به گزارش مشرق، آیتالله سید محمود طالقانی (1290-1358) پدیدآورندهی جریانی نوین در تاریخ اندیشهی اسلامی معاصر بود. شخصیتی که فعالیتش را از دههی 1320 آغاز کرد و حدود نیمقرن حضوری برجسته و فعال در عرصهی مبارزات سیاسی و مذهبی ایران داشت. شخصیتی که در طی این دوران، با بسیاری از جریانها همکاری و همراهی داشت. شاید همین امر موجب شده تا تاریخ سیاسی ایران پیش از انقلاب با زندگی وی گره بخورد و از آیتالله طالقانی چهرهای خاص بسازد؛ آنقدر خاص و جذاب که گاهی مایهی سوءاستفادهی برخی جریانها قرار گیرد و در برخی مواقع، شبهههایی را ایجاد نماید. در همین بازه است که ایجاد چهرهای کاریزما موازی امام خمینی و القای تقابل و به حاشیه راندن آیتالله طالقانی از سوی حکومت جمهوری اسلامی، به دستمایهای برای انتقاد و مخالفت با حکومت بدل شد. در همین راستا، این نوشتار درصدد بررسی رابطهی امام خمینی و آیتالله طالقانی در دو مقطع پیش و پس از انقلاب است.
آیتالله و امام پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
اعظم طالقانی نحوهی آشنایی پدر را با امام خمینی (ره) بهصورت دقیق نمیداند: «شاید در دوران تبعید با هم آشنا شده بودند.» اما محمدمهدی جعفری، از یاران طالقانی، از زبان آیتالله نقل میکند در دههی 1330 در جلسات روحانیون که هر یک یا دو هفته یکبار در تهران برگزار میشد، نخستین مراحل آشنایی آیتالله طالقانی با امام صورت گرفت. حتی در برههای، حول موضوع دستگیری نواب صفوی و حکم اعدام وی، طالقانی برای درخواست کمک از آیتالله بروجردی به قم میرود تا مانع اعدام وی گردد. پس از اینکه متوجه عدم ورود آیتالله بروجردی به این مسائل میشوند، امام را واسطه قرار میدهند تا از این طریق، آیتالله بروجردی پیش دربار وساطت نمایند و از اعدام نواب جلوگیری نمایند که میسر نمیشود.
بار دیگر پس از رحلت آیتالله بروجردی و گرایش فضای حوزه به سیاست، طالقانی که روحانی بیشتر سیاسی بود، با امام روابط خوبی داشت. ابوذر بیدار، یکی دیگر از دوستان طالقانی، به جریان آزادی امام خمینی پس از حادثهی فیضیه اشاره مینماید که روحانیون درصدد برگزاری جشن آزادی ایشان برآمدند. برمبنای گفتهی بیدار، آیتالله طالقانی پیغامی را از طریق وی به امام میرساند: «سلام ما را به ایشان برسان و به ایشان بگو الآن هنگام سرودن سرود استقامت است. این جشنها میرساند که نهضت ما به ثمر رسیده و آیتالله خمینی هم آزاد شدهاند و کار تمام است. به ایشان بگویید که مسئله تمام نیست و لازم است که مقاومت همچنان ادامه پیدا کند.» امام نیز پاسخ میدهد: «من بین اینها گرفتار شدهام... خدمت ایشان سلام برسانید. حالشان چطور است؟ ایشان افتخار ما هستند...»[1]
ورای این موارد، طالقانی همچون آیتالله بهشتی و مطهری، اگر چه خود جزء نظریهپردازان اسلام نو محسوب میشد، اما در زمینهی نظریهی حکومتی، چارچوب مستقلی از امام نداشت. هرچند وی طرحوارهای از اسلام بهمثابهی مکتب مبارزه ارائه داده بود، اما نظریهی مستقلی پیرامون حکومت دینی طراحی نکرده بود. به همین سبب، مسیری را پیمود که پیشگامش امام خمینی (ره) بود. طالقانی هنگام تعیین نوع حکومت اسلامی، یعنی جمهوری اسلامی، در خلأ نظری موجود، به دفاع از آن میپردازد. طرح شورای طالقانی، برجستهترین طرح اجرایی وی برای استقرار جمهوریتی مبتنی بر اسلام بود.
