگاه) از سانتریفیوژها را از حالت آبشاری در آورده و در انبار گذاشتهاید، ۹۷۰۰ کیلوگرم از مجموع حدود ۱۰ هزار کیلو اورانیوم غنی شده را به خارج کشور فرستادهاید، قلب رآکتور اراک را بتون ریختهاید و برخی اطلاعات مهم را به آژانسی سپردهاید که از متهمان درز اطلاعات در پرونده ترور متخصصان هستهای ایران است. این یعنی مسیر خوردن چوب و پیاز با هم. بحثهای تحریم موشکی و تسلیحاتی و احتمالاً تداوم بلوکه ماندن پولهای فروش نفت و عدم همزمانی اجرای تعهدات، و برگشتناپذیری تعهدات ما در مقابل برگشتپذیری سریع وعدههای غرب، موضوعات متنوع دیگری، خارج از مجال این بحث است.
دقیقاً به همین دلایل است که رهبر معظم انقلاب چند بار به تأکید فرمودهاند متن فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی بررسی شود و در صورت تصویب، راههای نقض عهد طرف مقابل (به عنوان طرف بد عهد و بد سابقه) بسته شود یا اینکه متن فراهم آمده نه به صورت رأی کلی آری و خیر بلکه به شکل دقیق و جزء به جزء بررسی شود. این صراحت و دقت کجا و برخی مصلحتسازیها مبنی بر اینکه «برجام، توافق و معاهده نیست»، «تعهدآور نیست» «نباید مجلس، برجام را تبدیل به تعهد حقوقی کند»، «مصلحت نیست مجلس توافق را بررسی کند حتی اگر تکلیف قانون اساسی باشد» و... کجا؟ حتی اگر درباره بسته شدن راه پیشرفت علمی و محدودیتهای فنی دغدغه نداریم آیا نباید بپرسیم تأکید حکیمانه رهبر معظم انقلاب کجا که فرمودند «تحریمها باید یکجا و به طور کامل در همان روز توافق لغو شود» و محتوای برجام و قطعنامه کجا که تعلیق پر ابهام و به سرعت قابل بازگشت تحریمها را به مرحله بعد از خلع ید ایران از دو سوم سانتریفیوژها و ۹۸ درصد ذخایر اورانیوم غنی شده و بازرسیهای علیالاطلاق آژانس موکول میکند؟ قطعاً این روند بدون صرف حداقل ۴-۵ سال زمان قابل بازگشت به نقطه صفر نیست.
متن موجود کیلومترها با توافق مطلوب و منطبق با مقدورات ما فاصله دارد و به یک بازی مار و پله با مهندسی و چیدمان شیطنتآمیز برای عقبگرد ایران به نقطه اول بسیار شبیهتر است تا نقشه تنشزدایی و حل اختلافات میان ایران و غرب. منطق «مجبوریم این توافق را بپذیریم»! یک مغالطه بزرگ درباره مقدورات و توانمندیهای ماست که نه کمترین مطابقتی با واقعیتها دارد و نه قابل انطباق با همت بلند مردم و مقتدای ماست. بله مطلوب این است که معایب بزرگ برجام و راههای نقض عهد طرف مقابل در آن بسته شود. این معایب را باید شناخت و شناساند. افکار عمومی و نخبگان و جوانان ما باید توجیه باشند اراده نظام و اراده جریان غربزدهای که میخواهد استقلال و عزت کشور را قربانی زیادهخواهی غرب کند دو تاست و بنابراین باید پای کار عزت و استقلال آمد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارهای چند سال پیش «باید کاری کنیم که هر جوانی بتواند با اندکی تأمل، خودش استنتاج کند که چه کار باید بکند.
یعنی این حالت انتظار که ببینیم ]از سوی رهبری[ چه اشارهای میشود، حالت خوبی است اما خطرناک است. به خاطر اینکه قابل تداوم نیست. چند وقت؟ چه مدت؟ همین جور باید نشست و منتظر اشاره بود؛ یک کارهایی هم هست که با اشاره فهمیده نمیشود، بایستی تبیین کرد، تصریح کرد. البته این حالت ترصّد و آمادگی خوب استها! همه ماها باید آماده باشیم از بالا تا پایین، برای اینکه ببینیم اقتضای تکلیف چی هست. یعنی لباس رزممان دم دستمان باشد، اگر به تنمان نیست و این حالت خوب است اما کافی نیست. باید کاری بکنید که هر کس بتواند تکلیفش را بفهمد و تشخیص دهد. کسانی که بصیرتشان در حد لازم بوده، اینها نلغزیدند.»
