کد خبر 484080
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۷
به گزارش مشرق، برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله و یادداشت روز خود را به موضوعاتی از قبیل: کسی با "تلفن سرخ" به بروکسل زنگ نمی زند، وقتی ساکنان کاخ‌های شیشه‌ای غافل‌‌گیر می‌شوند، درس عزت در مدرسه عاشورا، نبرد نرم، نفوذ و ديگر هيچ، قرارگاه مقدم جنگ نرم، تأملي بر سخنان هوشمندانه رهبري،  وین ، نقطه حركت رسیدن به اقدام مشترک، برجام؛ نمادی از تدبیر رهبری و توفیق نظام، آنچه باید نگرانش بود، حالا توپ در زمین مرد ژاپنی است،  بن‌بست دلواپسان و اجرای برجام و...  اختصاص داده اند که مشروح آن به شرح زیر است.

** خراسان / سیدمحمداسلامی

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهرکسی با "تلفن سرخ" به بروکسل زنگ نمی زند

گره کور بحران در منطقه غرب آسیا روز به روز محکم تر می شود. مداخله خارجی و نیابتی، حضور بازیگران غیر دولتی و بیش از همه نبود تمایل برای یافتن راه حل این "همسایگی جغرافیایی" را تقدیم گروه های افراطی تروریستی کرده است. با این حال در روزهای گذشته بازیگران مختلف هر یک به نوعی سخن از احتمال از سر گیری فرایندهای دیپلماتیک در این زمینه گفته اند. دیروز به طور همزمان آمریکا از نشستی با حضور روسیه، عربستان و اردن در وین درباره سوریه سخن گفت و سازمان ملل نیز از نشستی قریب الوقوع در ژنو برای مذاکره بین نمایندگان منصور هادی و نمایندگان انصارا... خبر داد. آلمان نیز به عنوان یک بازیگر مهم اروپایی، دیپلماسی فعالی را در پیش گرفته است. آنگلا مرکل، صدر اعظم این کشور به ترکیه رفت و فرانک والتر اشتاین مایر، وزیر خارجه این کشور به تهران و سپس ریاض سفر کرد. دیروز نیز اشتاین مایر وارد امان، پایتخت اردن شده است تا در نشست "سازمان امنیت و همکاری اروپا" که این بار در این کشور برگزار می شود، شرکت کند. اما 2 پرسش اساسی همچنان وجود دارد: آیا درک درستی از ابعاد و تبعات این بحران وجود دارد؟ دیگر این که آیا قرار است راه حل های واقع بینانه در میان باشند یا خیر؟

درک محدود اروپایی ها از بحران کنونی
نشست سازمان امنیت و همکاری های اروپا (OSCE) در اردن، بدون شک باید بحران کنونی را حداقل در گستره 4 کشور منطقه در نظر بگیرد. سوریه، عراق، لبنان و یمن همگی براساس ادراک خاص برخی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به رهبری پادشاهی سعودی، به آتش کشیده شده اند. تبعات این بحران برای اروپایی ها اساسا با تبعات این بحران برای کشورهای عربی و روسیه و آمریکا متفاوت است. آن ها در وهله نخست با بحران پناهندگان مواجه هستند. برای آلمانی ها و به طور کلی اروپایی ها در حال حاضر معنای بحران این همسایگی، بحران مهاجرت است. برای فهمیدن عمق واکنش عصبی در اروپا نباید به واکنش آلمانی ها توجه کنیم. بلکه باید رفتار دولت مجارستان را معیار قرار داد. این واقعیتی بود که ترکیه به خوبی متوجه آن شد. مرزهایش به سمت اروپا را برای مهاجران باز کرد. بحران مهاجران را به اروپا صادر کرد و اکنون برای بستن همین مرزها دارد 3 میلیارد و 400 میلیون دلار از آلمانی ها می گیرد.

