در ماههای گذشته و قبل از به سرانجام رسیدن مذاکرات غربی ها خواسته های مختلف و متفاوتی را مطرح می کردند و درپی این بودند که امتیازات مختلفی را با ابزارهایی مثل تحریم از ملت ایران بگیرند اما ایستادگی و مقاومت ما در مقابل آنها شرایطی را فراهم آورد که غربی ها از زیاده خواهی های خود دست بردارد و به توافق با ایران تن دهد. اما چه قبل از توافق و چه بعد از آن نکات مبهم وجود داشت و کماکان نیز این ابهامات پابرجاست.
غرب قبل از توافق شناسایی اسراییل را به عنوان یکی از شروط خود مطرح کرده بود و پس از نهایی شدن متن توافق نیز معاون صدر اعظم آلمان پس از سفر به کشورمان، مجددا به این مسئله اشاره کرد. یک مسئله دیگر ابهاماتی است که در مورد روند استکبارستیزی و سیاست های منطقه ای ایران وجود دارد. از سوی دیگر تاثیر این توافق در داخل کشور و بررسی سرانجام آن از مباحث دیگری است که نیاز به بررسی دارد.
حجت الاسلام مهدی طائب رییس قرارگاه راهبردی عمار که پس از فتنه سال ۸۸ برای مقابله با جنگ نرم شکل گرفت از شخصیت های سیاسی است که سخنانش بازتاب زیادی در جامعه دارد و از طرف دیگر از پزوهشگرانی است که در زمینه مسائل تاریخی و قرآنی مطالعات و فعالیت های متعددی داشته است، یهود شناسی، زمینه های شکل گیری اسراییل، حوادث صدر اسلام و ... از جمله این موضوعات است. همین ها ما را بر آن داشت تا در گفتگویی تفصیلی با وی به بهانه جمع بندی مذاکرات ایران و کشورهای ۱+۵ در وین، مسائلی همچون استکبارستیزی، صهیونیسم ستیزی و سیاستهای منطقه ای کشورمان را با وی مورد بررسی قرار دهیم.
متن کامل مصاحبه با حجت الاسلام طائب به شرح زیر است:
به نظر شما جمع بندی مذاکرات هسته ای وین به معنای تغییر در سیاست های ایران است یا اینکه سیاست غربی ها و به ویژه آمریکا در قبال ایران تغییر کرده و شرایط رسیدن به یک فهم مشترک را ایجاد کرده است؟
سیاست های کلی نظام را که حاکم بر رفتارهای جزئی ماست طبق قانون اساسی توسط مقام معظم رهبری بیان و تبیین می شود و در شورای عالی امنیت ملی رفتارهای آن بررسی شده و ذیل قوانین مصوب مجلس اجرا خواهد شد.
بنابراین بیان اینکه استکبار ستیزی تغییر کرده است یا خیر یا اینکه آمریکائیها تغییر کردهاند طبق قانون اساسی با مقام معظم رهبری است و ایشان هم با صراحت گفته اند که استکبار ستیزی تغییر نکرده است و ما همچنان آمریکا را مستکبر می دانیم.
چرا جمهوری اسلامی ایران همواره بر مبارزه با استکبار تاکید داشته است و این مبارزه چه تاثیری در اهداف انقلاب اسلامی خواهد داشت؟
استکبار ستیزی ناشی از دین ماست و اگر کسی مدعی باشد که استکبار ستیزی از ایران رفته است به این معناست که دین از ایران رفته و به سخن دیگر دین از سیاست در ایران جداست و این در حالی است که طبق قانون اساسی دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست.
به هیچ وجه کسی نمی تواند مدعی شود که استکبار ستیزی در ایران تغییر کرده چون در حقیقت نگاه نظام جمهوری اسلامی ایران نسبت به این مسئله هیچ تغییری نکرده است.
غربی ها معتقدند که مواضع ایران در مقابل اسرائیل و آمریکا به معنای جنگ طلبی است، نظر شما در این باره چیست؟
استکبار ستیزی به معنای جنگ طلبی و جنگجویی نیست، بلکه به این معناست که ما استکبار پذیری را قبول نکردیم و در برابر استکبار سر فرو نیاورده و تسلیم نشده ایم. استکبار به معنای هجوم است و آمریکا خود را بزرگ و صاحب دنیا می داند و دیگران را برده خود می پندارد.