همین جا و به اجمال باید نوشت که کسی حق ندارد با ادعای بیشتر فهمیدن و دانستن، از دیگران مالیات بگیرد یا خلاف اخلاق و انصاف رفتار کند؛ چه تصویب توافق را «مصلحت» یا «ضرورت» بداند و چه عدم تصویب و رد آن را. یک هدف مهم دشمن، به هم زدن اخوت و الفت و همدلی میان کلّیت ملت و نظام- و به مفهوم اخص میان نیروهای انقلابی- است.
به تعبیر امیر مؤمنان «الانصاف یرفع الخلاف و یوجب الایتلاف. انصاف، اختلافها را از میان برمیدارد و موجب الفت و همبستگی میشود». برجام تصویب شود یا نشود و قبل یا بعد از هر موضوع اختلافی مشابهی، باید متذکر باشیم که اخوت و الفت، رحمت خاص الهی و علت موجده و مبقیه عزت و اقتدار ماست. نباید مجال جولان و دو به هم زنی را برای بدخواهان یا عناصر کم ظرفیت- از هر دو طرف بحث- فراهم کرد. باید پیچیدگیهای آوردگاه جدید مبارزه با استکبار را فهمید و به تناسب آن به میدان آمد. کشیدن ترمز نیروهای مؤمن یا تهییج آنها به شتابزدگی و واکنشهای فاقد تدبیر و سنجش هر دو خلاف مصلحت است. حسن ظن، تعمیق ارتباطات، تحمل هم و شنیدن از یکدیگر، و تقویت تعامل و انسجام سازمانی میتواند ما را در مسیر الفت پیش ببرد.
تناقض «اراده نظام» و مراد «غرب و جریان غربگرا» از مذاکرات ۳ سال اخیر (زمستان ۹۱ به این طرف)، حکایت ماجرایی است که جناب مولوی روایت میکند. «همچون مجنون در تنازع با شتر- گه شتر چربید و گه مجنون حُر / میل مجنون پس سوی لیلی روان- میل ناقه پس پی کُرّه روان/ ... گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم- ما دو ضد بس همرهی نالایقیم/ جان گشاده سوی بالا بالها- تن زده اندر زمین چنگالها/ میل جان اندر ترقی و شرف/ میل تن در کسب اسباب و علف». اراده نظام و ملت، رفع شرارت دشمن و ستاندن بهانه از اوست اما مراد غرب و جریان غربگرا، سلب اراده و استقلال ملی و گشودن پای دشمن به حریم سیاست و امنیت کشور است. به عبارت دیگر «برجام» (توافق نصف و نیمه وین) در متن یک کش و قوس مهمتر میان ما و غرب پدید آمده است. بنابراین متنی که نهایی میشود میتواند یکی از دو سرنوشت خوب یا بد را برای کشور ما رقم بزند. در حقیقت ماجرای توافق پیچیدگیهایی دارد که برخورد بسیط و ساده را برنمیتابد.
پس از سخنان کری که گفت اگر توافق به هم بخورد یک جریان سیاسی در ایران در انتخابات آتی دچار دردسر میشود، روایت وزیر خارجه انگلیس قابل تأمل است. فیلیپ هاموند در مصاحبه با العربیه میگوید «بعد از امضای توافق امید، این است که ایران بازیگر مسئولیتپذیر باشد و بتوان درباره مسائل دیگر از جمله دخالت ایران در امور دیگر کشورهای خلیج ]فارس[ ارتباط گرفت. اما ما باید واقعبین باشیم. ایران نظامی با یک صدا نیست، صداهای مختلفی شنیده میشود؛ افراطیها و اصلاحطلبان. ما باید امیدوار باشیم اصلاحطلبانی که میخواهند ایران نقشی مثبتتر ایفا کند، بحث را به نفع خود تمام کند اما این مسئله یک شبه اتفاق نمیافتد و قطعی نیست آن طور که امید داریم اتفاق بیفتد».
