به گزارش مشرق، حمید عربلین را خیلیها به عنوان «عکاس انقلاب مشهد» میشناسند؛ عکاسی که آرشیوش پر از عکسهای دیده نشده و خوشترکیبی از حوادث انقلاب است. البته این تنها داشته حمید عربلین نیست.
وی با اینکه هیچگاه عکاس آستانقدس نبوده اما نماهای متعددی از حرم رضوی ثبت کرده و یکی از آخرین بازماندگان عکاسی زیارتی قدیم به حساب میآید. از او همین روزها در سلسله جشنهای «امام مهربانیها» تقدیر شایستهای به عمل خواهد آمد.
* چه شد که عکاسی را آغاز کردید؟
اولین تجربههای من در عکاسی، در مغازه پدرم و با عکسهای فوری بود که با دوربینهای قدیمی گرفته میشد. از آنجا که باید در خدمت پدرم میبودم، مجبور شدم درس خواندن را رها کنم. بعد از پایان خدمت هم مغازهای کنار موزه آستان قدس باز کردم و تا همین امروز هم هنوز کار عکاسی من ادامه داشته است.
* شما یکی از عکاسانی هستید که وقایع انقلاب را به صورت جدی دنبال کرده و تصاویر شاخصی از آن دوران دارد، ولی با این وجود همچنان شما را به عنوان بازمانده عکاسی حرمبارگاهی میشناسند. چطور شد که به این گرایش عکاسی وارد شدید؟
همانطور که گفتم کار عکاسی من از سال 37 در کنار پدرم شروع شد. صبح اول وقت میرفتم مغازه پدرم را باز میکردم و تا زمانی که پدرم میآمد در مغازه بودم. برای همین تا موقع جوانی حسابی کار را یاد گرفته بودم. جالب اینکه پدرم هم با اینکه عکاس فوری بود و هیچ وقت توی حرم عکس نگرفته بود، اما عکاس شدنش با امام رضا(ع) بیارتباط نبود.
* چطور؟
پدربزرگ من نقاش آستان قدس بود. خیلی از کاشیکاریهای صحنهای حرم و کار پدربزرگ من است. اگر دقت کرده باشید، هنوز هم پایین بعضی کاشیها نوشتهاند: «به قلم عربلین» یا «قلم عربلین تبریز». زمان جوانی پدرم عکاسی به نام محمدی از شاهعبدالعظیم برای کار به مشهد میآید. آن زمان عکاسی با دوربینهای جعبهای انجام میشد که سهپایه چوبی داشت.
پدرم از آقای محمدی تقاضا کرده بود که عکاسی را به او بیاموزد، ولی او شرط کرده بود که اگر پدربزرگ من یک نقاشی «حرم بارگاه» برای او بکشد، او هم این کار را در حق پدرم انجام دهد. پدربزرگم این شرط را قبول کرد و با کشیدن آن پرده، پدرم عکاس شد. بعدها هم که آقای محمدی از مشهد رفت، آن پرده به عنوان میراثی گرانبها در خانواده ما باقی ماند.
* خاطرتان هست که عکاسی زیارتی از چه زمانی مرسوم شد؟
شاید به 80، 90سال قبل برگردد. عکاسان آن دوره برای اینکه تصویری از زائر و حرم رضوی ثبت کنند، زائران را به پشتبام ساختمانهای مشرف به حرم میبردند و از آن عکس میگرفتند. خود من هم با اینکه هیچوقت عکاس حرم نبودهام ولی با کمک یکی از دوستانم که نقاش حرم بود، خیلیها از جمله برخی دوستانم را برای عکاسی به پشتبام حرم میبردم.
ولی زمانی که فلکه حرم خراب شد، شکل و شیوه عکاسی حرم بارگاهی هم عوض شد. یعنی عکاسیها رفتند سراغ پردههای نقاشی حرم و هر کدام یکی از آنها در مغازهشان گذاشتند. اول مدتی زائر را برای عکس گرفتن جلوی پرده میگذاشتند، ولی بعد کمکم این روش هم عوض شد و فقط عکس برش خورده زائران را روی پوسترهای حرم میچسباندند. البته الان که عکاسی زیارتی به آن شکل کاملا منقرض شده است و با یک «بنر» سر و ته قضیه را هم میآورند.