به گزارش مشرق، محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به شکل رسمی اعلام کرده که قصد سفر به جمهوری اسلامی ایران را دارد و از طرفی دیگر احمد المجدلانی عضو کمیته اجرایی ساف نیز صحبت از گسترش روابط با جمهوری اسلامی ایران و حتی پذیرفتن سفیر غیر مقیم را کرده است. صرفنظر از انجام گرفتن یا نگرفتن این سفر، این سؤال ایجاد میشود که اهداف محمود عباس در اعلام این سفر رسمی چیست و چه پیامدهای احتمالی بر تحولات غرب آسیا خواهد داشت؟ به نظر میرسد رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در پی ارسال پیامی برای گروههای فلسطینی، متحدان عربی و غربی خود از یکسو و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر است.
لازم به ذکر است محمود عباس بهغیراز تشکیلات خودگردان، رئیس «سازمان آزادیبخش فلسطین»[1](ساف) و رهبر جنبش آزادیبخش میهنی فلسطین[2] (فتح) است. در مورد ساف باید گفت در 28 می 1964 کنگره ملی فلسطین با مشارکت اکثر گروهها، احزاب و همچنین شخصیتهای سیاسی، ملی و مذهبی فلسطین با موافقت قبلی دولتهای عربی در اجلاس سران اتحادیه عرب در شهر بیتالمقدس تشکیل جلسه داد و در پی آن تأسیس ساف را اعلام نمود.[3]
بعد از مدتی به دلیل استعفای أحمد الشقیری، سیاستمدار کهنهکار فلسطینی از ریاست ساف، جنبش فتح (در 1965 توسط یاسر عرفات و خلیل الوزیر تأسیس شد) بهعنوان قدرتمندترین گروه مقاومت در 1969، ریاست این سازمان را به دست گرفت و یاسر عرفات را بهعنوان رئیس کمیته اجرایی خود انتخاب کرد که تا به امروز حتی بعد از فوت ایشان در 2004 نیز این منصب ساف در اختیار رهبر فتح قرار داشته است.[4]
در نهم دسامبر 1987 انتفاضه اولیا سنگ[5] آغاز شد و بعد از مدتها که عملیاتهای نظامی در داخل مرزهای فلسطین اشغالی آغاز شده بود، اقشار و گروههای مختلف مردم جامعه فلسطین وارد عمل شدند و بهقدری شرایط را برای رژیم صهیونیستی دشوار کردند که رژیم صهیونیستی به طور تاکتیکی برای آرامش اوضاع پیشنهاد صلح داد.[6]
در این زمان ساف، سرخورده از مبارزه با رژیم صهیونیستی، به این پیشنهاد پاسخ مثبت داد و مذاکرات صلح را از سال 1988 آغاز کرد تا این که در سال 1993 در اسلو نتیجه داد. بر اساس این قرارداد، قرار بر تشکیلِ تشکیلات خودگردان فلسطین[7] در مرزهای اشغالی 1967، یعنی نوار غزه و کرانه باختری رود اردن شد.[8]
از یکسو تاکنون با توجه به سیاستهاى نژادپرستانه، عدم پرداختن به مسئله آوارگان، اخراج فلسطینیان از اراضی کرانه باختری، توسعه شهرکسازی و به تعویق انداختن اعلام کشور مستقل فلسطین، مذاکرات سازش منجر به نتیجه نشده است؛ از سوی دیگر بر اثر مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین، رژیم صهیونیستی در سال 2000، مجبور به تخلیه جنوب لبنان و در سال 2005 تخلیه یکجانبه غزه شد. تخلیه نظامی سرزمینهای عربی و فلسطینی، بدون گرفتن امتیاز و یا تضمین، برای مقاومت اسلامی یک پیروزی بزرگ بود که مورد توجه افکار عمومی در جهان عرب و اسلام قرار گرفت.
محمود عباس بهعنوان رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین با جمهوری اسلامی ایران دارای تعارضات جدی ایدئولوژیک و راهبردی است بهطوریکه یکی طرفدار جریان سازش و دیگری طرفدار تداوم مقاومت است.
نخست جریان مقاومت: جریان مقاومت در مسئله آزادسازی فلسطین خواهان برخورد مسلحانه با رژیم صهیونیستی برای آزادسازی کل سرزمین فلسطین بوده و نسبت به روابط با آمریکا و غرب نگاه بدبینانه دارد و خواهان تجدید نظر در ساختار قدرت در منطقه است.
