به گزارش مشرق، شهید غضنفر اصل رکن آبادی سفیر سابق ایران در لبنان، در فاجعه منا به شهادت رسید، ضمن عرض تسلیت به خانواده ایشان متن آخرین مصاحبه تفصیلی این خبرگزاری با وی را که در آذرماه سال گذشته و اندکی پس از پایان ماموریت وی در لبنان انجام شده است را منتشر میکند.
بازگشت شهید رکنآبادی از لبنان فرصت مغتنمی بود تا در شرایطی که وی در حال آماده کردن گزارش ماموریت خود در بیروت است، ساعتی در منزل ایشان به سراغش رفته و با وی که اخیرا از یکی از جبهههای مقاومت در منطقه بازگشته بود در خصوص نظم نوین جهانی که درحال شکل گیری است گفتگو کنیم.
گفتنی است مصاحبههای دیگری با این شهید موجود است اکنون یکی از این مصاحبهها را مجدد منتشر میکند:
با توجه به طرح بحث نظم نوین جهانی توسط رهبری، عناوین اقتدار و هژمون شدن یک گفتمان در منطقه را چه میدانید؟
رکنآبادی: در موضوع نظام نوین جهانی و شکلگیری نظام جدیدی در دنیا، چند محور حائز اهمیت است، البته در این نظام نوین جهانی مورد نظر رهبری، نظامی مطرح است که در آن جبهه مقاومت با هدایت جمهوری اسلامی ایران دست برتر در منطقه را دارد و در صحنه بینالملل تاثیرگذار است. نباید کوچکترین تردیدی داشته باشیم که پیروزی انقلاب اسلامی ایران موجب شده امروز در منطقه، جبهه مقاومتی شکل بگیرد که جمهوری اسلامی ایران به حمایت از آن مفتخر است و خودش در رأس آن قرار دارد، جبههای که مقاومت اسلامی در لبنان، فلسطین، و سوریه ارکان اصلی آن هستند و خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی محسوب میشوند.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نظام جهانی شکل و شمایل دیگری داشت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در دنیایی که کشورها در بلوک شرق و غرب دستهبندی میشدند، ایران الگوی جدیدی به جهان ارائه کرد.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این نگرانی نزد مجموعی از کشورها که بلوک شرق را انتخاب کرده بودند ایجاد شد که حال چه باید بکنند، اما جمهوری اسلامی ایران با درایت و هوشمندی حضرت امام، از همان ابتدا تکلیف خود را با دنیا مشخص کرد و سیاست نه شرقی و نه غربی را مطرح نمود. این نخستین چالش برای نظم جهانی بود، نظام جمهوری اسلامی با الگوهای متداول و مرسوم و با تعارف علوم سیاسی و تئوری های روابط بینالملل، تفاوت داشت و منحصر به فرد بود و البته شاهد تأثیرگذاری این الگوی جدید در صحنه منطقه و جهانی بودیم، برای مثال شکلگیری هستههای اولیه مقاومت در لبنان و سپس متولد شدن حزب الله از بطن جنبش امل و عملیاتی که علیه اشغالگران اسرائیل داشت همه معادلات جهانی را به هم زد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در صحنه منطقه و صحنه بینالمللی در حالی که با شکست طرفهای عربی در جنگهای متعدد، بعد از امضاء پیمان کمپ دیوید روحیه یأس حاکم شده بود و بسیاری باور داشتند که باید همگان تسلیم قدرت اسرائیل، حامیان اسرائیل و امپریالیسم جهانی شوند؛ اما انقلاب اسلامی ایران نظام حاکم بر جهان را تغییر داد و به دنیا و به همه کشورهای منطقه و به ویژه مردم فلسطین فهماند که اگر مقاومت جدی وجود داشته باشد، اسرائیل ببر کاغذی بیش نیست.
ماحصل این تغییر را میتوان در آزادسازی هزار کیلومتر از اراضی اشغالی لبنان در سال 2000 مشاهده کرد، جمهوری اسلامی ایران برای نخستین بار به جهان نشان داد که با اقتدار، ایستادگی، صبوری، مقاومت و تحمل سختیها میتوان بر اهدافی که تحقق آنها بعضاً غیر ممکن ترسیم میشده است، فائق آمد. این پیروزی مردم لبنان، بر مردم فلسطین تاثیر مثبت گذاشت و ثمره آن عملیاتهای مختلف و انتفاضه دوم و مقاومتی است که تا امروز ادامه دارد. میتوان گفت که حداقل در هفت مرحله اساسی، جبهه مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران پشت اسرائیلیها به عنوان نماینده نظام جهانی سلطه را به خاک مالیده است؛ وقتی اسرائیل شکست میخورد تمام حامیان لابی رژیم صهیونیستی و همپیمانانشان که لابی آنها مخصوصاً در کنگره آمریکا کاملاً معروف، شکست میخورند و این یعنی شکست نظام جهانی سلطه.
