به گزارش مشرق، میزگرد «سبک زندگی و اصول هدایت در مکتب امام صادق(ع)» با هدف آشنایی با سیره آن حضرت و انطباق معیارها و اصول هدایت و ارشاد مردم با حضور حجت الاسلام شریعت زاده و حجت الاسلام علی سعیدیان برگزار شد.
به طور اجمالی شخصیت و زندگی امام صادق (ع) را معرفی کنید.
حجت الاسلام شریعت زاده: حضور امام و حجت الهی در جامعه باید با تمام شرایط آن سنجیده شود. امام صادق (ع) به عنوان شیخ الائمه در میان ائمه اطهار علیهم السلام شناخته میشوند به این دلیل که از لحاظ سنی و مدت امامت از سایر آن بزرگان عمر طولانی تری داشته و درنتیجه فرصت بیشتری برای هدایت و امامت داشته است. به طور اجمالی زندگی آن حضرت را به چند دسته می توان تقسیم کرد: قسمت اول مربوط به ایامی است که در زیر سایه امامت پدر بزرگوار خود، امام محمدباقر(ع)، زندگی می کردند که اواخر دوران حکومت بنی امیه بود. درنتیجه درگیری های بنی عباس هم با امام محمدباقر(ع) و خانواده آن بزرگوار به خصوص با امام صادق (ع) زیاد بود و شعار آن ها این بود که با فریبکاری از طریق خون حضرت سیدالشهدا (ع) مردم را به همراهی با خود دعوت میکردند، چنین ظاهرسازی در زمانه ما هم اتفاق افتاده که شعار خاصی سر داده ایم و سوء استفاده از آن کرده ایم. شعار آن ها این بود که «یالثارات الحسین(ع)». بدتر از شعار این بود که در این زمانه فرزندان اهل بیت علیهم السلام با آنها همراه بودند که نوادگان امام حسن مجتبی(ع) بودند که با امام دیدار داشتند و از آن حضرت خواستند که تاییدشان کند، اما ایشان فرمودند که «من در جبین بنی عباس صدق و صفایی نمی بینم، چون اسم حضرت سیدالشهدا(ع) را می آورند اما در باطن با ما دشمنی دارند.» پیش بینی آن حضرت هم درست بود، چراکه وقتی بنی عباس حکومت را در دست گرفتند، اولین اقدام آنها این بود که محمد و ابراهیم از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) را کشتند. بعدها منصور دوانیقی حکومت را در دست گرفت و بیشترین آزار را نسبت به اهل بیت علیهم السلام را شروع کرد. حتی در بحث علمی، اهل سنتی که شاگردان امام صادق (ع) بودند در برابر ایشان صف آرایی کردند. البته آن حضرت پاسخ می دادند. اما نکته مهم در زندگانی ائمه اطهار علیهم السلام، نبودن یار و نصرتی از جانب شیعیان است که این مشکل گریبانگیر اهل بیت علیهم السلام شد، افرادی که ضعیف الاعتقاد بودند.
قسمت دوم زندگی امام صادق (ع) به دوران وفات امام محمدباقر (ع) و قبل از به حکومت رسیدن بنی عباس مربوط است. در این دوران فرصت علمی پیش آمد و امام صادق (ع) تا توانستند کار فرهنگی کردند. خلائی در نظام اهل سنت وجود دارد که خلاء حدیثی آنهاست، چون میگفتند «کتاب الهی در نزد ماست و به حدیث کاری نداریم.» اهل بیت علیهم السلام از این خلاء استفاده کردند، چون قرآن کریم بدون کلام ولی الهی و انسان مطلق معنا ندارد، یعنی اگر بدون معلم به سراغ درک قرآن برویم در بسیاری موارد در معنا و مفهوم دچار تناقض می شویم. در روایتی در رجال کشی نقل شده که حسن بن علی وشاء که از کوفیان بود، نقل کرده که در مسجد کوفه نهصد نفر را دیدم که با یکدیگر می گفتند: «حدثنی جعفر بن محمد(ع)» یعنی امام صادق (ع) فرصتی را به وجود آوردند که تمام شهر مدینه به حوزه وسیع معارف و دین تبدیل شد و در بعضی از منابع مانند کشف القمه شیخ حر نوشته شده تا چهارهزار نفر در محضر درس آن حضرت وارد می شدند.
فقه ، عرفان و کلام جنبههای اصلی علمی مکتب امام صادق (ع) است
فعالیت آن حضرت چندین شعبه داشت: شعبه فقهی که در دست محمد بن مسلم و آل اعین بود که در آن شیعیان درجه اول معلمان فقه مردم شدند و از مدینه به تمام بلاد اسلامی صادر می شد. در این میان شخص امام صادق (ع) و شیعیانی که زیرنظر ایشان عقاید و احکام آن حضرت را بیان می کردند به «جعفری» مشهور هستند، چون آن حضرت روایات فقهی مربوط به دوران حضرت امیرالمؤمنین (ع) را بسط دادند. البته افرادی مانند ابوحنیفه و مالک بن انس از گروه اهل سنت هم در درس فقه آن حضرت شرکت داشتند. کتابی در این بخش معرفی می کنم که استاد اسد حیدر تالیف کرده به نام «الامام الصادق(ع) و المذاهب الاربعه» که در مقالات فارسی بسیار دیده ام که از قلم این استاد استفاده کرده اند. حتی ابوحنیفه در کتابش به این نکته اشاره کرده که به آن حضرت عرض کرد: «یا اباعبدالله! ما اصبرک علی الصلاة» و درجای دیگر می گوید: «فقیه تر از جعفر بن محمد(ع) ندیده ام.» و یا مالک بن انس درباره آن حضرت گفته است: «شخصی را مدینه دیده ام که یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن می خواند.» این نکته مربوط به زمانی است که آن حضرت در منزل بودند و نشان می دهد این افراد خدمت آن حضرت هم رسیده اند. البته نگاه اهل سنت نسبت به اهل بیت علیهم السلام، نگاه یک محدث و فقیه است و با نگاه ما نسبت به آن بزرگان به عنوان امام و حجت الهی تفاوت دارد. به همین دلیل است که بیشترین روایات را به نقل از امام صادق (ع) و کمترین را از حضرت سیدالشهدا(ع) داریم. چون زندگی حضرت سیدالشهدا(ع) در خفقان گذاشت، حتی نقل شده که آن حضرت در مسجدالحرام بودند و عربی برای پرسیدن مسئله وارد شد و از ابن عباس که در کنار ایشان بود مسئله را پرسید. درحالیکه ابن عباس علم خود را از آن بزرگان دارد. اما دردوران امام صادق (ع)، آن حضرت فعالیت داشتند. این سوال برای پیش می آید که هرگاه در اصل و پایه های نظام درگیر شویم، خوب می توانند در مورد فرهنگ ما کار کنند و می بینند که وقتی ما درگیر مسائل دیگر هستیم در فرهنگ حجاب و امور دیگر فعالیت می کنند. همان طور که امام صادق (ع) در بحرانها و درگیری ها به این صورت فعالیت کردند، اگر ما در نزاعات مشغول شویم و زیر پرچم واحدی حرکت نکنیم امور فرهنگی ما در خطر خواهد بود.
