دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی در تفکر غرب
نکته قابل ملاحظه اینکه این تفکر که خشونت در بین شیعه و سنی ریشه دوانده و این دو از دیرباز به جان هم افتاده و اتحاد بین آنان ناممکن است، ساخته و پرداخته غرب بوده و در نهان در راستای خدمت به نقشه های آن جا دارد.
همچنین در شرایطی که این غرب است که در بیشتر نقاط جهان عرب به دنبال تحمیل نظام های سلطه جویی است اما اینگونه القا می کند که عربها از سرکوب گری و سلطه جویی لذت می برند، همگی در واقع بخشی از فرهنگ سلطه جویی غربی در جهان عرب است.
هدف نهفته از رواج این تفکرات این است که به این باور برسیم که مردم سوریه داوطلبانه و بدون دخالت خارجی و یا تحریک غرب و کشورهای عرب خلیج فارس به استقبال جنگ داخلی رفتند.
اما جعبه ویکی لیکس برای کسانی که به دنبال درک سیاست خارجه آمریکا هستند نه خواندن کتاب هایی که در خدمت تبلیغات آمریکایی است، حقایق زیادی را در خود جا داده است.
«جولیان آسانژ» بنیانگذار وب سایت ویکی لیکس اخیرا در یک مصاحبه به سندی که از سال 2006 در ویکی لیکس ثبت شده است، اشاره کرده و گفت که در سند مورخ دسامبر 2006 به تفصیل در مورد نقشه آمریکا برای ایجاد بی ثباتی در سوریه و تلاش برای نابودی نظام بشار اسد توضیح داده شده است.
آنچه در این خصوص باید مورد توجه قرار بگیرد این است که دولت آمریکا و نیز عربستان سعودی هیچ نظامی را تغییر نمی دهند مگر اینکه نظامی بدتر را جایگزین آن کنند.
نمونه حاضر و آشکار این رویکرد، دولت «عبد ربه منصور هادی» رئیس جمهور فراری یمن است که برخی کشورهای عربی خلیج فارس با همکاری متحد آمریکایی خود و در پی خستگی و به تنگ آمدن از نظام «علی عبدالله صالح» آن را علم کرده و روی کار آوردند.
بر اساس این سند هدف از تلاش برای تشدید درگیری ها در جهان عرب و القای آن به عنوان بخشی از فرهنگ رسمی عربها نظریه توطئه گرانه ای است که هدف از آن پنهان کردن دخالت مستقیم آمریکا و اسرائیل در امور هر یک از کشورهای عربی است.
در این میان باید توجه داشت که هر چند نظریه های سطحی و احمقانه ای در مورد توطئه گری وجود دارد که برخاسته از ساده انگاری و درک نادرست از این موضوع بوده و به مسائل بی ربط آمیخته شده است که نمونه آن سخن از ارتباط بین صهیونیسم و مغازه های فلافل فروشی در خیابان ها است، اما نباید فراموش کرد که نظریه هایی در این خصوص وجود دارد که مستند به اسناد قابل اعتماد است.
سندی که اسانژ به آن اشاره کرده است، حاکی از نارضایتی آمریکا از ثبات نظام حاکم سوریه حکایت داشته و ناراحتی واشنگتن را از قدرت گرفتن بشار اسد در طول دو سال گذشته ( 2006) نشان می دهد.
نکته قابل ملاحظه اینکه این اسناد سه سال پس از حمله آمریکا به عراق فاش شد و نشان می دهد که آمریکا به عنوان پاداشی پر ثمر برای دشمن اسرائیلی در نقشه جنگ به دنبال نابودی نظام حاکم ایران و سوریه و نیز حزب الله بود.
بازارگرمی آمریکا برای آغاز حمله به عراق
هنگامی که دولت آمریکا موضوع جنگ علیه عراق را با دموکرات های در کنگره در میان گذاشت، به منظور بازارگرمی اعلام کرد که این جنگ علاوه بر سرنگونی نظام صدام، براندازی نظام ایران و سوریه را نیز به دنبال خواهد داشت.
این قول آمریکا از جمله دلایلی بود که در آن زمان موجب جلب حمایت و تایید دموکراتها از جنگ شد و بیش از 73 درصد از آمریکایی ها جنگ علیه عراق و حدود 92 درصد از آنان نیز جنگ افغانستان را تایید کردند.
