در همین راستا گفتگویی را با «سید هاشم الحیدری» یکی از رهبران مقاومت در عراق و منطقه انجام داده که مشروح آن از نظر می گذرد.
*در رابطه با راهبرد آمریکا در عراق برخی معتقدند طرح آمریکا تجزیه عراق است. افرادی مانند جو بایدن روی این مسأله تأکید دارند. اما برخی معتقدند آمریکا در حال حاضر با توجه به نامشخص بودن آینده اقلیم ها بحث تجزیه عراق را در دستور کار ندارد و البته این به معنای این نیست که در بلند مدت چنین طرحی نداشته باشد. به طور کلی رویکرد آمریکا در منطقه و عراق چیست؟
بحث آمریکا در منطقه پیچیده است. به نظرم باید با توجه به تعبیر سید حسن نصرالله اینطور گفت که این جنگ، جنگ وجود است و بالاترین سطح جنگ در منطقه به شمار می رود؛ چه از لحاظ سیاسی، نظامی و یا اقتصادی. هر جبهه ای جنگ مخصوص خود را دارد مثلا در سوریه یک روش جنگ وجود دارد و در عراق نیز یک روش. شاید در کشوری از دو روش جنگ استفاده شود مانند عراق که هم داعش در آنجا وجود دارد و هم جنگ رسانه ای و تبلیغاتی در آنجا دیده می شود. در بحث عراق معتقدم آمریکا از چند نوع جنگ استفاده کرده و می کند، اما در زمان های مختلف و شرایط متغیر. به عنوان مثال روزی آمریکا خود به عنوان اشغالگر وارد عراق شد اما هنگامی که عکس العمل خوب عراق و به ویژه دولت آقای مالکی و مقاومت در آن زمان را مشاهده کرد، تغییر تاکتیک داد.
فتوای آیت الله سیستانی آمد و قبل از آن هم بحث ورود سپاه قدس و حاج قاسم سلیمانی خیلی در حفظ استان های مختلف عراق از جمله بغداد مؤثر بود. من بارها به صراحت گفته ام اگر حاج قاسم نبود و سپاه و بچه های مقاومت نقش خود را ایفا نمی کردند، اکنون دیگر سامراء و بغداد و ... وجود نداشتند و داعش به کربلاء و نجف هم می رسید. حضور نیروهای مردمی عراق که به فتوای آیت الله سیستانی لبیک گفتند نیز بسیار مؤثر بود. من همیشه گفته ام که یک مثلث با سه ضلع مقدس یعنی فتوای مرجعیت نجف، حضور مردم عراق و کمک جمهوری اسلامی (به تعبیر بنده مردان ولی فقیه) به کمک عراق آمدند.
ما در نبردهای الرمادی و الانبار اسیر سعودی، قطری و افغان داشتیم و این بدان معناست که همه کشورها در عراق دخالت می کنند پس سؤال اینجاست که چرا جمهوری اسلامی حق دخالت ندارد؟ این انصاف نیست. در مورد سؤال جنابعالی درباره نقش آمریکا در عراق معتقدم که این کشور با گزینه های متفاوت وارد عراق شد، من از یکی از گزینه هایی که واشنگتن در پیش گرفت به عنوان «اشغالگر مدنی» یاد کردم نه اشغالگر نظامی.
معتقدم در حال حاضر آمریکا وارد مرحله جدیدی برای حضور مجدد در عراق که به تعبیر حضرت آقا همان نفوذ آمریکاست، شده است. به صراحت می گویم که در دولت جدید عراق زمینه برای نفوذ آمریکا وجود دارد. در دولت قبلی خیلی کم این زمینه وجود داشت و با وجود آقای مالکی این زمینه کمتر وجود نداشت، هرچند دولت در آن دوره هم ضعیف بود.
دولت العبادی پس از روی کار آمدن یک توافق سیاسی با برخی از گروه های سنی و کردی امضا کرد که ماهیت آن هنوز فاش نشده است، برخی می گویند قانون گارد ملی است که در مقابل الحشد الشعبی قرار دارد و این خیلی خطرناک است. برخی می گویند قانون عفو عمومی است و برخی اعتقاد دیگری دارند. در هر صورت گروه های سنی اصرار زیادی داشتند که این توافق باید امضا شود و این دولت ضعیف این توافق را امضا کرد و در حال حاضر هم معلوم نیست که این توافق به ضرر عراق است و یا به نفع آن. سیاستمداران کردی و سنی مصر هستند که این توافق باید اجرا شود اما محتویات آن را فاش نمی کنند. در بحث اعتراضات مردمی هم قبل از این اعتراضات برخی از سیاستمداران در خط آمریکا اعلام کردند که نخست وزیر باید عوض بشود و اصلاحاتی صورت پذیرد. اعتراضات آغاز شد و اکثر مردم صادقانه به خیابان ها ریختند و مطالبات به حق خود را اعلام کردند.