طالقانی با توجه به همین عوامل و تجربیاتی که از نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت، به نظر میرسد بیش از هر چیزی، بر تمرکز رهبری جهت مقابله با تضعیف پیشوایی انقلاب تأکید داشت. پایبندی و وفاداری متعهدانهی او در اطاعت از امام، جنبهی بارز وی بود. عمید زنجانی در اینباره معتقد بود طالقانی بهرغم برخورداری از پایگاه اجتماعی و سابقهی سیاسی و مبارزاتیاش، میتوانست رویاروی رهبر انقلاب قرار بگیرد و سبب دوگانگی در رهبری شود، اما بههیچوجه حاضر نبود عامل در هم شکستن اتحاد ملی و وحدت مذهبی-سیاسی گردد و حتی برای کسانی که در این اندیشه بودند، زمینه و فرصت لازم را مهیا نکرد و تمایلی بدان نشان نداد.[2]
طالقانی همگام با تلاشهای فکری و فلسفیاش، که بیش از همه در مسجد هدایت نمود داشت، مبارزات سیاسی خود را در پیوند با امام خمینی، بهخصوص در هنگام اقامت امام در نجف، ادامه داد. او بهواسطهی مسافران، پیامها را مبادله میکرد و با همکاری با امام، مسیر مبارزه را هموار میساخت. اسناد ساواک در این برهه گواهی میدهند طالقانی در این ایام، یکی از پایههای جریانهای مبارز سیاسی-مذهبی بود که مستقیم یا غیرمستقیم با مبدأ در ارتباط قرار داشت و در انتشار اخبار و اطلاعات انقلاب، نقش مهمی ایفا میکرد. برای نمونه، در اواخر 1347 نسخههای متعددی از کتاب «تحریرالوسیله»ی امام برای او و محمدرضا سعیدی جهت توزیع ارسال شد. همچنین جزوهی «امر به معروف و نهی از منکر»ی امام، منتشرشدهی سعیدی، جهت توزیع در اختیار طالقانی قرار گرفت که با محوریت کانونی مسجد هدایت انجام میشد.[3]
در مرحلهی بسیج تودهها، که بهویژه از نیمهی دوم سال 1356 آغاز شد، طالقانی پس از آزادی از زندان، در آبان 1357 درگاهی نوینی برای مبارزه با شاه آغاز کرد. خانهی او کانون اصلی انقلاب بود. همین امر موجب شد تا امام وی را شخصیتی برشمرد که عمر گرانمایهی خود را در راه آزادی و استقلال کشور و مخالفت بیامان با دستگاه جبار و غارتگران بینالمللی صرف کرده است. پاسخ طالقانی به این نامه میتواند گویای پذیرش مرجعیت امام از سوی وی و بنابراین تعریف رابطه با ایشان باشد: «اینجانب مصمم هستم که تحت هدایت و یاری پروردگار، در کنار برادران مبارز و مسلمان خود و زیر پرچم واحد و نظم سازمان متشکل انقلاب توحیدی، با ارشاد و هدایت آن مرجع گرانقدر و تا آنجا که در توان دارم، تا پایان راه که وصال به آستان پروردگار است، ادامه دهم...»[4]
به هنگام ورود امام به ایران، وی به دعوت از شخصیتهای ملی و مذهبی در مراسم استقبال پرداخت و همچون حضار مردمی در مراسم شرکت یافت. وی پس از پایان مراسم، به دفتر کار خود بازگشت. برخی بر این باورند وی قصد داشت جهت باز گذاشتن دست امام و ایجاد تمرکز کامل در امر رهبری، بهمحض ورود امام، کمتر در سیاست مداخله نماید، اما بهاصرار مقامات مسئول و حامیانش، به تلاش خود ادامه داد و همگام و در پیوند با امام، مبارزات انقلابی را تا پیروزی نهایی هدایت کرد.