بنابراین کاملاً طبیعی است که جبهه مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران اعلام کند که در منطقه و هم در دنیا حرف برای زدن دارد و از سلطهگران بخواهد، صدایش را بشنوند، چرا که پس از جنگ جهانی دوم، غرب خود را فاتح میدان و قدرت برتر خواند و ظلمی به نام حق وتو را برای خود قائل شد تا در مورد سرنوشت تک تک کشورهای جهان تصمیمگیرنده باشد. ما این منطق را نمیپذیریم ولی خطاب به کسانی که با این زبان استدلال میکنند میگوییم مقاومت توانسته حداقل در هفت مرحله مهم تاریخی، شما را شکست بدهد و بنابراین به همان میزان که در میدان جبهه مقاومت و نظامی فاتح بوده است، در میدان سیاسی هم میتواند ایفای نقش کند.
پس در هر نظم نوینی که در جهان شکل بگیرد، یکی از مولفههای اصلی آن نفوذ و نقش جبهه مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران است؛ از این روست که مثلا 6 قدرت جهانی پشت میز مذاکره با ایران مینشینند، یا وقتی جمعی از کشورهای جهان تصمیم گرفتند به سوریه حمله کنند، نتوانستند به هدف خود برسند. یکی از دلایل اصلی تغییر در شکل نظام جهانی است یعنی ما وارد مرحله جدیدی از نظم نوین جهانی شدهایم. استراتژیستهای اسرائیلی و آمریکایی و کسانی که در اطاقهای فکر پنتاگون نشستهاند، امروز به این نتیجه رسیدهاند که هیچ راهی جز گفتگو و تعامل با جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت وجود ندارد.
عوامل و مولفههای اقتدار جبهه مقاومت چیست؟
رکنآبادی: پس از آن که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید، همه دنیا علیه این نظام نوپا صف آرایی کرد، برای مثال برنامههایی چون جنگ تحمیلی 8 ساله، ترورها، کودتاها که برای براندازی انجام دادند و قائلههایی که در داخل و خارج علیه انقلاب شکل گرفت. اما بعد از 35 سال، این نظام به عنوان با ثباتترین جزیره در یک اقیانوس متلاطم در منطقه و پیشرفتهترین کشور خاورمیانه شناخته میشود. برای مثال، ایران بر اساس رتبه بندیهای جهانی، رتبه 11 را در زمینه تولید علم کسب کرده است و این پیشرفت زمانی معنا پیدا میکند که لحاظ کنید جمهوری اسلامی ایران، از ابتدای شکلگیری تاکنون مورد هجمه و تحریم بوده است اما به واسطه رهبریهای مدبرانه حضرت امام خمینی (ره) و بعد از ایشان آیت الله خامنهای به گونهای هدایت شده که به چنین امنیت و پیشرفتی دست پیدا کرده است.
پس نخستین مولفه این اقتدار، وجود رهبری است که مقتدر، شجاع، مدبر و متقی است، بر مسائل سیاسی اشراف کامل دارد و توانسته اعتماد آحاد تودههای مردم و کلیه جریانهای سیاسی را جلب نماید.
دومین مولفه، همبستگی مردم و اتحاد مردم است، به برکت رهبری این انقلاف شاهد همبستگی میان مردم و هم مسئولین نظام هستید که گواه آن، 35 سال حضور پرشور مردم در سالگرد انقلاب اسلامی در 22 بهمن است که در مقایسه با انقلاب های منطقه بی نظیر است. مثلا محمد مرسی جریان اخوان مسلمین 85پس از سال زحمت و با همراهی آمریکا به پیروزی رسید اما ظرف کمتر از یک سال ساقط شد.
عامل سوم، استمرار ایدئولوژی حیات بخش اسلامی و تعالی اسلام است که در قانون اساسی ما نمود و بروز پیدا کرده و بخش مهمی از اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران است.
عامل چهارم، حمایت مظلومین، مستضعفین و عدالتخواهان جهان از نظام جمهوری اسلامی ایران است. با توجه به اصول قانون اساسی، ایران اولین کشوری است که به داد مظلومین میرسد و چتر موضع سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر سر کل جهانیان گسترانیده شده است. بخشی از اقتدار ما هم، ماحصل حمایت همین مظلومان و مستضعفان و کسانی است که چشم و امید به ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام دوختهاند که حامی اصلی آنهاست و با شجاعت، بدون کوچکترین خوف از شرق یا غرب و با قدرت و با صلابت از هر مظلوم و مستضعف در هر نقطه از جهان حمایت میکند.