مشکلی که با پول علاج نمی شود: روسیه
اما اروپایی ها با تهدید دیگری مواجه هستند که با پول و یورو و دلار نمی شود جلوی آن را گرفت. گسترش عملیات نظامی روسیه، گرایش کرملین به استفاده از ارتش این کشور و تغییر تعاملات بین شرق و غرب از دیپلماتیک به نظامی تهدید بزرگتری است که تبعات آن به همسایگی بحران زده در غرب آسیا محدود نمی شود. کافی است به نحوه اطلاع یافتن آمریکا از عملیات ارتش روسیه در سوریه توجه کنیم. آن گونه که خراسان مطلع شده است:چهارشنبه 8 مهرماه(30 سپتامبر) 4 خودروی نظامی روس در برابر سفارت آمریکا در بغداد توقف می کنند. آن ها خواستار گفت و گو با بلندپایه ترین مقام نظامی حاضر در سفارت می شوند و سپس به آن ها اطلاع می دهند که تا 2 ساعت دیگر حمله هوایی روسیه به مواضع تروریست ها در سوریه آغاز می شود. نظامیان روس تاکید می کنند که آمریکایی ها برای خروج از این مناطق فقط 2 ساعت فرصت دارند. این سبک اطلاع دادن نشانه خوبی برای اروپایی ها نیست. آن ها 6 ماه پیش برای نخستین بار پس از جنگ سرد، بار دیگر سراغ ایده "تلفن سرخ" رفتند. یک خط تلفن مستقیم و کاملا محرمانه بین فرماندهان و دبیرکل ناتو با فرماندهان ارتش روسیه که در شرایط اضطراری و بحرانی مورد استفاده قرار بگیرد. اما چگونگی آغاز عملیات روسیه علیه تروریست ها در سوریه نشان می دهد که ایده تلفن سرخ کاملا ناکارآمد بوده است. اروپایی ها بهتر از هرکسی می دانند که زبان نظامیان روس با زبان دیپلمات های روس اساسا متفاوت است. در این شرایط نه اعراب با دلارهای نفتی می توانند مانع روس ها شوند و نه اروپایی ها با یورو هایشان می توانند روس ها را بخرند. پیامد سکوت اروپایی ها در برابر عربستان و برخی دیگر از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بسیار فراتر از بحران مهاجرت خواهد بود، هرچند هنوز برای اصلاح رویه 5 سال گذشته اندک زمانی باقی مانده است.

راه حل های مبتکرانه و منطقی
قرار است در روزهای آینده راه های دیپلماتیک بار دیگر مورد آزمون قرار گیرند. با این حال موضع روز گذشته وزیر خارجه سعودی به کلی نا امید کننده بود. سعودی ها هنوز درک نکرده اند که در اعلام پیش شرط برای حل بحران "بدون حضور بشار اسد" تنها مانده اند. آن ها همچنین نگرانی های استراتژیک اروپایی ها درباره روسیه را هم در نظر نگرفته اند. گام نخست اروپایی ها برای حفظ امنیت خودشان در ابعاد مختلف، باید ممانعت عربستان از ماجراجویی بیشتر باشد.


** جمهوری اسلامی

وقتی ساکنان کاخ‌های شیشه‌ای غافل‌‌گیر می‌شوند

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهربسم‌الله الرحمن الرحیم
ضربات کوبنده و خرد کننده ارتش و نیروهای مردمی یمن سرانجام آل سعود و هم‌پیمانان و مزدوران آنها را به عقب‌نشینی وادار کرد. سخنگوی دولت مستعفی یمن از موافقت «عبدربه منصور هادی» رئیس جمهور مستعفی و فراری این دولت برای انجام مذاکرات سیاسی با جنبش مردمی انصارالله با نظارت سازمان ملل خبر داد.

پیش از این هرگونه مذاکره با انصارالله، مشروط به زمین گذاشتن سلاحها شده بود ولی با قدرت‌نمائی ارتش و نیروهای مردمی یمن، اوضاع سیاسی نیز کاملاً تغییر کرد. علاوه بر این، انصارالله یمن اعلام کرد هفتاد کیلومتر از مرز عربستان با عمق 5 کیلومتر در کنترل ارتش و نیروهای مردمی یمن قرار دارد و این نیروها هر وقت بخواهند به راحتی می‌توانند بخش‌های دیگری از خاک عربستان در مرز مشترک با یمن را به کنترل خود در آورند.

