گروه ورزشی مشرق - انتخابات ایالت کاتالونیا در عرصه پارلمانی برگزار شد و طی آن، حزی جدایی و استقلال طلب کاتالونیا بیشترین حد ممکن از آرا و کرسیهای لازم را فتح کرد. بیش از ۷۷ درصد از واجدان شرایط برای رای دادن در ایالت کاتالونیا در این همه پرسی شرکت کردند و در نهایت به یک پیروزی تاریخی دست یافتند.
روزنامه اسپورت نوشت: کاتالونیا اگر فردا از اسپانیا جدا نشود، تا دو سال دیگر جدا خواهد شد و دو سال در دفتر تاریخ یعنی یک خط کوتاه و کمرنگ.
اما نوشته های این دفتر تاریخ گویا تا ورق نخورد، به یاد مردم نخواهد آمد، ورق ها و برگه هایی که از جنگ جمهوری خواهان علیه فاشیسم فرانکو حکایت دارند، برگه هایی که از سیاهی مرزبندی و جنگ سخن می گویند و خطوطی مبهم و بی جان در تاریخ که از زیبایی و شکوه صلح سخن به میان می آورد.
اسپانیا در آستانه فروپاشی مطلق بود و خاکش آخرین امید برای سربازانی مستقل که برای انسانیت و آزادی می جنگیدند.
آنجا بود که اولین ورق از دفترچه خاطرات جورج اورول سیاه شد، نویسنده انگلیسی که برای نبرد با فاشیسم به کاتالونیا آمد و تصمیم گرفت تا برای آزادی مردم بجنگد، کتاب "زنده باد کاتالونیا" در همان روزها متولد شد و اورول در آخرین صفحه کتاب نتیجه گرفت که جنگ با هر که باشد و بین هر گروهی که باشد، بد است و صلح به شرط رعایت عقل و منفعت اجتماعی، همیشه خوب.
داوطلبانی از جمله خود اورول از کشورهای مختلف جهان و بالاخص اروپا وارد اسپانیا شدند تا به نفع جمهوری خواهان با فرانکو بجنگند. گروه های سیاسی به جان یکدیگر افتاده اند و مردم بیچاره از بیم شلیک های بی هدف جرات گام نهادن به خارج از خانه شان را ندارند. مزارع ویران و روستاییان درمانده همان هایی که به امید تقسیم اراضی بودند انگشت حسرت به دندان می گزیدند.
اورول از زشتی ها، تلخی ها و درشت خویی های جنگ می گوید و سرانجام مقایسه ای دارد خواندنی بین اسپانیای در حال جنگ، فرانسه در رروزگار مارشال پتن و انگلستان آرام گرفته در ساحل آرامش!
جنگ داخلی اسپانیا یک درگیری بزرگ نظامی بود که از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ پس از کودتای بخشی از ارتش علیه جمهوری اسپانیا رخ داد. در این جنگ نیروهای طرفدار جناح چپ (معروف به«جمهوریخواهان») از نیروهای معروف به «ملیها» شکست خوردند و دوره طولانی دیکتاتوری ژنرال فرانکو در اسپانیا آغاز شد که تا مرگ او در سال ۱۹۷۵ ادامه داشت. حدود یک ملییون نفر در جریان این جنگها کشته شدند.
در ترجمه فولادوند از کتاب مذکور البته تحت نام "به یاد کاتالونیا" وقتی که جورج اورول در رستوران سلطنتی غذای گرم خود را روی میز می گذارد ناگهان از پنجره رستوران، کودکی فقیر و گرسنه را می بیند و نام گرم و تازه خود را برای او می برد اما کودک آب دهانش را روی نام می اندازد و می گوید: پردم گفته گرسنه بمانیم و بمیریم بهتر از آن است که شرف خود را زیر ظلم ملکه از دست بدهیم.
