به گزارش مشرق، امروز سخن گفتن از کم و کیف «خندوانه» نسبت به یک سال گذشته امری دشوارتر به نظر می آید. اگر سال قبل یا روزها و ماه های آغازین این برنامه تلویزیونی، صحبتی درباره آن به میان می آمد، شاید بسیاری هنوز خندوانه را نمی شناختند. اما طبیعت زندگی و روزگار چنین رقم می زند که هر آن چه افراد بدان محتاجند، دیر و زود سرانجام به سراغش خواهند رفت.
به نظر می رسد نسبت میان خندوانه و مردم ما نیز چنین ماجرایی دارد. از آن رو که نه به آن شوری برخی آمارها که مردم ما را جزو غمگین ترین های جهان می داند اما منطقی است که بپذیریم جامعه ما با وجود ظرفیت های فراوان در حوزه ادبیات و طنزآفرینی لکن نیاز این جامعه به «نشاط» و «شادابی» شاید بیشتر از امور دیگر احساس می شود. بنابراین در چنین شرایطی تولیداتی همچون «خندوانه» یا «قندپهلو» و سریال های طنز در تلویزیون راحت تر مخاطبان خود را می یابند و در مقابل تعطیلی برنامه ای قدیمی همچون «جمعه ایرانی» در رادیو با وجود جایگزینی برایش – که البته مخاطبان را چندان راضی نکرده – می بینیم که با واکنش مردم رو به رو می شود.
و اما …درباره «خندوانه» از ابعاد گوناگون می توان به تأمل نشست. اما «خنده» و دعوت به «شاد بودن» اولین و مهم ترین شعار و هدف خندوانه است؛ آن جا که میهمانان و حاضران را به خندیدن دعوت می کند در واقع بخش «شعار خندیدن» شکل می گیرد و آن جا که از میهمان ها می خواهد برای «شاد کردن» دیگران کار یا اقدامی انجام دهند، هدف و رویکرد خود را به نمایش می گذارد؛ این که همه ما گاهی می توانیم ساده تر از آن چه تصور می شود در «شاد بودن» اطرافیانمان و جامعه سهیم باشیم.
در واقع « خندوانه» چه در بخش «شعار خندیدن و خنداندن» و چه در رویکرد کلی خود یعنی ایجاد «نشاط برای مردم» به ما این را گوشزد می کند که « خندیدن و شاد بودن» امر آن چنان دشواری هم نیست که البته از حق نگذریم در این موضوع عوامل دیگری نیز در حوزه مسائل اجتماعی، معیشت ، رفاه و … در جامعه نقش مهم و بی بدیلی دارند.منصفانه اگر بنگریم، خندوانه در جایگاه یک برنامه روتین و روزانه با چاشنی های دوست داشتنی خود همچون عروسک «جناب خان» و ایجاد موقعیت هایی برای خنده – نه طنز – توانسته به سهم شصت دقیقه ای خود خنده و لبخندرا بر لبان مخاطبان خود بنشاند.
در عین حال اگر بخواهیم درباره خندوانه منتقد عبوس و کم طاقتی باشیم، بسترهای انتقاد و ترش رویی آن قدر برایمان فراهم است که درباره اش برگ ها می توان نگاشت و سخن گفت؛ اما آیا همه این انتقادها درست است یا این که همه آن منصفانه و خیرخواهانه است، خود مقوله دیگری است.
این که برخی از منتقدین عنوان می کنند خندوانه «خندیدن بی شعور» را به جامعه آموزش می دهد، به طور قطع جامعه خود را آنچنان که باید هنوز نمی شناسند؛ به هر روی یک جامعه دارای لایه های گوناگون انسانی با ذائقه ها و نیازهای متفاوتی است که گاهی «فقط خندیدن» به مثابه دوای بسیاری از دردها می شود. ضمن این که مگر قرار است تمام تولیدات از این دست یک رسالت و رویکرد را دنبال کنند؟!
علاوه بر این معتقدم «خندوانه» از منظر «نشانه شناسی» محتوایی و موقعیت برنامه ای قابل بررسی و تأمل است و می توان در فرصتی فراخ آن را به واکاوی نشست. در مجال پایانی علاقه مندم این باورم را با شما به اشتراک بنهم که من خندوانه را «دوست دارم» چون تلاش نکرده در «وی آی پی» بنشیند و مخاطبش را به شاد بودن دعوت کند و مهم تر این که خندوانه تلاش نکرده با کنار هم چیدن واژگان «قلمبه سلمبه» مخاطبش را به شاد بودن دعوت کند و بخنداند….
