اسماعیلی حدود ۲۰ سال داشت که تست مجری گری داد و اجرای برنامه «نیمرخ» را برعهده گرفت وی البته پیش از آن هم یک بار دیگر در ۱۶ سالگی و برای حضور در عرصه دوبله تست داده بود. در آن زمان جلال مقامی به وی گفته بود که از صدای خوبی برخوردار است اما باید تمرین کند ولی اسماعیلی به واسطه اینکه در آن زمان در شمال کشور زندگی می کرده و رفت و آمد برایش سخت بوده دیگر به سراغ دوبله نمی رود.
اسماعیلی این روزها تهیه کنندگی و اجرای برنامه «شمعدونی» را در شبکه شما بر عهده دارد، برنامه ای خانوادگی که به حوزه های مختلف وارد می شود. به همین مناسبت از کامیار اسماعیلی دعوت کردیم تا از برنامه این روزهای خود و همچنین از سال های پخش «نیمرخ» سخن بگوید.
اسماعیلی در بخش ابتدایی این گفتگو از چگونگی حضورش در تلویزیون، اجرای خود در «نیمرخ» و اینکه بعد از آن برنامه چگونه وارد برنامه های بزرگسال شده است و در طول سال های اخیر با وجود اینکه مخاطب احساس می کند حضورش در تلویزیون کمرنگ شد اما در حقیقت بیشترین آمار اجرای زنده در تلویزیون را داشته است، سخن گفت.
بخش اول از گفتگو با کامیار اسماعیلی را می خوانید:
*شما این روزها با تهیه کنندگی و اجرای برنامه «شمعدونی» در شبکه شما حضور دارید. فکر می کنم در چند سال اخیر تنها اجرای یک یا دو برنامه را در شبکه آموزش بر عهده داشتید و حالا دوباره به سمت یک برنامه جدی روی آورده اید. فرق «شمعدانی» با دیگر برنامه های صبحگاهی تلویزیون چیست؟
- «شمعدونی» ابتدا یک برنامه صبحانه ای خانوادگی بود. ما از ابتدای سال نو آن را شروع کردیم که در ۱۵ روز اول با توجه به حال و هوای نوروز به سفرها در ایام تعطیلات، مسیرهای ارتباطی و آنچه که لازم بود مردم در این باره بدانند، می پرداخت. این برنامه در ابتدا «صبحانه» نام داشت و زاییده زمان خود بود. ما در این برنامه راجع به آداب و سنن نوروزی سخن گفتیم و کارشناسان مختلف نیز به برنامه آمدند اما زمانیکه نوروز تمام شد اسم آن را «شمعدونی» گذاشتیم چون فکر کردیم برنامه ای که ۹ صبح شروع شود چندان صبحانه ای نیست و به این ترتیب طبیعتا حوزه محتوایی برنامه هم کمی دچار تغییر شد. با توجه به اینکه شبکه شما شبکه مردم ایران است ما هم هر روز به یکی از استان ها می رویم و با مردم ارتباط برقرار می کنیم.
«شمعدونی» اولین برنامه زنده صبحگاهی شبکه شما است و ما نیز پیش از این تجربه چنین ارتباطی را با استان ها در این شبکه نداشتیم که در قالب یک برنامه سراسری دیده شوند. ما از حضور استان ها با توجه به گوناگونی فرهنگی و آداب و سننشان به عنوان یک فرصت در برنامه استفاده کرده و قسمتی از کار را به آنها واگذار کردیم که در قالب گزارش ها از منظر دید خود به فرهنگ شهر و منطقه شان بپردازند. درواقع گزارش های مردمی ما به استان ها اختصاص دارد. ضمن اینکه اساس یک برنامه صبحگاهی موضوعاتی است که خانواده ها به آن مبتلا هستند. از سبک زندگی گرفته تا پزشکی، روانشناسی، مسایل حقوقی و ... .