در برابر استکبار دو تفکر به وجود می آید، یکی «تفکر تسلیم» که مستکبر را آقا و سرور می داند و این به معنای استکبار پذیری است اما در مقابل این دیدگاه، تفکر دیگری نیز وجود دارد که معتقد است در برابر استکبار نباید تسلیم شد و باید ماهیت خود را حفظ کرد. استکبار ستیزی به معنای جنگ طلبی نیست بلکه به معنای این است که در برابر هجوم مستکبر دست تسلیم بالا نخواهیم آورد.
استکبار ستیزی در نگاه جمهوری اسلامی ایران تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
ما تا جایی پیش خواهیم رفت که حد یقف استکبار باشد و هرکجا که استکبار بایستد ما هم آنجا خواهیم ایستاد. اما استکبار حد یقف ندارد چون که ذاتش بر استکبار و ظلم است و اگر قرار باشد دست از این اقدامات خود بردارد این واژه دیگر معنایی نخواهد اشت.
استکبار به معنای تجاوز به حقوق دیگران است و اگر این تجاوز نباشد جنگ معنا پیدا نخواهد کرد، اینکه ما استکبار ستیزی را به معنای سلب حقوق آنها پنداریم غلط است زیرا در آن صورت ما خود استکبار خواهیم شد و مستکبر اصولا کسی است که به حقوق دیگران چشم طمع دارد.
مستکبر کسی است که به حق دیگران احترام نمی گذارد. نه اینکه برای دیگران حقی قائل نباشد و حکومت جمهوری اسلامی ایران اصولاً حکومت حقه است و اولاً برای دستیابی به حقوق خود اقدام کرده و در نهایت برای حقوق دیگران اقدام خواهد کرد. بنابراین استکبار ستیزی ما زمانی از بین خواهد رفت که استکباری وجود نداشته باشد.
با توجه به مباحثی که مطرح شد و بررسی ابعاد ماهوی استکبار، در حال حاضر چه کشورهایی را می توان مستکبر دانست؟
این مسئله کاملاً روشن است و نیازی به استدلال ندارد، تنها باید چشمان خود را باز کنیم تا ببنیم آمریکا مستکبرترین کشور دنیاست.
سوالاتی که در اینجا مطرح می شود این است که نیروهای آمریکایی در خلیج فارس چه می کنند؟ ناوگان این کشور در اقیانوس هند به دنبال چیست؟ آیا آنها برای کمک آمده اند؟ اگر برای کمک آمده اند چرا کشورهای منطقه توان دفاع از خود را ندارند؟ آیا این عراقی ها بودند که به عراق تجاوز کردند؟ ناو وینسنس هواپیمای مسافربری ایران را در اقیانوس اطلس مورد اصابت موشک قرار داد یا تنگه هرمز؟
آمریکا با حضور در مناطق مختلف دنیا فجایع زیادی را خلق کرده و در جنگ عراق با ایران به این کشور سلاح داده و کشورمان را بمباران شیمیایی کرد. باید دید حیطه حقی که استکبار برای خود در نظر گرفته است درست است یا نه. آمریکا وقتی در خلیج فارس حضور دارد یعنی اینکه حیطه حق خود را در اینجا تعریف کرده است و این کشور مستکبر بوده و مستکبر خواهد بود.
غربی ها و متحدین منطقه ای آنها همواره ایران را متهم به ایجاد آشوب در منطقه می کنند و این بحث را در فاصله بین لوزان تا وین هم بارها مورد تاکید قرار دادند، حال سوال این است که آیا با توافق ایران و ۱+۵ تغییری در سیاست ایران در منطقه ایجاد خواهد شد یا اینکه ایران به همان سیاست های خود در منطقه ادامه خواهد داد و همچنان از مردم مظلوم منطقه حمایت و با تروریست ها مبارزه خواهد کرد؟
اول باید گوینده این حرف که ایران منطقه را به آشوب کشیده است را پیدا کنیم و ببینیم اصولا با گوینده این حرف می توان مذاکره کرد. باید ببینیم این حرف را یک آدم جاهل می زند یا یک آدم عاقل. اگر این حرف را یک آدم جاهل بزند دیگر مذاکره معنا نخواهد داشت و تنها تفهیم معنا پیدا خواهد کرد و باید به او بفهمانیم که نمی داند.
