به گزارش مشرق، رفتار زشت و مشمئزکننده، پرخاش و یاغیگری در پرسپولیس اپیدمی شده است؛ محمد مایلیکهن بهترین تشبیه را برای سوشا مکانی به کار میگیرد: «سوشا فقط یک قمه کم داشت!»
این رفتارها در پرسپولیس اگر نگوییم بیسابقه، کمسابقه است و به ندرت شاهد این همه بیاخلاقی یکجا در پرسپولیس بودهایم. حتی از بازیکنان سرکش دهه 60 و 70 هم رفتارهایی تا این حد سراغ نداریم، نه از مجتبی محرمی و نه از هاشمینسب، انصاریان و بهروز رهبریفر که یک نسل جلوتر بودند.
از همه بدتر اینکه برانکو ایوانکوویچ به جای تقبیح رفتارهای دروازهبان پرسپولیس به حمایت از سوشا میپردازد؛ شاید اگر مصطفی قنبرپور وارد معرکه نمیشد و مقابل سوشا مکانی نمیایستاد، چهبسا اتفاقات بدتری رقم میخورد. سوشا مکانی پتانسیل اخراج داشت. رفتارهایی از او سر زد که داور به استناد آنها میتوانست کارت قرمز را مقابل صورت دروازهبان پرسپولیس بگیرد. اگر این اتفاق رخ داده بود، تکلیف چه بود و چه معرکهای درست میشد؟
هنوز جنجال و درگیری سوشا مکانی در جریان بازی پرسپولیس - استیلآذین که به محرومیت شدید این بازیکن منجر شد از خاطرهها پاک نشده که سوشا مکانی معرکه مشابهی میگیرد و مثل همان بازی از کوره در میرود. تنها تفاوت این بازی و آن مسابقه جنجالی، شاید مدیریت داور بود که سوشا را با کارت قرمز جریمه نکرد والا بیشک همان جنجالها تکرار میشد و تا هفتهها تبعات این ماجرا دست از سر پرسپولیس و لیگ ایران برنمیداشت.
به روزهای ابتدایی حضور برانکو در پرسپولیس که برگردیم، یادمان میآید که سرمربی جدید - که حالا حامی تمام قد سوشا شده است - در واکنش به رفتارهای بازیکنان پرسپولیس جملهای تاریخی بهکار برد که آن روزها به تیتر یک روزنامه ایران ورزشی تبدیل شده: «این بیادبترین تیمی است که در عمرم دیدهام!»
حالا که ماهها از فعالیت برانکو در پرسپولیس گذشته، نهتنها این بیادبی کم نشده که شاهد بروز رفتارهای زشت و زننده جدیدی هستیم. انگار کمال همنشین در کریم باقری هم اثر کرده است. مردی که سالها به عنوان یکی از بااخلاقترین بازیکنان فوتبال ایران شناخته میشد، چندی قبل در جریان بازی پرسپولیس - پیکان بی آنکه اصلا ماجرا به او ارتباطی داشته باشد، با یار حریف درگیر میشود و حرفهایی میزند که از او بعید است. کریم باقری در پرسپولیس حکم بزرگتر را دارد و یک الگوی تمامعیار برای بازیکنان به شمار میرود؛ وقتی او از کوره در میرود و حرفهای زشتی میزند چه باید گفت جز اینکه وای به روزی که بگندد نمک...!
پرسپولیس این روزها خوب بازی نمیکند و به همین دلیل میبازد اما بدتر از این شکستهای فوتبالی، باختن اخلاق و بازی جوانمردانه است. پرسپولیس با پیشینهای که همه ما از این تیم در ذهن داریم، مقابل ملوان وقت تلف میکند تا تکگلی که به ضرب و زور به ثمر رسانده را حفظ کند. این پرسپولیس و این نمایشها همه را کلافه کرده است؛ در چنین شرایطی وقتی بازیکنان و کادر فنی پرسپولیس بر اعصاب خود کنترل ندارند و به این سادگی با حریف دست به گریبان میشوند، از هواداری که با مشقت و سختی خود را به ورزشگاه رسانده تا شاهد تماشای فوتبال خوبی باشد - و نیست - چه انتظاری میرود؟
انعکاس رفتار سوشا مکانی یا کریم باقری را میتوان روی سکوهای ورزشگاه آزادی دید؛ جایی که تماشاگران عصبانی به این و آن ناسزا میگویند و حرفهایی میزنند که محیط ورزشگاه را ناامن و ناپاک میسازد تا محمد مایلیکهن بگوید: «با این شرایط نمیتوان کودکان را به ورزشگاه آورد!»
آیا این برای فوتبال میلیاردی و پرمدعای ایران مایه شرمساری نیست؟ بعد میپرسیم چرا سکوهای ورزشگاهها خالی و خالی میشود و کمتر کسی برای تماشای فوتبال رغبت نشان میدهد. این فوتبال ارزش پرداخت هزینه را ندارد؛ دلیل خالی بودن ورزشگاهها کاملا روشن است، کافی است خودمان را به ندیدن و نشنیدن نزنیم.