همزمان با این اظهارات و در حالی که وندی شرمن میگفت «متن توافق وین را با مشورت اسرائیل تهیه کردیم و اسرائیل بر بخش بزرگی از توافق اثر گذاشت»، ارنست مونیز خاطرنشان کرد «توافق وین بخشی از رویکرد امنیتی بزرگتر آمریکا برای خاورمیانه است... و به ما اجازه میدهد هر وقت بخواهیم تحریمها را برگردانیم». بدین ترتیب باید فاصله گذاشت میان اراده نظام و مردم از مذاکرات برای توافق خوب و عزتمندانهای که مسیر پیشرو را گشودهتر کند و مراد غرب (و غربگرایان) از همین روند مذاکره و توافق برای بستن دست و پای «جمهوری اسلامی ایران» در افق ۱۰ سال آینده. متأسفانه با تمام زحمت طاقتفرسای تیم مذاکره کننده، متن برجام ۱- از جامعیت و مانعیت لازم برخوردار نیست ۲- از برخی ابهامات مهم رنج میبرد ۳- برخلاف دستور حکیمانه رهبر انقلاب مبنی بر تعامل فکری با منتقدان صاحب نظر و رفع ضعفهای احتمالی تدوین شد و اصرار بر کتمان محتوا وجود داشت چنان که در قضایای پس از انتشار بیانیه لوزان و گزاره برگ آمریکایی از ماجرا- متأسفانه درست هم از آب درآمد- دیدیم ۴- شتاب غیر قابل توجیه و سؤال برانگیزی برای عبور از مسیر قانونی و اعلام تصویب برجام دیده میشود به نحوی که برخلاف صریح دستور رهبر معظم انقلاب کسانی برآنند که کار توافق مبتنی بر برجام را تمام شده القا کنند.
نکته مهم دیگر چراغ سبز غیرقانونی در متن جمعبندی مذاکرات (برجام) برای صدور قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و سپس انتشار بیانیه بیخاصیت وزارت خارجه در اعلام تحفظ نسبت به همین قطعنامه است! (حکایت همان کسی که در عرض خیابان دیوار کشیده و بالای آن هم چراغ چشمکزن خطر نصب کرده بود و میگفت چراغ را گذاشتهام تا رانندگان متوجه خطر باشند و به دیوار نکوبند؛ و دیوار را چیدهام تا چراغ را بالای آن نصب کنم!) اصلاً قبل از طی مسیر قانونی چرا تیم ما در برجام قطعنامه را پیشاپیش پذیرفته و امضا کرده که حالا بخواهد بگوید مفاد خطرناک آن را نمیپذیرد؟! این همه دستپاچگی و عجله برای چیست؟! جالبتر اینکه طبق اعلام و اذعان رسمی وزارت خارجه، متن ۱۵۹ صفحهای برجام صرفاً «ضمیمه» قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است و از سوی وزارت خارجه به درستی به عنوان ضمیمه الف قطعنامه منتشر شده است؛ یعنی اصالت با قطعنامه است نه برجام! در پیوست «ب» (اعلامیه) نیز مشارکت ۶ کشور در برجام منوط به تصویب قطعنامه شده است.