حتی ما مسایل جدیدی مثل کسب و کار و کارآفرینی را هم اضافه کردیم که روزهای اول چندان از آن استقبال نشد اما ما نشان دادیم که موضوع کسب و کار هم مساله ای تخصصی است و الان همین موضوع از موضوعات بسیار پرطرفدار برنامه به حساب می آید. همچنین جواب دادن به سوالاتی از قبیل اینکه چگونه می توان کسب و کاری جدید یا یک کسب و کار خانوادگی راه انداخت و نقاط قوت و ضعف آن چیست در برنامه مطرح می شود. این رسالت رسانه است به این مفهوم که باید درباره موضوعاتی که چندان در جامعه جا نیفتاده است فرهنگ سازی کند و آنها را به صورت جامع ببیند.
من در برنامه سعی می کنم از لفاظی جلوگیری کنم و به جای اینکه کلمات را پشت سر قرار دهم و با آنها داستان درست کنم، مختصر صحبت کنم.
*بله یکی از ویژگی های اجرای شما این است که مختصر و مفید سوالتان را می پرسید درحالیکه بعضی از مجریان تلویزیونی همراه با کارشناس موضوعات را هم تحلیل می کنند و حتی بیشتر دست به کارشناسی یک پدیده می زنند.
- من سعی می کنم مختصر حرف بزنم چون با توجه به اینکه تراکم برنامه به لحاظ محتوایی بالاست اگر من به عنوان مجری بخواهم وقت برنامه را بگیرم نتیجه خوبی حاصل نمی شود. از طرف دیگر فکر می کنم خیلی مسایل را باید صریح و ساده بیان کرد و کمتر سراغ محافظه کاری برویم. به طور مثال این روزها مردم از قیمت خودرو نگران هستند و چه اشکالی دارد مجری به شکل ساده این مساله را بیان کند. همین باعث می شود که مردم به رسانه اعتماد بیشتری پیدا کنند و احساس کنند دغدغه شان در رسانه مطرح می شود و با آن احساس نزدیکی می کنند تا اینکه ما بخواهیم در لفافه سخن بگوییم. ما باید دغدغه ها را بیان کنیم بدون اینکه بخواهیم خط قرمزها را بشکنیم و یا جوسازی کنیم. خود من همیشه از این جوسازی ها و جبهه گیری ها کناره گرفتم شاید برای اولین بار بود که ما در یک برنامه صبحگاهی سعی کردیم از تیر و مطالب اکثریت روزنامه ها استفاده کنیم.
*به نظر می رسد بخشی از این مساله که تصمیم می گیرید به چه مسایلی در برنامه بپردازید و چه دغدغه هایی را مطرح کنید به این بازمی گردد که علاوه بر مجری، تهیه کننده هم هستید و دستتان باز است.
- کاملا همینطور است. خیلی وقت ها این اتفاق می افتد که مجری و تهیه کننده دو فرد مستقل هستند که چندان خوب نیست. من اعتقاد دارم که در ایران چهره ها و چهره سازی می تواند به رسانه کمک کند و اشکالی ندارد که برنامه را به نام یک مجری بشناسند. اگر تهیه کننده و مجری در برنامه یکی باشند درصورتیکه بتوانند وظایف خود را به درستی انجام دهند نه تنها یک نقطه ضعف محسوب نمی شود بلکه نقطه قوت برنامه هم خواهد بود. چون مجری باید بسیاری از تصمیمات را در لحظه بگیرد و اگر نقش تهیه کنندگی نداشته باشد ممکن است دچار خودسانسوری شود.
ما سعی کردیم بی پرده با مردم صحبت کنیم و با حمایت هایی که مهدی قاسمی مدیر محترم شبکه شما نشان داد این امکان به راحتی فراهم و پیشنهادهایی برای ارتباط برنامه با مردم ارایه شد. فکر می کنم این سعه صدر همیشه در رسانه ملی وجود داشته است به طور مثال هیچ گاه کسی به من نگفته است چرا فلان مطلب روزنامه را انتخاب کردی. فکر می کنم خود تهیه کنندگان و یا مجریان برنامه ها باید به نوعی سلیقه به خرج دهند تا این احساس نزدیکی بیننده با آنها اتفاق افتد. من اعتقاد دارم خیلی وقت ها قانون نیست که دست و بال ما را می بندد، شاید بدسلیقگی ماست که نمی توانیم به مردم نزدیک شویم.