پس از انقلاب
پیروزی انقلاب، طالقانی را بیش از پیش در کانون توجه کارگزاران انقلابی، تودهی مردم و رهبری قرار داد. همین امر موجب شد تا دوشادوش امام و دولت موقت، تا حد امکان به ادارهی شورای انقلاب بپردازد. طالقانی تفاوت امام را با دیگر علما، دریافتِ امام از دردهای مردم و قاطعیت و صراحت ایشان در مبارزه میدانست و بنابراین بر این باور بود که به همین دلیل، حکم ایشان را سایر علما میپذیرند و تأیید میکنند. وی همچنین در یکی از خطبههای نماز جمعه، مسافرتهای خود را به قم و دیدار با امام را علاوه بر تبادل نظر، چنین تفسیر میکند: من هر وقت احساس ضعف میکنم، در چنین شرایطی از رهبری، قاطعیت، توکل، ایمان و خلوص ایشان الهام میگیرم.[5]
همچنین طالقانی با مواضع و اقدامات خود، در جهت تقویت دولت موقت، تمرکز در امر رهبری حول محور امام خمینی و تسریع و تسهیل امور گام برداشت. به همین سبب، طی اطلاعیهای تأکید کرد چون اصولاً نمیبایستی و نمیخواهد در عزل و نصب مقامات دولتی دخالت یا توصیه نماید و به دلیل باز گذاشتن دست دولت موقت که مبعوث امام خمینی و شورای انقلاب است، از هرگونه مراجعه به وی خودداری شود. در همین رابطه، در مصاحبهی 30 بهمن 1357، در پاسخ به پرسش خبرنگار پیرامون مداخله در مسائل مختلف، از عدم درک تأثیر وجود پیر و ضعیف خود در جنبش و همچنین عدم کنارهگیری خود گفت. وی نظرخواهی در مورد مسائل روز را سهم مداخلهی خود در امور عنوان کرد و ادامه داد: «آیا باید وزارت میگرفتم؟ این کار که با مواضع روحانیت جور درنمیآید. نه من و نه آیتالله خمینی، هیچکدام دنبال صدارت و وزارت نیستیم. ما فقط نظارت خواهیم داشت...»[6]
در آستانهی سفر امام به قم، طالقانی به دیدار ایشان شتافت و هر دو به گفتوگوی خصوصی پرداختند. به نوشتهی روزنامهها، با توجه به تصمیم رهبر انقلاب جهت عزیمت به قم و اقامت در آن شهر، مسئولیت حساستری بر دوش طالقانی به جهت ادارهی انقلاب واگذار شد. هرچند خبری از چگونگی و محتوای این گفتو گو منتشر نشد، اما گفته شده در این دیدار، کلیهی مسائل مهم کشور، از جمله تشکیل سپاه پاسداران، آیندهی نظام سیاسی، دیدگاههای گروه-های مختلف سیاسی، مسائل منطقهای، موقعیت ایران در خاورمیانه، مسائل اقتصادی و باز شدن دانشگاه، بررسی شده است.[7]
تا اینکه در پی حوادث دستگیری فرزندانش، طالقانی تصمیم گرفت کمی از مرکز دور شود و بنابراین بیخبر به همراه خانواده به شمال کشور عزیمت کرد. این امر موجب شد تا این اقدام طالقانی به قهر تعبیر شود و تحلیلها و تفاسیر متعددی نگاشته شود و صحنهی سیاسی کشور دستخوش بحرانی گردد که ظرفیت تبدیل به یک جنگ داخلی را داشت. در چنین شرایطی، امام حاجاحمدآقا را مسئول رسیدگی به این امر کردند. حاجاحمدآقا پس از یافتن محل اسکان آیتالله طالقانی، به وی میگوید که امام فرمودند که به طالقانی بگو هر کجا هستند زودتر بیاید، منافقین در تهران شلوغ کردهاند و گفتهاند حاضریم نیروهای مسلح خود را در اختیار طالقانی قرار دهیم.
طالقانی پس از شنیدن پیام، درنگ را جایز ندانست و رهسپار قم شد. این کار، میزان اهمیت حکم و مقبولیت امام را نزد طالقانی نشان داد و توطئهی دشمن برای خارج کردن وی از خط امام را خنثی کرد. طالقانی بعد از دیدار با امام خمینی (ره) در قم، اقدام به انتشار پیام مفصلی خطاب به مردم کرد و در این پیام تأکید نمود که ضدانقلاب داخلی و استعمار خارجی درصدد القای اختلاف میان رهبران دینی و بهرهگیری از آن هستند. طالقانی در این پیام، با اشاره به شخصیت بینظیر امام، شجاعت و قاطعیت ایشان، مراتب تقوا و صلابت ایشان، تأکید کرد که همواره از راه امام خمینی (ره) پیروی میکرده و همچنان پیرو این راه است و هیچگاه از خط امام خارج نشده است. طالقانی گفت: من رهبری قاطع ایشان را پذیرفتهام و همیشه سعی کردهام مشی این شخصیت بزرگ از مشی من خارج نباشد. امام خمینی (ره) نیز در جمع مسئولان کمیتههای انقلاب، ضمن حمایت از آیتالله طالقانی، به بررسی سوءاستفادهی منافقین از این ماجرا پرداختند.