نکته دوم در زمان آن حضرت عرفان و کلام است که در کلام افرادی مانند سفیان سوری و نصر بن کثیر شاگرد آن حضرت بودند. در روایتی نقل شده که زمانی امام صادق (ع) وارد مسجد شدند و ابوحنیفه به ایشان عرض کرد: «یابن رسول الله! این عصایی که در دست شماست چقدر کهنه است.» امام صادق (ع) فرمود: «عصای جدم رسول خدا(ص) است.» ابوحنیفه جلو آمد که عصا را ببوسد، امام صادق (ع) فرمودند که بیا تحت نظام پیغمبر اسلام(ص) حرکت کن، این تکه ای چوب است. وقتی امام محمد باقر(ع) روایت می خواندند چون جو بنی امیه حاکم بود، می فرمودند: «قال ابی» یا «قال جدی» ولی امام صادق (ع) می فرمودند: «قال رسول الله» و یا مستقیما می فرمودند: «قال الله تبارک و تعالی» و این نشان از سیطره آن حضرت بر بحث فرهنگی دارد.
از گذشته امام صادق (ع) برای آینده برنامه ارائه دهیم
حجت الاسلام سعیدیان: زندگی امام صادق (ع) را در منظری متفاوت از بحث حجت الاسلام شریعت زاده مطرح می کنم. بعد از یک دوره احساس برای جذب به سمت مکتب تشیع، دوره ای که مظلومیت حضرت سیدالشهدا(ع) و امام سجاد(ع) بود، لازم بود که این احساس با علم تقویت شود. یعنی تنها احساس کاربرد ندارد. مانند اینکه عزداری برای امام حسین (ع) باید همراه با معرفت باشد. دوره زندگی امام صادق (ع) با عنوان دوره جذب شناخته می شود. امام صادق (ع) با استفاده از مظلومیت ها و سختی هایی که اجداد بزرگوارش تحمل کرده بودند زمینه را بر جذب و دعوت مردم با استفاده از اصولی نهادینه کردند. بررسی کردن سیره اهل بیت علیهم السلام در تطبیق با شرایط روز بسیار مفید است. در جملات بزرگانی می خواندم که یکی از ایرادات جامعه شیعه این است که بیشتر به گذشته می پردازد و از این گذشته برای آینده برنامه ای ارائه نمی دهد.
امام صادق (ع) با تمام کرسی درس و بحث، بزرگترین کاری که انجام دادند ایجاد جذابیت برای مکتب تشیع بود و مردم را دعوت به تشیع کرد. اما آن حضرت چگونه احساس را به عقل و منطق پیوند زده و جذب به شیعه کردند و به قدری قوی کار کردند که دشمن را هم به تحسین واداشتند؟ روش های دعوت امام صادق (ع) را بررسی می کنم.
اولین اصل در دعوت امام صادق (ع)، موضوع شناسی است که آن حضرت در تمام دعوت ها به کار بردند.به این عنوان که اگر آن حضرت و شاگردان ایشان بنا را بر دفاع از توحید یا حضرت علی بن ابیطالب (ع) می گذارند، با تسلط کامل علمی ورود پیدا میکنند. احساس در دوره امام حسین (ع) بود که امروزه هم نیاز است اما این احساس باید با عقل و علم تقویت شود. امروز هم می توان این اصل را در جامعه اجرا کرد. به این ترتیب یکی از عوامل عزت شیعه در دوران آن حضرت اتفاق افتاد. در سیره آن حضرت نقل شده که ابوخالد کابلی وارد مسجد شد و دید که مؤمن طاق برای مردم منبر رفته است. ابوخالد اعتراض کرد و گفت: «امام(ع) به من فرموده است حرف از دین نزن. چرا شما حرف می زنی؟» مؤمن جواب داد که این مطلب را به من نفرموده اند. هر دو به محضر امام صادق (ع) رفتند و ابوخالد با ناراحتی ماجرا را به آن حضرت عرض کرد. آن حضرت فرمود: «من به تو گفته ام که صحبت نکنی، اما مؤمن باید صحبت کند. مؤمن در مباحث علمی و دفاع از توحید و تشیع هم خوب اوج می گیرد و هم خوب فرود می آید، اما تو فقط خوب اوج می گیری. پس قدرت لازم برای دفاع از دین و تشیع نداری.» اگر قرار است به عنوان یک دیندار، مؤمن، بسیجی و یا فرد پایبند به خون شهدا و امام و رهبری از دین دفاع کنیم، باید عالمانه این کار را انجام بدهیم. ادعا داریم که فعالیت ما امر به معروف و نهی از منکر است، اما دقت کنیم تا چه اندازه فعالیت امروزه ما مانند سیره امام صادق (ع) و اهل بیت علیهم السلام است؟
برخورد تند و خشن فقط مخصوص کسانی است که با تعمد و برنامه قصد از بین بردن برنامه های جامعه را دارند. در حالیکه بخشی از جوانان و مردم ما از لحاظ علمی قانع نشده اند که باید به دستورات دین عمل کنند، ما به سیره امام عمل نکرده ایم و فواید حجاب را به خانم ها نگفته ایم. خوب است دوستان نیروی انتظامی به افرادی که خطایی را برای بار اول انجام می دهند، دعوت نامه ای به او بدهید و با احترام به مرکزی بیاید و در آنجا مشاور مذهبی خوب بگذارید و او را قانع کنید. این کار سیره امام صادق (ع) است. مشکل جامعه امروز این است که بر وفق سیره اهل بیت علیهم السلام حرکت نمی کنیم، چراکه آن بزرگان جامعه را علمی جذب کردند.