اما اگر آدم عاقل و عالمی این حرف را می زند به این معنا است که عمد و دروغ در کار است و با دروغگو نمی توان مذاکره کرد. کدام نقطه در منطقه است که داعش و القاعده در آنجا حضور نداشته باشند اما رد پایی از ایران وجود داشته باشد. به طور مثال آیا در کشور عمان رد پایی از ایران است؟ پس باید نتیجه بگیریم که هر کجا که داعش و القاعده حضور دارند ایران هم حضور پیدا کرده است.
برای اینکه بفهمیم چه کسی منطقه را به آشوب کشیده است باید دید داعش از آن کیست و علیه چه کسی فعالیت می کند. تابلوی داعش و القاعده جنگ با ایران است و می گویند ما می خواهیم ایران را از بین ببریم و طبق قاعده سازمان ملل ایران چاره ای جز دفاع از خود ندارد.
بنابراین فرض می گیریم ما در عراق حضور داریم، باید دید چرا ما در آنجا هستیم؟ اگر داعش و القاعده نباشند باز ما در این کشور خواهیم بود؟ آمریکا قبل از این گروه های تروریستی هم ایران را متهم به حضور در عراق می کرد اما بعدها اذعان کرد که ایران حضور نظامی در این کشور ندارد. القاعده و داعش را ایران درست نکرده است بلکه غربی ها آن را به وجود آورده اند تا به اهداف خاص و شوم خود در منطقه دست یابند.
به نظر شما امکان دارد ایران در مورد مسائل منطقه ای و موارد دیگر هم با آمریکا مذاکره کند؟
اگر ما امروز با امریکائیها مذاکره می کنیم این تنها به معنای مذاکره با آمریکا نیست و تنها طرف مذاکره ما افکار عمومی دنیاست و افکار عمومی جهان خواهند فهمید که دروغگو کیست.
سیاه نمایی نقش ایران در منطقه کار خود آمریکائیهاست و تنها راه نشان دادن اینکه دروغگو کیست مذاکره بود و آمریکا در ابتدا آشوب های منطقه ای را به گردن ایران انداخت و پس از آن گفتند این آشوب های منطقه ای تهدیدی بین المللی به حساب می آید و بعد گفتند بمب اتم ایران هم تهدید دیگر بین المللی محسوب می شود و این یعنی دروغ در دروغ در دروغ.
سالها بود که غرب با این دروغها افکار عمومی دنیا را بازی می داد و راه کشف این دروغ مذاکره بود در حقیقت دزد منطقه آمریکاست، آیا او می تواند برای امنیت منطقه مذاکره کند؟ آیا می توان به دزد گفت که دزدی نکن؟
اگر آمریکا پای خود را از منطقه بیرون بگذارد منطقه امن خواهد شد و تنها کافیست که نیروهای خود را از اقیانوس هند، خلیج فارس و عراق و سوریه خارج کند در آن صورت منطقه امنیت خواهد داشت. هرکجا که آمریکائیها حضور پیدا کرده اند نا امن شده است و لبنان امنیت کاملی داشت اما زمانی که امریکائیها در آنجا حضور یافتند ناامن شد.
ریشه های ناامنی در یمن چیست؟
عربستان سعودی با حمایت آمریکا و با تجهیزات نظامی آمریکایی در حال بمباران یمن است و آمریکا سوخت هواپیماهای عربستانی را تامین می کند که مردم مظلوم یمن را به خاک و خون بکشند. عربستان از عبد ربه منصور هادی در یمن که بر بال القاعده قرار دارد، حمایت می کند و این به معنای آن است که آل سعود از القاعده حمایت می کند و اگر حمایت آمریکا از آل سعود را بگیریم، حمایت آل سعود از القاعده را گرفته ایم و اگر از حمایت عربستان از القاعده جلوگیری شود، منطقه امن خواهد شد.