فرجام سخن
آیتالله طالقانی از جمله نو گرایان دینی بود که بر وحدت مسلمین تأکید داشت. رابطهی طالقانی با امام در چارچوب اولویتهای اسلام و انقلاب تعریف میشد. همین امر موجب شده بود تا در جریان مبارزهی انقلابی و پس از پیروزی انقلاب، سعی نماید تا کانون اصلی انقلاب، یعنی رهبری مذهبی را بپذیرد و با توجه به حافظهی تاریخی خود پیرامون نهضت مشروطه و جنبش ملی شدن نفت، از واگرایی در جریان انقلاب بپرهیزد. تلاش او در جهت اجماع و وحدت داخلی، گاهی موجب میشد برخی جریانها همچون مجاهدین، به سوءاستفاده بپردازند، اما باز هم طالقانی با اولویت دادن به مصالح و منافع انقلابی و پیوستگی با رهبری انقلاب، مانع از جولان دادن این جریانها گردید. طالقانی چنانکه خود در پاسخ به امام نوشته بود، تا لحظهی وصال به حق، «تحت هدایت آن مرجع عالیقدر»، همانگونه که خود باور داشت، یک آزاد انقلابی باقی ماند.
پینوشتها:
[1]. ابوذر بیدار، جلوههایی از سلوک سیاسی آیتالله طالقانی: از مسکوت گذاردن طالقانی سودی نمیبریم، شاهد یاران، شهریور 1386، ش 22، ص 28 و 29.
[2]. عباسعلی عمید زنجانی، خاطرات حجتالاسلام والمسلمین عمید زنجانی، به کوشش محمدعلی حاجیبیگی کندری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 203.
[3]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1376، ص180، 181 و 200.
[4]. بهرام افراسیابی و سعید دهقان، طالقانی و تاریخ، تهران، نیلوفر، 1360، ص 344 و 345.
[5]. محمود طالقانی، وحدت و آزادی، مجموعهی پنج سخنرانی از ابوذر زمان و مفسر بزرگ قرآن، به کوشش محمد بستهنگار و محمدمهدی جعفری، تهران، بنیاد فرهنگی آیتالله طالقانی، 1361، ص 48.
[6]. محمود طالقانی، روزنامهی اطلاعات، 30 بهمن 1357.
[7]. علیرضا ملایی توانی، زندگینامهی سیاسی آیتالله طالقانی، ص 309.
حسین نادریان
منبع: برهان
آیتالله و امام پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
اعظم طالقانی نحوهی آشنایی پدر را با امام خمینی (ره) بهصورت دقیق نمیداند: «شاید در دوران تبعید با هم آشنا شده بودند.» اما محمدمهدی جعفری، از یاران طالقانی، از زبان آیتالله نقل میکند در دههی 1330 در جلسات روحانیون که هر یک یا دو هفته یکبار در تهران برگزار میشد، نخستین مراحل آشنایی آیتالله طالقانی با امام صورت گرفت. حتی در برههای، حول موضوع دستگیری نواب صفوی و حکم اعدام وی، طالقانی برای درخواست کمک از آیتالله بروجردی به قم میرود تا مانع اعدام وی گردد. پس از اینکه متوجه عدم ورود آیتالله بروجردی به این مسائل میشوند، امام را واسطه قرار میدهند تا از این طریق، آیتالله بروجردی پیش دربار وساطت نمایند و از اعدام نواب جلوگیری نمایند که میسر نمیشود.