این شاید دلیل اصلی عزیمت جورج به کاتالونیا باشد که می آید تا فاشیسم و ظلم و بی عدالتی را از بین ببرد. فولادوند در قسمتی از مقدمه کتاب مینویسد:
جنگ داخلی اسپانیا و تصفیههای استالین، که هر کدام در یک سوی اروپا صورت میگرفت، نقطه عطف زندگی سیاسی اورول بود و عملا به او نشان داد که یکهتازی و خودکامگی فراسوی ایدئولوژیهاست و جناح انقلابی چپ نیز همانند جناح سرمایهداری ممکن است به دروغ و فریب آلوده شود و دست به تحریف واقعیات و قلب حقایق بزند و بنابرین تنها تعهد راستین، تعهد به حقگویی است.
سالها بود که فاشیسم هر پیروزی را با پیروزی دیگری پشت سر مینهاد و آزادی، گام به گام پس مینشست. جنگ اسپانیا فرصتی برای مبارزه با فاشیسم عرضه کرد. تنها از انگلستان دو هزار نفر داوطلبانه و بدون انتظار هیچگونه پاداش به اسپانیا شتافتند و پانصد تن از آنان در خاک و خون غلتیندند. مردمی که سالها از زورگویی و تبعیض و بیداد و بیهودگی زندگی در جوامع ماشینی رنج کشیده بودند و نمیتوانستند بپذیرند که غایت حیات در کار بیروح و تفریح بیروحتر خلاصه میشود.
آنها ناگهان، آرزوی سرکوفته خود را در یک نقطه از جهان که گفته میشد مردمش برای دفاع از حقیقت و برادری و برابری به پا خاستهاند، متبلور شده دیدند.
جنگ اسپانیا آینهای بود که هر کس از هر سو مینگریست، تصویری در آن میدید: فاشیسم برابر کمونیسم، یکهتازی برابر دموکراسی، ستمدیده برابر ستمگر، فرهنگ برابر جهل، کارگر برابر کارفرما.
کاتالونیا، دادخواست اورول است علیه دروغپردازان و شیادان، دادخواستی که در آخرین کتاب او -۱۹۸۴- لحنی چنان هراسانگیز پیدا کرد که میلیونها خواننده را از رؤیای خوش آرمانشهرها بیرون آورد. او چنان از لحاظ فکری صادق بود که انسان با وی احساس ایمنی میکرد، ذهنش مانند دادگاهی بود که قاضی در آن وکیل مدافع متهم نیز هست، آزادی در نظر او یک اسم نبود، فعل بود و مساوات، ضرورت حیات به شمار میرفت. او زندگی را جنگ تن به تنی با دروغ میدانست.
اکنون این کاتالونیا، این سرزمین بنا شده روی اسکلتهای سربازان اسپانیایی آزادی خواه، سیراب شده از خون هزاران سرباز مستقل که از مرز و نام و ننگ بیزار بودند، به دنبال مرز می گردد و می خواهد از اسپانیا جدا شود.
انتخاباتی که شرکت در آن حق شهروندی مردم کاتالونیا است اما آیا در شور و هیجان ایجاد شده که بخشی از آن توسط گواردیولا و چند بازیکن از بارسلونا صورت گرفته می شود به منطقی بودن و آگاهانه بودن فرایندش اطمینان داشت؟
دولت مرکزی اسپانیا نیز پیشتر اعلام کرده بود در صورت پیروزی احزاب استقلال طلب در انتخابات پارلمان محلی کاتالونیا، آنها میتوانند برای گرفتن امتیازات بیشتر و حتی به کرسی نشاندن ایدههای جداییطلبانه خود فشار بیشتری را به دولت مرکزی اعمال کنند.
گزارش اکثریت قریب به اتفاق رسانه های غربی پیش از برگزاری این انتخابات نیز از این امر حکایت داشت که شرکت کنندگان در این انتخابات به استقلال منطقه کاتالونیا از اسپانیا رای خواهند داد. طرفداران استقلال کاتالونیا مصمم هستند که این منطقه نهایتا تا سال 2017 از دولت مرکزی اسپانیا جدا و به یک کشور مستقل تبدیل شود.
و پس از نیم قرن این سوال بر سر زبانها افتاده که آیا کاتالونیا بیست و نهمین کشور اتحادیه اروپا خواهد شد؟
کاتالونیا ثروتمندترین منطقه اسپانیاست که اقتصاد آن بر صنایع جامد نظیر اتومبیل، داروسازی، شیمی، مواد غذایی ، کالاهای سرمایه ای، گردشگری و خدمات بانکی متکی است.
