جای خالی کار پلیسی
کنش پلیسی سرگرم کننده و هیجان آور است اما سریال های پلیسی ساخته شده در اغلب موارد ملال آور بودند.حتی سریال میکائیل با همه پروپاگاندای رسانه ای بیشتر به قیصر پلیس شده شباهت داشت تا یک پلیس امروزی. تصورمان این بود که این پلیس خیلی عادلِ را از میانه فیلم قیصر جدا کرده اند و لباس پلیس بر تن او کرده اند. میکائیل بیشتر به دعوای کریم آب منگل و قیصر شباهت داشت تا یک سریال پلیسی. اغلب سریال های پلیسی لبریز از انواع و اقسام خرده روایت نامرتبط هستند که هیچ ربطی به پلیس ندارد و در انتهای سریال نهایتا مجرمی دستگیر می شد تا ریخت سریال حفظ شود.
در انتظار یک آمین بودیم
سریال آمین که این شبها از شبکه اول سیما پخش می شود یک خرق عادت در میان انبوه تولیدات پلیسی است. ابر و باد و مه خورشید و فلک با تمرین و مشق کردن نمونه های مشابه، سریالی حسابی ساخته اند که ادایی، اغراق آمیز و گل درشت نیست. آنچه که موجب می شود حساب آمین از سایر سریال های پلیسی اغراق شده درسالها جدا باشد، برجسته بودن وجه سرگرمی سریال با نمایش کار پلیسی است. در این سالها منتقدان بر سریال های پلیسی تولید شده نشوریدند و متولیان هزینه های گزافی را صرف ساخت سریال های پلیسی کرده اند آنهم برای نمایش پلیسی در لباس پلیس. نمایشی که خلاصه می شد به اینکه فلان بازیگر معروف ومشهور در لباس پلیس ظاهر شود.
در مواجه با اثر پلیسی، آنچه مایه لذت مخاطب می شود رشادت اکشن درنمایش کار پلیسی است. تولیداتی که در گذشته ارائه می شد به جای اجرای الگوی نمایشی کار پلیسی، از الگوهای توخالی شبه مافیایی آنتاگونیستی پدرخوانده ای استفاده می کردند، غافل از اینکه برای برجسته نشان دادن اهمیت جایگاه پلیس، جهد در خلق دشمنان فرضی قدرتمند به نمایش اقتدار پلیس منجر نخواهد شد. آمین با تمرکز روایی بروی نمایش کار پلیسی، شکوه امنیت را به رخ می کشد، عظمت گروهی پلیس را برجسته می کند و در نهایت مخاطب با پلیس های قهرمان به سادگی همزاد پنداری می کند. وقتی مخاطب شکوه کنشگرانه را درک می کند نسبت به فردیت و جمعیت پلیس سمپات می شود.
مخاطب کدام پدرخوانده را باور می کند؟
ساده انگاری در مخاطب شناسی طی سالیان گذشته منجر به خطاهای فاحشی شده بود. مخاطب امروز انواع سریال های خارجی را با یک کلیک تجربه می کند و به اقسام شخصیت های منفی روایت های پلیسی و الگوی های خلق شده، دسترسی وتسلط کافی دارد. در قطار پر شتاب آثار پلیسی، برای نمایش شکوه قهرمانی در اغلب سریال های تولید شده، شخصیت هایی را خلق می کنند که باور و هضم آنان، برای مخاطب بسیار دشوار است. بدمن سریال پلیسی یا باید خیلی ساده باشد مماس با واقعیت و حقیقت یا آنکه آنقدر ابعاد خاصی داشته باشد که بتواند به تخیل مخاطب ورود کند. تصور کنید در فلان سریال پدر خوانده این سریال با اجرای فوق العاده زیبای علیرضا خمسه غیرقابل باور بود. با همه تلاش خمسه پدر خوانده این سریال شبیه کریم آب منگل بود تا ... .
سریال آمین حداقل از این ضعف اساسی رنج نمی برد. دراین سریال شاهرخ تمدن، با هنرنمایی مثال زدنی کاظم بلوچی، یک پدر خوانده خلافکار ایرانی، باضریب هوشی بالا است. وقتی بدمن روایت را در ماجراهای امنیتی – پلیسی، مخاطب باور کند، سریال صاحب برگ برنده ای خواهد بود که می تواند بسیاری از ضعف هایش بپوشاند. با اینهمه بدمن ها و پلیس های سریال آمین، در جلوی دوربین رژه نمی روند تا مخاطب را موعظه اخلاقی کنند.