با گذشت زمان مردان سفارت آمریکا و برخی نیروهای وابسته به سفارت آمریکا سعی کردند مطالبات به حق مردم را به سمت اصلاحات آمریکا بکشانند. البته در اینجا باز هم نقش مرجعیت آیت الله سیستانی بسیار دقیق بود. ایشان نخست وزیر را به اجرای اصلاحات دعوت کرد و توپ در زمین نخست وزیر افتاد. از اینجا اصلاحات با اوامر مرجعیت آغاز شد و این نکته ای بسیار هوشمندانه است. من تعبیر کردم که این فتوا یک فتوای سیاسی است. مردم را باید از اصلاحات آمریکایی جداکرد. در این جا هم برخی از مردان آمریکا و سیاستمداران سعی کردند این اصلاحات را به تخریب بکشانند تا با خواسته های آمریکا تطابق یابد. به عنوان مثال از روز اول برخی از شعارهایی ـ همچون فتنه ۸۸ در ایران ـ سر داده شد که از جمله آنها شعار «به نام دین، مال را دزدیدند» هست. مرجعیت در این موضوع دخالت کردند اما در هر صورت زمینه در عراق برای دخالت ولی فقیه مثل ایران نیست با این حال مرجعیت آیت الله سیستانی توانستند هوشمندانه عمل کنند.
در حال حاضر من معتقدم که خطرناک تر از نفوذ داعش در عراق بحث اصلاحات جدید است. در حال حاضر یک جنگ در عراق در جریان است و آن جنگ سیاسی است، زیرا باید دید این اصلاحات در عراق به کجا خواهد رسید؟ نکته آخری که باید اشاره کنم این است که مهم ترین اصلاح و فساد در عراق اصلاح و فساد سیاسی است و اینکه عراق در نهایت به کجا خواهد رفت؟ در جبهه مقاومت یا در جبهه مقابل یعنی جبهه آمریکا و ضد مقاومت. حد وسطی وجود ندارد. باید دید آیا عراق به سمت محور آمریکا، عربستان ،قطر و ترکیه است یا لبنان، سوریه ، جمهوری اسلامی،حزب الله، یمن و بحرین.
*ظاهرا اختلافات زیادی درباره گارد ملی وجود دارد. بحثی وجود دارد که استدلال می شود اولا اینها نیروهای موازی با ارتش خواهند بود و بحث دیگر این است که استدلال می کنند که گارد ملی باعث تضعیف نیروهای مردمی (الحشد الشعبی) می شود. نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟
در این طرح چند اشکال وجود دارد. اولا قرار است سربازان گارد ملی از خود استان ها باشند. پس اگر استانی شیعه باشد، اعضای گارد ملی آن شیعه خواهند بود و اگر سنی باشد باید اعضای گارد ملی آن هم سنی باشند. این مسأله بسیار خطرناک است، زیرا همانطور که می دانید در ساختار ارتش و نیروهای مردمی (الحشد الشعبی) اینگونه نیست. ثانیا فرمانده گارد ملی هر استان باید از همان استان باشد و ربطی به فرماندهی کل قوا ندارد و این مسأله هم به نوبه خود بسیار خطرناک است. ثالثا اگر این طرح اجرا شود، در مناطقی همچون الانبار، موصل، صلاح الدین و دیاله که سنی نشین هستند، تعداد کسانی که در این مناطق حضور دارند ـ البته مقصودم مردم نیستند؛ بلکه اعضای عشایر و سیاستمداران هستند ـ و با داعش ارتباط دارند، کم نیست. طبیعتا این زمینه در کربلاء و نجف وجود ندارد.بنابراین اگر گارد ملی به عنوان مثال در کربلاء تشکیل شود، تنها می تواند از کربلاء دفاع کند و حق دخالت در صلاح الدین، دیالی و الانبار را ندارد. بنابراین اگر زمانی فرماندهی یکی از گاردهای ملی در یکی از استان ها به دست عربستان افتاد تکلیف چیست؟ در این صورت گارد ملی نه علیه داعش بلکه همراه با داعش می شود. با نگاهی به ساختار نیروهای مردمی (الحشد الشعبی) کاملا روشن است که چنین مسأله ای دیده نمی شود. شیعیان شهدای زیادی را به خاطر سنی ها داده اند، زیرا جنگ اکثرا در مناطق سنی نشین عراق در جریان است نه شیعه نشین.