بار دیگر پس از رحلت آیتالله بروجردی و گرایش فضای حوزه به سیاست، طالقانی که روحانی بیشتر سیاسی بود، با امام روابط خوبی داشت. ابوذر بیدار، یکی دیگر از دوستان طالقانی، به جریان آزادی امام خمینی پس از حادثهی فیضیه اشاره مینماید که روحانیون درصدد برگزاری جشن آزادی ایشان برآمدند. برمبنای گفتهی بیدار، آیتالله طالقانی پیغامی را از طریق وی به امام میرساند: «سلام ما را به ایشان برسان و به ایشان بگو الآن هنگام سرودن سرود استقامت است. این جشنها میرساند که نهضت ما به ثمر رسیده و آیتالله خمینی هم آزاد شدهاند و کار تمام است. به ایشان بگویید که مسئله تمام نیست و لازم است که مقاومت همچنان ادامه پیدا کند.» امام نیز پاسخ میدهد: «من بین اینها گرفتار شدهام... خدمت ایشان سلام برسانید. حالشان چطور است؟ ایشان افتخار ما هستند...»[1]
ورای این موارد، طالقانی همچون آیتالله بهشتی و مطهری، اگر چه خود جزء نظریهپردازان اسلام نو محسوب میشد، اما در زمینهی نظریهی حکومتی، چارچوب مستقلی از امام نداشت. هرچند وی طرحوارهای از اسلام بهمثابهی مکتب مبارزه ارائه داده بود، اما نظریهی مستقلی پیرامون حکومت دینی طراحی نکرده بود. به همین سبب، مسیری را پیمود که پیشگامش امام خمینی (ره) بود. طالقانی هنگام تعیین نوع حکومت اسلامی، یعنی جمهوری اسلامی، در خلأ نظری موجود، به دفاع از آن میپردازد. طرح شورای طالقانی، برجستهترین طرح اجرایی وی برای استقرار جمهوریتی مبتنی بر اسلام بود.
طالقانی با توجه به همین عوامل و تجربیاتی که از نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت، به نظر میرسد بیش از هر چیزی، بر تمرکز رهبری جهت مقابله با تضعیف پیشوایی انقلاب تأکید داشت. پایبندی و وفاداری متعهدانهی او در اطاعت از امام، جنبهی بارز وی بود. عمید زنجانی در اینباره معتقد بود طالقانی بهرغم برخورداری از پایگاه اجتماعی و سابقهی سیاسی و مبارزاتیاش، میتوانست رویاروی رهبر انقلاب قرار بگیرد و سبب دوگانگی در رهبری شود، اما بههیچوجه حاضر نبود عامل در هم شکستن اتحاد ملی و وحدت مذهبی-سیاسی گردد و حتی برای کسانی که در این اندیشه بودند، زمینه و فرصت لازم را مهیا نکرد و تمایلی بدان نشان نداد.[2]
طالقانی همگام با تلاشهای فکری و فلسفیاش، که بیش از همه در مسجد هدایت نمود داشت، مبارزات سیاسی خود را در پیوند با امام خمینی، بهخصوص در هنگام اقامت امام در نجف، ادامه داد. او بهواسطهی مسافران، پیامها را مبادله میکرد و با همکاری با امام، مسیر مبارزه را هموار میساخت. اسناد ساواک در این برهه گواهی میدهند طالقانی در این ایام، یکی از پایههای جریانهای مبارز سیاسی-مذهبی بود که مستقیم یا غیرمستقیم با مبدأ در ارتباط قرار داشت و در انتشار اخبار و اطلاعات انقلاب، نقش مهمی ایفا میکرد. برای نمونه، در اواخر 1347 نسخههای متعددی از کتاب «تحریرالوسیله»ی امام برای او و محمدرضا سعیدی جهت توزیع ارسال شد. همچنین جزوهی «امر به معروف و نهی از منکر»ی امام، منتشرشدهی سعیدی، جهت توزیع در اختیار طالقانی قرار گرفت که با محوریت کانونی مسجد هدایت انجام میشد.[3]
در مرحلهی بسیج تودهها، که بهویژه از نیمهی دوم سال 1356 آغاز شد، طالقانی پس از آزادی از زندان، در آبان 1357 درگاهی نوینی برای مبارزه با شاه آغاز کرد. خانهی او کانون اصلی انقلاب بود. همین امر موجب شد تا امام وی را شخصیتی برشمرد که عمر گرانمایهی خود را در راه آزادی و استقلال کشور و مخالفت بیامان با دستگاه جبار و غارتگران بینالمللی صرف کرده است. پاسخ طالقانی به این نامه میتواند گویای پذیرش مرجعیت امام از سوی وی و بنابراین تعریف رابطه با ایشان باشد: «اینجانب مصمم هستم که تحت هدایت و یاری پروردگار، در کنار برادران مبارز و مسلمان خود و زیر پرچم واحد و نظم سازمان متشکل انقلاب توحیدی، با ارشاد و هدایت آن مرجع گرانقدر و تا آنجا که در توان دارم، تا پایان راه که وصال به آستان پروردگار است، ادامه دهم...»[4]
به هنگام ورود امام به ایران، وی به دعوت از شخصیتهای ملی و مذهبی در مراسم استقبال پرداخت و همچون حضار مردمی در مراسم شرکت یافت. وی پس از پایان مراسم، به دفتر کار خود بازگشت. برخی بر این باورند وی قصد داشت جهت باز گذاشتن دست امام و ایجاد تمرکز کامل در امر رهبری، بهمحض ورود امام، کمتر در سیاست مداخله نماید، اما بهاصرار مقامات مسئول و حامیانش، به تلاش خود ادامه داد و همگام و در پیوند با امام، مبارزات انقلابی را تا پیروزی نهایی هدایت کرد.