*بدسلیقگی، کم آگاهی و خودسانسوری در طرح مسایلی که به تعبیر شما شاید رسانه اصلا با بیان خیلی از آنها مشکلی نداشته باشد.
- این خیلی مهم است که بدانیم هر حرفی را به چه زبانی بیان کنیم من نیز تلاش می کنم نکات مد نظر را با بک گراندی از اندیشه بیان می کنم و تحلیلی از آنها ارایه می دهم. مجری به اعتقاد من زبان مردم است و باید دغدغه ها را بیان کند و بی طرفانه حرفش را بزند. رسانه جایی نیست که ما فقط موضوعات را تایید و یا تکذیب کنیم. حتی سعی ما بر این است که کارشناسان برنامه از کلی گویی بپرهیزند و تکنیک ارایه دهند. این سیاست «شمعدونی» بوده است که کارشناس برنامه احساس نکند به سمینار رفته است بلکه مردم احساس کنند به کارگاه آموزشی رفته اند و بتوانند آنها را عملی سازند.
*کمی به عقب تر برگردیم. آقای اسماعیلی شما اجرایی نو و بدیع در برنامه «نیمرخ» ارایه دادید آیا آن زمان الگویی داشتید؟ چقدر از اجرای خود را مدیون تئاتر می دانید؟
- من قبل از اینکه کارم را با تئاتر شروع کنم تست دوبلاژ دادم. این تست حدود سال ۶۹ بود و من ۱۶ سال داشتم. آن زمان ما در مازندران زندگی می کردیم و من برای این تست به تهران سفر کردم و به شبکه دو رفتم و آقای جلال مقامی که امیدوارم همیشه سلامت باشد روی نوارهای ریل از من تست گرفت. او درباره صدای من گفت که کمی خام اما خوب است و با تمرین بهتر هم می شود و مهم این است که زمینه را دارم. این اولین باری بود که استاد مقامی به من لطف داشت و البته بعدها هم که وارد کار دوبلاژ شدم و دوره های آن را پیش خانم رفعت هاشم پور گذراندم باز هم آقای مقامی از صدای من تعریف می کرد. بنابراین سال ۶۹ اولین بار بود که من وارد تلویزیون شدم بعد از آن کمی تئاتر کار کردم و سپس در یک تست گویندگی شرکت کردم که در مرکز مازندران برگزار شد و ۵۴۰۰ نفر در آن حضور پیدا کردند و حدود ۴ نفر هم پذیرفته شدند که فکر می کنم الان از میان کسانی که پذیرفته شدند من و یک نفر که اکنون گوینده خبر رادیو است باقی مانده ایم. بعد از آن بود که دوباره تست دادم و در سال ۷۳ برای «نیمرخ» به کارگردانی محمد حسن زاده انتخاب شدم.
درباره سبک هم باید بگویم من خیلی دوست نداشتم مثل بقیه اجرا کنم و علاقه مند بودم اجرای متفاوتی داشته باشم. در اجرای آن زمان هم من طبیعتا از تئاتر کمک گرفته بودم.
*آن زمان مجریان مطرح تلویزیون چه کسانی بودند؟
- زنده یاد رضا صفدری که «شب های تابستان» را اجرا می کرد، زنده یاد منوچهر نوذری، حسین پاکدل گوینده پخش شبکه یک بود، محمود شهریاری هم مسابقات تلویزیونی را بر عهده داشت.
*چقدر توانستید از اجرای این افراد ایده بگیرید؟
- من اجرای این بزرگواران را واقعا دوست داشتم، اینها پیشکسوت های اجرا هستند و خواهند ماند اما معتقد هستم هر کسی در هر کاری اگر می خواهد تاثیرگذار باشد باید سبکی بدیع داشته باشد و فرقی هم نمی کند چه کاری انجام می دهد باید در هر حرفه ای که هست امسالش با سال قبل فرق کند. ممکن است این نگاه آرمانگرایانه باشد اما تا نگاه ما آرمانگرایانه نباشد، نمی توانیم کار خلاق و متفاوتی انجام دهیم. من با این نگاه کارم را شروع کردم و سعی کردم اجرایم متفاوت باشد.