با استفاده از همین قدرت نظامی زمینی است که ارتش یمن توانسته در روزهای اخیر از جمله روز یکشنبه پایگاه‌های نظامی را در خاک عربستان هدف موشک قرار دهد و ده‌ها افسر عربستانی و اماراتی را به هلاکت برساند و مقادیر زیادی ازادوات جنگی و تجهیزات نظامی آنها را منهدم نماید. براساس اطلاعات به دست آمده، این تجهیزات نظامی را رژیم صهیونیستی به پایگاه‌های نظامی عربستان از جمله «خمیس مشیط» منتقل کرده است و گفته می‌شود تعدادی از نظامیان صهیونیست نیز در این پایگاه حضور داشتند که احتمالاً در زمره کسانی قرار دارند که در اثر حمله موشکی ارتش یمن به هلاکت رسیده‌اند.

ضربه مهلک و سنگینی که ارتش یمن با شلیک موشک‌هایش به پادگان‌های نظامی عربستان بر پیکره ماشین جنگی آل سعود و امارات وارد کرده، تمامی محاسبات آل سعود و همدستانش در اتاق عملیات ائتلاف علیه ملت مظلوم یمن را درهم ریخته است.

واکنش خشم آلود آل سعود نشان می‌دهد آنها هرگز چنین ضربه مرگباری را از جانب ارتش یمن انتظار نداشته‌اند و به همین دلیل، منکر توان ارتش یمن شده‌اند و چنین حملاتی را به دیگران نسبت می‌دهند.

یکی از این حملات موشکی باعث هلاکت 66 نظامی سعودی و زخمی شدن بیش از 300 نفر شده و انهدام 26 جنگنده و بالگرد را به همراه داشته است. آل سعود فراموشکارند و به خاطر ندارند که حملات موشکی ارتش یمن و نیروهای مقاومت در گذشته باعث هلاکت 150 نفر از نظامیان ارشد سعودی، اماراتی، بحرینی و قطری شده که 3 روز عزای عمومی در امارات اعلام شد و حملات بعدی باعث فراری دادن مجدد دولت فراری منسوب به منصور هادی خائن از عدن شد. بعلاوه شرارت‌های آل سعود برای تصرف سواحل یمن در «باب المندب» با شکست خوار کننده‌ای مواجه گردیده و عملاً هیچ یک از اهداف و برنامه‌های ریاض علیرغم آنهمه جنایت جنگی، به نتیجه ملموسی منجر نشده است.

ارتش یمن و نیروهای مقاومت با حملات سنگین خود مناطق نظامی و استحکامات ارتش متجاوز سعودی در عمق خاک عربستان را در جریان حملات تلافی‌جویانه، زیر ضربات خود قرار می‌دهند و اشغالگران را با عواقب جنایاتشان آشنا می‌کنند. اکنون ارتش یمن و نیروهای مقاومت مردمی و قبائل سلحشور یمنی بخش حساسی از مرز مشترک یمن با عربستان را در اختیار گرفته‌اند.

جای سئوال و تعجب است که آل سعود با چه پشتوانه‌ای و براساس چه محاسبه‌ای وارد این جنگ بدفرجام و پرخسارت شده‌اند و دیگران را هم به دنبال خود وارد این باتلاق کرده‌اند؟ آل سعود بدون در اختیار دا شتن مردان جنگی و با تجربه، چگونه در کاخ‌های شیشه‌ای خود نشستند و تصمیم به ویرانی یمن گرفتند. در برابر این ظلم فاحش و جنایات مستمر، صبر و شکیبائی مردم یمن و خویشتنداری ارتش و نیروهای مقاومت یمن ستودنی است که چگونه تا این مرحله به چنین حملات برق‌آسا و ویرانگری علیه اشغالگران دست نزده بودند و اکنون با هر شلیک موشکی خود، ستون فقرات اشغالگران را خرد می‌کنند؟