پس از انقلاب
پیروزی انقلاب، طالقانی را بیش از پیش در کانون توجه کارگزاران انقلابی، تودهی مردم و رهبری قرار داد. همین امر موجب شد تا دوشادوش امام و دولت موقت، تا حد امکان به ادارهی شورای انقلاب بپردازد. طالقانی تفاوت امام را با دیگر علما، دریافتِ امام از دردهای مردم و قاطعیت و صراحت ایشان در مبارزه میدانست و بنابراین بر این باور بود که به همین دلیل، حکم ایشان را سایر علما میپذیرند و تأیید میکنند. وی همچنین در یکی از خطبههای نماز جمعه، مسافرتهای خود را به قم و دیدار با امام را علاوه بر تبادل نظر، چنین تفسیر میکند: من هر وقت احساس ضعف میکنم، در چنین شرایطی از رهبری، قاطعیت، توکل، ایمان و خلوص ایشان الهام میگیرم.[5]
همچنین طالقانی با مواضع و اقدامات خود، در جهت تقویت دولت موقت، تمرکز در امر رهبری حول محور امام خمینی و تسریع و تسهیل امور گام برداشت. به همین سبب، طی اطلاعیهای تأکید کرد چون اصولاً نمیبایستی و نمیخواهد در عزل و نصب مقامات دولتی دخالت یا توصیه نماید و به دلیل باز گذاشتن دست دولت موقت که مبعوث امام خمینی و شورای انقلاب است، از هرگونه مراجعه به وی خودداری شود. در همین رابطه، در مصاحبهی 30 بهمن 1357، در پاسخ به پرسش خبرنگار پیرامون مداخله در مسائل مختلف، از عدم درک تأثیر وجود پیر و ضعیف خود در جنبش و همچنین عدم کنارهگیری خود گفت. وی نظرخواهی در مورد مسائل روز را سهم مداخلهی خود در امور عنوان کرد و ادامه داد: «آیا باید وزارت میگرفتم؟ این کار که با مواضع روحانیت جور درنمیآید. نه من و نه آیتالله خمینی، هیچکدام دنبال صدارت و وزارت نیستیم. ما فقط نظارت خواهیم داشت...»[6]
در آستانهی سفر امام به قم، طالقانی به دیدار ایشان شتافت و هر دو به گفتوگوی خصوصی پرداختند. به نوشتهی روزنامهها، با توجه به تصمیم رهبر انقلاب جهت عزیمت به قم و اقامت در آن شهر، مسئولیت حساستری بر دوش طالقانی به جهت ادارهی انقلاب واگذار شد. هرچند خبری از چگونگی و محتوای این گفتو گو منتشر نشد، اما گفته شده در این دیدار، کلیهی مسائل مهم کشور، از جمله تشکیل سپاه پاسداران، آیندهی نظام سیاسی، دیدگاههای گروه-های مختلف سیاسی، مسائل منطقهای، موقعیت ایران در خاورمیانه، مسائل اقتصادی و باز شدن دانشگاه، بررسی شده است.[7]
تا اینکه در پی حوادث دستگیری فرزندانش، طالقانی تصمیم گرفت کمی از مرکز دور شود و بنابراین بیخبر به همراه خانواده به شمال کشور عزیمت کرد. این امر موجب شد تا این اقدام طالقانی به قهر تعبیر شود و تحلیلها و تفاسیر متعددی نگاشته شود و صحنهی سیاسی کشور دستخوش بحرانی گردد که ظرفیت تبدیل به یک جنگ داخلی را داشت. در چنین شرایطی، امام حاجاحمدآقا را مسئول رسیدگی به این امر کردند. حاجاحمدآقا پس از یافتن محل اسکان آیتالله طالقانی، به وی میگوید که امام فرمودند که به طالقانی بگو هر کجا هستند زودتر بیاید، منافقین در تهران شلوغ کردهاند و گفتهاند حاضریم نیروهای مسلح خود را در اختیار طالقانی قرار دهیم.