در اینجا باید به این مسأله هم اشاره کنم که سفیر آمریکا با کمال وقاحت در دیداری با عشایر سنی گفته است تصویب گارد ملی تا حدود زیادی به نفع عراق است. این اقدام یک دخالت آشکار در امور داخلی عراق به شمار می رود. حال اگر قاسم سلیمانی چنین اظهارنظری می کرد، زمین و زمان را به هم می آوردند. اما سؤال اینجاست که چرا آمریکا اعتقاد دارد این طرح به نفع عراق است؟ در جواب باید گفت که تشکیل گارد ملی به نفع آمریکاست. من معتقدم که این گارد ملی برای حفظ داعش در سوریه است، زیرا بر اساس اعلام برخی از رهبران نیروهای مردمی (الحشد الشعبی)، اگر عراق آزاد شود، آنها به سوریه خواهند رفت.
در آن زمان برخی باور نکردند که در صورت حمایت از سوریه، داعش وارد عراق نمیشود، اما در حال حاضر همگان می بینند که جنگ به عراق و بغداد هم رسیده است. در حال حاضر فرقی میان داعش در سوریه و عراق وجود ندارد. من بر این باورم که آمریکا برای حفظ اسرائیل و منافع تل آویو اقدام به حمایت از طرح تشکیل گارد ملی می کند. هدف آمریکا از حمایت داعش در عراق کشتار مردم نیست؛ آمریکایی ها دو هدف را دنبال می کنند: ۱ـ لکه دار کردن چهره اسلام و ۲ـ حفظ اسرائیل. همانطور که می دانید از انصارالله گرفته تا حزب الله و الحشد الشعبی اگر اینها متحد بشوند اوضاع برای عربستان و همپیمانان آن بسیار سخت می شود. متأسفانه برخی از مسئولان سنی و شیعی ـ خارج از ائتلاف ملی در طرح تشکیل گارد ملی دست دارند.
*بر این اساس، برنامه و طرح آمریکا این نیست که داعش از بین برود؟
من بر این باورم که هدف بعدی داعش، اردن است. اعضای داعش در آنجا دولت اسلامی خود را تشکیل می دهند. به نظر من عبدالله دوم ترسیده است و به همین خاطر ارتباط خود با ایران را قوی تر کرده است. البته برخی خبرها حاکی از حمله داعش به اردن است اما نمی توان با قاطعیت درباره آن سخن گفت. به هر حال زمینه در اردن هم خیلی وجود دارد، برخی از متعصبان وهابی که ارتباط گسترده ای با داعش دارند، در اردن به سر می برند. از آنجایی که داعش موفق نشد در سوریه تشکیل دولت اسلامی دهد، قصد دارد یک دولت اسلامی در اردن تشکیل دهد.
*کردها چه نقشی در آینده عراق خواهند داشت و در آن نقش، نسبت آنها با دولت مرکزی چیست؟
من معتقدم که کردها را باید از هم جدا کنیم. کردها بین خودشان منافعی دارند که همان بحث قومیت کُرد است. بسیار روشن است که مسعود بارزانی در این گونه مسائل بسیار تندروست. در مسأله ریاست اقلیم کردستان اختلافاتی میان کردها وجود دارد. علاوه بر این میان مسعود بارزانی و جلال طالبانی درگیری سیاسی گسترده ای وجود دارد. بدون شک ما خواهان اتحاد کردها هستیم اما با روشی که آقای بارزانی در پیش گرفته باید گفت که این اختلافات مفید است. با توجه به اینکه آقای بارزانی ارتباطش با اسرائیل و آمریکا قوی است و همواره تهدید به استقلال کردها می کند، بنابراین این اختلافات مفید هستند.به نظر من در حال حاضر اعلام دولت مستقل کرد برای کردها بسیار سخت است به دو دلیل: ۱ـ اختلافات داخلی ۲ـ شرایط نامناسب منطقه ای. شاید به مصلحت آمریکا هم نباشد که کردها به یک دولت مستقل تبدیل شوند. اگر کردستان به دولت مستقل تبدیل شود، تأثیر آن بر عراق کمتر می شود و نمی تواند تأثیرات منفی خود را بر دولت عراق بگذارد. در حال حاضر کردها دارای چند وزیر در دولت هستند و می توانند از این لحاظ تأثیرگذار باشند. بنابراین در شرایط کنونی به نفع آمریکا نیست که کردها مستقل شوند. ثانیا نفوذ اسرائیل که اکنون در اقلیم کردستان وجود دارد در دولت مستقل وجود نخواهد داشت. به نظر نمی رسد که در آینده نزدیک شاهد اعلام دولت مستقل کردها باشیم.