برعکس جریان سازش: جریان سازش خواهان پیگیری طرحهای سازش برای تشکیل دولت فلسطین در مرزهای 1967 در کنار رژیم صهیونیستی است، این جریان دارای روابط بسیار گستردهای با جریان محافظهکار منطقه و آمریکا بوده و از همپیمانان استراتژیک غرب محسوب میشود. اختلافات این دو جریان صرفاً محدود به نحوه برخورد با رژیم صهیونیستی نمیشود بلکه در حوزههای مختلف ازجمله سیاست و اقتصاد نیز گسترش مییابد.
محمود عباس بهعنوان رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین با جمهوری اسلامی ایران دارای تعارضات جدی ایدئولوژیک و راهبردی است بهطوریکه یکی طرفدار جریان سازش و دیگری طرفدار تداوم مقاومت است.
تشکیلات خودگردان فلسطین در سالهای اخیر بهشدت دچار بحرانهای سیاسی و اقتصادی بوده است و سعی میکند با اتکا به هر دستاویزی بر این بحرانها فائق آید. حال اگر این دستاویز، نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران باشد، این بحرانها عبارتاند از:
1. عدم نتیجهبخشی گفتگوهای وحدت ملی: بعد از افزایش اختلافات بین حماس و فتح در سال 2006 در اداره تشکیلات خودگردان، دو منطقه غزه و کرانه باختری در اختیار هر یک از طرفین قرار گرفت و تاکنون تلاشهای زیادی برای حل این اختلاف صورت گرفته و همانطور که قبلاً گفته شد به دلیل ریشهای بودن اختلاف دو جریان مقاومت و سازش تاکنون پیشرفتی در این گفتگوها حاصل نشده است.
2. بحران سیاسی در کرانه باختری: از یکسو به دلیل بالا گرفتن اختلافات سیاسی بین اعضای تشکیلات خودگردان، اوضاع سیاسی نابسامانی را در این سازمان شاهدیم؛ برای مثال میتوان به اختلافات محمد دحلان یکی از مسئولان سابق امنیتی تشکیلات خودگردان با محمود عباس اشاره کرد. از سوی دیگر شائبه موجود در مشروعیت قانونی رهبران تشکیلات خودگردان سبب شده است که انتخاب رسمی رئیس تشکیلات خودگردان چند سالی به تعویق افتاده و دولت نیز از مشروعیت کافی بر اساس قوانین اساسی تشکیلات خودگردان برخوردار نباشد.
3. بحران اقتصادی: تشکیلات خودگردان فلسطین در چند سال اخیر بهشدت از فساد بالای اداری و مالی در تشکیلات خودگردان فلسطین، سیستم مالی و مالیاتی ناکارآمد، نداشتن برنامه صحیح و مشخص اقتصادی کوتاهمدت و بلندمدت، افزایش بیکاری، تراز منفی صادرات و واردات، کمبود منابع معدنی و تولید داخلی و عوامل بینالمللی دخیل همچون تأثیر بحران اقتصاد بینالمللی، گرانی بیسابقه مواد سوختی و غذایی در سالهای اخیر و تأخیر در انجام تعهدات و ارائه کمکهای مالی سالیانه به شکل کامل توسط کشورهای متعهد، رنج میبرد.
با توجه به موارد اشارهشده بهراحتی نمیتوان پذیرفت که با انجام یک سفر، شاهد چرخش استراتژیک در سیاستهای جمهوری اسلامی ایران و تشکیلات خودگردان فلسطین در مواضع خویش باشیم و باید ابعاد این سفر را در حوزه منافع ثانویه و تغییرات تاکتیکی جستجو کرد. بر اساس این تحلیل، اهداف محمود عباس به تهران را میتوان در پیامهای این سفر جستجو کرد:
1. پیام به حماس: محمود عباس در پس سفر خود به جمهوری اسلامی ایران به دنبال انتقال این پیام به حماس است که میتواند به این کشور نزدیک شود و با این عمل بر روابط حماس و جمهوری اسلامی ایران تأثیرگذار باشد.
