به گزارش مشرق، آمریکا کدام راهبردها را در عراق پیمیگیرد؟ نقش عراق در خاورمیانه بزرگ مد نظر آمریکا چیست؟ اوباما در قالب طرح کلان سیاست خارجی آمریکا چه خوابی برای عراق دیده است؟ مبارزه با داعش، چگونه آمریکا را در مسیر رسیدن به اهداف کلان خود در منطقه و عراق یاری میرساند؟ و …
همه این سوالات بارها و بارها مورد تحلیل و بررسی کارشناسان قرار گرفته است. اما به نظر میرسد همچنان آمریکا سعی دارد تا خود را خیرخواه ملت عراق نشان دهد!
به طور کلی آمریکا نمیتواند راهبردهای فراتر از موارد زیر را در مواجهه با عراق روی میز داشته باشد؛
دولت قوی؛ در چارچوب این تلقی از اهداف آمریکا در عراق، واشنگتن با حمله به عراق و اشغال آن در سال 2003 در پی آن بود تا یک دولت دموکراتیک و قوی در منطقه ایجاد کند تا الگویی برای سایر دولتهای سنتی در منطقه باشد. اگر چه این هدف در برخی متون و اسناد ملی آمریکا هم ذکر شده اما واقعیت این است که در حال حاضر، هیچ نشانهای از این رویکرد در سیاست خارجی آمریکا دیده نمیشود. آمریکا خیلی زود فهمید که تشکیل یک دولت قوی در عراق به معنای بازیگری یک دولت قوی در جبهه مقاومت خواهد بود.
دولت ضعیف و شکننده؛ استراتژی دولتهای ضعیف در برخی کشورهای منطقه محقق شده است. در افغانستان و حتی پاکستان، دولت ضعیف است و همین ضعف هم باعث شده تا نتواند مانع از بحرانهای امنیتی مکرر شود. برخی بر این باورند که استراتژی آمریکا در عراق هم مبتنی بر فعالیت همیشگی یک دولت ضعیف است. به عبارت دیگر، آمریکا با فهم اینکه تشکیل دولت قوی در عراق چه مضراتی میتواند برای اهداف و منافع منطقهایاش داشته باشد، سعی دارد تا همواره رنگی از بحران در این کشور وجود داشته باشد. بحرانهای امنیتی موجب فرسایش دولتها شده و عملا آنها را به خود مشغول میدارد. تضعیف دولت عراق میتواند موجب حضور بیشتر آمریکا در این کشور شود.
کشور تجزیه شده؛ این یک استراتژی مشهور در خصوص عراق است. برخی بر این باورند که طرح تجزیه عراق حتی قبلتر از آنکه جو بایدن سناتور وقت آمریکا در سال 2004 و معاون کنونی رئیس جمهور این کشور به آن اشاره کند، در اسناد آمریکا ذکر شده است. در هر صورت، تجزیه عراق یک گزینه روی میز آمریکا بوده است. بر اساس این استراتژی، تقسیم عراق به سه کشور سنی، شیعی و کردی میتواند منافع آمریکا را بیشتر فراهم کرده و شرایط را برای بازیگری اسرائیل در مجاورت با ایران نیز فراهمتر سازد.
قطع یقین، دولت قوی در عراق مدنظر آمریکا نیست. واشنگتن نه تنها در مسیر تشکیل یک دولت قوی در عراق گام بر نمیدارد که از چنین دولتی واهمه دارد. به نظر میرسد آمریکا دولت ضعیف و شکننده در عراق را یک ابزار برای تجزیه عراق میپندارد. دولت ضعیف مستلزم این است که آمریکا حضور نظامی خود را در عراق افزایش دهد. شاید این برای کوتاه مدت مطلوب آمریکا باشد اما بر اساس استراتژیهای نظامی آمریکا که باراک اوباما بخشی از آن را سال گذشته در جمع نظامیان در وست پوینت مطرح کرد، آمریکا اساسا تمایلی به حضور نظامی گستردهتر در منطقه ندارد و در مسیر واگذاری ماموریتها به متحدان منطقهای خود است. لذا تجزیه یک گزینه مطلوب برای آمریکا است. آمریکا با بحرانهایی چون داعش و عدم برخورد قاطع با آن، بهرهبرداری از شکافهای هویتی و توسعه آن و مداخله در امور سیاسی عراق سعی دارد تا دولت در عراق ضعیف و ضعیفتر شود. این ضعف در صورت عدم حضور نظامی میتواند منجر به توسعه ناامنی بر برخی کشورهای منطقه از جمله اردن و عربستان هم شود. لذا یک بحران کنترلشده مطلوب آمریکا است تا بتواند با حضور نظامی، زمینههای تجزیه آرام را فراهم سازد. اصرار برخی مقامات نظامی و سیاسی آمریکا بر این جمله «شاید تجزیه تنها گزینه باشد»، یک اصرار رسانهای و فشار روانی صرف نیست. به نظر میرسد رهبران و نخبگان سیاسی عراق هم این نکته را به درستی فهمیدهاند. هشدار چندی قبل آیتالله سیستانی در خصوص تجزیه عراق در همین راستا است.
تجزیه اگرچه برنامه آمریکا باشد اما واقعیت این است که آمریکا فعال مایشاء منطقه نیست که هر چه خواست همان محقق شود. اگر اینگونه بود، باید بحران سوریه خیلی قبلترها خاتمه مییافت. با این وجود، باید در مقابل برنامه آمریکایی، برنامه داشت؛ باید هزینههای تجزیه را برای آمریکا افزایش داد.