آیا آنها که در واشنگتن، تل آویو، لندن و پاریس به تشویق مشتی نادان در کاخ‌های آل سعود پرداخته‌اند، اکنون می‌توانند برای زنده کردن قربانیان شرارت‌های آل سعود و همدستانشان کمکی بکنند؟ چقدر باید آل سعود از انسانیت و شرافت و ادب و شرم به دور باشند که از مرگ انسان‌ها خشنود شوند و برای نابودی بیشتر در یمن، سوریه و عراق و بحرین وسوسه شوند؟ آل سعود از مرگ مردم عربستان هم باکی ندارد و با حمله به مساجد شیعه و هر فرصتی، از نمازگزاران در خانه خدا هم قربانی می‌گیرد. این برای رژیم بی‌کفایتی که بیش از 7 هزار تن از «ضیوف الرحمن» هم قربانی گرفت و حاضر به عذرخواهی از امت اسلامی هم نشد، چندان دور از انتظار نیست که این روزها وزیر خارجه رژیم سعودی در مصاحبه با روزنامه صهیونیستی «معاریو» اعتراف کند که مسئله فلسطین از دیدگاه آل سعود، اولویت ندارد بلکه اولویت این رژیم مفلوک، نابودی مردم یمن و سوریه است و برای تحقق این هدف هم سر از پا نمی‌شناسد.

اگر هیچ دلیل و سندی برای اثبات همدستی آل سعود و رژیم اشغالگر صهیونیستی وجود نداشت،‌ همین اعتراف رسمی وزیر خارجه عربستان برای اثبات این مدعا کافی بود ولی امروزه پل هوائی میان ریاض و تل‌آویو برای ارسال جنگ‌افزارهای کشتار جمعی و اعزام مستشاران نظامی صهیونیست‌ها در جهت کمک به قتل عام مردم مظلوم و مسلمان و عرب یمن به قدری آشکار است که اخبار آن حتی در رسانه‌های غربی و عربی هم انعکاس دارد و همدستی آل سعود با دشمنان اسلام و دشمنان اعراب را به وضوح اعلام می‌کند. آل سعود تصور نکنند افشای این مسائل،‌ نفعی برای آنها دارد و حمایت صهیونیست‌ها و اربابان آنها می‌تواند چیزی را در صحنه رویاروئی با ملت‌های مظلوم و مسلمان تغییر دهد. بالاخره همان حامیان منطقه‌ای و ماوراء بحاری آل سعود به این جمع‌بندی می‌رسند که تاریخ مصرف آل سعود هم به سر آمده و آنها بجای اینکه عامل ثبات و تامین منافع قدرت‌های استکباری باشند، خود به عامل اصلی ناامنی و بی‌ثباتی در منطقه تبدیل شده‌اند. در آنصورت شاید آنها مستقیماً کمکی برای سرنگونی آل سعود نکنند ولی توقف همان حمایتی که دیروز از شاه معدوم ایران داشتند و در کنفرانس سران هفت کشور صنعتی در «گوادلوپ» در آن تجدیدنظر کردند، فردا در مورد آل سعود هم عیناً تکرار شود و پرونده ملک سلمان به طریقی توسط یکی از اعضای خانواده آل سعود مختومه گردد. طبعاً در چنان شرایطی هیچکس برای مرگ کسی که هزاران انسان بی‌گناه را قربانی جنایاتش کرده، اشک نخواهد ریخت.

** جوان / محمدجواد اخوان

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهردرس عزت در مدرسه عاشورا


از ميان مؤلفه‌هاي هويت‌بخش قيام حضرت اباعبدالله‌الحسين «دفاع از عزت اسلامي» بسيار برجسته و پررنگ است و چنانكه همه مي‌دانيم جمله معروف «هيهات منا‌الذله» منقول از آن حضرت در تارك اين پرچم پرافتخار مي‌درخشد.