جالب اینکه تکاپوی ضد جنگ در دانشگاهای آمریکا چه پیش از جنگ و چه پس از آن اندک و بسیار ضعیف بود به ویژه اینکه این تکاپوها پس از حوادث 11 سپتامبر شکل گرفت زیرا از آن زمان ملت آمریکا بیش از پیش متقاعد شده بود که جنگ در جهان کوتاه ترین راه برای تامین امنیت داخلی است.
فرصت طلبی برای اعمال فشار بر بشار اسد
در سندی که سفارت آمریکا در دمشق آن را صادر کرده است، اعتراف شده است که ثبات نظام حاکم سوریه در آن زمان نگرانی دولت آمریکا را به دنبال داشت از همین رو در آن به طور خلاصه به لزوم بهره برداری از نقاط ضعف نظام و فرصت طلبی برای اعمال فشار بر اسد نه براندازی نظام او تاکید شده است.
در سند مزبور بر انجام اقداماتی در راستای برهم زدن توازن بشار اسد حتی به قیمت از دست رفتن امنیت و سلامت ملت سوریه تاکید شده است.
اما اولین فرصت مورد نظر آمریکا با ترور «رفیق حریری» و دادگاهی که پس از آن تشکیل شد، به دست آمد، به این معنی که در این سند به صراحت از لزوم بهره برداری از این وضعیت به نفع نقشه آمریکا اشاره و گفته شده است که باید به طور علنی نتایج گزارش این ترور و دادگاه مربوط به آن اعلام شود تا از این طریق زمینه ناراحتی و نارضایتی بشار اسد فراهم شود به گونه ای که موجب شود وی به رفتار غیرمنطقی دست بزند.
بر اساس این سند اتهاماتی که در دادگاه ترور رفیق حریری اعلام شد، موجب تنش جدی در دایره کوچک اطرافیان بشار اسد شد.
با اینهمه بر اساس سند مزبور خطر اصلی در دامن زدن به تنش مذهبی در سوریه نهفته است.
مانور آمریکا بر موضوع نفوذ ایران در بین اهل تسنن سوریه
در بند مربوط به نقشه آمریکا برای ایجاد اختلافات و ناآرامی های طایفه ای در سوریه آمده است:
باید بر موضوع نگرانی اهل تسنن از نفوذ ایران مانور داد، به این ترتیب که در سوریه این نگرانی وجود دارد که ایران در بین محافل اهل تسنن که اغلب فقیر هستند به فعالیت برخاسته و در صدد تبلیغ برای گرایش به شیعه است.
با وجود اینکه در مورد نگرانی محافل سوری از نفوذ ایران در بین اهل تسنن مبالغه شد اما همین نگرانی ها موجب شد توجه اهل تسنن سوریه به اقدمات ایران در کشورشان از جمله ساخت مساجد متمرکز شود
نقش سفارت عربستان در دامن زدن به ایجاد نگرانی از ایران
در این سند آمده است که سفارت مصر و عربستان به اضافه رهبران سرشناس اهل تسنن به نفوذ ایران در بین اهل تسنن سوریه توجه فراوانی نشان داده و باید تلاش کرد که توجه منطقه را به این موضوع جلب کرد.
این سند که محرمانه است ساخته و پرداخته رسانه های آمریکایی و متحدانش یا نقشه ای غیر رسمی نبود، بلکه در بین نهادهای مختلف آمریکا از جمله فرماندهی نظامی مرکزی و کاخ سفید و وزارت خرانه داری و خارجه توزیع شد و علاوه بر این در اختیار اتحادیه عرب نیز قرار گرفت.
این بخش از سند افشاگرانه ویکی لیکس از شیوه عملکرد دولت آمریکا در منطقه عربی پرده برمی دارد، به این معنی که نشان می دهد محور این عملکرد بر این اصل متمرکز است که نظام های عربی بر خلاف اسرائیل که متحد آمریکا به شمار می آید، فقط یک ابزار هستند.
نکته قابل ملاحظه اینکه آمریکا به این موضوع واقف است که رسانه های کشورهای نفت خیز عربی به عنوان بوق تبلیعاتی آن عمل کرده و در خدمت جنگ ها ی آمریکایی و اسرائیلی قرار دارند و و چه بسا مرکز تبیلغاتی آمریکا در دبی یکی از مهم ترین مراکز تصمیم گیری آن در جهان عرب به شمار می آید.
