در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما با سرتیپ دوم ستاد «علی عبدی بسطامی» در خصوص روایت ازخودگذشتی و شجاعت شهید هاشمی نسب در آزادسازی مهران را میخوانید.
پس از انتصاب در سمت معاون گردان 159 پیاده در جریان سرکشیها و حضورم در یگانها در میان رزمندگان گروهان دوم روحیۀ سلحشوری، ایثار و شجاعت سه نفر نظرم را جلب کرد. به ویژه دوستی و همدلی این سه یار و عشق و علاقهای که در دفاع از مرز و تلاشی که برای بیرون راندن دشمن از خاک کشور در وجود آنان غلیان داشت باعث مسرت و اطمینان خاطرم از بابت گروهان دوم بود. سیدتاج الدین هاشمینسب، گروهبان کاکاوند و سرباز کریمی، این سه نفر در خط دفاعی و در جریان ماموریتهای شناسایی و گشتی رزمی در کنار هم و یارو یاور یکدیگر بودند.
زمانی که میخواستم برای اجرای یک مأموریت تک محدود از وجود تعدادی رزمنده داوطلب استفاده نمایم، روحیات و شوق و ذوق سرباز کریمی بیشتر نظرم را جلب کرد، به ویژه هنگامی که قرار شد که آن 60 نفر انتخاب شده برای اجرای تک محدود علیه دشمن به مرخصی اعزام شوند، سرباز کریمی از رفتن به مرخصی امتناع ورزید و اظهار داشت تا زمانی که بعثیها در خاک ایران حضور دارند، من به مرخصی نمی روم! او اشعاری از فردوسی نیز زمزمه می کرد و پیوسته این نیم بیت را بر زبان جاری می کرد: چو ایران نباشد تن من مباد.
ایستادگی تا آخرین نفس
ستوان دوم سید تاجالدین هاشمینسب فرمانده گروهان دوم گردان 159 که با طی دوره مقدماتی پیاده و پس از اختصاص به گردان 159 بلافاصله به عنوان فرمانده گروهان پیاده تعیین و در این سمت شایستگی خود را به خوبی نشان داده بود. او رزمنده ای ورزیده، شجاع و متعهد و فرماندهای مدیر و کاردان، باهوش و با غیرت بود. گرچه تجربه و سابقه کار کمی داشت اما همانند افسری کار کشته و رزم دیده عمل میکرد.
با حمله عراق به مهران، ستوان هاشمی نسب مامور شد تا در مقابل تهاجم وسیع ارتش عراق مقابله کند. او در ابتدا با حدود 20 نفر نیروی که در خدمت خود داشت حدود 100 نفر از نیروهای بعثی را به اسارت درآورد. با تجدید قوای دشمن و پس از ساعتها نبرد، نیروهایش در محاصره قوای دشمن قرار گرفت. در این نبرد هاشمی و نیروهایش تلفات و ضربات قابل توجهی بر دشمن وارد می کند. طبق توافقی که این سه دوست با یکدیگر داشتند تا آخرین توان مقاومت می کنند. با محاصره دشمن به اسارت دشمن در میآیند. یکی از اسرای عراقی پس از آزادی اقدامات فرمانده این گروه را به فرمانده بعثی خبر میدهد. بر اثر ضرباتی که به نیروهای دشمن وارد کرد، کینه ستوان هاشمی را بر دل گرفته و تصمیم می گیرند او را به شهادت برسانند. بنا بر اظهارات نیروهای بعثی که بعدها به اسارت ما درآمدند، ستوان هاشمی نسب را با گلوله آرپی جی 7 (گلوله ضد تانک) به شهادت رساندند.
در ادامه این عملیات با هدف عقب راندن دشمن کاکاوند چند روز بعد به شهادت رسید. بدین ترتیب سرنوشت به هم گره خورده این سه یار به شهادت ختم می شود.
شهید سید تاج الدین هاشمی نسب جزو شهدای مفقود الاثر است. شهادت این سه دوست، اعتماد بهنفس و روحیه مقاومت را در ما زنده کرد.
سرتیپ صادقی فرمانده لشکر درباره قبل از حمله دشمن به مهران و روحیه شهید هاشمی نسب نیز گفته است: چند روز قبل از حمله دشمن به مهران در گروهان هاشمی نسب بودم. به دلیل تغییر شیوه دفاعی دشمن و اهمیت مهران احتمال حمله دشمن را میدادم. به هاشمی نسب گفتم اگر دشمن حمله کند با این تعداد کم نیروها چه کار میتوانی انجام دهی؟ او در جواب گفت: من تا آخرین نفس در مقابل دشمن ایستادگی می کنم. تا زمانی که زندهام اجازه نمی دهم دشمن پیشروی کند.
در جریان این مقاومت دلیرانه دو یار همراه هاشمی نسب یعنی گروهبان کاکاوند و سرباز کریمی نیز در همان شب به شهادت می رسند و بدین ترتیب سرنوشت به هم گره خورده این سه یار به شهادت ختم می شود.
از این سه شهید بزرگوار کمتر سخنی به میان آمده است. روایت رشادتها و شخصیت بارز این شهید را جزو وظایف خود می دانستم و در یکی از کتابهایم به نام «محاصره زالوآب» از این سه شهید یاد کرده ام.