2. پیام به رژیم صهیونیستی: در سالهای اخیر با روی کار آمدن حزب راستگرای لیکود و نخستوزیری بنیامین نتانیاهو، از یکسو، مواردی همچون شهرکسازی و تشکیل دولت مستقل فلسطینی موجب شدتگرفتن اختلاف میان تشکیلات خودگردان فلسطین با رژیم صهیونیستی شده، بهطوریکه هماکنون مذاکرات با بنبست جدی روبهرو شده است. از نظر رژیم صهیونیستی، مهمترین تهدید این رژیم، جمهوری اسلامی ایران است و عباس با درک این موضوع سعی میکند از نزدیک شدن به جمهوری اسلامی ایران، رژیم صهیونیستی را تحتفشار قرار دهد تا بتواند در مذاکرات با استفاده از این برگه امتیازاتی را اخذ کند.
3. پیام به متحدان منطقهای و بینالمللی: با آغاز تحولات جهان عرب کشورهای حامی تشکیلات خودگردان فلسطین همچون عربستان، اردن، امارات متحده عربی، قطر و ترکیه و همینطور ایالاتمتحده آمریکا، برای ضربه زدن به محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، توجه خود را صرف تحولات اخیر منطقه غرب آسیا بهخصوص سوریه و عراق کردهاند و این امر موجب کمتوجهی به این تشکیلات و کاهش حمایتهای معمول سالیانه به تشکیلات خودگردان شده است. حرکت هرچند محدود عباس به سمت جمهوری اسلامی ایران در شرایط بحرانی کنونی، برای متحدان منطقهای و بینالمللیاش، بههیچوجه پذیرفته نیست و به ایشان گوشزد میکند که ممکن است در صورت عدم توجه به این تشکیلات شاهد حضور بیشتر جمهوری اسلامی ایران در فلسطین باشند.
اهداف جمهوری اسلامی ایران را نیز از پذیرفتن احتمالی سفر محمود عباس، میتوان اینگونه بیان کرد:
1. رهبر جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده برای کمک مردم فلسطین از هیچ اقدامی دریغ نمیکند و از هر تلاشی در این راستا، استقبال مینماید. بهطوریکه مقام معظم رهبری در بیانات اخیر خود در 26 مرداد 1394 بهصراحت به این موضوع اشاره کردند: «ما از مقاومت در منطقه دفاع میکنیم؛ از مقاومت فلسطین- که یکی از برجستهترین فصول تاریخ امّت اسلامی، در طول این سالهای مقاومت فلسطین است- دفاع میکنیم. هرکسی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند و رژیم صهیونیستی را بکوبد و مقاومت را تأیید کند، ما از او حمایت میکنیم؛ انواع حمایتهایی که برای ما ممکن باشد؛ همهجوره حمایتی که برای ما ممکن است، از هرکسی که با رژیم صهیونیستی مقابله کند، خواهیم کرد. از مقاومت حمایت میکنیم.»[9]
2. جمهوری اسلامی ایران نیز به دنبال انتقال این پیام به همه گروههای فلسطینی است که حمایت جمهوری اسلامی ایران در فلسطین محصور به چند گروه نیست و با توجه به قدرت منطقهای خود، توان جذب همه گروههای حتی مخالف را نیز دارا است.
3. این سفر پیامی نیز برای رژیم صهیونیستی دارد که جمهوری اسلامی ایران با نزدیکی هرچند محدود با تشکیلات خودگردان میتواند نفوذ خود را به عمق استراتژیک رژیم صهیونیستی گسترش دهد و بهنوعی اهداف خود را در تسلیح کرانه باختری پیش ببرد.
4. پیامی نیز به جریان محافظهکار و متحدان غربیاش دارد که جمهوری اسلامی ایران با توجه به قدرت بالای دیپلماسیاش توان اتخاذ سیاستهای پراگماتیک را داراست و از این ظرفیت خود میتواند تهدیدهای پیش روی خود همچون تهدید تشکیلات خودگردان فلسطین برای جریان مقاومت را به فرصتی برای مقاومت تبدیل نماید و توازن قوای منطقهای را به سود خود تغییر دهد.