در اینجا باید به شرایطی که در زمان حمله آمریکا به عراق در سال 2003 حاکم بود، توجه داشت تا جایی که در آن زمان در رسانه های عربی مقاله های طولانی در مورد ظلم نظام صدام حسین و استبداد او منتشر می کردند تا افکار عمومی جهان عرب را برای جنگ آمریکا علیه عراق فراهم کرده و زمینه ای را به وجود بیاورند که بر اساس آن این جنگ بیش از پیش برای افکار عمومی قابل قبول باشد.
نتایج این نقشه آمریکا در رسانه های عرب نمود یافت به این معنی که این رسانه ها پر شد از مقاله هایی در مورد نفوذ شیعه در منطقه تا جایی که شاه اردن که در کشورش بسیار کمتر از سفیر آمریکا در امان قدرت دارد، از «هلال شیعی» سخن گفت تا به این ترتیب زمینه تحریک اختلافات مذهبی با رویکردهای داخلی و عربی فراهم شود.
در این سند رویکردهای طایفه ای پنهان نمانده است زیرا از نگرانی فراوان علوی ها از امکان حکومت اکثریت اهل تسنن در سوریه سخن گفته است و به عبارت دیگر این سند به دنبال این بود که این نگرانی در بین علوی ها ایجاد شده و آن را تحریک کند.
کسانی که روند رخدادهای جهان عرب را از سال 2006 پیگیری می کنند، به وضوح متوجه می شوند که تحریک طایفه ای به ویژه در خصوص موارد پشت پرده ترور رفیق حریری بخشی از نقشه آمریکا بود تا بر اساس آن غریزه طایفه ای و نژادی قوی تر از هویت سیاسی غیرطایفه ای عمل کند.
یکی از بندهای این سند در مورد عبدالحلیم خدام است و در آن اعتراف شده است که وی هیچ پایگاه مردمی نداشت، اما حضور او در رسانه ها موجب نارضایتی چهره های سرشناس سوریه و شخص بشار اسد شد.
در این بند از سند ویکی لیکس آمده است: ما به تشویق سعودی ها و سایرین برای فراهم کردن زمینه حضور خدام در رسانه ها ادامه می دهیم.
رسانههای سعودی در خدمت اهداف آمریکایی
اینجا بار دیگر دواطلب بودن رسانههای سعودی برای دستور گرفتن از آمریکا روشن میشود تا جایی که یک دیپلمات سفارت آمریکا در دمشق می تواند ماهیت و شخصیت مهمانانی که باید در شبکه های سعودی حضور یابند، تعیین می کند.
در نقشه آمریکا علیه سوریه حتی به لزوم سرمایه گذاری بر شایعه پراکنی اشاره شده است به این معنی که این سند از دسته بندی در بین نهاد نظامی- اطلاعاتی و لزوم دامن زدن به شایعات مربوط به توطئه های خارجی صحبت شده است، زیرا نظام حاکم سوریه نسبت به شایعه ها در مورد تلاش برای کودتا و نارضایتی نهاد نظامی و امنیتی حاکم بسیار حساس است.
همچنین بر اساس این سند باید از متحدان منطقه ای مانند مصر و عربستان برای حمایت از شخصیت های سوری نظیر خدام و «رفعت الاسد» استفاده شوند به این ترتیب که از این افراد به عنوان ابزاری برای این شایعه پراکنی ها استفاده شود و به تدریج از دیدارهای این افراد اخباری منتشر شود.
در این شرایط بد نیست به یاد داشته باشیم که اظهارات «جمال عبد الناصر» پس از جنگ 1967 مبنی بر اینکه دشمن به منظور ایحاد فرهنگ شکست در بین مصری ها به مسائل تمسخر آمیز و شایعه پراکنی متوسل می شود، مزاح و یا مبالغه نبود.
مواضع ضدونقیض آمریکا در قبال اجرای اصلاحات سوریه
در این سند پیشنهاد شده است که شکست اصلاحات اقتصادی سوریه نشان داده شود آن هم در حالی که آمریکا تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری 2007 برای فشار به بشار اسد و سلب مشروعیت از او آشکارا از اصلاحات تعریف و تمجید می کرد.