مفهوم عزت از مفاهيم ديني و مأخوذ از معارف قرآني است كه در آموزه‌هاي دين مبين اسلام مورد تأكيد جدي بوده و مختص خداوند و مؤمنين دانسته شده است.

عزت به هر بلندي گفته مي‌شود كه آب بر آن مسلط نمي‌شود. ازاين‌رو عزيز به كسي گفته‌شده كه تحت سلطه چيزي درنمي‌آيد و مسلط بر ديگران است. مقابل عزت، ذلت است. چنانچه امام حسين (ع) مي‌فرمايد: موتٌ في عزِّ خيرٌ من حياهًٍْ في ذلٍّ؛ مرگ باعزت و آزادگي بهتر است از زيستن با ذلت و حقارت. در بررسي و تبيين اين مفهوم مهم در مكتب عاشورا، مي‌توان ابعاد ذيل را براي آن متصور بود:
1- مبارزه حق و باطل
نقطه مقابل قيام حضرت سيدالشهدا (ع)، دستگاه طاغوتي و حكومت فاسد و ظالمي بود كه مظهر تام و تمام استكبار در آن مقطع تاريخي به شمار مي‌آمد. انحرافي كه در جامعه اسلامي، پس از پيامبر اكرم (ص) بروز و ظهور پيدا كرد، روندي را شكل داد كه پنج دهه بعد سلطنت تمام‌عيار بر كرسي جانشيني رسول‌الله جلوس كرد و به تغيير هويت جامعه اسلامي انجاميد. حضرت امام حسين در مقابل اين مظهر استكبار ايستاد و قيام نمود.

رهبر معظم انقلاب‌اسلامي، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي درباره اين بعد از قيام عاشورا مي‌فرمايند: «امام حسين عليه‌السلام در مقابل چنين وضعيتي مبارزه مي‌كرد. مبارزه او بيان كردن، روشنگري، هدايت و مشخص كردن مرز بين حقّ و باطل - چه در زمان يزيد و چه قبل از او - بود.

منتها آنچه در زمان يزيد پيش آمد و اضافه شد، اين بود كه آن پيشواي ظلم و گمراهي و ضلالت، توقّع داشت كه اين امام هدايت پاي حكومت او را امضا كند؛ «بيعت» يعني اين. مي‌خواست امام حسين عليه‌السلام را مجبور كند به‌جاي اينكه مردم را ارشاد و هدايت فرمايد و گمراهي آن حكومت ظالم را براي آنان تشريح نمايد، بيايد حكومت آن ظالم را امضا و تأييد هم بكند! قيام امام حسين عليه‌السلام از اينجا شروع شد. اگر چنين توقّع بي‌جا و ابلهانه‌اي از سوي حكومت يزيد نمي‌شد، ممكن بود امام حسين همچون زمان معاويه و ائمه بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدايت را برمي‌افراشت؛ مردم را ارشاد و هدايت مي‌كرد و حقايق را مي‌گفت.

منتها او بر اثر جهالت و تكبّر و دوري از همه فضايل و معنويات انساني يك‌قدم بالاتر گذاشت و توقع داشت كه امام حسين عليه‌السلام پاي اين سيه‌نامه تبديل امامت اسلامي به سلطنت طاغوتي را امضا كند؛ يعني بيعت كند. امام حسين فرمود «مثلي لا يبايع مثله»؛ حسين چنين امضايي نمي‌كند. امام حسين عليه‌السلام بايد تا ابد به‌عنوان پرچم حق باقي بماند؛ پرچم حق نمي‌تواند در صف باطل قرار گيرد و رنگ باطل بپذيرد. اين بود كه امام حسين عليه‌السلام فرمود: «هيهات منّا الذله». حركت امام حسين، حركت عزّت بود؛ يعني عزّت حق، عزّت دين، عزّت امامت و عزّت آن راهي كه پيغمبر ارائه كرده بود. امام حسين عليه‌السلام مظهر عزت بود و چون ايستاد، پس مايه فخر و مباهات هم بود.»