قبل از توافق هسته ای غرب توجه ویژه ای به شناسایی رژیم صهیونیستی توسط ایران داشت و برخی اوقات مقامات آمریکایی اظهاراتی را در این خصوص مطرح می کردند و در سفر اخیر معاون صدراعظم آلمان به ایران این مساله دوباره مطرح شد. سوال بنده به طور مشخص این است که آیا با توافق هسته ای پیکان صهیونیسم ستیزی ما دیگر به سمت اسرائیل اشاره نرفته است یا اینکه جمهوری اسلامی ایران همچنان بر مواضع امام (ره) در رابطه با اسرائیل ایستادگی خواهد کرد؟
اسرائیل ابزاری برای پیشبرد منافع آمریکا در منطقه بوده است و غربیها باور داشتند که این غده سرطانی میتواند جایی برای آنها در منطقه باز کند اما بعد از پیروزی انقلاب این باور دچار خدشه شد. نگاه به روند اسرائیل پس از انقلاب اسلامی نشان میدهد که تاثیر مواضع ما در منطقه به شکلی بوده است که رژیم صهیونیستی هر روز بیشتر احساس خطر کرده و مجبور شده است دور خود حصار بکشد. دیوار حائل را ایران و فلسطین نکشیده است، بلکه خود اسرائیلیها این دیوار را ایجاد کردهاند و این به معنی این است که ناامنی اسرائیل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر شده است.
هر کس و هر دولتی در منطقه اگر دست از اسرائیلستیزی بردارد، قطعاً همان دولت از بین خواهد رفت و نه اسرائیلستیزی. در مصر با پیروزی اسلامی، دولت اخوانی قدرت را در دست گرفت، اما با کمال تاسف محمد مرسی، رئیسجمهور این کشور در مواجهه با اسرائیل سست و ضعیف عمل کرد و این باعث شد دولت مرسی ساقط شود، اما همچنان ضدیت با اسرائیل در مصر وجود دارد.
اینکه آمریکا و اروپا به دنبال این باشند که با مذاکرات و توافق ایران را قانع کنند که دست از ضدیت با اسرائیل بردارد، اشتباه میکنند و هیچگاه اسرائیلستیزی در ایران از بین نخواهد رفت و در ذات هر ایرانی این مساله نهفته است و با انقلاب تبلور پیدا کرد و مذاکرات هستهای هیچ ارتباطی به شناسایی اسرائیل ندارد.
پس از پایان مذاکرات و نهایی شدن متن توافق، خبرهایی از محدود شدن توان نظامی ایران و به ویژه تحریم موشکهای بالستیک منتشر شد و این در شرایطی است که این موشکها و توان نظامی برای مقابله با تهدید اصلی منطقه یعنی اسرائیل است. تحلیل شما از این خبرها و وضعیت چیست و آن را تا چه حد برای مطرح شدن اسرائیل در منطقه موثر میدانید؟
آمریکاییها هیچ مشکلی با بحث هستهای ما ندارند زیرا اگر آنها معتقدند که بمب اتم تهدیدشان میکند، به خوبی میدانند که ایران به دنبال ساخت سلاح اتمی نیست و اینکه بگوییم آمریکاییها به ایران اطمینان ندارند، دروغ است. متهم کردن ایران به ساخت بمب اتمی ابزاری بود برای خلع سلاح کردن و از اول قصد داشتند توان نظامی ایران را از بین ببرند و سپس ایران را از صفحه روزگار حذف کنند.
در جنگ ایران با عراق ما مورد حمله دشمن قرار گرفته بودیم اما آنها ایران را متهم میکردند و بر اساس تجربیات تاریخی و سفارشات قرآنی، ما باید تا جایی که میتوانیم قدرتمند شویم. هدف اصلی آمریکا در مذاکرات، خلع سلاح ایران از سلاحهای متعارف است و آنها میدانند که ما به دنبال دستیابی به سلاحهای غیرمتعارف نیستیم.