این رفتارها در پرسپولیس اگر نگوییم بیسابقه، کمسابقه است و به ندرت شاهد این همه بیاخلاقی یکجا در پرسپولیس بودهایم. حتی از بازیکنان سرکش دهه 60 و 70 هم رفتارهایی تا این حد سراغ نداریم، نه از مجتبی محرمی و نه از هاشمینسب، انصاریان و بهروز رهبریفر که یک نسل جلوتر بودند.
از همه بدتر اینکه برانکو ایوانکوویچ به جای تقبیح رفتارهای دروازهبان پرسپولیس به حمایت از سوشا میپردازد؛ شاید اگر مصطفی قنبرپور وارد معرکه نمیشد و مقابل سوشا مکانی نمیایستاد، چهبسا اتفاقات بدتری رقم میخورد. سوشا مکانی پتانسیل اخراج داشت. رفتارهایی از او سر زد که داور به استناد آنها میتوانست کارت قرمز را مقابل صورت دروازهبان پرسپولیس بگیرد. اگر این اتفاق رخ داده بود، تکلیف چه بود و چه معرکهای درست میشد؟
هنوز جنجال و درگیری سوشا مکانی در جریان بازی پرسپولیس - استیلآذین که به محرومیت شدید این بازیکن منجر شد از خاطرهها پاک نشده که سوشا مکانی معرکه مشابهی میگیرد و مثل همان بازی از کوره در میرود. تنها تفاوت این بازی و آن مسابقه جنجالی، شاید مدیریت داور بود که سوشا را با کارت قرمز جریمه نکرد والا بیشک همان جنجالها تکرار میشد و تا هفتهها تبعات این ماجرا دست از سر پرسپولیس و لیگ ایران برنمیداشت.
به روزهای ابتدایی حضور برانکو در پرسپولیس که برگردیم، یادمان میآید که سرمربی جدید - که حالا حامی تمام قد سوشا شده است - در واکنش به رفتارهای بازیکنان پرسپولیس جملهای تاریخی بهکار برد که آن روزها به تیتر یک روزنامه ایران ورزشی تبدیل شده: «این بیادبترین تیمی است که در عمرم دیدهام!»
حالا که ماهها از فعالیت برانکو در پرسپولیس گذشته، نهتنها این بیادبی کم نشده که شاهد بروز رفتارهای زشت و زننده جدیدی هستیم. انگار کمال همنشین در کریم باقری هم اثر کرده است. مردی که سالها به عنوان یکی از بااخلاقترین بازیکنان فوتبال ایران شناخته میشد، چندی قبل در جریان بازی پرسپولیس - پیکان بی آنکه اصلا ماجرا به او ارتباطی داشته باشد، با یار حریف درگیر میشود و حرفهایی میزند که از او بعید است. کریم باقری در پرسپولیس حکم بزرگتر را دارد و یک الگوی تمامعیار برای بازیکنان به شمار میرود؛ وقتی او از کوره در میرود و حرفهای زشتی میزند چه باید گفت جز اینکه وای به روزی که بگندد نمک...!
پرسپولیس این روزها خوب بازی نمیکند و به همین دلیل میبازد اما بدتر از این شکستهای فوتبالی، باختن اخلاق و بازی جوانمردانه است. پرسپولیس با پیشینهای که همه ما از این تیم در ذهن داریم، مقابل ملوان وقت تلف میکند تا تکگلی که به ضرب و زور به ثمر رسانده را حفظ کند. این پرسپولیس و این نمایشها همه را کلافه کرده است؛ در چنین شرایطی وقتی بازیکنان و کادر فنی پرسپولیس بر اعصاب خود کنترل ندارند و به این سادگی با حریف دست به گریبان میشوند، از هواداری که با مشقت و سختی خود را به ورزشگاه رسانده تا شاهد تماشای فوتبال خوبی باشد - و نیست - چه انتظاری میرود؟
انعکاس رفتار سوشا مکانی یا کریم باقری را میتوان روی سکوهای ورزشگاه آزادی دید؛ جایی که تماشاگران عصبانی به این و آن ناسزا میگویند و حرفهایی میزنند که محیط ورزشگاه را ناامن و ناپاک میسازد تا محمد مایلیکهن بگوید: «با این شرایط نمیتوان کودکان را به ورزشگاه آورد!»
آیا این برای فوتبال میلیاردی و پرمدعای ایران مایه شرمساری نیست؟ بعد میپرسیم چرا سکوهای ورزشگاهها خالی و خالی میشود و کمتر کسی برای تماشای فوتبال رغبت نشان میدهد. این فوتبال ارزش پرداخت هزینه را ندارد؛ دلیل خالی بودن ورزشگاهها کاملا روشن است، کافی است خودمان را به ندیدن و نشنیدن نزنیم.