2- تجسّم معنويت و اخلاق در نهضت حسيني
مؤلفه ديگر عزت در قيام حسيني را مي‌توان در تجلي اخلاق و معنويت در اين نهضت جست‌وجو كرد. آنچه سبب شد حضرت اباعبدالله و ياران باوفايش در ميدان جهاد اصغر تا پاي جان ايستادگي كنند، پيروي و موفقيت در آوردگاه جهاد اكبري بود كه در دوران دل‌هاي خود با نفس اماره كرده بوده و آن‌ را به بند كشيده بودند. حضور جوانان سلحشوري همچون «قاسم‌بن‌الحسن» و «علي‌اكبر» در كنار سالخوردگاني همچون «حبيب بن مظاهر» و «مسلم بن عوسجه» و مستبصريني همچون «حر بن يزيد رياحي» در اين صف واحد و توحيدي، نشان از آن دارد كه درس عزت اسلامي در مبارزه با نفس و دنياپرستي، شاگرداني متنوع، اما درس آموخته داشته و آموزگار اين نهضت، تابلويي زيبا از الگوي معنويت و اخلاق الهي را ترسيم كرده است.

اين مهم، حتي پس از پايان روز عاشورا نيز تداوم يافت و صبري كه در جهاد تبليغي حضرت زينب كبري (س) و امام زين‌العابدين (ع) در كوفه و شام تبلور يافت، نتيجه موفقيت مبلغان اين نهضت در جهاد عزتمندانه در مقابل نفس بوده است.

حضرت امام خامنه‌اي درباره اين عنصر مهم در مكتب عاشورا مي‌فرمايند: «آن روز كساني كه در مبارزه معنوي بين فضايل و رذايل اخلاقي پيروز شدند و در صف‌آرايي ميان جنود عقل و جنود جهل توانستند جنود عقل را بر جنود جهل غلبه دهند، عده اندكي بيش نبودند اما پايداري و اصرار آنها بر استقامت در آن ميدان شرف، موجب شد كه در طول تاريخ، هزاران هزار انسان آن درس را فراگرفتند و همان راه را رفتند.

 اگر آنها در وجود خودشان فضيلت را بر رذيلت پيروز نمي‌كردند، درخت فضيلت در تاريخ خشك مي‌شد اما آن درخت را آبياري كردند و شما در زمان خودتان خيلي‌ها را ديديد كه در درون خود فضيلت را بر رذيلت پيروز و هوا‌هاي نفساني را مقهور احساسات و بينش و تفكر صحيح ديني و عقلاني كردند. همين پادگان دوكوهه و پادگان‌هاي ديگر و ميدان‌هاي جنگ و سرتاسر كشور، شاهد دهها و صدها هزار نفر از آنها بوده است. امروز هم ديگران از شما ياد گرفته‌اند؛ امروز در سرتاسر دنياي اسلام آن‌كساني كه حاضرند در درون خود و در صف‌آرايي حق و باطل، حق را بر باطل پيروز كنند و غلبه دهند، كم نيستند. پايداري شما - چه در دوران دفاع مقدس و چه در بقيه آزمايش‌هاي بزرگ اين كشور - اين فضيلت‌ها را در زمانه ما ثبت كرد.»

3- مصائب كربلا
مؤلفه ديگري كه البته عمدتاً بيشتر موردتوجه عموم مردم قرار مي‌گيرد، ذكر مصائب و فجايع ناگوار عاشورا و پس‌ازآن و ستمي است كه در اين واقعه بر آل الله رفته است. رهبر معظم انقلاب درباره اين مؤلفه نيز مي‌فرمايند: «اگرچه مصيبت و شهادت است؛ اگرچه شهادت هر يك از جوانان بني‌هاشم، كودكان، طفلان كوچك و اصحاب كهنسال در اطراف حضرت ابي‌عبداللَّه‌الحسين عليه‌السلام يك مصيبت و داغ بزرگ است اما هركدام حامل يك جوهره‌ عزّت و افتخار هم هست.»