همچنین قطعنامه برخلاف ادعا، ذیل ماده ۴۱ فصل ۷ منشور سازمان ملل صادر شده و حداقل طی ۱۰ سال بعد نیز مطابق همین ماده ۴۱ پیگیری میشود. طبق بند ۳۰ قطعنامه، لغو همین قطعنامه طبق بند ۸ خواهد بود و براساس بند ۸، لغو قطعنامه ۲۲۳۱، ۱۰ سال بعد و در اقدام مطابق ماده ۴۱ منشور صورت خواهد گرفت. در طول این دوره نیز ۶ قطعنامه قبلی- برخلاف ادعا- لغو نمیشود بلکه براساس مکانیزم ماشه تعلیق میشود و در صورت کوچکترین طرح شکایت از سوی غرب یا حتی ایران، باید برای «ادامه تعلیق» قطعنامههای مذکور و تحریمهای مندرج در آنها رأیگیری مجدد انجام شود؛ و اگر یکی از کشورهای مقابل رأی ندهد، آن قطعنامهها به صورت اتوماتیک در یک ظرف زمانی ۲ ماهه به نقطه اول خود باز خواهد گشت! در این بستر حقوقی تصور کنید فلان سرمایهگذار و شرکت خارجی چگونه جرأت میکند همکاری میان مدت داشته باشد؟
آیا میتوان «ضمیمه» قطعنامه را قبول داشت و اصل آن را - با وجود پذیرش در توافق برجام- نپذیرفت؟! قطعنامه ۲۲۳۱ به عنوان رکن حقوقی و بینالمللی برجام اگر هیچ ایراد و اشکالی نداشت جز بند ۳ و ۴، قطعاً خلاف منافع و مصالح و امنیت ملی ما بود. بند ۳ که مشابه آن در متن برجام نیز قید شده و جزو مبانی اجرایی برجام است، با تأکید چند باره بر کلمات میگوید «از مدیر کل آژانس میخواهد راستیآزمایی و نظارت بر تعهدات مرتبط هستهای ایران را برای تمدید اجرای این تعهدات وفق برجام انجام دهد و مجدداً تأکید میکند که ایران باید به طور کامل آن گونه که آژانس درخواست مینماید همکاری کند تا آژانس بتواند تمام موضوعات معوقه به نحو مشخص شده در گزارشهایش را حل کند». «همکاری کامل آن گونه که آژانس مطالبه میکند» یک عبارت مطلق و مؤکد است. تن دادن به این بند به معنای تن دادن به همه خواستهای آژانس از جمله در مسائل امنیتی و نظامی و اطلاعاتی است، آن هم درباره آژانس و مدیر کلی که بد سابقه هستند و هرگز بیطرف عمل نکردهاند.
در عین حال قطعاً در میانه راه به جایی میرسید که نمیتوانید به پذیرش مطالبات آژانس ادامه دهید. اگر بخواهید «نه» بیاورید، رکن توافق را به هم زدهاید ضمن اینکه بهانه دست طرف مقابل دادهاید تا مکانیسم ماشه را به اجرا بگذارد و تعهدات نیم بند خود را به هم بزند در حالی که شما در نقطه صفر نیستید بلکه تا آن هنگام- و قبل از شروع اجرای تعهدات غرب- دو سوم (۱۴ هزار دستگاه) از سانتریفیوژها را از حالت آبشاری در آورده و در انبار گذاشتهاید، ۹۷۰۰ کیلوگرم از مجموع حدود ۱۰ هزار کیلو اورانیوم غنی شده را به خارج کشور فرستادهاید، قلب رآکتور اراک را بتون ریختهاید و برخی اطلاعات مهم را به آژانسی سپردهاید که از متهمان درز اطلاعات در پرونده ترور متخصصان هستهای ایران است. این یعنی مسیر خوردن چوب و پیاز با هم. بحثهای تحریم موشکی و تسلیحاتی و احتمالاً تداوم بلوکه ماندن پولهای فروش نفت و عدم همزمانی اجرای تعهدات، و برگشتناپذیری تعهدات ما در مقابل برگشتپذیری سریع وعدههای غرب، موضوعات متنوع دیگری، خارج از مجال این بحث است.
دقیقاً به همین دلایل است که رهبر معظم انقلاب چند بار به تأکید فرمودهاند متن فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی بررسی شود و در صورت تصویب، راههای نقض عهد طرف مقابل (به عنوان طرف بد عهد و بد سابقه) بسته شود یا اینکه متن فراهم آمده نه به صورت رأی کلی آری و خیر بلکه به شکل دقیق و جزء به جزء بررسی شود. این صراحت و دقت کجا و برخی مصلحتسازیها مبنی بر اینکه «برجام، توافق و معاهده نیست»، «تعهدآور نیست» «نباید مجلس، برجام را تبدیل به تعهد حقوقی کند»، «مصلحت نیست مجلس توافق را بررسی کند حتی اگر تکلیف قانون اساسی باشد» و... کجا؟ حتی اگر درباره بسته شدن راه پیشرفت علمی و محدودیتهای فنی دغدغه نداریم آیا نباید بپرسیم تأکید حکیمانه رهبر معظم انقلاب کجا که فرمودند «تحریمها باید یکجا و به طور کامل در همان روز توافق لغو شود» و محتوای برجام و قطعنامه کجا که تعلیق پر ابهام و به سرعت قابل بازگشت تحریمها را به مرحله بعد از خلع ید ایران از دو سوم سانتریفیوژها و ۹۸ درصد ذخایر اورانیوم غنی شده و بازرسیهای علیالاطلاق آژانس موکول میکند؟ قطعاً این روند بدون صرف حداقل ۴-۵ سال زمان قابل بازگشت به نقطه صفر نیست.