منبع: رصد
به نظر می رسد نسبت میان خندوانه و مردم ما نیز چنین ماجرایی دارد. از آن رو که نه به آن شوری برخی آمارها که مردم ما را جزو غمگین ترین های جهان می داند اما منطقی است که بپذیریم جامعه ما با وجود ظرفیت های فراوان در حوزه ادبیات و طنزآفرینی لکن نیاز این جامعه به «نشاط» و «شادابی» شاید بیشتر از امور دیگر احساس می شود. بنابراین در چنین شرایطی تولیداتی همچون «خندوانه» یا «قندپهلو» و سریال های طنز در تلویزیون راحت تر مخاطبان خود را می یابند و در مقابل تعطیلی برنامه ای قدیمی همچون «جمعه ایرانی» در رادیو با وجود جایگزینی برایش – که البته مخاطبان را چندان راضی نکرده – می بینیم که با واکنش مردم رو به رو می شود.
و اما …درباره «خندوانه» از ابعاد گوناگون می توان به تأمل نشست. اما «خنده» و دعوت به «شاد بودن» اولین و مهم ترین شعار و هدف خندوانه است؛ آن جا که میهمانان و حاضران را به خندیدن دعوت می کند در واقع بخش «شعار خندیدن» شکل می گیرد و آن جا که از میهمان ها می خواهد برای «شاد کردن» دیگران کار یا اقدامی انجام دهند، هدف و رویکرد خود را به نمایش می گذارد؛ این که همه ما گاهی می توانیم ساده تر از آن چه تصور می شود در «شاد بودن» اطرافیانمان و جامعه سهیم باشیم.
در واقع « خندوانه» چه در بخش «شعار خندیدن و خنداندن» و چه در رویکرد کلی خود یعنی ایجاد «نشاط برای مردم» به ما این را گوشزد می کند که « خندیدن و شاد بودن» امر آن چنان دشواری هم نیست که البته از حق نگذریم در این موضوع عوامل دیگری نیز در حوزه مسائل اجتماعی، معیشت ، رفاه و … در جامعه نقش مهم و بی بدیلی دارند.منصفانه اگر بنگریم، خندوانه در جایگاه یک برنامه روتین و روزانه با چاشنی های دوست داشتنی خود همچون عروسک «جناب خان» و ایجاد موقعیت هایی برای خنده – نه طنز – توانسته به سهم شصت دقیقه ای خود خنده و لبخندرا بر لبان مخاطبان خود بنشاند.
در عین حال اگر بخواهیم درباره خندوانه منتقد عبوس و کم طاقتی باشیم، بسترهای انتقاد و ترش رویی آن قدر برایمان فراهم است که درباره اش برگ ها می توان نگاشت و سخن گفت؛ اما آیا همه این انتقادها درست است یا این که همه آن منصفانه و خیرخواهانه است، خود مقوله دیگری است.
این که برخی از منتقدین عنوان می کنند خندوانه «خندیدن بی شعور» را به جامعه آموزش می دهد، به طور قطع جامعه خود را آنچنان که باید هنوز نمی شناسند؛ به هر روی یک جامعه دارای لایه های گوناگون انسانی با ذائقه ها و نیازهای متفاوتی است که گاهی «فقط خندیدن» به مثابه دوای بسیاری از دردها می شود. ضمن این که مگر قرار است تمام تولیدات از این دست یک رسالت و رویکرد را دنبال کنند؟!
علاوه بر این معتقدم «خندوانه» از منظر «نشانه شناسی» محتوایی و موقعیت برنامه ای قابل بررسی و تأمل است و می توان در فرصتی فراخ آن را به واکاوی نشست. در مجال پایانی علاقه مندم این باورم را با شما به اشتراک بنهم که من خندوانه را «دوست دارم» چون تلاش نکرده در «وی آی پی» بنشیند و مخاطبش را به شاد بودن دعوت کند و مهم تر این که خندوانه تلاش نکرده با کنار هم چیدن واژگان «قلمبه سلمبه» مخاطبش را به شاد بودن دعوت کند و بخنداند….
منبع: رصد