نگاه حق‌جويانه و ژرف‌انديشانه به حادثه عاشورا، موجب مي‌شود در همين فجايع و مصائب نيز عنصر عزت‌خواهي و عزت‌مداري ديده شود. چنانكه از حضرت امام حسين منقول است: «ما أَهوَنَ المَوتَ عَلي سَبيلِ نَيلِ العِزِّ وَإِحياءِ الحَقِّ لَيسَ المَوتُ في سَبيلِ العِزِّ إِلاّحَياهً خالِدَهً ولي است الحَياهُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ المَوتَ الَّذي لاحَياهَ مَعَهُ؛ چه آسان است مرگي كه در راه رسيدن به عزت و احياي حق باشد، مرگ عزت‌مندانه جز زندگي جاويد و زندگي ذليلانه جز مرگ هميشگي نيست.»

در مجموع بايد گفت مكتب عاشورا حامل درس‌هاي بزرگي از تجلي عزت است كه شرايط خاص سياسي اجتماعي و بين‌المللي امروز، تأملي دوباره در اين درس‌ها و عبرت‌آموزي از آن‌را مي‌طلبد كه اميد است در ايامي به تعزيت آن بزرگواران در سوگ نشسته‌ايم، فرصت اين انديشه ورزي را بيابيم.

** رسالت / محمدكاظم انبارلويي

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهرنبرد نرم، نفوذ و ديگر هيچ

آمريكا از نبرد سخت با انقلاب اسلامي سالهاست نااميد است. اين نااميدي از زمان انهدام و سقوط هواپيماها و بالگردهاي آمريكايي در صحراي طبس در جريان عمليات آزادسازي گروگانها شكل گرفت. آمريكايي‌ها آن زمان در روياهاي ابرقدرتي فكر مي‌كردند هر تفنگدار آمريكايي يك سوپرمن است و هر كاري را قادرند انجام دهند. توفان شن طبس آنها را از اين خواب بيدار كرد و استراتژيست‌هاي آمريكايي را فرستاد در اتاق جنگ نرم عليه ملت ايران و از آن زمان تاكنون در همين اتاق مشغول سير و سلوك براندازي هستند. يحيي كيان تاج‌بخش كه قبل از فتنه 88 سابقه دستگيري داشت در جلسه دادگاه 88 پرده از مراحل و زمان‌بندي اين نبرد برداشت و نكات عبرت‌آموزي را مطرح كرد.

وي متولد سال 40 است، پدرش مسئول روابط عمومي دفتر فرح پهلوي بود. از 7 سالگي در انگليس تحصيلات خود را شروع كرد و پس از تحصيلات به آمريكا مي‌رود و باهمكاري بنياد صهيونيستي سوروس و شبكه اينترنتي گري سيك به عنوان پياده نظام سيا وارد فرايند براندازي نظام مي‌شود.
او تصريح مي‌كند فتنه 88 اتفاقي نبود و محصول يك برنامه‌ريزي دقيق بعد از پايان جنگ تحميلي براي براندازي نظام بود. او در دادگاه از نقش بنياد سوروس، راكفلر و كارنگي در اين ماجرا پرده برداشت. او گفت: فرايند براندازي 7 لايه دارد؛

1- شناسايي نخبگان 2- شبكه‌سازي 3- كارگاه آموزشي كه او خود را در فاز كارگاه آموزشي به دفتر مطالعات و تحقيقات سياسي دولت اصلاحات ايام تصدي مصطفي تاجزاده در معاونت سياسي وزارت كشور رسانده بود. او در دادگاه پرده از ارتباط خود با تاجزاده و شيفتگي تاجزاده نسبت به خود در طرح مباحث جامعه‌شناختي پيرامون "سرمايه اجتماعي" پرده برداشت. هم او مراحل بعدي فرآيند براندازي را اينطور توصيف مي‌كند كه؛ در مرحله چهارم حمله به اركان و پايه‌هاي نظام به منظور الف) مشروعيت‌زدايي ب) اعتبارزدايي ج) اعتمادزدايي شروع مي‌شود. پس از اين مرحله به پنجمين وادي فرايند براندازي يعني دو قطبي‌سازي جامعه و ايجاد شكاف در جامعه به وسيله نخبگان اسيردست بنيادهاي آمريكايي مي‌رسيم.