این کار را می توان از آموزش و پرورش و از طریق کتب درسی آغاز کرد؟
حجت السلام سعیدیان: بله. در مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه باید فعالیت کرد. ضعیف ترین کارها در مورد ولایی و اهل بیتی است اما توقع داریم که جامعه برآیند دینی داشته باشد. امام صادق (ع) جامعه را با علم و عقل جذب کرد که امروز هم نه تنها شیعیان، بلکه بسیاری از اهل سنت هم مبهوت آن حضرت هستند.
اعتقادات دینی را با بنیانهای علمی در جوانان نهادینه کنیم
-تسنیم: در مورد گشت ارشاد موافق هستیم چون برخورد اعمالی نظام است و رسانه باید مکمل او باشد و در زمینه تبلیغ به او کمک کند. در بحث آموزش، برخی معتقدند عمده مشکل این است که نوع نگاه ما از مناسبات دین و آنچه که باید به عنوان مسلمان به عنوان هویت او بشناسیم بر اساس شیوه های شعاری بوده که صرفا اردات های قلبی در وجود او ایجاد کنیم و بعد رهایش کنیم. ولی مسیری که حضرت آقا و بسیاری از علما بر اساس سیره امام صادق (ع) ترسیم می کنند این است که بایستی بنیان های عقلانی و محکم دینی در درون او ایجاد شود تا بتواند هدایت شود. این نوع نگاه در مکتب امام صادق(ع) چگونه تبیین شده است؟
حجت الاسلام شریعت زاده: آنچه که در کلمات اهل بیت علیهم السلام وجود دارد، این است که «به غیر زبانتان مردم را به سمت دین بخوانید.» یعنی با اعمال و رفتارتان مردم را به سمت دین تشویق کنید.
حجت الاسلام سعیدیان: می توان این حدیث را این گونه معنا کرد که حتی با فیلم و سریال هم می شود مردم را به دین دعوت کرد، یعنی روش هایی که امروز در جامعه کاربرد دارد.
حجت الاسلام شریعت زاده: ای کاش جامعه تخصص گرا میشد. ابان بن تقلب در مسجد فعالیت می کرد و بقیه گوش می دادند، چون امام (ع) به او آموزش داده بود. و یا هشام بن حکم برای مردم سخنرانی می کرد و از او پرسیدند: «دلیلت برای عصمت اهل بیت علیهم السلام چیست؟» گفت: «فکر کردم و دیدم کسی که حسد و غضب و حرص و شهوت دارد نمی تواند انسان کاملی باشد، اما امام (ع) چون این صفات را در خود کنترل کرده او حجت الهی است.» رویههای ما رویه اهل بیت علیهم السلام نیست. راوی دیگری به نام محمد بن ابی عمیر که در زمان امام موسی کاظم (ع) زندگی می کرد و پارچه فروش بود، زندانی شد و به مدت ده روز، روزی دویست شلاق خورد. ا زطرف دیگر اموال بازار و انبار او را مصادره کردند. با بدنی آشفته از زندان به خانه برگشت و با آرامش به همسرش گفت: «همه اموال فدای امامم. » نزدیک ظهر یکی از شیعیان در خانه اش را زد و پولی را برای او آورد و گفت: «این پولی است که قبل از زندانی شدن از تو قرض گرفتم.» پرسید این پول را از کجا تهیه کردی؟ خداوند می فرماید: «و مما رزقناهم ینفقون» او جواب داد: «خانه ام را فروختم و خانواده ام را در جای دیگر ساکن کردم و پول خانه را برایت آوردم.» محمد بن ابی عمیر پول را برگرداند و گفت: «ا زمولایم جعفر بن محمد(ع) نقل شده که فرمود: زن و بچه مرد را به دلیل بدهی از زندگی اصلی او بیرون نمی کنند. یک خانه که باقی مانده برای زن و بچه است و شما خلاف سخن مولایم امام صادق (ع) عمل کرده اید.»
خوب است ما این طور پیرو اهل بیت علیهم السلام شویم. نمونه اش را در رزمنده های دوران جنگ تحمیلی می توان مشاهده کرد که به خاطر امام خمینی (ره) از جان و زندگی خود گذشتند. حدیث را هم اگر عمل کنیم و بسنجیم که آیا مولای ما می پسندد که من در منزل او هستم. شیعیان می گویند امام صادق (ع) مانند حضرت امیرالمؤمنین (ع) می گفت: «سلونی قبل ان تفقدونی»
بداخلاقی طلبهها و مداحان موجب دین گریزی جامعه میشود
امام صادق (ع) در حدیثی فرمودهاند: «سه چیز نشانه بزرگواری انسان است، خوش خلقی، فرو بردن خشم و فرو بردن چشم» شاید مخاطب اصلی این حدیث، وعاظ و سخنوران باشند.
حجت الاسلام شریعت زاده: بخشی از قشر متدین در جامعه ما بداخلاق هستند و به همین دلیل جذب کمی دارند. حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمود: مدت ها پیغمبر اکرم (ص) با یک جوان یهودی رفیق بود. به آن حضرت می گفتند: «او را به سمت اسلام جذب کنید.» می فرمودند: «عجله نکنید، می آید.» ما بداخلاق هستیم. اگر پشت سرمان نماز نخوانند، عصبانی می شویم. روایت داریم که امام رضا (ع) به خراسان رفتند و نامه ای به امام جواد(ع) نوشتند که شیخ صدوق ماجرای آن را در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) نقل کرده که خانه های مدینه دو در داشتند و شیعیان برای اینکه به امام جواد(ع) که آن زمان حدود نه ساله بودند تعرضی نشود، ایشان را از در پشتی خانه عبور می دادند. امام رضا(ع) د ر آن نامه مودبانه حضرت را صدا خطاب قرار داده و نوشته اند: «یا اباجعفر! به من خبر رسیده که تو را از درب پشتی منزل در مدینه به حرم می برند. تو را به حق کسی که به عهده ات حق دارد، از در عمومی رفت و آمد کن، چون اینجا در خانه مادرت حضرت زهرا(س) است.» اما ما در خانه را در عزاداری ها می بندیم و می گوییم چتربازها می آیند. چه اشکالی دارد به اندازه آنها غذا اضافه بگذاریم تا نمک گیر اهل بیت علیهم السلام شوند؟ یا اصلا بچه های هیئت غذا نخورند تا همان چتربازها غذای اهل بیت علیهم السلام را بخورند. امام رضا(ع) فرمودند که «از در جلو که عمومی است رفت و آمد کن تا همه تو را ببینند، دینا ر و درهم همراهت باشد تا بخشش و پذیرایی کنی.» اما ما خوش خلق نیستیم.