در مورد واکنش احتمالی حماس به این سفر باید گفت به دلیل عمق اختلافات تشکیلات خودگردان و حماس قطعاً این سفر با استقبال حماس روبرو نخواهد شد ولی هم جمهوری اسلامی ایران و هم حماس باید توجه داشته باشند روابط جمهوری اسلامی ایران با حماس استراتژیک است و با یک سفر و چند اتفاق اینچنینی تحت تأثیر قرار نمیگیرد و همینطور روابط عربستان و حماس تاکتیکی است و نباید روابط استراتژیک تحت تأثیر اختلافات مقطعی قرار گیرد.
جمهوری اسلامی ایران نیز میبایست بر اساس تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی از هر نزدیکی با دول اسلامی استقبال نماید: «ما صریحاً و علناً به همه گفتهایم: ما دست دوستی به سمت همهی دولتهای مسلمان منطقه دراز میکنیم؛ ما با دولتهای مسلمان هیچ مشکلی نداریم. البتّه روابطمان با بسیاری از همسایهها یعنی اغلب همسایههایمان هم روابط دوستانه و برادرانه است. در شمال، در جنوب، در غرب و در شرق، کشورهایی که دوروبر جمهوری اسلامی ایران هستند، با ما روابط خوب دارند. البتّه بعضیها هم نزدیک و دور اختلاف دارند، لجاجت میکنند، خباثت میکنند- البتّه این هست- لکن از طرف ما بنایمان بر ارتباطات خوب با همسایگان است؛ دولتها و بخصوص ملّتها. ارتباطات کشور ما با ملّتها ارتباطات خوبی است.» [10]
در این راستا جمهوری اسلامیایران با حفظ منافع ملی و ارزشهای انقلاب اسلامی در جهت کاهش اختلافات در جهان اسلام اقدام نماید و کاهش اختلافات بین حماس و تشکیلات خودگردان در این جهت میباشد تا مبارزه علیه رژیم صهیونیستی از جانب اختلافات داخلی گروههای فلسطینی آسیب نبیند و جریان مقاومت تقویت شود.
در جمعبندی مطالب باید گفت اقدامات اخیر تشکیلات خودگردان در جهت نزدیک شدن به جمهوری اسلامی ایران را باید یک اقدام تاکتیکی جهت رسیدن به اهدافی همچون تحتفشار قرار دادن برخی گروههای فلسطینی و رژیم صهیونیستی و متحدان عربی و غربی خود دانست که تلاش دارد با استفاده از این موضوع اهداف خود را در حل کردن بحرانهای سیاسی و اقتصادی خویش محقق کند. در این راستا جمهوری اسلامی ایران نیز باید با هوشمندی از این فرصت در جهت تقویت محور مقاومت استفاده نماید و اهداف محمود عباس را در جهت تضعیف گروههای مقاومت خنثی و در مقابل اهداف او را در تحتفشار قرار دادن رژیم صهیونیستی در جهت منافع مردم فلسطین تقویت نماید.
[1]. Palestine Liberation Organization (PLO)
[2]. حرکة التحریر الوطنی الفلسطینی
[3]. أنظر: جمیل هلال، التنظیمات والأحزاب السیاسیة الفلسطینیة: بین مهام الدیمقراطیة الداخلیة والدیمقراطیة السیاسیة والتحرر الوطنی، رام الله: مواطن المؤسسة الفلسطینیة لدراسة الدیمقراطیة، 2006.
[4]. جانیت والاش وجون والاش،"عرفات فی عیون المراقبین"، معرف هویدا عدلی، مجلة السیاسة الدولیة، العدد 104، أبریل 1991، ص 223.
[5]. انتفاضة الحجارة
[6]. محمد سعد ابوعامود،"الانتفاضة الفلسطینیة 87-1990 و انتفاضة الأقصی]دراسة تحلیلیة مقارنة["، مجلة السیاسة الدولیة، السنة 37، العدد 143، ینایر 2001، ص 103-104.
[7]. السلطة الوطنیة الفلسطینیة
[8]. David W. Lesch, The Arab-Israeli Conflict: A History, Oxford: Oxford University Press, 2007, pp. 260.
[9]. سید علی خامنهای،"بیانات در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام و اتحادیهی رادیو و تلویزیونهای اسلامی"،پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)، 26 مرداد 1394:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30524.
[10]. سید علی خامنهای،"بیانات در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام و اتحادیهی رادیو و تلویزیونهای اسلامی"،پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)، 26 مرداد 1394:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30524
منبع: تبیین