منبع:رصد، پایگاه تحلیلی دفتر پژوهش
همه این سوالات بارها و بارها مورد تحلیل و بررسی کارشناسان قرار گرفته است. اما به نظر میرسد همچنان آمریکا سعی دارد تا خود را خیرخواه ملت عراق نشان دهد!
به طور کلی آمریکا نمیتواند راهبردهای فراتر از موارد زیر را در مواجهه با عراق روی میز داشته باشد؛
دولت قوی؛ در چارچوب این تلقی از اهداف آمریکا در عراق، واشنگتن با حمله به عراق و اشغال آن در سال 2003 در پی آن بود تا یک دولت دموکراتیک و قوی در منطقه ایجاد کند تا الگویی برای سایر دولتهای سنتی در منطقه باشد. اگر چه این هدف در برخی متون و اسناد ملی آمریکا هم ذکر شده اما واقعیت این است که در حال حاضر، هیچ نشانهای از این رویکرد در سیاست خارجی آمریکا دیده نمیشود. آمریکا خیلی زود فهمید که تشکیل یک دولت قوی در عراق به معنای بازیگری یک دولت قوی در جبهه مقاومت خواهد بود.
دولت ضعیف و شکننده؛ استراتژی دولتهای ضعیف در برخی کشورهای منطقه محقق شده است. در افغانستان و حتی پاکستان، دولت ضعیف است و همین ضعف هم باعث شده تا نتواند مانع از بحرانهای امنیتی مکرر شود. برخی بر این باورند که استراتژی آمریکا در عراق هم مبتنی بر فعالیت همیشگی یک دولت ضعیف است. به عبارت دیگر، آمریکا با فهم اینکه تشکیل دولت قوی در عراق چه مضراتی میتواند برای اهداف و منافع منطقهایاش داشته باشد، سعی دارد تا همواره رنگی از بحران در این کشور وجود داشته باشد. بحرانهای امنیتی موجب فرسایش دولتها شده و عملا آنها را به خود مشغول میدارد. تضعیف دولت عراق میتواند موجب حضور بیشتر آمریکا در این کشور شود.
کشور تجزیه شده؛ این یک استراتژی مشهور در خصوص عراق است. برخی بر این باورند که طرح تجزیه عراق حتی قبلتر از آنکه جو بایدن سناتور وقت آمریکا در سال 2004 و معاون کنونی رئیس جمهور این کشور به آن اشاره کند، در اسناد آمریکا ذکر شده است. در هر صورت، تجزیه عراق یک گزینه روی میز آمریکا بوده است. بر اساس این استراتژی، تقسیم عراق به سه کشور سنی، شیعی و کردی میتواند منافع آمریکا را بیشتر فراهم کرده و شرایط را برای بازیگری اسرائیل در مجاورت با ایران نیز فراهمتر سازد.
قطع یقین، دولت قوی در عراق مدنظر آمریکا نیست. واشنگتن نه تنها در مسیر تشکیل یک دولت قوی در عراق گام بر نمیدارد که از چنین دولتی واهمه دارد. به نظر میرسد آمریکا دولت ضعیف و شکننده در عراق را یک ابزار برای تجزیه عراق میپندارد. دولت ضعیف مستلزم این است که آمریکا حضور نظامی خود را در عراق افزایش دهد. شاید این برای کوتاه مدت مطلوب آمریکا باشد اما بر اساس استراتژیهای نظامی آمریکا که باراک اوباما بخشی از آن را سال گذشته در جمع نظامیان در وست پوینت مطرح کرد، آمریکا اساسا تمایلی به حضور نظامی گستردهتر در منطقه ندارد و در مسیر واگذاری ماموریتها به متحدان منطقهای خود است. لذا تجزیه یک گزینه مطلوب برای آمریکا است. آمریکا با بحرانهایی چون داعش و عدم برخورد قاطع با آن، بهرهبرداری از شکافهای هویتی و توسعه آن و مداخله در امور سیاسی عراق سعی دارد تا دولت در عراق ضعیف و ضعیفتر شود. این ضعف در صورت عدم حضور نظامی میتواند منجر به توسعه ناامنی بر برخی کشورهای منطقه از جمله اردن و عربستان هم شود. لذا یک بحران کنترلشده مطلوب آمریکا است تا بتواند با حضور نظامی، زمینههای تجزیه آرام را فراهم سازد. اصرار برخی مقامات نظامی و سیاسی آمریکا بر این جمله «شاید تجزیه تنها گزینه باشد»، یک اصرار رسانهای و فشار روانی صرف نیست. به نظر میرسد رهبران و نخبگان سیاسی عراق هم این نکته را به درستی فهمیدهاند. هشدار چندی قبل آیتالله سیستانی در خصوص تجزیه عراق در همین راستا است.
تجزیه اگرچه برنامه آمریکا باشد اما واقعیت این است که آمریکا فعال مایشاء منطقه نیست که هر چه خواست همان محقق شود. اگر اینگونه بود، باید بحران سوریه خیلی قبلترها خاتمه مییافت. با این وجود، باید در مقابل برنامه آمریکایی، برنامه داشت؛ باید هزینههای تجزیه را برای آمریکا افزایش داد.
منبع:رصد، پایگاه تحلیلی دفتر پژوهش