در این نشست آبیار درباره شکل گیری ایده فیلمش توضیح داد:« در اطرافم اتفاقات کوچکی میافتاد و برای خودم هم به شکل دیگری این اتفاق افتاده بود که به نظرم خیلی پیش پا افتاده میآمد و بعدا به یک دغدغه بزرگ تبدیل میشد. این اتفاقات شاید خیلی معمولی رخ دهد اما کمکم بزرگ میشود. راستش قضیه از آنجا شروع شد که یک اتفاق تقریبا مشابه به قصه فیلم، برای یکی از بستگانم افتاد و من هم از همان جا هسته اولیه قصه را گرفتم و پرورش دادم و طرحش را نوشتم. این طرح پیش من ماند تا در سال ۹۰ فیلمنامه اشیا… را نوشتم. به جز فیلمنامه اشیا… سه فیلمنامه آماده داشتم و قبلش با آقای محمدی و پورقاسمی کار مستند میکردم، از آنها خواهش کردم که بین طرحهای من یکی را انتخاب کنند تا کار را شروع کنیم و من به عنوان کسی که تا به حال کار بلند سینمایی انجام نداده بود اشیا… را انتخاب کردم و اینطور شد که کار را شروع کردیم.» در ادامه آبیار در پاسخ به این سوال که عنوان فیلم چگونه انتخاب شد گفت:« شاید عنوان طولانی زیاد رایج نباشد اما در قصه یک زن خانهدار داریم که در یک فضای آرام و کم استرس است، در این فضای آرامشبخش خانه، یک زن بیتجربه شهرستانی پایش به بازار تهران و آن فضای شلوغ شهری باز میشود و اتفاقات پشت سر هم برای او میافتند. او متوجه میشود جهان آنقدر بیخطر که او فکر میکرده نیست و اتفاقات در کمین هستند که در همین حین ناگهان با جملهای که در آیینه ماشین نوشته شده روبه رو میشود و فکر میکند که شاید این یک جور هشدار یا خطر است. »
همچنین قاسمی تهیهکننده این فیلم از تجربه همکاری با آبیار گفت: «ما مستندهای زیادی ساختیم، اعم از آیین شهر یزد یا شیمیاییهای سردشت و موضوعاتی از این قبیل… بر اساس شناختی که از کارهای قبلی خانم آبیار در زمینه مستند داشتیم تمایل داشتم در خارج از فضای مستند هم همکاری ما ادامه داشته باشد و ایشان هم تمایل ورود به حوزه فیلم سینمایی داشتند. البته با یک فضای خاصتر. شاید فضایی که نزدیک به مستند باشد و فیلم اشیا… بسیار به فضای ذهنی ما نزدیک بود و کاملا آن را میشناختیم. »
آبیار در ادامه صحبتهای قاسمی درباره قهرمان فیلم خود اضافه کرد:« قهرمان این فیلم خیلی سفید نیست. یک زن سربه هواست و بخاطر خجالت از همسایههایش با یک دروغ خودش را به دردسر میاندازد. من سعی کردم او را خاکستری نشان دهم چون الگو نیست و در این فیلم هم قرار نبود نشان دهم که لیلا متحول میشود، فقط میخواستم نشان دهم که او یک روز خیلی سخت و پر از استرس را سپری کرده است و به حدی این اتفاق پیش پا افتاده برایش دغدغه شده که هرطور است میخواهد به آرامش برسد. لیلا علاوه بر همه خصوصیات دوست نداشتنی یک سری خصوصیات دوست داشتنی هم دارد. زنی است که شاید آرزوهایش سرکوب شده و در پایان فیلم به کودکیهای خودش میرسد و گویی از رنج خالی شده است. در حقیقت در پایان لیلا اشک شوق میریزد و میتوان اسم اتفاقی که برایش افتاد را فقط یک چالش گذاشت که میتواند سبب رشد لیلا شود نه لزوما یک تحول بزرگ. به همین دلیل در این فیلم از دوربین روی دست استفاده کردم که کمی به نگاه ما و مخاطب نزدیکتر باشد و تاکید بیشتری بر روی شخصیتها داشته باشم. »
شرکا در ادامه بحث اشاره کرد: «تاکید روی جزئیات از ویژگی فیلمهای خانم آبیار است و همین جزئی نگری یک ویژگی زنانه و برخاسته از ادبیات است. همانطور که در ادبیات همه جزئیات یک کاراکتر را میخوانیم چون تصویری از آن نداریم، در این فیلم هم نزدیک شدن به تمام جزئیات سبب شده ما همه ابعاد لیلا و کاراکترهای دیگر را بشناسیم. »
قاسمی به ویژگی کارهای مستندگونه آبیار اشاره کرد و توضیح داد:« برای باورپذیر شدن فضای بازار دشواری و سختیهای زیادی را متحمل شدیم چون بازار تهران جایی است که بیشک فیلمبرداری در آن کاری غیر ممکن است و در حین فیلمبرداری بازار تهران اغلب دوربین را پنهان میکردیم تا نگاهی به سمت دوربین نباشد. »
قاسمی از حضور فیلم در جشنوارههای خارجی گفت:«اشیا… در جشنواره فیلم زنان فرانسه به نمایش درآمد و جایزه بهترین فیلم را برد، در جشنواره اسب نقرهای روسیه جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و بهترین بازیگر نقش اول زن را از آن خود کرد و نگاه زنانه فیلم بسیار مورد توجه واقع شده بود. به طورکلی در جشنوارههایی که حضور داشتیم همه نقطه نظرات مثبت و خوب بودند.»
در آخر پس از صحبتهای عوامل فیلم، مخاطبان حاضر در مراسم نیز سوالات خود را مطرح کردند. یکی از مخاطبان به برخی بازیهای تصنعی در فیلم اشاره کرد و عدم حضور بازیگردان را در فیلم یادآور شد و گفت شاید یکی از دلایل اصلی لطمه زدن به فیلم همین مسئله باشد. آبیار در این خصوص توضیح داد:« البته که همه نظر شما را ندارند و با شما موافق نیستند. ما بازیهای خوب در فیلم کم نداریم اما شاید در مورد حضور برخی از بازیگران، انتخاب من اشتباه بوده است. »
فیلم «اشیا از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند» قصه زندگی زن بارداری به نام لیلا را روایت می کند. او به همراه همسرش فرید و فرزند دو سالهاش، مستاجر دو پیرزن مهربان است. روزی برای لیلا میهمان می رسد و ماجرایی برای او رقم می خورد…
منبع: جوان آنلاین