من خدمت یکی از دوستان که فرد مشهوری است بودم و شخصی تماس گرفت و گفت که برایش استخاره بگیرد. با ناراحتی گفت: «استخاره کار آخوند بیکار است!» برخی از مداحان ما بسیار بداخلاق هستند. من بعضی از روزهای تابستان در صحن جامع رضوی منبر می روم. راننده ای که من را می آورد، گفت: «دنبال مداحی رفتم که به حرم بیاید و دعای کمیل بخواند. به من بد و بیراه گفت که چرا با پراید دنبالش آمده ام.» معمولا هم مداحان بعد از تمام شدن سخنرانی وارد مجلس می شوند. زمانی جلسه ای برای مداحان بود و به آنها ده کتاب معرفی کردم تا بخوانند و پیشنهاد دادم نماز اول وقت و نماز شب بخوانند. البته در میان طلبه ها هم عده ای بداخلاق هستند.
این احادیث را باید در متن زندگی مردم آورد. به عنوان مثال امام (ع) فرموده اند: «روزه سپری در برابر آتش است» رعایت بهتری کنیم. وضع تهران امسال شرایط مساعدی برای روزه داری نبود. برخورد با مردم باید بهتر باشد.
روایت داریم که جوانی نزد حضرت امیرالمؤمنین (ع) اعتراف به زنا کرد. آن حضرت فرمود: «خواب دیدی.» دوباره اعتراف کرد. فرمود: «صورتش را آب بزنید.» تا توانستند جذب به اسلام کردند. بار سوم که اعتراف کرد، فرمود: «حد الهی را برای تو جاری می کنم.» بعد وقتی آن حضرت نماز وداع آن جوان با دنیا را دید، بشدت گریه کرد و از باب ولایت شان منصرف شدند. اما ما جذب کمی داریم.در شرایطی که شیعه انگلیسی با قدرت فعالیت میکند، ما برای دیدار استادمان در قم باید مدتها منتظر بمانیم.
به اصل موضوع شناسی اشاره کردید. چه اصول دیگری در سیره امام صادق (ع) وجود دارد که می توانیم به روزگار خودمان مصداق دهیم؟
حجت الاسلام سعیدیان: اصل دیگر شخصیت شناسی است که در نوع برخوردهای پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام دیده می شود که با افراد مختلف، برخوردهای مختلفی داشته اند. قرآن کریم هم به رسول خدا (ص) دستور می دهد که: « ادعُ إِلىٰ سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسَنُ؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.» امام صادق (ع) با ابن ابوالعوجاء که مادی گرا و ماتریالیست که ملا بود، در رشته خودش عالمانه بحث می کرد، اما با جوانی که خطایی کرده بود و شرابی خورده بود احساسی صحبت می کرد. یکی از راه های جذب این است که طرف مقابل را بشناسیم. اغلب مردم احساسی هستند و می توان از باب عاطفه آنها را به دین دعوت کرد. اما برخی مردم عقلی هستند. اگر اشتباه عمل کنیم، نمی توانیم موفق باشیم.
اصل بعدی زمان شناسی است و زمان دعوت در سیره امام صادق (ع) رعایت می شد. سید حمیری که از بزرگترین شاعران عرب زبان است، شراب می خورد و کیسانیه بود و وقتی خدمت امام صادق (ع) می آمد، آن حضرت با او با خوشرویی رفتار می کردند. شیعیان دلیل این برخورد را پرسیدند و گفتند: «او شراب می خورد.» امام صادق (ع) فرمود: «اگر یک پای او در امر دین سست است، پای دیگرش استوار است.» به مرور زمان سید حمیری جذب حسن خلق امام صادق(ع) شد و بعد در زمان مناسب او را شیعه کرد. تا جایی که در زمان موقع جان دادنش، اقوامش جمع شدند و دیدند نقطه سیاهی در صورتش پیدا شد و در صورتش گسترده شد. اقوامش گفتند «معلوم است که بر حق نیست که این طور جان می دهد.» او هم مضطرب بود. از همان نقطه سیاه نور سفیدی ایجاد شد و تمام صورتش را گرفت. شعری گفت که: «دروغ می گویند کسانی که می گویند علی (ع) شیعه اش را نجات نمی دهد.»
نصح و دلسوزی هم اصل دیگری است که باید رعایت شود. گاهی با جوانان طوری سخن می گوییم که گویی ما دینداریم و آنها کافرند.به مداحان هم باید گفت آقای مداحی که محاسنت سفید است، آیا وقتی مداح جوانی خطا کرد باید او را بزنی؟ آیا این کار سرمایه سوزی نیست؟ متاسفانه یکی از مشکلات ما این است که خود ما مستمعین و صاحبان هیئت و جلسه دارها برای برخی توهم بت بودن و خدا بودن ایجاد کرده و چون به این توهم بزرگ رسیده اند، دست رد بر سینه دیگران می زنند که این کار هم در اثر حسادت ایجاد شده است.
اگر اسلام درست و نه درشت، به مردم و جوان ها ارائه شود مردم جذب می شوند. اما اسلامی که ما معرفی می کنیم اسلام درشت است. سعی کنیم د رحرف زدن ها در جلسات رعایت کنیم تا بتوانیم ان شاء الله امام صادقی زنده باشیم و زندگی کنیم.
برای جمع بندی در موضوع شناسی و جذب مکتب امام صادق (ع)، میتوان به این نکته رسید که یکی از راه های پیروی از آن حضرت خوش خلقی ماست.
حجت الاسلام شریعت زاده: همین طور است. در کلام امام صادق (ع) بارها تاکید شده، مسئله ادای امانت و صدق حدیث است و فرموده اند شیعیان ما را با این دو صفت بشناسید. و از جدشان امام سجاد (ع) نقل فرموده اند که: «اگر همان خنجری را که سر از بدن حجت خدا بریده شد، به ما امانت بدهند آن امانت را هم برمی گردانیم.» البته ادای امانت در بحث ولایت هم برگردانده شده است.