علاوه بر این، شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه خود کردستان عراق تقسیم شود. با توجه به اختلافات داخلی در اقلیم کردستان، این اقلیم به دو ولایت تقسیم می شود. یک اقلیم برای مسعود بارزانی که کرکوک و اربیل را در بر می گیرد و دیگری شهر السلیمانیه است که حامیان جلال طالبانی در آن هستند. این مسأله به نفع کردها و بارزانی نیست. در صورتی که بارزانی همچنان مصرّانه به دنبال ریاست باشد، ما شاهد تقسیم اقلیم کردستان خواهیم بود.
*متأسفانه شاهد عدم وحدت برخی گروه ها در عراق هستیم. به نظر شما این عدم وحدت چه آسیبی به عراق وارد خواهد کرد؟
من معتقدم قاعده ای وجود دارد که قرآن نیز به آن اشاره کرده است و آن، اینکه هر اکثریتی در هر کشوری چه شیعی، سنی یا مسیحی، هر اکثریتی اگر متحد نشوند، اقلیت در آن متحد می شوند و هر اقلیتی اگر متحد بشوند، اکثریت می شوند. در اینجا بحث، بحث اتحاد است. علت اینکه در جمهوری اسلامی ایران شاهد اتحاد هستیم، این است که مردم ایران یک رهبری یعنی حضرت آقا را قبول کرده اند. همین مسأله راز موفقیت جمهوری اسلامی است. همانطور که حضرت آیت الله خامنه ای هم فرمودند اختلافات سیاسی و ... در ایران کم نیست. با این وجود ما شاهد وجود اتحاد مثال زدنی در ایران هستیم. امیدواریم که در آینده ما نیز به این سطح از اتحاد برسیم.
اینجا سؤال پیش می آید که پس نقش مرجعیت در عراق چه می شود؟ در اینجا مرجعیت به معنای رهبری نیست. مرجعیت به عنوان ناظر است که سعی می کند در مسائل بزرگ سمت و سوی تحولات سیاسی درست باشد. به نظر من آیت الله سیستانی به عنوان مرجعیت دینی عراق به بحث ولایت فقیه بسیار قائل هستند. به نظر من وجود ثبات در عراق به دست شیعیان و اتحاد آنهاست. در اینجا نقش خبیثانه آمریکا بار دیگر آشکار می شود. آمریکا از روز اول سعی کرد تا چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم میان شیعیان اختلاف ایجاد کند.
به نظر من اینکه آقای مالکی دوباره نتوانست نخست وزیر شود به دلیل فشارهای کردها نبود، بلکه به خاطر فشار برخی لیست های ائتلاف ملی شیعی بود. در بحث انتخابات آقای نوری المالکی از ائتلاف قانون نفر اول بود، آقای العبادی کمتر از چهار هزار رأی کسب کرد اما آقای المالکی تقریبا بیش از هفتصد هزار رأی به دست آورد، با این وجود، العبادی نخست وزیر شد.
به نظرم اختلافات در شیعیان به دو گونه است. اولا آمریکا سعی کرده از روز اول سقوط صدام به شیعیان القاء کند که دشمنان شما سنی هستند و بر عکس به سنی ها نیز القاء کند که شیعیان دشمن شما هستند. ثانیا در داخل شیعیان القاء می کند که این تشکّل شیعی دشمن آن تشکّل شیعی است. اگر شیعیان به عنوان اکثریت متحد بشوند، دیگر نفوذ عربستان، قطر ترکیه و اسرائیل در عراق قطع می شود. آمریکا از روز اول اعتقاد داشت که اگر شیعیان در عراق متحد باشند ما دیگر نمی توانیم نفوذی در عراق داشته باشیم.