امروز و بعد از 35 سال، دنیا را به مبارزه میطلبیم که بگوید کجا و کی این اصل قانون اساسیمان را اجرا نکردهایم و یا قصوری رخ داده است. ما طرفدار یا حامی خاصه حقطلبانه اکثریت ملتها هستیم؛ این باور در قانون ما یک اصل است و برای همه جهان یکسان است و کاملا متضاد با سیاستهای دو گانهای غربیهاست. در غرب مصالح و منافع خاص تعیینکننده سیاستها و مواضع است اما جمهوری اسلامی ایران بر مبنای اصول مترقی دین مبین اسلام عمل میکند، یعنی منافع ایران در راستای تحقق منافع مظلومان و مستضعفان و همه کسانی است که در دنیا مورد ظلم و ستم قرار میگیرند و فریاد آزاد و رهایی در مقابل رژیمهای مستبد و خودکامه سر میدهند و خواستار تحقق عدالت هستند.
نقش اضمحلال رژیم صهیونیستی را در این نظم نوین جدید چطور میبینید؟
رکنآبادی: در سال 1948، اسرائیلیها بر اساس قطعنامه 181 موسوم به "تقسیم"، رژیم خود را بنا کردند و مورد حمایت گسترده مالی و اقتصادی قرار گرفتند. پس از آن، لابی صهیونیستی سعی کرد در تمام مراکز اقتصادی قوی دنیا ریشه بدواند و حمایت لازم را جلب و جذب کند؛ به حدی که در برخی کشورهای قدرتمند جهان، برای اعمال نفوذ خود و جمعآوری امکانات برای مردمی که به بهانه رفاه بیشتر جذبشان کرده بودند، پستها و مقامهای برخی از وزراتخانه ها را نیز خرید و فروش میکنند.
66 سال است که از زمان تشکیل این رژیم میگذرد، اما همچنان بحران مشروعیت، هویت و امنیت در رژیم صهیونیستی بیداد میکند؛ گروههای مبارز، خواب را از چشم ساکنان سرزمینهای اشغالی ربودهاند و با پیروزی انقلاب اسلامی این موضوع تشدید شد. یکی از فاکتورهای اساسی در نظام جهانی جدید، رو به اضمحلال رفتن جبهه ضد مقاومت و حامیان آن هاست که منافع خودشان را فقط در پول، اقتصاد، نفت، ثروت و خواستههای منحصر به فرد خودشان تعریف کردهاند و مبدأ، اصل و اصولی ندارند. از این روست که تنها چتر حمایتی دنیا، چتر جمهوری اسلامی ایران است که برخلاف سایرین به دنبال منافع شخصی نیست.
تسلیح کرانه باختری طبق فرمایشات رهبری، چه نقشی در آینده پازل قدرت در منطقه خواهد داشت؟
رکنآبادی: کرانه باختری در مجاورت اردن قرار دارد؛ مساحتش 5 هزار و 650 کیلومتر مربع یعنی به طور متوسط چیزی حدود 20 برابر غزه است، از نظر جایگاه و موقعیت استراتژیک حداقل 500 هزار اسرائیلی بین 2 میلیون و 800 هزار فلسطینی در کرانه زندگی میکنند و از لحاظ این بافت جمعیتی مخلوط، کار برای اسرائیلیها خیلی دشوار است. در همین جنگ 55 روزه، نه تنها مردم کرانه باختری با مردم غزه اعلام همبستگی کردند بلکه شاهد اقدامات مسلحانه از سوی ساکنان این منطقه بودیم. چند بار مسئولین رژیم صهیونیستی اعلام کردند که این زنگ خطری برای اسرائیل است و اگر کرانه باختری بخواهد وارد این مبارزات مسلحانه شود و قیام کنند، شرایط برای اسرائیل بسیار سخت خواهد شد. بر همین اساس است که مقام معظم رهبری بر تسلیح کرانه و نقش این منطقه در احقاق حقوق مردم فلسطین تاکید دارد.