به طور اجمالی شخصیت و زندگی امام صادق (ع) را معرفی کنید.
حجت الاسلام شریعت زاده: حضور امام و حجت الهی در جامعه باید با تمام شرایط آن سنجیده شود. امام صادق (ع) به عنوان شیخ الائمه در میان ائمه اطهار علیهم السلام شناخته میشوند به این دلیل که از لحاظ سنی و مدت امامت از سایر آن بزرگان عمر طولانی تری داشته و درنتیجه فرصت بیشتری برای هدایت و امامت داشته است. به طور اجمالی زندگی آن حضرت را به چند دسته می توان تقسیم کرد: قسمت اول مربوط به ایامی است که در زیر سایه امامت پدر بزرگوار خود، امام محمدباقر(ع)، زندگی می کردند که اواخر دوران حکومت بنی امیه بود. درنتیجه درگیری های بنی عباس هم با امام محمدباقر(ع) و خانواده آن بزرگوار به خصوص با امام صادق (ع) زیاد بود و شعار آن ها این بود که با فریبکاری از طریق خون حضرت سیدالشهدا (ع) مردم را به همراهی با خود دعوت میکردند، چنین ظاهرسازی در زمانه ما هم اتفاق افتاده که شعار خاصی سر داده ایم و سوء استفاده از آن کرده ایم. شعار آن ها این بود که «یالثارات الحسین(ع)». بدتر از شعار این بود که در این زمانه فرزندان اهل بیت علیهم السلام با آنها همراه بودند که نوادگان امام حسن مجتبی(ع) بودند که با امام دیدار داشتند و از آن حضرت خواستند که تاییدشان کند، اما ایشان فرمودند که «من در جبین بنی عباس صدق و صفایی نمی بینم، چون اسم حضرت سیدالشهدا(ع) را می آورند اما در باطن با ما دشمنی دارند.» پیش بینی آن حضرت هم درست بود، چراکه وقتی بنی عباس حکومت را در دست گرفتند، اولین اقدام آنها این بود که محمد و ابراهیم از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) را کشتند. بعدها منصور دوانیقی حکومت را در دست گرفت و بیشترین آزار را نسبت به اهل بیت علیهم السلام را شروع کرد. حتی در بحث علمی، اهل سنتی که شاگردان امام صادق (ع) بودند در برابر ایشان صف آرایی کردند. البته آن حضرت پاسخ می دادند. اما نکته مهم در زندگانی ائمه اطهار علیهم السلام، نبودن یار و نصرتی از جانب شیعیان است که این مشکل گریبانگیر اهل بیت علیهم السلام شد، افرادی که ضعیف الاعتقاد بودند.
قسمت دوم زندگی امام صادق (ع) به دوران وفات امام محمدباقر (ع) و قبل از به حکومت رسیدن بنی عباس مربوط است. در این دوران فرصت علمی پیش آمد و امام صادق (ع) تا توانستند کار فرهنگی کردند. خلائی در نظام اهل سنت وجود دارد که خلاء حدیثی آنهاست، چون میگفتند «کتاب الهی در نزد ماست و به حدیث کاری نداریم.» اهل بیت علیهم السلام از این خلاء استفاده کردند، چون قرآن کریم بدون کلام ولی الهی و انسان مطلق معنا ندارد، یعنی اگر بدون معلم به سراغ درک قرآن برویم در بسیاری موارد در معنا و مفهوم دچار تناقض می شویم. در روایتی در رجال کشی نقل شده که حسن بن علی وشاء که از کوفیان بود، نقل کرده که در مسجد کوفه نهصد نفر را دیدم که با یکدیگر می گفتند: «حدثنی جعفر بن محمد(ع)» یعنی امام صادق (ع) فرصتی را به وجود آوردند که تمام شهر مدینه به حوزه وسیع معارف و دین تبدیل شد و در بعضی از منابع مانند کشف القمه شیخ حر نوشته شده تا چهارهزار نفر در محضر درس آن حضرت وارد می شدند.
فقه ، عرفان و کلام جنبههای اصلی علمی مکتب امام صادق (ع) است
فعالیت آن حضرت چندین شعبه داشت: شعبه فقهی که در دست محمد بن مسلم و آل اعین بود که در آن شیعیان درجه اول معلمان فقه مردم شدند و از مدینه به تمام بلاد اسلامی صادر می شد. در این میان شخص امام صادق (ع) و شیعیانی که زیرنظر ایشان عقاید و احکام آن حضرت را بیان می کردند به «جعفری» مشهور هستند، چون آن حضرت روایات فقهی مربوط به دوران حضرت امیرالمؤمنین (ع) را بسط دادند. البته افرادی مانند ابوحنیفه و مالک بن انس از گروه اهل سنت هم در درس فقه آن حضرت شرکت داشتند. کتابی در این بخش معرفی می کنم که استاد اسد حیدر تالیف کرده به نام «الامام الصادق(ع) و المذاهب الاربعه» که در مقالات فارسی بسیار دیده ام که از قلم این استاد استفاده کرده اند. حتی ابوحنیفه در کتابش به این نکته اشاره کرده که به آن حضرت عرض کرد: «یا اباعبدالله! ما اصبرک علی الصلاة» و درجای دیگر می گوید: «فقیه تر از جعفر بن محمد(ع) ندیده ام.» و یا مالک بن انس درباره آن حضرت گفته است: «شخصی را مدینه دیده ام که یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن می خواند.» این نکته مربوط به زمانی است که آن حضرت در منزل بودند و نشان می دهد این افراد خدمت آن حضرت هم رسیده اند. البته نگاه اهل سنت نسبت به اهل بیت علیهم السلام، نگاه یک محدث و فقیه است و با نگاه ما نسبت به آن بزرگان به عنوان امام و حجت الهی تفاوت دارد. به همین دلیل است که بیشترین روایات را به نقل از امام صادق (ع) و کمترین را از حضرت سیدالشهدا(ع) داریم. چون زندگی حضرت سیدالشهدا(ع) در خفقان گذاشت، حتی نقل شده که آن حضرت در مسجدالحرام بودند و عربی برای پرسیدن مسئله وارد شد و از ابن عباس که در کنار ایشان بود مسئله را پرسید. درحالیکه ابن عباس علم خود را از آن بزرگان دارد. اما دردوران امام صادق (ع)، آن حضرت فعالیت داشتند. این سوال برای پیش می آید که هرگاه در اصل و پایه های نظام درگیر شویم، خوب می توانند در مورد فرهنگ ما کار کنند و می بینند که وقتی ما درگیر مسائل دیگر هستیم در فرهنگ حجاب و امور دیگر فعالیت می کنند. همان طور که امام صادق (ع) در بحرانها و درگیری ها به این صورت فعالیت کردند، اگر ما در نزاعات مشغول شویم و زیر پرچم واحدی حرکت نکنیم امور فرهنگی ما در خطر خواهد بود.