همچنین پیشنهاد شده است تلاشهای مربوط به اصلاحات در سوریه با تلاشهای مشابه در سایر کشورهای خاورمیانه مقایسه شود و به نظر می رسد دیپلماسی آمریکا از این کار به دنبال نمایش موفقیت اقتصادی تونس و مصر پیش از انقلاب مردمی علیه اصلاحات مورد نظر خود بود.
تلاش واشنگتن برای فراهم کردن زمینه فقر در سوریه
علاوه بر این واشنگتن تلاش داشت کشورهای عربی خلیج فارس را از سرمایه گذاری در سوریه منصرف کند و به عبارت بهتر فراهم کردن زمینه فقر در سوریه بخشی از نقشه های آمریکا علیه دمشق بود.
دستاویز قرار دادن حقوق کُردها در سوریه
و در مورد موضوع کُردها در این سند پیشنهاد شده است که نارضایتی و شکایت کُردها در سوریه از طریق اظهارات علنی از جمله موارد مربوط به نقض حقوق بشر بازگو و علنی شود تا از این طریق نظام حاکم سوریه تحت فشار قرار گرفته و خود را حامی کُردها نشان دهد.
اما آمریکا در مورد موضوع کُردهای سوریه با نوعی احتیاط و ملاحظه کاری اقدام می کرد، زیرا اشتباه در این خصوص می توانست به تلاش های آن برای متحد کردن مخالفان سوریه آسیب برساند.
به عبارت دیگر دولت آمریکا پیش از آغاز تظاهرات اعتراض آمیز در سوریه از سال 2006 به دنبال یکپارچه کردن مخالفان سوریه بود و این تکاپوی زودهنگام آمریکا در قبال مخالفان سوریه بیانگر مقاصد شوم واشنگتن در قبال ملت سوریه است.
اما در مورد بند مربوط به جنبش های مسلحانه افراطی در سوریه نیز دولت آمریکا هر چند به طور غیر مستقیم به مبارزه نظام سوریه با گروههای مرتبط با القاعده اعتراف کرد اما در عین حال دولت سوریه را به دلیل وقوع برخی اقدامات تروریستی در این کشور مورد سرزنش قرار داد.
در این خصوص نقشه آمریکا بر این اساس طراحی شده بود که تلاش دولت سوریه علیه گروههای افراطی را باید ناشی از ضعف و بی ثباتی آن دانسته و اینگونه القا شود که فعالیت گروههای افراطی در سوریه حاصل سیاست دولت دمشق است.
در این سند همچنین واقعیت هایی وجود دارد که با سیاست های علنی دولت آمریکا در آن زمان کاملا در تناقض است، تا جایی که سخت است بتوان تصویر دقیقی از تهدید ناشی از گروههای اسلامگرای ضد نظام حاکم سوریه به دست آورد اما بی تردید از جانب آنان نوعی تهدید طولانی مدت احساس می شد.
دست و پا زدن آمریکا برای یافتن نقطه ضعف بشار اسد
نکته دیگر اینکه هر چند آمریکا به قدرت بشار اسد اشاره داشت اما بر لزوم بهره برداری از نقاط ضعف او نیز تاکید می کرد تا به این ترتیب با استفاده از نقاط ضعف فرصتی برای ایجاد بی ثباتی در روند تصمیم گیری در سوریه و ایجاد نوعی عدم توازان فراهم شود و این تصویر به نمایش گذاشته شود که بشار اسد باید بهای اشتباهات خود را پرداخت کند.
به هر حال هیچ چیز به اندازه سندی که ویکی لیکس از توطئه گری آمریکا علیه سوریه فاش کرده است، به درک رخدادهای سوریه در چند سال گذشته کمک نمی کند.
به عبارت بهتر این سند این تفکر را روشن می کند که گرچه دولت آمریکا عامل ایجاد مخالفت و اعتراض ها در سوریه نبود، اما به میزان زیادی مسئول اوضاع نابسامان سوریه و سوق دادن روند اوضاع سیاسی به جنگ ویرانگر بین نظام حاکم و گروههای مسلح تحت حمایت عربهای خلیج فارس و غرب است.
از سوی دیگر گرچه آمریکا به اختلافات طایفه ای و نژادی دامن زده و با استفاده از رسانه های عربی تحت امر خود زبانه های این نارضایتی را شعله ور کرد و پرواضح است که این سیاست رسمی آمریکا علیه تمام دشمنان خود در منطقه عربی است.