قطعنامههای مکرری چون قطعنامه 242 در سال 1967 و یا قطعنامه 338 شورای امنیت در سال 1973 در حمایت از مردم فلسطین تصویب شده است که بر اشغالگر بودن اسرائیل در اراضی 1967 و ضرورت خروج اسرائیل از تمامی اراضی اشغال شده تاکید دارد -در تصویب این قطعنامهها که تحت فشار افکار عمومی صورت گرفت، آمریکا که حق وتو دارد و همواره حامی اسرائیل است، یا غایب بوده یا رای ممتنع داده است- ولی همین قطعنامههایی که بخش کوچکی از حقوق مردم فلسطین است و ایران نیز آن را نمیپذیرد، به اجرا در نیامده است.
وقتی از تصویب کنندگان اروپایی میپرسیم چرا این قطعنامهها به اجرا در نیامده است، زورگویی و سرسخت بودن اسرائیلیها را به عنوان دلیل ارائه میدهند، استدلال ما هم این است که آنچه با زور و قدرت گرفته شده، جز با زور و قدرت قابل پس گرفتن نیست و از این روست که در کنار راهحلهای دموکراتکی که ارائه کردهایم، بر مقاومت تاکید داریم.
هرچند طرح دموکراتیک جمهوری اسلامی ایران که توسط رهبر معظم انقلاب مطرح شد، شامل بازگشت آوارگان، برگزاری انتخابات و با مشارکت مردم اصلی فلسطین، تأسیس نظام سیاسی منتخب و تصمیمگیری در مورد بقیه ساکنان غیر اصلی فلسطین بود. اما این طرح توسط جبهه ضدمقاومت پذیرفته نمیشود.
ترکیه و عربستان که دو بازیگر اصلی منطقه هستند و رفتارشان مقابل جریان مقاومت است، تحلیل شما از آینده این نوع رفتار و عملکرد چیست؟
رکنآبادی: امروز استراتژیستها و متفکرین جبهه ضد مقاومت به خوبی میدانند که قادر به اقدام نظامی علیه ایران نیستند و جز گفتگو راهی ندارند؛ نه تنها قادر به حمله نظامی نیستند بلکه اصطلاحا در گوشه رینگ قرار دارند و برای این که خودشان را از این وضعیت رها کنند به دنبال راهکارهایی هستند چون تشکیل ائتلاف جهانی بر ضد داعش که یکی از اهداف اساسی آن، ممانعت از تحقق کامل نظام نوین جهانی و جایگاه جبهه مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران است.
در اولین روز عملیات ائتلاف به اصطلاح ضدداعش، 25 نقطه و بیشتر زیربناهای این کشور مورد هدف قرار گرفت و شمار زیادی از مردم مظلوم سوری کشته شدند. در حالی که حامی اصلی داعش، آمریکاییها و برخی از کشورهای منطقه است که تلاش داشتند در موقعیتهای مختلف به نفع خودشان از این جریانها تکفیری و تروریستی سوء استفاده کنند، مثلا در اجرای عملیات انتحاری علیه سفارت ایران در لبنان و علیه مؤسسات و مراکز شیعیان لبنان با حمایت همین جبهه ضد مقاومت فعالیت میکردند. جالب اینجاست که هم اکنون نیز بسیاری از این تروریستها از مرز همین کشورهای منطقه وارد سوریه و عراق میشوند. در واقع آن چه اغلب رسانههای جهان ترسیم میکنند، میدان نبرد به گونه دیگری است.
علیرغم تمامی سیاستهای غلطی که در واقع نظام سلطه جهانی و اعضا و ایادیاش در منطقه و صحنه بینالملل داشتند و دارند، شاهد موفقیت روزافزون جبهه مقاومت هستیم و برخلاف برخوردای دشمنان مقاومت از امکانات بیشمار، روز به روز ناکامی بیشتری نصیبشان میشود. دلیل این مساله نیز چیزی نیست جز تحقق همان وعده الهی که هر کس به ریسمان محکم الهی چنگ بزند خداوند یاریاش میکند.
هدف از حمله انتحاری علیه سفارت ایران در لبنان چه بود؟ در آن مقطع زمانی مخالفان محور مقاومت چه برنامهای را با این اقدام تروریستی دنبال میکردند؟
رکنآبادی: عملیات انتحاری در زمانی اتفاق افتاد که حزب الله لبنان وارد سوریه شده بود و به شکل مستقیم با تکفیریها جنگ میکرد؛ هدف از این حمله، تهدید و اعمال فشار برای خروج حزب الله از سوریه بود که ناکام ماند و تنها تنفر و انزجار افکار عمومی مردم لبنان، منطقه و جهان را به دنبال داشت. چرا که در این انفجارها مردم بیپناه و بیگناه از طوائف مختلف و از تابعیتهای مختلف به خاک و خون کشیده شدند. البته عاملان بعدتر تلاش کردند با صدور بیانیه و این توجیه که کسانی که بی گناه کشته شدند به بهشت میروند، افکار عمومی را آرام کنند که باز هم ناکام ماند.