نکته دوم در زمان آن حضرت عرفان و کلام است که در کلام افرادی مانند سفیان سوری و نصر بن کثیر شاگرد آن حضرت بودند. در روایتی نقل شده که زمانی امام صادق (ع) وارد مسجد شدند و ابوحنیفه به ایشان عرض کرد: «یابن رسول الله! این عصایی که در دست شماست چقدر کهنه است.» امام صادق (ع) فرمود: «عصای جدم رسول خدا(ص) است.» ابوحنیفه جلو آمد که عصا را ببوسد، امام صادق (ع) فرمودند که بیا تحت نظام پیغمبر اسلام(ص) حرکت کن، این تکه ای چوب است. وقتی امام محمد باقر(ع) روایت می خواندند چون جو بنی امیه حاکم بود، می فرمودند: «قال ابی» یا «قال جدی» ولی امام صادق (ع) می فرمودند: «قال رسول الله» و یا مستقیما می فرمودند: «قال الله تبارک و تعالی» و این نشان از سیطره آن حضرت بر بحث فرهنگی دارد.
از گذشته امام صادق (ع) برای آینده برنامه ارائه دهیم
حجت الاسلام سعیدیان: زندگی امام صادق (ع) را در منظری متفاوت از بحث حجت الاسلام شریعت زاده مطرح می کنم. بعد از یک دوره احساس برای جذب به سمت مکتب تشیع، دوره ای که مظلومیت حضرت سیدالشهدا(ع) و امام سجاد(ع) بود، لازم بود که این احساس با علم تقویت شود. یعنی تنها احساس کاربرد ندارد. مانند اینکه عزداری برای امام حسین (ع) باید همراه با معرفت باشد. دوره زندگی امام صادق (ع) با عنوان دوره جذب شناخته می شود. امام صادق (ع) با استفاده از مظلومیت ها و سختی هایی که اجداد بزرگوارش تحمل کرده بودند زمینه را بر جذب و دعوت مردم با استفاده از اصولی نهادینه کردند. بررسی کردن سیره اهل بیت علیهم السلام در تطبیق با شرایط روز بسیار مفید است. در جملات بزرگانی می خواندم که یکی از ایرادات جامعه شیعه این است که بیشتر به گذشته می پردازد و از این گذشته برای آینده برنامه ای ارائه نمی دهد.
امام صادق (ع) با تمام کرسی درس و بحث، بزرگترین کاری که انجام دادند ایجاد جذابیت برای مکتب تشیع بود و مردم را دعوت به تشیع کرد. اما آن حضرت چگونه احساس را به عقل و منطق پیوند زده و جذب به شیعه کردند و به قدری قوی کار کردند که دشمن را هم به تحسین واداشتند؟ روش های دعوت امام صادق (ع) را بررسی می کنم.
اولین اصل در دعوت امام صادق (ع)، موضوع شناسی است که آن حضرت در تمام دعوت ها به کار بردند.به این عنوان که اگر آن حضرت و شاگردان ایشان بنا را بر دفاع از توحید یا حضرت علی بن ابیطالب (ع) می گذارند، با تسلط کامل علمی ورود پیدا میکنند. احساس در دوره امام حسین (ع) بود که امروزه هم نیاز است اما این احساس باید با عقل و علم تقویت شود. امروز هم می توان این اصل را در جامعه اجرا کرد. به این ترتیب یکی از عوامل عزت شیعه در دوران آن حضرت اتفاق افتاد. در سیره آن حضرت نقل شده که ابوخالد کابلی وارد مسجد شد و دید که مؤمن طاق برای مردم منبر رفته است. ابوخالد اعتراض کرد و گفت: «امام(ع) به من فرموده است حرف از دین نزن. چرا شما حرف می زنی؟» مؤمن جواب داد که این مطلب را به من نفرموده اند. هر دو به محضر امام صادق (ع) رفتند و ابوخالد با ناراحتی ماجرا را به آن حضرت عرض کرد. آن حضرت فرمود: «من به تو گفته ام که صحبت نکنی، اما مؤمن باید صحبت کند. مؤمن در مباحث علمی و دفاع از توحید و تشیع هم خوب اوج می گیرد و هم خوب فرود می آید، اما تو فقط خوب اوج می گیری. پس قدرت لازم برای دفاع از دین و تشیع نداری.» اگر قرار است به عنوان یک دیندار، مؤمن، بسیجی و یا فرد پایبند به خون شهدا و امام و رهبری از دین دفاع کنیم، باید عالمانه این کار را انجام بدهیم. ادعا داریم که فعالیت ما امر به معروف و نهی از منکر است، اما دقت کنیم تا چه اندازه فعالیت امروزه ما مانند سیره امام صادق (ع) و اهل بیت علیهم السلام است؟
برخورد تند و خشن فقط مخصوص کسانی است که با تعمد و برنامه قصد از بین بردن برنامه های جامعه را دارند. در حالیکه بخشی از جوانان و مردم ما از لحاظ علمی قانع نشده اند که باید به دستورات دین عمل کنند، ما به سیره امام عمل نکرده ایم و فواید حجاب را به خانم ها نگفته ایم. خوب است دوستان نیروی انتظامی به افرادی که خطایی را برای بار اول انجام می دهند، دعوت نامه ای به او بدهید و با احترام به مرکزی بیاید و در آنجا مشاور مذهبی خوب بگذارید و او را قانع کنید. این کار سیره امام صادق (ع) است. مشکل جامعه امروز این است که بر وفق سیره اهل بیت علیهم السلام حرکت نمی کنیم، چراکه آن بزرگان جامعه را علمی جذب کردند.
