مشرق- چه میدانی که داخل خبر، صورت او کاملا شطرنجی است و خنده آقای «ب.ز» به هیچ وجه پیدا نیست، همین که نامش را هم بعضی اینگونه مینویسند، خودش نشانه حقوق یک نفر است، حتی در جایگاه یک متهم، حتی در جایگاه بزرگترین متهم اما چرا معلوم نیست وقتی نوبت به یک قهرمان میرسد، هیچکس، هیچ حقی را به رسمیت نمیشناسد و حق داشتن حریم خصوصی برای او و خانوادهاش را محترم نمیشمارد.
نمیدانم چرا همیشه یادمان میرود. همیشه وقتی ستارهای میرود فراموش میکنیم که حواسمان باشد. درست و نادرست را قاطی میکنیم و آنقدر اشتباه میکنیم که این شبهه پیش میآید که گروهی منتظرند تا از هر نمدی کلاهی برای خویش ببافند، حتی اگر این نمد، مرگ یک ستاره باشد... نزدیکترین مثال هادی نوروزی است. کاسبان ترحیم را نمیتوان فقط در آن کسانی خلاصه کرد که بلیت پارکینگ را به عزاداران میفروختند. بیاییم برای یک بار هم شده، خیلیهای دیگر را هم محکوم کنیم؛ آنهایی که در میان اشک و گریه دیگران، به دنبال پر کردن کلکسیون سلفیهای خود با آدمهای مشهور میگردند؛ آنها که «کسبه سلفی» هستند.
این کاسبان، شریکان دیگری نیز دارند؛ آنهایی که روزگاری در هر پست و هر جایگاهی، از لیدر و تماشاگر تا مدیر و همبازی به نوعی قلب هادی نوروزی را چنان آزردند که قلبش دیگر تاب نیاورد.
همانهایی که امروز بهگونهای رفتار میکنند که گویی صاحب عزا هستند، آنهایی که فکر میکنند، اینگونه میتوانند دیگران و در مقامی بالاتر خودشان را گول بزنند. همه آنها را میتوان «کسبه وجدان» نامید.
... و بدتر از همه «کاسبان لایک و کلیک» هستند، این روزها این گوشیهای تلفن همراه چنان بلایی بر سر حریم خصوصی آدمها آورده که انگار همه در بدترین شرایط هم باید مواظب باشند تا چه چیزی در حافظههای بیوجدان ثبت میشود. بانویی داغدار در بزرگترین مصیبت زندگیاش، ممکن است حرفهایی بر زبان بیاورد که چند روز بعد که غم کهنهتر شد، از گفتن آنها پشیمان شود. آیا دوربینهایی که بیاجازه روشن ماندهاند و منبع تغذیه دنیای مجازی هستند؛ همان دوربینهایی که تمام سایتها، صفحات اینستاگرام و گروههای تلگرام را پرمیکنند، پا روی حریم خصوصی او نمیگذارند؟ از عکسهای دلخراشی که بیرون آمده، بیایید عبور کنیم...
دوست داشتن آدابی دارد، احترام شرایطی می خواهد... ساختن تصویر آن که از بین ما رفته، بر عهده ماست. بیایید این تصویر را بد نسازیم و با خودمان سبک، سنگین کنیم، در مراسم ترحیم خودمان، اینگونه رفتارها را میپسندیم؟ شاید هادی نوروزی دوست داشته باشد، در جستجوی اینترنتی نامش، آنچه بهدست میآید، فیلم گلهایش باشد، نه فیلم عزاداری همسرش.
* افشین خماند
نمیدانم چرا همیشه یادمان میرود. همیشه وقتی ستارهای میرود فراموش میکنیم که حواسمان باشد. درست و نادرست را قاطی میکنیم و آنقدر اشتباه میکنیم که این شبهه پیش میآید که گروهی منتظرند تا از هر نمدی کلاهی برای خویش ببافند، حتی اگر این نمد، مرگ یک ستاره باشد... نزدیکترین مثال هادی نوروزی است. کاسبان ترحیم را نمیتوان فقط در آن کسانی خلاصه کرد که بلیت پارکینگ را به عزاداران میفروختند. بیاییم برای یک بار هم شده، خیلیهای دیگر را هم محکوم کنیم؛ آنهایی که در میان اشک و گریه دیگران، به دنبال پر کردن کلکسیون سلفیهای خود با آدمهای مشهور میگردند؛ آنها که «کسبه سلفی» هستند.
این کاسبان، شریکان دیگری نیز دارند؛ آنهایی که روزگاری در هر پست و هر جایگاهی، از لیدر و تماشاگر تا مدیر و همبازی به نوعی قلب هادی نوروزی را چنان آزردند که قلبش دیگر تاب نیاورد.
همانهایی که امروز بهگونهای رفتار میکنند که گویی صاحب عزا هستند، آنهایی که فکر میکنند، اینگونه میتوانند دیگران و در مقامی بالاتر خودشان را گول بزنند. همه آنها را میتوان «کسبه وجدان» نامید.
... و بدتر از همه «کاسبان لایک و کلیک» هستند، این روزها این گوشیهای تلفن همراه چنان بلایی بر سر حریم خصوصی آدمها آورده که انگار همه در بدترین شرایط هم باید مواظب باشند تا چه چیزی در حافظههای بیوجدان ثبت میشود. بانویی داغدار در بزرگترین مصیبت زندگیاش، ممکن است حرفهایی بر زبان بیاورد که چند روز بعد که غم کهنهتر شد، از گفتن آنها پشیمان شود. آیا دوربینهایی که بیاجازه روشن ماندهاند و منبع تغذیه دنیای مجازی هستند؛ همان دوربینهایی که تمام سایتها، صفحات اینستاگرام و گروههای تلگرام را پرمیکنند، پا روی حریم خصوصی او نمیگذارند؟ از عکسهای دلخراشی که بیرون آمده، بیایید عبور کنیم...
دوست داشتن آدابی دارد، احترام شرایطی می خواهد... ساختن تصویر آن که از بین ما رفته، بر عهده ماست. بیایید این تصویر را بد نسازیم و با خودمان سبک، سنگین کنیم، در مراسم ترحیم خودمان، اینگونه رفتارها را میپسندیم؟ شاید هادی نوروزی دوست داشته باشد، در جستجوی اینترنتی نامش، آنچه بهدست میآید، فیلم گلهایش باشد، نه فیلم عزاداری همسرش.
* افشین خماند