*در رابطه با توافقنامه امنیتی بغداد ـ واشنگتن، برخی معتقدند که این توافقنامه دست دولتمردان عراق را بسته است. در حال حاضر چگونه می توان به دوران قبل از توافق بازگشت؟
به اعتقاد من نمی توان گفت این توافقنامه دست دولت بغداد را بسته است. باید گفت که به این توافقنامه امنیتی عمل نشده است. آنچه که در این توافق آمده است دست دولت بغداد برای خرید سلاح از روسیه و ایران و ... را باز می گذارد. بله در این توافق آمریکا متعهد شده که ما سلاح به عراق می دهیم اما چنین کاری را نکرد. پس آمریکا به این توافق عمل نکرده است. بنابراین، نمی توان گفت که دست دولت عراق بسته شده است. این توافق یکی از کارهای خوب دولت قبلی به شمار می رود.
پس از آنکه داعش وارد موصل شد، اگر آمریکا قصد داشت به تعهدات خود عمل کند، می بایست حداقل کمک تسلیحاتی به ارتش عراق ارائه دهد. به نظر شخص بنده به عنوان یک فرد معتقد به ولایت و امامت، عمل نکردن آمریکا به تعهداتش به نفع عراق بود. علت هم این است که وقتی آمریکا اسلحه به عراق می دهد، در مقابل قصد دارد امتیازات سیاسی زیادی از آن بگیرد. واقعا می توان گفت که لقب شیطان بزرگ برای آمریکا که توسط امام(ره) مطرح شد بسیار درست بود. آمریکایی ها برای توافقنامه امنیتی با بغداد اهمیتی قائل نبوده و نیستند و هیچگاه به آن عمل نکردند.
*یکی از بهانه های آمریکا برای حمله به عراق بحث تسلیحات شیمیایی صدام بود. چند وقت پیش هم در موصل داعش عملیاتی انجام داد و از سلاح های شیمیایی استفاده کرد. اگر آمریکا به آن دلیل به عراق حمله کرد، چرا از تسلیحات شیمیایی داعش چشم پوشی می کند؟
پس از جنگ هشت ساله برای ما مشخص شد که دشمن چگونه رفتار می کند. آلمانی ها خود به صدام سلاح شیمیایی دادند و خود برای درمان جانبازان شیمیایی بیمارستان افتتاح می کنند. دشمن همین است. آنها خود می دانند که سلاح شیمیایی بهانه بود. البته این سخنان من به معنای دفاع از صدام نیست.
ولی این بهانه بود. به نظرم واقعیت کاملا روشن است. آنها برای نقشه دیگری به عراق حمله کردند. شما به یورش آل سعود به یمن نگاه کنید. عربستان می گوید علت حمله ما به یمن درخواست رئیس جمهوری مشروع این کشور بوده است. در اینجا این مسأله مطرح می شود که اگر بر این مبنا همین حالا بشار اسد که رئیس جمهوری مشروع سوریه محسوب می شود، از سپاه ایران و روسیه بخواهد که مردم سوریه را بمباران کنند، آیا چنین اقدامی صورت می گیرد؟
به نظرم حضرت آقا به عنوان ولی امر مسلمانان در این مرحله، منطقه و جهان اسلام را مدیریت می کنند. اگر به خاطر داشته باشید ایشان از زمان سخنرانی در مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) تا سخنرانی خود در میان مدیران و مسئولان حج همواره تأکید خاصی برای اولین بار روی این مسأله دارند که جمهوری اسلامی ایران اجازه نفوذ آمریکا در منطقه و عراق را نمی دهد. این یک حرف جدید است. این همان حرف و تفکر امام است. عربستان با حمله به یمن و آمریکا با حمایت از آن با کمال وقاحت اینطور می گویند که ما دخالت می کنیم. آمریکا از چند هزارکیلومتر دورتر در سوریه و عراق دخالت می کند. پس چرا ایران نباید در عراق نقش مثبت ایفا کند؛ عراقی که با آن هم مرز بوده و دو کشور دارای فرهنگی مشترک هستند. با کمال وقاحت سفیر آمریکا در یمن مدعی است که ایران در امور دیگر کشورها دخالت می کند. من به نظرم باید همان تعبیر سید حسن نصرالله مورد توجه قرار گیرد که گفتند «أینما یجب أن نکون سنکون» هرکجا که لازم باشد ما باشیم، خواهیم بود. این حرف آخر ماست. اگر آقا گفتند به یمن بروید، ما خواهیم رفت. این یک تکلیف شرعی است.