آیا توافقنامه اخیر توان موشکی ایران را محدود خواهد کرد؟
غربیها حق ورود به مباحث نظامی را ندارند و در گذشتهها هم آنها صنایع موشکی ما را تحریم کرده بودند اما هیچ تاثیری در ایران نداشت و ما به حرف آنها گوش ندادیم و اگر قرار بود ما به خواستههای آنها عمل کنیم، هماکنون از صفحه روزگار حذف شده بودیم. اگر کسی شورای امنیت سازمان ملل را مستقل بداند، معلوم است که از سیاست دنیا هیچچیز نفهمیده است.
شورای امنیت در مشت آمریکاست و برای پیشبرد سیاستهای آن عمل میکند و ما با مذاکره میخواهیم مشت آنها را باز کنیم. یکی از اعضای ارشد هیات مذاکرهکننده ایران (عراقچی) گفته است در توافق بحث موشکی وجود نداشته است و آنها این مساله را دوباره در قطعنامه مطرح کردهاند و تاکید کرد که این قطعنامه الزامآور نیست و اگر برخلاف منافع ایران باشد، به آن عمل نخواهند کرد.
به نظر شما توافق هستهای ایران با ۱+۵ چه آیندهای خواهد داشت و شما فرجام این برجام را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من فرجام این مذاکرات و توافق، خیانت آمریکاییها خواهد بود که به معنای این است که آنها دو راه بیشتر ندارند که هر کدام از این راهها را بروند، بازنده هستند.
آمریکا یا زیر میز مذاکره زده و همه چیز را از بین میبرد یا اینکه سر تسلیم فرود آورده و میپذیرد که تاکنون حرف زور زده و تحریمها را برمیدارد، که در این صورت نیز قلدر دنیا دست از قلدری برداشته و بازنده این جریان است. در سیاستهای موجود آمریکا مشاهده نمیکنم که فروپاشی را باور کرده باشند و احتمال میدهم که زیر میز توافق زده و دوباره ایران را برای مذاکره فرا بخوانند.
مقام معظم رهبری در نماز عید سعید فطر و پاسخی که به نامه رئیسجمهور دادند، بر یک مساله اساسی تاکید داشتند و آن اینکه نباید این توافق و اتفاقات این چنینی، زمینههای دودستگی را بین مردم و مسئولین ایجاد کند. به نظر شما چرا ایشان در زمان نسبتاً کوتاهی پس از اعلام توافق به این مساله تاکید میکنند و از مردم و مسئولین میخواهند نگاه وحدتگرایانهای به این مساله داشته باشند؟
ما اگر شاخص خود را منافع ملی قرار دهیم و همگی حول آن تجمع کنیم، باید بر اساس آن منافع ایستادگی کنیم و یک مسالهای را باور داشته باشیم که تیم مذاکرهکننده به دنبال خدشه به منافع ملی نیست و قصد حفظ آن را دارد. تحلیلها از اقدامات انجام شده و ظرفیت به دست آمده باید علمی و کاربردی باشد و ما باید محتوای موجود را تحلیل کنیم نه شخصیت را و اگر تحلیل، محتوایی شود؛ نتیجه کار را میتوان مشخص کرد.
حضرت آقا چند بار فرمودند که من به تیم مذاکرهکننده اعتماد دارم و اگر مبنای ما این باشد، در صورت پیروزی، تیم مذاکرهکننده دستاوردهایی را داشته است و اگر شکست بخورد، قطعا کار آمریکاییها خواهد بود.
اگر این روند پیروز شود و توافق بدست آمده به سرانجام برسد، تمام قوا دست به دست هم دادهاند و پیروزی از آن همه است. اما اگر تحریمها را برنداشتند و توافق شکست خورد، این آمریکاییها هستند که مذاکرات و توافق را با شکست مواجه کردهاند.
ما به دنبال رفع تحریمها هستیم اما نباید آن را به گونهای معنا کنیم که دیگران احساس کنند از منافع ملی خود دست برداشتهایم یا ما میخواهیم تحریمها را برداریم ولو اینکه از قسمتهایی از برنامه موشکی خود دست برداریم و موشکهای با برد بلند نداشته باشیم.