متن موجود کیلومترها با توافق مطلوب و منطبق با مقدورات ما فاصله دارد و به یک بازی مار و پله با مهندسی و چیدمان شیطنتآمیز برای عقبگرد ایران به نقطه اول بسیار شبیهتر است تا نقشه تنشزدایی و حل اختلافات میان ایران و غرب. منطق «مجبوریم این توافق را بپذیریم»! یک مغالطه بزرگ درباره مقدورات و توانمندیهای ماست که نه کمترین مطابقتی با واقعیتها دارد و نه قابل انطباق با همت بلند مردم و مقتدای ماست. بله مطلوب این است که معایب بزرگ برجام و راههای نقض عهد طرف مقابل در آن بسته شود. این معایب را باید شناخت و شناساند. افکار عمومی و نخبگان و جوانان ما باید توجیه باشند اراده نظام و اراده جریان غربزدهای که میخواهد استقلال و عزت کشور را قربانی زیادهخواهی غرب کند دو تاست و بنابراین باید پای کار عزت و استقلال آمد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارهای چند سال پیش «باید کاری کنیم که هر جوانی بتواند با اندکی تأمل، خودش استنتاج کند که چه کار باید بکند.
یعنی این حالت انتظار که ببینیم ]از سوی رهبری[ چه اشارهای میشود، حالت خوبی است اما خطرناک است. به خاطر اینکه قابل تداوم نیست. چند وقت؟ چه مدت؟ همین جور باید نشست و منتظر اشاره بود؛ یک کارهایی هم هست که با اشاره فهمیده نمیشود، بایستی تبیین کرد، تصریح کرد. البته این حالت ترصّد و آمادگی خوب استها! همه ماها باید آماده باشیم از بالا تا پایین، برای اینکه ببینیم اقتضای تکلیف چی هست. یعنی لباس رزممان دم دستمان باشد، اگر به تنمان نیست و این حالت خوب است اما کافی نیست. باید کاری بکنید که هر کس بتواند تکلیفش را بفهمد و تشخیص دهد. کسانی که بصیرتشان در حد لازم بوده، اینها نلغزیدند.»
همین جا و به اجمال باید نوشت که کسی حق ندارد با ادعای بیشتر فهمیدن و دانستن، از دیگران مالیات بگیرد یا خلاف اخلاق و انصاف رفتار کند؛ چه تصویب توافق را «مصلحت» یا «ضرورت» بداند و چه عدم تصویب و رد آن را. یک هدف مهم دشمن، به هم زدن اخوت و الفت و همدلی میان کلّیت ملت و نظام- و به مفهوم اخص میان نیروهای انقلابی- است.
به تعبیر امیر مؤمنان «الانصاف یرفع الخلاف و یوجب الایتلاف. انصاف، اختلافها را از میان برمیدارد و موجب الفت و همبستگی میشود». برجام تصویب شود یا نشود و قبل یا بعد از هر موضوع اختلافی مشابهی، باید متذکر باشیم که اخوت و الفت، رحمت خاص الهی و علت موجده و مبقیه عزت و اقتدار ماست. نباید مجال جولان و دو به هم زنی را برای بدخواهان یا عناصر کم ظرفیت- از هر دو طرف بحث- فراهم کرد. باید پیچیدگیهای آوردگاه جدید مبارزه با استکبار را فهمید و به تناسب آن به میدان آمد. کشیدن ترمز نیروهای مؤمن یا تهییج آنها به شتابزدگی و واکنشهای فاقد تدبیر و سنجش هر دو خلاف مصلحت است. حسن ظن، تعمیق ارتباطات، تحمل هم و شنیدن از یکدیگر، و تقویت تعامل و انسجام سازمانی میتواند ما را در مسیر الفت پیش ببرد.