من خواستم از کلیشه غالب اجرای خشک و رسمی خارج شوم که این اتفاق هم افتاد. این تلاش من و البته حمایت کارگردان و عوامل برنامه بود چون باید پذیرش این تفاوت ها از طرف گروه هم وجود می داشت. هر زمان که اجرا داشتم شب قبل با خود فکر و تمرین می کردم و همه فکر و ذهنم این بود که چگونه کار متفاوتی انجام دهم. به هرحال خلاقیت هیچ گاه کار آسانی نبوده است. حتی حفظ کردن متون چندین صفحه ای پلاتوهای برنامه هم کار آسانی نبود.
*فکر می کنم از آنجایی که در متون برنامه نمی توانستید چندان بداهه پردازی داشته باشید فقط شیوه اجرا را متفاوت پیش می بردید.
- اتفاقا وقتی شما قرار است یک اثر هنری خلق کنید دیگران هم در آن به شما کمک می کنند. من بسیاری از متن ها را هم برای این خلاقیت تغییر می دادم و وقتی کار آنطور که می خواستیم درمی آمد و بازخوردهای مثبتی داشت نویسنده هم متن ها را براساس آنچه که من می خواستم تغییر می داد. مثل تئاتر و سینما که گاهی نویسنده ها برای یک بازیگر متن خود را می نویسند در اجرا هم می توان به نویسنده خط داد که چگونه بنویسد. تعاملی بین من و خانم یوسفی نویسنده برنامه شکل گرفته بود که بسیار خوب بود.
یکی دیگر از بخش های جذاب «نیمرخ» گزارش های من و گزارش های مردمی بود که اتفاقا به نظرم خوب است که یک بار از آرشیوها در آیند و دیده شوند.
*فکر می کنم تا حدی چالشی بودند بعضی از آنها در خاطر من هستند که همان زمان واقعیت را بدون هیچ القایی به مخاطب نشان می داد مثل پسری که از خانه خود فرار کرده بود و دیگر حتی آدرسی نداشت که به منزلش بازگردد.
- بله گزارش هایی چالشی بودند چون نوجوانی دوران سرکشی و عصیان است و اگر شما این دوران را درک نکنید، نمی توانید برای این قشر برنامه بسازید. نوجوان نمی پذیرد که او را دایم نصیحت کنید. در حقیقت یکی از عوامل موفقیت «نیمرخ» این بود که از زبان نوجوانان حرف می زد. به طور مثال ما گزارشی داشتیم که من سراغ نوجوانی رفتم که جلوی دوربین به ما پرخاش کرد که البته بعد آرام شد و به این ترتیب ما حتی پرخاش های نوجوانان را جزو کار آوردیم، نمایش دادیم و از آنها استفاده کردیم و همه اینها نیازمند نوعی علاقه، انگیزه، ظرافت و تجربه است تا بتوانید به نوعی همدلی با مخاطب رسانه برسید.
*آن زمان چه انگیزه ای در خود شما وجود داشت؟
- حس انجام دادن یک کار خوب و با کیفیت که همین حالا هم وجود دارد، من اگر نتوانم با کاری زندگی کنم اصلا آن را ادامه نمی دهم.
*چه شد که بعد از این همه انگیزه به یک باره کنار رفتید و چند سال حضور نداشتید؟
- احساس کردم دیگر علاقه ای ندارم و نمی توانم ادامه دهم.
*چرا این اتفاق بعد از «نیمرخ» افتاد به گونه ای که درست در زمان اوج شما به یک باره حضورتان کمرنگ شد.