اشک تمساح آمریکا برای پناهندگان سوری و عدم استقبال از آنان
سندی که ویکی لیکس فاش کرده است، آغشته به خون ملت سوریه است، آن هم در شرایطی که جان کری و سایر مسئولان دولت آمریکا برای مهاجران سوری اشک می ریزند و جالب اینکه مهاجرانی که آمریکا آنان را پذیرفته است تعدادی اندک هستند.
روشن است که نقشه دولت آمریکا مبتنی بر ایجاد نوعی بی ثباتی و هرج و مرج در سوریه بود تا از این طریق دولت بشار اسد را تحت تاثیر قرار دهد.
علاوه بر این واشنگتن برای حفظ نظام های عربی حامی خود یا همان نظام های استبدادی خاورمیانه در حال طراحی نقشه بوده و هست.
آمریکا این سیاست خود را به گونه ای تبلیغ کرده و به اجرا گذاشت که این سوال مطرح می شود که تغییر یک نظام سرکوبگر در جهان عرب به دست آمریکا چه ضرری دارد؟
در پاسخ باید به اوضاع عراق و لیبی و یا هر نقطه ای اشاره کرد که آمریکا در آنجا به سرنگونی نظام حاکم آن اقدام کرده است.
به هر حال روشن است که آمریکا در نظر ندارد نظام حاکم در یک کشور عربی را به یک نظام بهتر و دموکراتیک تبدیل کند بلکه تنها هدف آن این است که آن را بیش از پیش به یک نظام مطیع اوامر خود تبدیل کند.
آمریکا مسئول ویرانهها در سوریه
هنوز جنگ در سوریه پایان نیافته و در تاریخ ثبت نشده است و زمان زیادی نیاز است تا بتوان تاریخ این جنگ را ثبت کرد اما بی تردید دولت آمریکا در زمان جرج بوش و باراک اوباما مسئول مستقیم و یا غیرمستقیم تمام ویرانی ها در سوریه و ریخته شدن خون مردم این کشور است، زیرا واشنگتن تنها به دنبال ایجاد بی ثباتی در سوریه است نه تامین منافع ملت سوریه یا ایجاد دموکراسی و یا حتی براندازی نظام حاکم آن.
به عبارت بهتر زبان این سند رسمی روشن و بدون ابهام است و نشان می دهد که دولت آمریکا سخت در تلاش برای تضعیف نظام بشار اسد بود نه براندازی آن تا به این ترتیب آن را به نظام مطیع خود تبدیل کرده و از آن برای تامین منافع مورد نظر بهره برداری کند.
ترور رفیق حریری بهترین فرصت را برای تحقق این هدف فراهم کرد به عبارت دیگر فرصتی را به وجود آورد که آمریکا با استفاده از آن بتواند به تنش طایفه ای و مذهبی که در پی ترور حریری در منطقه عربی به وجود آمده بود، دامن بزند.
این نقشه آمریکا نیز با دقت کامل از سوی ابزارهای دولت آمریکا در لبنان و منطقه عربی طراحی و به اجرا در آمد.
به بیان دیگر آمریکا از این طریق به دنبال تشدید اختلافات سنی و شیعی و از بین بردن اصول مقاومت علیه اسرائیل و روی کار آوردن گروههای ضد شیعی در سوریه بود.
جالب اینکه تا زمانی که القاعده و گروههای مشابه آن قدرت نگرفته و به خطری برای متحدان آمریکا تبدیل نشده بودند، واشنگتن به این گروههای توجهی نداشت بلکه به طور مستقیم در تقویت القاعده در سوریه دخالت داشت.
سیاست "چشم پوشی آمریکا" از کمک کشورهای عربی به گروههای تروریستی
در همین ارتباط باید اندکی به عقب بازگشت و به یاد آورد که روزنامه نیویورک تایمز در سال 2012 از این رویکرد آمریکا تحت عنوان «سیاست چشم پوشی» واشنگتن از کمک عربهای خلیج فارس به گروههای تروریستی و حمایت مالی و تسیلحاتی از آنان یاد کرد.
آمریکا گمان می کرد اوضاع در سوریه مانند لیبی بوده و چندان به درازا نخواهد کشید و تاجران عرب سوریه را به سمت نظام های همسو با ائتلاف آمریکا و اسرائیل هدایت خواهند کرد.