این انتخابات از مهمترین انتخابات این منطقه از سال 1980 میلادی است که با در نظر گرفتن پیروزی احزاب خواهان جدایی و استقلال این منطقه، می تواند در تعیین سرنوشت آینده آن نیز تاثیرگذار باشد.
برای بسیاری از مردم کاتالونیا این روزها، روزهای بسیار شیرین و جذابی است اما آیا کاتالونیا برای نسلهای آینده خود، یک کشور قدرتمند و کامل خواهد بود؟ آیا رای مدافع بارسلونا، پیکه که به دست پسر کوچکش، میلان درون صندوق انداخته شده کافی است تا آینده کودکان این روزهای کاتالونیا را تعیین کند؟
2 روز پیش انتخابات پارلمان منطقۀ کاتالونیا با پیروزی احزاب استقلال طلب به پایان رسید. بر اساس نتایج اولیۀ اعلام شده، ائتلاف «با هم برای پاسخ آری» به رهبری آرتور مس، رئیس دولت محلی کاتالونیا توانسته است ۶۲ کرسی از پارلمان محلی کاتالونیا را از آن خود کند. این ائتلاف نزدیک به ۴۸ درصد از آرا را به خود اختصاص داده است. حزب «شهروند» نیز که مخالف استقلال این منطقه از مادرید است، به ۲۵ کرسی از کرسی های پارلمان دست یافت. حزب مردم که قدرت را در این کشور در دست دارد در این انتخابات تنها ۱۱ نماینده را راهی پارلمان کاتالونیا کرده است.
روزنامه اسپورت نوشت: کاتالونیا اگر فردا از اسپانیا جدا نشود، تا دو سال دیگر جدا خواهد شد و دو سال در دفتر تاریخ یعنی یک خط کوتاه و کمرنگ.
اسپانیا در آستانه فروپاشی مطلق بود و خاکش آخرین امید برای سربازانی مستقل که برای انسانیت و آزادی می جنگیدند.
آنجا بود که اولین ورق از دفترچه خاطرات جورج اورول سیاه شد، نویسنده انگلیسی که برای نبرد با فاشیسم به کاتالونیا آمد و تصمیم گرفت تا برای آزادی مردم بجنگد، کتاب "زنده باد کاتالونیا" در همان روزها متولد شد و اورول در آخرین صفحه کتاب نتیجه گرفت که جنگ با هر که باشد و بین هر گروهی که باشد، بد است و صلح به شرط رعایت عقل و منفعت اجتماعی، همیشه خوب.
داوطلبانی از جمله خود اورول از کشورهای مختلف جهان و بالاخص اروپا وارد اسپانیا شدند تا به نفع جمهوری خواهان با فرانکو بجنگند. گروه های سیاسی به جان یکدیگر افتاده اند و مردم بیچاره از بیم شلیک های بی هدف جرات گام نهادن به خارج از خانه شان را ندارند. مزارع ویران و روستاییان درمانده همان هایی که به امید تقسیم اراضی بودند انگشت حسرت به دندان می گزیدند.
اورول از زشتی ها، تلخی ها و درشت خویی های جنگ می گوید و سرانجام مقایسه ای دارد خواندنی بین اسپانیای در حال جنگ، فرانسه در رروزگار مارشال پتن و انگلستان آرام گرفته در ساحل آرامش!
در ترجمه فولادوند از کتاب مذکور البته تحت نام "به یاد کاتالونیا" وقتی که جورج اورول در رستوران سلطنتی غذای گرم خود را روی میز می گذارد ناگهان از پنجره رستوران، کودکی فقیر و گرسنه را می بیند و نام گرم و تازه خود را برای او می برد اما کودک آب دهانش را روی نام می اندازد و می گوید: پردم گفته گرسنه بمانیم و بمیریم بهتر از آن است که شرف خود را زیر ظلم ملکه از دست بدهیم.