یکی از محاسن بزرگ آمین این است که سازندگان میان حس انتقام و وظیفه، اصالت را به وظیفه می دهند بی آنکه منولوگ ادایی شعاری در متن سریال گنجانده شده باشد. مثلا در سریال میکائیل پلیس نباید اینقدر منولوگ بگوید و شعار دهد. رَجز خوانی اصلا در دایره وظایف پلیس نمی گنجد. در سریال میکائیل بدمن و پلیس قرشمال، جلوی دوربین رجز می خواند بی آنکه این رجز خوانی به کرشمه اکشن فنی منجر شود. بهترین حسن آمین آنتاگونیست های مینی مال باور پذیر است از دیه گو تا تمدن.حرف نمی زنند،عمل می کنند. پلیس هایش خیال پرداز و معلم اخلاق نیستند،سرشان گرم به کار پلیسی است.
لطفا به اندازه یک فنجای چای به ما مهلت دهید
اما در همین سطور اشاره شد به نمایش کار پلیسی. در سریال پلیسی چاشنی لحظات حسی یا ملودرام باید اندازه باشد. مخاطب از سریال پلیسی توقع نمایش پلیسی را خواهد داشت و آمین برای نمایش کار پلیسی لحظه ای متوقف نمی شود. همین مسئله موجب شده که ریتم سریال به معنای واقعی پلیسی باشد و در متن روایت کرشمه میکائیلی بی جهت وارد قصه نشود.
این سریال فرصت آرمیدن یا چای خوردن را به مخاطبش نمی دهد. در چهل دقیقه ای که سریال آمین پخش می شود نمی توان روزنامه خواند، شام خورد، چای و قهوه نوشید. آنقدر ریتم سریال سریع و گیرا است که باید پس از مدتها به جعبه جادو زل زد و مراقبت باشیم فریمی از سریال را از دست ندهیم. خیلی عجیب است در اغلب موارد می توان سریال های تلویزیون را گوش کرد ولی در مورد آمین کمی موضوع فرق دارد.پس از سونامی پر گاف سریال شبکه دو آمینِ لبریز از تحرک نمایشی، قلب زخم خوردگان را تسکین میدهد و نگارنده تصور میکند آمین، مصداق همان دعایی است که بر زبان جاری کردیم که خدا کند تلویزیون لبریز از هیجان باشد، گویا اینبار آمین آخر ما با استجاب همراه شد.
اما همه تاکید بر نمایش کار پلیسی الزاما به این معنا نیست که سریال فاقد لحظات حسی است. رابطه آشا محرابی در نقش سارا و عمویش (با هنرنمایی داریوش فرهنگ) لحظات حسی در خوری را خلق می کند تا انگیزش پلیس برای اجرای عدالت چند برابر شود و حرکت روی محور عدالت و انتقام میان این دو کاراکتر در امتداد روایت، لحظات زیبایی را خلق کند.اما لحظات مدنظر حسی شلخته و وارفته نیست و دارای منطقی نمایشی است. ابتدای قسمت ششم خیلی کوتاه و قبل از تیتراژ ابتدایی پس از دستگیری شاهرخ تمدن دیالوگ هایی که میان برادرزاده و عمو رد و بدل می شود بر اساس یک منطق در مقدمه گنجانده شده تا ریتم پر شتاب سریال صدمه نبیند.
آمین صاحب تاج و تخت می شود
موسیقی این سریال را محمد محمد علی ساخته است که از این آهنگساز اطلاعات چندانی در دست نیست. طبیعتا سریالی لبریز از تحرک نیاز به یک موسیقی حماسی دارد و موسیقی سریال آمین دقیقا یادآور آثار رامین جوادی آهنگساز ایرانی تبار هالیوودی است. موسیقی دلپذیری که هیجان سریال را چندین برابر می کند. شاید در آینده ای بسیار نزدیک از این آهنگساز خوش قریحه کارهای متفاوت تری ببینم.
** علیرضا پورصباغ