طالقانی پس از شنیدن پیام، درنگ را جایز ندانست و رهسپار قم شد. این کار، میزان اهمیت حکم و مقبولیت امام را نزد طالقانی نشان داد و توطئهی دشمن برای خارج کردن وی از خط امام را خنثی کرد. طالقانی بعد از دیدار با امام خمینی (ره) در قم، اقدام به انتشار پیام مفصلی خطاب به مردم کرد و در این پیام تأکید نمود که ضدانقلاب داخلی و استعمار خارجی درصدد القای اختلاف میان رهبران دینی و بهرهگیری از آن هستند. طالقانی در این پیام، با اشاره به شخصیت بینظیر امام، شجاعت و قاطعیت ایشان، مراتب تقوا و صلابت ایشان، تأکید کرد که همواره از راه امام خمینی (ره) پیروی میکرده و همچنان پیرو این راه است و هیچگاه از خط امام خارج نشده است. طالقانی گفت: من رهبری قاطع ایشان را پذیرفتهام و همیشه سعی کردهام مشی این شخصیت بزرگ از مشی من خارج نباشد. امام خمینی (ره) نیز در جمع مسئولان کمیتههای انقلاب، ضمن حمایت از آیتالله طالقانی، به بررسی سوءاستفادهی منافقین از این ماجرا پرداختند.
فرجام سخن
آیتالله طالقانی از جمله نو گرایان دینی بود که بر وحدت مسلمین تأکید داشت. رابطهی طالقانی با امام در چارچوب اولویتهای اسلام و انقلاب تعریف میشد. همین امر موجب شده بود تا در جریان مبارزهی انقلابی و پس از پیروزی انقلاب، سعی نماید تا کانون اصلی انقلاب، یعنی رهبری مذهبی را بپذیرد و با توجه به حافظهی تاریخی خود پیرامون نهضت مشروطه و جنبش ملی شدن نفت، از واگرایی در جریان انقلاب بپرهیزد. تلاش او در جهت اجماع و وحدت داخلی، گاهی موجب میشد برخی جریانها همچون مجاهدین، به سوءاستفاده بپردازند، اما باز هم طالقانی با اولویت دادن به مصالح و منافع انقلابی و پیوستگی با رهبری انقلاب، مانع از جولان دادن این جریانها گردید. طالقانی چنانکه خود در پاسخ به امام نوشته بود، تا لحظهی وصال به حق، «تحت هدایت آن مرجع عالیقدر»، همانگونه که خود باور داشت، یک آزاد انقلابی باقی ماند.
پینوشتها:
[1]. ابوذر بیدار، جلوههایی از سلوک سیاسی آیتالله طالقانی: از مسکوت گذاردن طالقانی سودی نمیبریم، شاهد یاران، شهریور 1386، ش 22، ص 28 و 29.
[2]. عباسعلی عمید زنجانی، خاطرات حجتالاسلام والمسلمین عمید زنجانی، به کوشش محمدعلی حاجیبیگی کندری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 203.
[3]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1376، ص180، 181 و 200.
[4]. بهرام افراسیابی و سعید دهقان، طالقانی و تاریخ، تهران، نیلوفر، 1360، ص 344 و 345.
[5]. محمود طالقانی، وحدت و آزادی، مجموعهی پنج سخنرانی از ابوذر زمان و مفسر بزرگ قرآن، به کوشش محمد بستهنگار و محمدمهدی جعفری، تهران، بنیاد فرهنگی آیتالله طالقانی، 1361، ص 48.
[6]. محمود طالقانی، روزنامهی اطلاعات، 30 بهمن 1357.
[7]. علیرضا ملایی توانی، زندگینامهی سیاسی آیتالله طالقانی، ص 309.
حسین نادریان
منبع: برهان