*آینده عراق را چگونه ارزیابی می کنید؟ به نظر شما داعش تا چه زمانی در این کشور حضور خواهد داشت و مناطقی هم در اختیارش خواهد بود؟
من به نظرم بحث موصل، الانبار و الرمادی باقی مانده است و خطری در حال حاضر مقدسات سامراء را تهدید نمی کند. حفظ این مقدسات برای ما بسیار سخت است و مقاومت و الحشد الشعبی در این زمینه بسیار زحمت می کشند.
کربلاء و نجف خط قرمز ماست. در بحث موصل و اینکه آیا آزاد بشود یا نشود باید گفت که رهبران مقاومت در عراق بسیار تلاش می کنند تا کنترل این شهر را بار دیگر به دست بگیرند. با توجه به شرایط کنونی آزاد کردن خاک عراق بسیار سخت است. معتقدم آینده عراق روشن است و داعش نمی تواند در مناطق تحت سیطره خود باقی بماند. مردم سنی هم به این باور رسیده اند که داعش ظلم های بزرگی به آنها کرده است. همانگونه که پیشتر گفتم سنی های عراق بیش از شیعیان توسط داعش کشته شدند.
عربستان سعودی در حال حاضر به داعش و تشکلات متعلق به بعثی ها کمک های مالی ارائه می دهد و سنی ها می دانند این آل سعود است که در حق آنها مرتکب جنایت می شود. برخی از اشخاص مانند آقای علاوی که با آمریکا در ارتباط است، می گویند که نخست وزیر باید عوض بشود. در آغاز اعتراضات علاوی برای تغییر دولت تلاش زیادی کرد. سؤال اینجاست که آیا دولت العبادی تا آخر باقی می ماند؟ آیا اصلاحات آقای العبادی می تواند به نتیجه ای برسد یا خیر؟ روایتی از امام علی (ع) به ذهنم می رسد که فرمودند: «من می خواهم مردم را با شما درمان کنم، ولی شما درد من هستید». در حال حاضر اصلاحات به دست مسئولان است. به نظرم در شرایط کنونی نخست وزیر در وضعیت سختی به سر می برد و معلوم نیست در طول سه سال آینده این دولت پابرجا باقی است یا نه؟ سؤال دیگر این است که اگر تغییر ایجاد شود چگونه تغییری خواهد بود؟ آیا تغییر به سمت آمریکا است یا جبهه مقاومت؟ مهمترین اصلاحات این است که ببینیم اصلاحات به کدام سمت حرکت می کند. مجموعه کار پیچیده است اما آینده کار خوب خواهد بود. با این وجود من باز هم تکیه می کنم بر کلام حضرت آقا که فرمودند ما اجازه نفوذ آمریکا را نمی دهیم و این به نظر من یک سخن دینی و سیاسی است. الان در برخی از نهادها و سفارتخانه های مربوط به آمریکا این اصلاحات را بهانه ای دانستند برای حمله به ایران. در زمینه اصلاحات آمریکا سعی می کند در راستای منافع خود و علیه منافع جمهوری اسلامی ایران گام بردارد.*در پایان اگر سخنی دارید بفرمایید.
ما اعتقاد داریم که اصل موفقیت هر مردمی ارتباط با خداست. ارتباط با خدا هم دو نوع است. یک ارتباط ظاهری به عنوان نماز است و دیگری ارتباط حقیقی به خداست. راه حل تمامی مشکلات بر اساس آیه «إن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم» خود ما هستیم. ما باید به این نکته توجه کنیم که راه حل مشکلاتمان بازگشت به سمت خدا و وحدت است، به ویژه وحدت میان شیعیان. اگر ما منافع شخصی را مقدم بداریم به ضررمان خواهد بود.
حضرت آقا می فرمایند «إن تنصروا الله ینصرکم» اگر خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری می کنند. ایشان فرمودند که دیگران این آیه را فقط می خوانند ولی ما آن را در شرایط جنگ، تحریم، فشار و ... از نزدیک لمس کردیم. به نظر من این روحیه و حقیقت در عراق هم باید وجود داشته باشد و به این برسیم که ریشه حل مشکلات ما بازگشت به خداست. انشاء الله با وجود مرجعیت آیت الله سیستانی که ضامن امنیت در عراق است، باور کنیم که جمهوری اسلامی ارتباطش با عراق اعتقادی، دینی و سیاسی است و هرچه این ارتباط قوی تر بشود به نفع عراق و منطقه است.