موشکهایی که قابلیت حمل کلاهک هستهای را دارند، الزاماً تنها کلاهک هستهای را حمل نمیکنند، بلکه موشکهایی که قابلیت حمل بیشتر از ۹۰۰ کیلوگرم محموله را داشته باشند، میتوانند کلاهک هستهای را نیز حمل کنند و اگر این اتفاقات در بحث موشکی تحقق پیدا کند، امنیت ملی ما با خطر مواجه میشود.
کسانی که از توافق دفاع میکنند، به مرحلهای نرسند که بگویند چه ایرادی دارد که برای مدتی قدرت موشکی خود را نداشته باشیم و اگر این فکر و باور به وجود آید، وحدت ملی به هم خواهد خورد و همه ما یک هدف داریم و آن این است که آمریکا را سر جای خود بنشانیم. اگر همه ما بر سر این مساله بایستیم، قطعاً دودستگی ایجاد نخواهد شد و اینکه چه تعداد سانتریفیوژ را داشته باشیم، مسائلی جزئی است و مقام معظم رهبری نیز فرمودند که به این مساله ورود نمیکنیم.
آیا ایستادگی بر سر منافع ملی و عدم اجازه به طرف مقابل برای بازرسی از تاسیسات نظامی، شرایط عدم دودستگی و وحدت ملی را فراهم میکند؟
اگر این مذاکرات برای خوشبینهای ما و ملل منطقه مشخص کند که آمریکا دروغگو بوده، کافی است و هر چه در این زمینه خرج کنیم، ارزش دارد و برای اینکه مذاکرات باعث وحدت بین ما شود، کسانی که برای مذاکره میروند، نباید به گونهای رفتار کنند که دلسوزان منافع ملی و امنیت ملی احساس خطر کند.
با توجه به اینکه مذاکرات هستهای در ۱۲ سال گذشته فراز و فرودهای زیادی را به خود دیده است، نقش دولت یازدهم در پیروزیهای بدست آمده را چطور ارزیابی میکند؟
اگر ما نتیجه مذاکرات را تعریف کنیم، میتوانیم به آن نمره بدهیم و اگر نتیجه تنها باز شدن مشت آمریکاییها بوده، این یک مساله است اما طرف دیگر این جریان، مذاکره و توافق برای برداشته شدن تحریمها بوده است و ما در حال حاضر نمیتوانیم راجع به آن نظر دهیم و زود است که بگوییم تحریمها برداشته خواهد شد یا خیر؟ ما هنگامی میتوانیم راجع به این نکته که دولت در مذاکرات پیروز بوده است، قضاوت کنیم که تحریمها کاملاً لغو، پولهای بلوکه شده ایران آزاد، فروش نفت از طریق اپک بلامانع، لغو تحریم صادرات سلاحهای متعارف و واردات و صادرات اجناس به راحتی انجام شود.
تمام دولتهای ایران بعد از انقلاب نقاط مثبتی داشتهاند و اگر تحریمها کاملا لغو شود، توافق هستهای هم نقطه مثبت دولت روحانی خواهد بود و اگر احیاناً تحریمها لغو نشود، به این معنی نیست که دولت توفیقی نداشته است، بلکه در قسمت اول که باز کردن مشت آمریکاییها بوده، موفقیت زیادی به دست آورده و از طرفی هم به خوشبینها ثابت کرده که زیادی خوشبین هستند.
آیا توافق هستهای در انتخابات مجلس که اسفند ماه امسال برگزار میشود، تاثیرگذار خواهد بود؟
هر کسی که میخواهد این مسائل را به انتخابات مجلس ارتباط دهد، تنها خودش را خسته میکند و مردم ما از این حرفها زرنگتر هستند. ملت ایران قضاوتهای زودرس نمیکند و در روز قدس امسال در شرایطی که مذاکرات در آستانه به نتیجه رسیدن بود، مردم یکصدا فریاد «مرگ بر آمریکا» سر دادند.