به گزارش مشرق، بزرگترین موج پناهندگی به مقصد اروپا بعد از جنگ جهانی دوم، در حالی ابعاد تازهای به خود گرفته که در فاصله ماههای ژانویه تا فوریه 2015 تعداد مهاجران غیرقانونی به مقصد اروپا نسبت به مدت مشابه سال قبل، 250 درصد رشد داشته است.
پیشتر اروپا در سه مقطع زمانی با این پدیده انسانی روبهرو بوده است. دوره اول، بعد از جنگ جهانی شکل گرفت که این تقاضا از سوی قاره سبز برای بازسازی اقتصادی اروپای بعد از جنگ وجود داشت؛ دوره دوم، که درپی مطالبه خانواده مهاجران برای پیوستن به مهاجران اولیه شکل گرفت؛ و دوره سوم، که تشابه با مقطع فعلی دارد، مربوط به پناهندگان و آوارگان ناشی از فروپاشی نظم دوقطبی در دهه نود بود.
به باور کارشناسان و صاحبنظران سیاسی، این موج گسترده مهاجرت، طیف متنوعی از پیامدها را برای جامعه اروپایی دربر خواهد داشت که عبارتند از: تشدید بحران اقتصادی بهویژه در اروپای جوان، احیای ناسیونالیسم پرخاشگرانه، پیدایش و قدرتگیری احزاب دست راستی در حیات سیاست کشورهای عضو اتحادیه اروپا، تغییر صورتبندیهای سنتی همگرایی اجتماعی، تغییر کانون تنشهای قومی، تغییر موازنه جمعیت، تحت تأثیر قرار گرفتن انسجام و امنیت اجتماعی.
سطح تأثیرگذاری این مؤلفه بر ساحت سیاست، جامعه و فرهنگ سبب میشود نگرش و سیاستهای اتحادیه اروپا بهعنوان یکی از بازیگران ذینفوذ در منطقه خاورمیانه تحت تأثیر قرار گیرد و بدین ترتیب تغییر رویکرد این بازیگر و جامعه جهانی را نسبت به تحولات خاورمیانه شکل دهد.
چنان که میدانیم، این موج گسترده پناهندگی از منطقه خاورمیانه و بهویژه کشورهای بحرانزده سوریه، عراق و افغانستان و نیز کشورهای آفریقایی درگیر معضلات حاکمیتی و اقتصادی مانند لیبی شکل گرفته است. از آنجا که سوریه با ده میلیون و عراق با سه میلیون مهاجر، بیشترین تعداد پناهجویان را به خود اختصاص دادهاند، انتظار میرود این دو کشور بحرانزده، شاهد تغییر سیاست اتحادیه اروپا نسبت به خود باشند.
در این راستا، سادهترین راهحل برای اروپای واحد، سختتر کردن سیاستهای مهاجرتی و امنیت مرزهاست؛ امری که مدافعان بیشتری در اروپای شرقی به رهبری مجارستان دارد.
راهحل دوم که تکمیلکننده گزینه اول است، حل کردن مشکل پناهجویان در خاورمیانه و اقدام مسئولانهتر کشورهای متمول عربی در برخورد با بیخانمانهای این منطقه است.
کشورهای اردن، لبنان و ترکیه فقط بهطور محدود و البته موقت، پذیرای پناهجویان سوری، عراقی و افغان بودهاند و از سویی، اوضاع بسیار نامساعد اردوگاههای این کشورها سبب شده پناهجویان رنج و خطر عبور از دریای مدیترانه را برای رسیدن به اروپا بر خود همواره کنند و بهسمت مهاجرتهای غیرعقلانی سوق یابند. تداوم مهاجرت از این مسیر، بهرغم تلفات بسیار، مبین وضعیت بد مهاجران در این کشورهاست.