- البته شاید یکی از مجریانی که بیشترین آمار حضور در برنامه های زنده را داشته باشد من هستم. من تقریبا اولین برنامه خانوادگی شبکه سه با عنوان «صبح و زندگی» را اجرا کردم که سه روز من و سه روز هم فاطمه بیدمشکی اجرای برنامه را بر عهده داشتیم. من حدود سه سال به عنوان مجری در این برنامه حضور داشتم که آن زمان هم بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
*اما به نظرم نوعی فاصله افتاد بین «نیمرخ» و دیگر برنامه های شما.
- خیر اینگونه نبود. شاید «نیمرخ» برای شما و نسل شما برجسته تر بوده است و کسانیکه «نیمرخ» می دیدند دیگر کامیار اسماعیلی را ندیدند چون دیگر برنامه های نوجوانان را اجرا نمی کرد و در برنامه های دیگر حضور داشت.
*برای شما که تلاش داشتید با اجرایی بدیع و نو در یک برنامه نوجوانانه حاضر شوید حضور در برنامه های معمول تلویزیون باعث نشد ظرفیت ها و توانمندی های خود را کنار بگذارید؟
- می توان اینگونه هم تصور کرد اما باید دید شرایط تلویزیون و گروهی که با آنها کار می کنید چه اتفاقاتی برایش پیش می آید و اینکه آیا می توان باز هم در این شرایط کار کرد یا خیر. همیشه این معضل وجود داشته که ما به خوبی نمی توانیم از نیروهایی که آموزش دیده اند، برایشان هزینه شده است، انگیزه دارند، خودشان تلاش کرده اند و به موفقیت رسیده اند، بهره بگیریم. با خود فکر می کنیم به طور مثال هرکسی را به جای یک مجری و یا نویسنده و یا کارگردان موفق در برنامه ای بگذاریم باز هم برنامه موفقیت خود را خواهد داشت.
گاهی وقتی می بینیم ریسمانی پاره شده به این دلیل است که در جاهایی که می بایست نوعی دیالوگ و همدلی وجود داشته باشد، این امر شکل نگرفته است.
*با این حال برای بسیاری این سوال مطرح است که چرا شما از «نیمرخ» کنار رفتید و بعد همانطور که گفتم حضورتان در تلویزیوین کمرنگ شد؟ درحالیکه اجرا فعالیتی است که افراد در آن بیشتر دوست دارند دیده شوند و اطلاعات خود را به نمایش بگذارند.
- ما در ادامه «نیمرخ» بر سر شرایطی به توافق نرسیدیم. باید در نظر گرفت که یک هنرمند باید بتواند هنرش را اگر نوشتاری است، بنویسد و یا اگر تصویری است به تصویر بکشد. البته من هیچ گاه تمایل نداشتم که همیشه در تصویر باشم و چهره ای هم که مردم از کامیار اسماعیلی می شناسند این است که دوست نداشته خیلی دیده شود. حتی چندان دوست ندارم اطلاعاتم را به نمایش بگذارم و شاید برای همین بود که به سراغ تهیه کنندگی هم رفتم مثل برنامه «بوم سفید» که در شبکه جام جم ساختیم و بهترین برنامه کودک و نوجوان شد و در آن برای اولین بار در تلویزیون از مجریان نوجوان کمک گرفتم.
تا آن زمان همه به
سبک «نیمرخ» برنامه می ساختند اما من با این نوجوان ها برنامه زنده ای را
روی آنتن بردم و حتی در اجرای زنده کار نمایشی کردم. همان زمان بسیاری از
مدیران می گفتند اجرای نمایش در برنامه زنده جواب نمی دهد در حالیکه همان
نمایش ها بخش جذاب برنامه ما شده بود. ما از حکایت های قدیمی ایرانی اقتباس
می کردیم و من برنامه ای را که زاییده زمان خودش بود اجرا کردم که هیچ
ارتباطی با «نیمرخ» نداشت. اکنون هم فکر می کنم «نیمرخ» دیگر جواب نمی دهد.
باید برنامه ها را به اقتضای زمان ساخت، دیگر آهنگ های کشدار پشت سر هم که
کسی روی آنها شعرهایی را بخواند جواب نمی دهد.