خوشبختانه هویت عاملان این عملیات تروریستی در بیست و چهار ساعت اول کشف شد، چرا که اولا پیگیریهای خیلی جدی و شدیدی از سوی جمهوری اسلامی انجام شد که به حضور به موقع تیمهایی از کارشناسان برجسته ضدتروریسم انجامید؛ و دوم این که هماهنگی بین تهران و نهادهای مختلف لبنانی، اعم از اطلاعات ارتش لبنان، وزارت کشور و دستگاه واحد امنیت داخلی لبنان صورت گرفت. ظرف حدود یک ماه، عامل اصلی و طراح اصلی "مجید الماجد" که به عنوان رئیس "کتائب عبدالله عزام" معروف بود، و معاونین وی دستگیر شدند و به عملیاتهایی که علیه مؤسسات جمهوری اسلامی ایران و در مناطق دیگر بیروت انجام دادند اعتراف کردند.
پرونده برخی از این افراد تکمیل شده و بعضا حکم نهایی قضایی از دستگاههای ذیربط امنیتی و نظامی صادر شده است البته اعتراف گرفتن از همه افرادی که دستگیر شدند ادامه دارد.
اختلافات بسیاری زیادی در لبنان وجود داشته و دارد، فضای لبنان و دخالتهای کشورهای غربی و عربی در این کشور را چطور می بینید؟
رکنآبادی: در لبنان، اسرائیل جنگی نیابتی به نمایندگی از تمام همپیمانان خود انجام میدهد؛ به عنوان مثال در جنگ 33 روزه، طرف اسرائیلی تصور میکرد میتواند از اصل غافلگیری استفاده کنند و خیلی سریع برنده این جنگ باشد، اما بعد از 20 روز هرچند درگیری اسرائیلیها از جنگ خسته بودند با این حال طرف آمریکایی بود که با این بهانه که جنگ باید دستاوردی داشته باشد سربازان اسرائیل را به جنگ ترغیب میکرد.
در صحنه سیاسی و رسانهای هم، جریان گسترده رسانهای صهیونیستی که در واقع نماینده نظام سلطه جهانی است با اسامی مختلف و اسمهای عربی، اسلامی، غربی و اسمهای متعدد تلاش دارد بر افکار عمومی لبنان و منطقه نفوذ کند و هدایت آن را در دست بگیرد. دقت کنید که لبنان نقش بینالمللی دارد و لابی گسترده لبنانیها در جهان بسیار تأثیرگذار هست؛ از این رو تلاشهای لابی صهیونیستی برای تاثیر گذاری در لبنان، برد جهانی دارد و صرفا خود این کشور هدف نیست.
آیا احتمال حضور داعش در لبنان وجود دارد؟
رکنآبادی: این جریان تلاش دارد در هر منطقه ای که شکاف و نقطهضعفی بوده است، سوء استفاده کند اما در صحنه لبنان خوشبختانه امروز رهبران با درایت و جریانهای سیاسی مختلف به رهبری افراد مقتدر حضور دارد، علی الخصوص مقاومت و نقشی که سید حسن نصر الله به عنوان دبیر کل حزبالله و سایر مسئولین در ایجاد همبستگی لبنان دارند موجب شده است علیرغم تلاشهای متعدد، این جریان نتواند در لبنان موفق شود.
ائتلاف ضد داعش آیا میتوانند به مواضع داعش در لبنان حمله کنند و داعش بهانهای برای حمله به مواضع حزب الله در واقع باشد؟
رکنآبادی: داعشیها در لبنان مقری ندارند و فقط در منطقهای بین نقاط مرزی بین قلمون و مرزهای لبنان روی کوهها حضور دارند که حتی نمیتوان آن را مواضع داعش نامید، حتی میتوانم بگویم که با توجه به معادلات منطقهای و محاسبات بینالمللی، اقدام تمام عیار نظامی از سوی غرب در لبنان دور از ذهن است.
و در پایان عدم توافق سیاسی در لبنان به کجا منتهی خواهد شد؟
رکنآبادی: از دیرباز انتخابات در لبنان به صورت توافقی بوده نه دموکراسی مطلق و این اصل مورد پذیرش همه طوایف بوده است؛ در دورههای قبل هم نه فقط انتخاب رئیسجمهوری، تشکیل دولت و حتی انتخاب نخست وزیر و دولت با ماهها تأخیر مواجه میشده و پدیدهای جدید نیست ولی در عین حال ما امیدواریم هر چه سریعتر انجام بگیرد.