از سوی دیگر، کشورهای حاشیه خلیج فارس که توان مالی و لجستیکی حمایت از پناهجویان را دارند، تاکنون مسئولیتی در قبال جنگزدههای سوری و عراقی قبول نکردهاند. سیاست مهاجرتی عربستان، امارات متحد عربی، قطر و کویت درخصوص کارگران غیرماهر، شامل مهاجران جنوب شرق آسیا و شبهقاره هند است. در مورد مشاغل مستلزم مهارتهای آموزشی نیز این کشورها به اعراب خارج از منطقه اقبال بیشتری نشان دادهاند.
از این جهت و با توجه به شرایط سخت ویزا دادن کشورهای حاشیه خلیج فارس، آوراگان فقط میتوانند بدون ویزا به کشورهای الجزایر، موریتانی، سودان و یمن مسافرت کنند؛ کشورهایی که مهاجران در آنها، شرایط بهتری نسبت به کشور خود ندارند. بدین ترتیب، رایزنی اتحادیه اروپا با کشورهای متمول حاشیه خلیج فارس برای برخورد مسئولانهتر با این پدیده انسانی به جهت کاهش تقاضای مهاجرت به اروپا، قابل حدس میباشد.
اما آنچه در این میان اهمیت مضاعف مییابد، حل ریشهای بحران و زمینههای منازعه در کشورهای خاورمیانه است. غرب و اروپا که تاکنون با پیگیری منافع ملی در کشورهای بحرانزده سوریه و عراق بیشتر سیاست مدیریت هرجو مرج را دنبال میکردند، بهواسطه بحران اخیر مهاجرت و با توجه به پیامدهای آن، به تغییر این سیاست متقاعد شده است.
در این راستا، بهنظر میرسد با توجه به اظهارات اخیر مقامات کشورهای عضو اتحادیه اروپا ازجمله فرانسه و بریتانیا، مبارزه با داعش به اولویت اول سیاست خاورمیانهای اتحادیه اروپا تبدیل خواهد شد. در این میان، بهرهگیری از حملات هوایی و بمباران مواضع این گروه تروریستی، بهعنوان تنها راهکار مطرحشده از سوی اروپای واحد بهدلیل ناکارآمدی تاکتیکی نمیتواند موجب کاهش تقاضای مهاجرت از خاورمیانه بهسوی اروپا باشد.
منبع: ابرار معاصر
پیشتر اروپا در سه مقطع زمانی با این پدیده انسانی روبهرو بوده است. دوره اول، بعد از جنگ جهانی شکل گرفت که این تقاضا از سوی قاره سبز برای بازسازی اقتصادی اروپای بعد از جنگ وجود داشت؛ دوره دوم، که درپی مطالبه خانواده مهاجران برای پیوستن به مهاجران اولیه شکل گرفت؛ و دوره سوم، که تشابه با مقطع فعلی دارد، مربوط به پناهندگان و آوارگان ناشی از فروپاشی نظم دوقطبی در دهه نود بود.
به باور کارشناسان و صاحبنظران سیاسی، این موج گسترده مهاجرت، طیف متنوعی از پیامدها را برای جامعه اروپایی دربر خواهد داشت که عبارتند از: تشدید بحران اقتصادی بهویژه در اروپای جوان، احیای ناسیونالیسم پرخاشگرانه، پیدایش و قدرتگیری احزاب دست راستی در حیات سیاست کشورهای عضو اتحادیه اروپا، تغییر صورتبندیهای سنتی همگرایی اجتماعی، تغییر کانون تنشهای قومی، تغییر موازنه جمعیت، تحت تأثیر قرار گرفتن انسجام و امنیت اجتماعی.
سطح تأثیرگذاری این مؤلفه بر ساحت سیاست، جامعه و فرهنگ سبب میشود نگرش و سیاستهای اتحادیه اروپا بهعنوان یکی از بازیگران ذینفوذ در منطقه خاورمیانه تحت تأثیر قرار گیرد و بدین ترتیب تغییر رویکرد این بازیگر و جامعه جهانی را نسبت به تحولات خاورمیانه شکل دهد.
