من دوش به دربار تو ای شاه رسیدم
بشکسته دل افسرده به سوی تو دویدم
در طوس تویی مظهر الطاف الهی
ای آیت حق با تو چه گویم که چه دیدم
بودند پراکنده ملائک به حریمت
از همهمه عرش ثنای تو شنیدم
بودند ثناگوی تو حوران بهشتی
یک لحظه به خود آمدم و هیچ ندیدم
با دست تهی بار گنه آمده ام من
عمری به فنا لذت معنا نچشیدم
ای جوهر سیّال ولایت کرمی کن
من مرغ ضعیفم که ز بامت نپریدم
هر لحظه خیالم به ولای تو مصفّاست
جز بارگهت جای دگر برنگزیدم
تو باب جوادی پسر موسیِ جعفر
ای کانِ کرم سد منما راه امیدم
تو ضامن آهو و ملقّب به رضایی
من مهر شما طایفه ارزان نخریدم
ای شافع زوّار بیا شافع من شو
من کهنه گدایم ز درت پا نکشیدم
همچنین یکی از فرزندان استاد مطهری درباره این شعر مادر می گوید: در سفری که در سال هزار و سیصد و هفتاد و پنج به مشهد مشرف شده بودیم در ساعت آخر، مادر اصرار داشتند که مجددا به حرم امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شوند. فرصت برای پارک خودرو در جای مناسب نبود. به ناچار ایشان را جلوی حرم پیاده کرده و در خیابان منتظر ماندم. مادر پس از بازگشت از حرم حال خوشی داشتند و این ابیات را زمزمه می کردند.
فرصت را غنیمت شمرده این را هم اضافه کنم که نقش مادر در توفیقات استاد یک نقش عادی نبود. به همین نمونه صبر و فداکاری شگفت انگیز ایشان اکتفا می کنم که در روزهایی که استاد در انتظار تولد یکی از فرزندان خود بودند از ظهر تا غروب در منزل مشغول مطالعه بودند. پس از بازگشت از سخنرانی در مسجد می بینند فرزندشان به دنیا آمده است. تعجب می کنند که چگونه تا غروب هیچ خبری نبود. متوجه می شوند که اتفاقا مادر از حدود ظهر درد شدید داشته اند اما به خاطر اینکه تمرکز استاد هنگام مطالعه از دست نرود و به سخنرانی ایشان لطمه ای نخورد درد زایمان خود را از ایشان پنهان کرده بودند.
گفتنی است همسر استاد شهید مطهری از نوجوانی طبع شعر داشته اند و مجموعه اشعار ایشان پاییز امسال توسط انتشارات صدرا منتشر خواهد شد.