این کار را می توان از آموزش و پرورش و از طریق کتب درسی آغاز کرد؟
حجت السلام سعیدیان: بله. در مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه باید فعالیت کرد. ضعیف ترین کارها در مورد ولایی و اهل بیتی است اما توقع داریم که جامعه برآیند دینی داشته باشد. امام صادق (ع) جامعه را با علم و عقل جذب کرد که امروز هم نه تنها شیعیان، بلکه بسیاری از اهل سنت هم مبهوت آن حضرت هستند.
اعتقادات دینی را با بنیانهای علمی در جوانان نهادینه کنیم
-تسنیم: در مورد گشت ارشاد موافق هستیم چون برخورد اعمالی نظام است و رسانه باید مکمل او باشد و در زمینه تبلیغ به او کمک کند. در بحث آموزش، برخی معتقدند عمده مشکل این است که نوع نگاه ما از مناسبات دین و آنچه که باید به عنوان مسلمان به عنوان هویت او بشناسیم بر اساس شیوه های شعاری بوده که صرفا اردات های قلبی در وجود او ایجاد کنیم و بعد رهایش کنیم. ولی مسیری که حضرت آقا و بسیاری از علما بر اساس سیره امام صادق (ع) ترسیم می کنند این است که بایستی بنیان های عقلانی و محکم دینی در درون او ایجاد شود تا بتواند هدایت شود. این نوع نگاه در مکتب امام صادق(ع) چگونه تبیین شده است؟
حجت الاسلام شریعت زاده: آنچه که در کلمات اهل بیت علیهم السلام وجود دارد، این است که «به غیر زبانتان مردم را به سمت دین بخوانید.» یعنی با اعمال و رفتارتان مردم را به سمت دین تشویق کنید.
حجت الاسلام سعیدیان: می توان این حدیث را این گونه معنا کرد که حتی با فیلم و سریال هم می شود مردم را به دین دعوت کرد، یعنی روش هایی که امروز در جامعه کاربرد دارد.
حجت الاسلام شریعت زاده: ای کاش جامعه تخصص گرا میشد. ابان بن تقلب در مسجد فعالیت می کرد و بقیه گوش می دادند، چون امام (ع) به او آموزش داده بود. و یا هشام بن حکم برای مردم سخنرانی می کرد و از او پرسیدند: «دلیلت برای عصمت اهل بیت علیهم السلام چیست؟» گفت: «فکر کردم و دیدم کسی که حسد و غضب و حرص و شهوت دارد نمی تواند انسان کاملی باشد، اما امام (ع) چون این صفات را در خود کنترل کرده او حجت الهی است.» رویههای ما رویه اهل بیت علیهم السلام نیست. راوی دیگری به نام محمد بن ابی عمیر که در زمان امام موسی کاظم (ع) زندگی می کرد و پارچه فروش بود، زندانی شد و به مدت ده روز، روزی دویست شلاق خورد. ا زطرف دیگر اموال بازار و انبار او را مصادره کردند. با بدنی آشفته از زندان به خانه برگشت و با آرامش به همسرش گفت: «همه اموال فدای امامم. » نزدیک ظهر یکی از شیعیان در خانه اش را زد و پولی را برای او آورد و گفت: «این پولی است که قبل از زندانی شدن از تو قرض گرفتم.» پرسید این پول را از کجا تهیه کردی؟ خداوند می فرماید: «و مما رزقناهم ینفقون» او جواب داد: «خانه ام را فروختم و خانواده ام را در جای دیگر ساکن کردم و پول خانه را برایت آوردم.» محمد بن ابی عمیر پول را برگرداند و گفت: «ا زمولایم جعفر بن محمد(ع) نقل شده که فرمود: زن و بچه مرد را به دلیل بدهی از زندگی اصلی او بیرون نمی کنند. یک خانه که باقی مانده برای زن و بچه است و شما خلاف سخن مولایم امام صادق (ع) عمل کرده اید.»
خوب است ما این طور پیرو اهل بیت علیهم السلام شویم. نمونه اش را در رزمنده های دوران جنگ تحمیلی می توان مشاهده کرد که به خاطر امام خمینی (ره) از جان و زندگی خود گذشتند. حدیث را هم اگر عمل کنیم و بسنجیم که آیا مولای ما می پسندد که من در منزل او هستم. شیعیان می گویند امام صادق (ع) مانند حضرت امیرالمؤمنین (ع) می گفت: «سلونی قبل ان تفقدونی»
بداخلاقی طلبهها و مداحان موجب دین گریزی جامعه میشود
امام صادق (ع) در حدیثی فرمودهاند: «سه چیز نشانه بزرگواری انسان است، خوش خلقی، فرو بردن خشم و فرو بردن چشم» شاید مخاطب اصلی این حدیث، وعاظ و سخنوران باشند.
حجت الاسلام شریعت زاده: بخشی از قشر متدین در جامعه ما بداخلاق هستند و به همین دلیل جذب کمی دارند. حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمود: مدت ها پیغمبر اکرم (ص) با یک جوان یهودی رفیق بود. به آن حضرت می گفتند: «او را به سمت اسلام جذب کنید.» می فرمودند: «عجله نکنید، می آید.» ما بداخلاق هستیم. اگر پشت سرمان نماز نخوانند، عصبانی می شویم. روایت داریم که امام رضا (ع) به خراسان رفتند و نامه ای به امام جواد(ع) نوشتند که شیخ صدوق ماجرای آن را در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) نقل کرده که خانه های مدینه دو در داشتند و شیعیان برای اینکه به امام جواد(ع) که آن زمان حدود نه ساله بودند تعرضی نشود، ایشان را از در پشتی خانه عبور می دادند. امام رضا(ع) د ر آن نامه مودبانه حضرت را صدا خطاب قرار داده و نوشته اند: «یا اباجعفر! به من خبر رسیده که تو را از درب پشتی منزل در مدینه به حرم می برند. تو را به حق کسی که به عهده ات حق دارد، از در عمومی رفت و آمد کن، چون اینجا در خانه مادرت حضرت زهرا(س) است.» اما ما در خانه را در عزاداری ها می بندیم و می گوییم چتربازها می آیند. چه اشکالی دارد به اندازه آنها غذا اضافه بگذاریم تا نمک گیر اهل بیت علیهم السلام شوند؟ یا اصلا بچه های هیئت غذا نخورند تا همان چتربازها غذای اهل بیت علیهم السلام را بخورند. امام رضا(ع) فرمودند که «از در جلو که عمومی است رفت و آمد کن تا همه تو را ببینند، دینا ر و درهم همراهت باشد تا بخشش و پذیرایی کنی.» اما ما خوش خلق نیستیم.