این شاید دلیل اصلی عزیمت جورج به کاتالونیا باشد که می آید تا فاشیسم و ظلم و بی عدالتی را از بین ببرد. فولادوند در قسمتی از مقدمه کتاب مینویسد:
سالها بود که فاشیسم هر پیروزی را با پیروزی دیگری پشت سر مینهاد و آزادی، گام به گام پس مینشست. جنگ اسپانیا فرصتی برای مبارزه با فاشیسم عرضه کرد. تنها از انگلستان دو هزار نفر داوطلبانه و بدون انتظار هیچگونه پاداش به اسپانیا شتافتند و پانصد تن از آنان در خاک و خون غلتیندند. مردمی که سالها از زورگویی و تبعیض و بیداد و بیهودگی زندگی در جوامع ماشینی رنج کشیده بودند و نمیتوانستند بپذیرند که غایت حیات در کار بیروح و تفریح بیروحتر خلاصه میشود.
آنها ناگهان، آرزوی سرکوفته خود را در یک نقطه از جهان که گفته میشد مردمش برای دفاع از حقیقت و برادری و برابری به پا خاستهاند، متبلور شده دیدند.
کاتالونیا، دادخواست اورول است علیه دروغپردازان و شیادان، دادخواستی که در آخرین کتاب او -۱۹۸۴- لحنی چنان هراسانگیز پیدا کرد که میلیونها خواننده را از رؤیای خوش آرمانشهرها بیرون آورد. او چنان از لحاظ فکری صادق بود که انسان با وی احساس ایمنی میکرد، ذهنش مانند دادگاهی بود که قاضی در آن وکیل مدافع متهم نیز هست، آزادی در نظر او یک اسم نبود، فعل بود و مساوات، ضرورت حیات به شمار میرفت. او زندگی را جنگ تن به تنی با دروغ میدانست.
انتخاباتی که شرکت در آن حق شهروندی مردم کاتالونیا است اما آیا در شور و هیجان ایجاد شده که بخشی از آن توسط گواردیولا و چند بازیکن از بارسلونا صورت گرفته می شود به منطقی بودن و آگاهانه بودن فرایندش اطمینان داشت؟
دولت مرکزی اسپانیا نیز پیشتر اعلام کرده بود در صورت پیروزی احزاب استقلال طلب در انتخابات پارلمان محلی کاتالونیا، آنها میتوانند برای گرفتن امتیازات بیشتر و حتی به کرسی نشاندن ایدههای جداییطلبانه خود فشار بیشتری را به دولت مرکزی اعمال کنند.
گزارش اکثریت قریب به اتفاق رسانه های غربی پیش از برگزاری این انتخابات نیز از این امر حکایت داشت که شرکت کنندگان در این انتخابات به استقلال منطقه کاتالونیا از اسپانیا رای خواهند داد. طرفداران استقلال کاتالونیا مصمم هستند که این منطقه نهایتا تا سال 2017 از دولت مرکزی اسپانیا جدا و به یک کشور مستقل تبدیل شود.
و پس از نیم قرن این سوال بر سر زبانها افتاده که آیا کاتالونیا بیست و نهمین کشور اتحادیه اروپا خواهد شد؟
کاتالونیا ثروتمندترین منطقه اسپانیاست که اقتصاد آن بر صنایع جامد نظیر اتومبیل، داروسازی، شیمی، مواد غذایی ، کالاهای سرمایه ای، گردشگری و خدمات بانکی متکی است.
این انتخابات از مهمترین انتخابات این منطقه از سال 1980 میلادی است که با در نظر گرفتن پیروزی احزاب خواهان جدایی و استقلال این منطقه، می تواند در تعیین سرنوشت آینده آن نیز تاثیرگذار باشد.
برای بسیاری از مردم کاتالونیا این روزها، روزهای بسیار شیرین و جذابی است اما آیا کاتالونیا برای نسلهای آینده خود، یک کشور قدرتمند و کامل خواهد بود؟ آیا رای مدافع بارسلونا، پیکه که به دست پسر کوچکش، میلان درون صندوق انداخته شده کافی است تا آینده کودکان این روزهای کاتالونیا را تعیین کند؟