چنان که میدانیم، این موج گسترده پناهندگی از منطقه خاورمیانه و بهویژه کشورهای بحرانزده سوریه، عراق و افغانستان و نیز کشورهای آفریقایی درگیر معضلات حاکمیتی و اقتصادی مانند لیبی شکل گرفته است. از آنجا که سوریه با ده میلیون و عراق با سه میلیون مهاجر، بیشترین تعداد پناهجویان را به خود اختصاص دادهاند، انتظار میرود این دو کشور بحرانزده، شاهد تغییر سیاست اتحادیه اروپا نسبت به خود باشند.
در این راستا، سادهترین راهحل برای اروپای واحد، سختتر کردن سیاستهای مهاجرتی و امنیت مرزهاست؛ امری که مدافعان بیشتری در اروپای شرقی به رهبری مجارستان دارد.
راهحل دوم که تکمیلکننده گزینه اول است، حل کردن مشکل پناهجویان در خاورمیانه و اقدام مسئولانهتر کشورهای متمول عربی در برخورد با بیخانمانهای این منطقه است.
کشورهای اردن، لبنان و ترکیه فقط بهطور محدود و البته موقت، پذیرای پناهجویان سوری، عراقی و افغان بودهاند و از سویی، اوضاع بسیار نامساعد اردوگاههای این کشورها سبب شده پناهجویان رنج و خطر عبور از دریای مدیترانه را برای رسیدن به اروپا بر خود همواره کنند و بهسمت مهاجرتهای غیرعقلانی سوق یابند. تداوم مهاجرت از این مسیر، بهرغم تلفات بسیار، مبین وضعیت بد مهاجران در این کشورهاست.
از سوی دیگر، کشورهای حاشیه خلیج فارس که توان مالی و لجستیکی حمایت از پناهجویان را دارند، تاکنون مسئولیتی در قبال جنگزدههای سوری و عراقی قبول نکردهاند. سیاست مهاجرتی عربستان، امارات متحد عربی، قطر و کویت درخصوص کارگران غیرماهر، شامل مهاجران جنوب شرق آسیا و شبهقاره هند است. در مورد مشاغل مستلزم مهارتهای آموزشی نیز این کشورها به اعراب خارج از منطقه اقبال بیشتری نشان دادهاند.
از این جهت و با توجه به شرایط سخت ویزا دادن کشورهای حاشیه خلیج فارس، آوراگان فقط میتوانند بدون ویزا به کشورهای الجزایر، موریتانی، سودان و یمن مسافرت کنند؛ کشورهایی که مهاجران در آنها، شرایط بهتری نسبت به کشور خود ندارند. بدین ترتیب، رایزنی اتحادیه اروپا با کشورهای متمول حاشیه خلیج فارس برای برخورد مسئولانهتر با این پدیده انسانی به جهت کاهش تقاضای مهاجرت به اروپا، قابل حدس میباشد.
اما آنچه در این میان اهمیت مضاعف مییابد، حل ریشهای بحران و زمینههای منازعه در کشورهای خاورمیانه است. غرب و اروپا که تاکنون با پیگیری منافع ملی در کشورهای بحرانزده سوریه و عراق بیشتر سیاست مدیریت هرجو مرج را دنبال میکردند، بهواسطه بحران اخیر مهاجرت و با توجه به پیامدهای آن، به تغییر این سیاست متقاعد شده است.
در این راستا، بهنظر میرسد با توجه به اظهارات اخیر مقامات کشورهای عضو اتحادیه اروپا ازجمله فرانسه و بریتانیا، مبارزه با داعش به اولویت اول سیاست خاورمیانهای اتحادیه اروپا تبدیل خواهد شد. در این میان، بهرهگیری از حملات هوایی و بمباران مواضع این گروه تروریستی، بهعنوان تنها راهکار مطرحشده از سوی اروپای واحد بهدلیل ناکارآمدی تاکتیکی نمیتواند موجب کاهش تقاضای مهاجرت از خاورمیانه بهسوی اروپا باشد.
منبع: ابرار معاصر