من خدمت یکی از دوستان که فرد مشهوری است بودم و شخصی تماس گرفت و گفت که برایش استخاره بگیرد. با ناراحتی گفت: «استخاره کار آخوند بیکار است!» برخی از مداحان ما بسیار بداخلاق هستند. من بعضی از روزهای تابستان در صحن جامع رضوی منبر می روم. راننده ای که من را می آورد، گفت: «دنبال مداحی رفتم که به حرم بیاید و دعای کمیل بخواند. به من بد و بیراه گفت که چرا با پراید دنبالش آمده ام.» معمولا هم مداحان بعد از تمام شدن سخنرانی وارد مجلس می شوند. زمانی جلسه ای برای مداحان بود و به آنها ده کتاب معرفی کردم تا بخوانند و پیشنهاد دادم نماز اول وقت و نماز شب بخوانند. البته در میان طلبه ها هم عده ای بداخلاق هستند.
این احادیث را باید در متن زندگی مردم آورد. به عنوان مثال امام (ع) فرموده اند: «روزه سپری در برابر آتش است» رعایت بهتری کنیم. وضع تهران امسال شرایط مساعدی برای روزه داری نبود. برخورد با مردم باید بهتر باشد.
روایت داریم که جوانی نزد حضرت امیرالمؤمنین (ع) اعتراف به زنا کرد. آن حضرت فرمود: «خواب دیدی.» دوباره اعتراف کرد. فرمود: «صورتش را آب بزنید.» تا توانستند جذب به اسلام کردند. بار سوم که اعتراف کرد، فرمود: «حد الهی را برای تو جاری می کنم.» بعد وقتی آن حضرت نماز وداع آن جوان با دنیا را دید، بشدت گریه کرد و از باب ولایت شان منصرف شدند. اما ما جذب کمی داریم.در شرایطی که شیعه انگلیسی با قدرت فعالیت میکند، ما برای دیدار استادمان در قم باید مدتها منتظر بمانیم.
به اصل موضوع شناسی اشاره کردید. چه اصول دیگری در سیره امام صادق (ع) وجود دارد که می توانیم به روزگار خودمان مصداق دهیم؟
حجت الاسلام سعیدیان: اصل دیگر شخصیت شناسی است که در نوع برخوردهای پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام دیده می شود که با افراد مختلف، برخوردهای مختلفی داشته اند. قرآن کریم هم به رسول خدا (ص) دستور می دهد که: « ادعُ إِلىٰ سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسَنُ؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.» امام صادق (ع) با ابن ابوالعوجاء که مادی گرا و ماتریالیست که ملا بود، در رشته خودش عالمانه بحث می کرد، اما با جوانی که خطایی کرده بود و شرابی خورده بود احساسی صحبت می کرد. یکی از راه های جذب این است که طرف مقابل را بشناسیم. اغلب مردم احساسی هستند و می توان از باب عاطفه آنها را به دین دعوت کرد. اما برخی مردم عقلی هستند. اگر اشتباه عمل کنیم، نمی توانیم موفق باشیم.
اصل بعدی زمان شناسی است و زمان دعوت در سیره امام صادق (ع) رعایت می شد. سید حمیری که از بزرگترین شاعران عرب زبان است، شراب می خورد و کیسانیه بود و وقتی خدمت امام صادق (ع) می آمد، آن حضرت با او با خوشرویی رفتار می کردند. شیعیان دلیل این برخورد را پرسیدند و گفتند: «او شراب می خورد.» امام صادق (ع) فرمود: «اگر یک پای او در امر دین سست است، پای دیگرش استوار است.» به مرور زمان سید حمیری جذب حسن خلق امام صادق(ع) شد و بعد در زمان مناسب او را شیعه کرد. تا جایی که در زمان موقع جان دادنش، اقوامش جمع شدند و دیدند نقطه سیاهی در صورتش پیدا شد و در صورتش گسترده شد. اقوامش گفتند «معلوم است که بر حق نیست که این طور جان می دهد.» او هم مضطرب بود. از همان نقطه سیاه نور سفیدی ایجاد شد و تمام صورتش را گرفت. شعری گفت که: «دروغ می گویند کسانی که می گویند علی (ع) شیعه اش را نجات نمی دهد.»
نصح و دلسوزی هم اصل دیگری است که باید رعایت شود. گاهی با جوانان طوری سخن می گوییم که گویی ما دینداریم و آنها کافرند.به مداحان هم باید گفت آقای مداحی که محاسنت سفید است، آیا وقتی مداح جوانی خطا کرد باید او را بزنی؟ آیا این کار سرمایه سوزی نیست؟ متاسفانه یکی از مشکلات ما این است که خود ما مستمعین و صاحبان هیئت و جلسه دارها برای برخی توهم بت بودن و خدا بودن ایجاد کرده و چون به این توهم بزرگ رسیده اند، دست رد بر سینه دیگران می زنند که این کار هم در اثر حسادت ایجاد شده است.
اگر اسلام درست و نه درشت، به مردم و جوان ها ارائه شود مردم جذب می شوند. اما اسلامی که ما معرفی می کنیم اسلام درشت است. سعی کنیم د رحرف زدن ها در جلسات رعایت کنیم تا بتوانیم ان شاء الله امام صادقی زنده باشیم و زندگی کنیم.
برای جمع بندی در موضوع شناسی و جذب مکتب امام صادق (ع)، میتوان به این نکته رسید که یکی از راه های پیروی از آن حضرت خوش خلقی ماست.
حجت الاسلام شریعت زاده: همین طور است. در کلام امام صادق (ع) بارها تاکید شده، مسئله ادای امانت و صدق حدیث است و فرموده اند شیعیان ما را با این دو صفت بشناسید. و از جدشان امام سجاد (ع) نقل فرموده اند که: «اگر همان خنجری را که سر از بدن حجت خدا بریده شد، به ما امانت بدهند آن امانت را هم برمی گردانیم.» البته ادای امانت در بحث ولایت هم برگردانده شده است.