قرار مي‌شود در شكاف اين دو قطبي‌سازي يك جابجايي صورت گيرد. اين جابجايي عبارت است از: سلب سرمايه اجتماعي، سنتي، ديني و مقدس از طريق استفاده از سرمايه اجتماعي مدرن و ليبرال غربي. در اين وادي نيروهاي مخالف نظام در يك صف از هر تيپي عليه نظام سنتي بسيج مي‌شوند.

به چپ چپ و به راست راست اين پياده‌نظام از طريق رسانه‌هاي آمريكايي و انگليسي و نيز رسانه‌هاي داخل نظام كه با آنها هماهنگ هستند، صورت مي‌گيرد. وي در مورد مرحله ششم فرآيند براندازي مي‌گويد؛ مرحله ششم بهره‌گيري از انتخابات است، نيروهاي مخالف نظام از اين طريق وارد مجلس و دولت مي‌شوند و از درون، تغيير حكومت را تدارك مي‌نمايند. خروج از نظام يا برنظام در اينجا كليد مي‌خورد.

در مرحله هفتم اگر نيروهاي مخالف نظام موفق به راهيابي به اركان قدرت از طريق انتخابات نشدند، بايد از طريق نافرماني مدني و ايجاد آشوب و شورش به براندازي مبادرت ورزند.

خيلي لازم نبود كيان تاج‌بخش مراحل براندازي و نبرد نرم دشمن را برايمان بازخواني كند چون در فتنه 18 تير 78 و آشوب سال 88 و نيز روزنامه‌هاي دوران سازندگي و به‌ويژه اصلاحات گوشه‌هايي از عملياتي شدن اين مراحل را ديده بوديم.

كيان تاج‌بخش يك نكته را هم گفته بود كه استحاله فرهنگي در دولت سازندگي و استحاله سياسي در دولت اصلاحات براساس يك برنامه‌ زمانبندي شده نفوذ در اركان نظام طراحي و عملياتي شد.

همان ايام كه تاجزاده معاون سياسي وزير كشور دولت اصلاحات بود در دفتر مطالعات و تحقيقات سياسي كارگاه پژوهشي راه انداختند كه ببينند الگوي توسعه سياسي ايران چيست. يك جماعتي دور هم جمع شدند كه بعدها برخي در فتنه 88 به آمريكا و برخي هم به اروپا پناهنده شدند، برجسته‌ترين آن دكتر حسين بشيريه بود.

آن جماعت در كندوكاو توسعه سياسي به اين نتيجه رسيدند كه توسعه سياسي يعني دموكراتيزاسيون، دموكراتيزاسيون يعني مدرنيزاسيون و مدرنيزاسيون هم يعني سكولاريزاسيون. درست مثل يك فرمول دقيق براي تغيير و دگرديسي انقلاب اسلامي!

آن زمان در سرمقاله‌اي تحت عنوان " الگوي توسعه سياسي! " خطاب به رئيس دولت اصلاحات نوشتم اين چه بساطي است راه‌ انداخته‌ايد؟ اين يك فرمول براندازي است كه در نشست كارگاه آموزشي وزارت كشور تصريح شود؛ "توسعه سياسي يعني گسترش دموكراسي و هيچ راهي هم جز دموكراسي به شيوه غربي تحت ليسانس بانك جهاني و صندوق بين‌المللي پول وجود ندارد." (1) و از آن وقيحانه‌تر اعلام شود همه ما بنده كالا و پول هستيم؛ گفتيم اگر هيچ راه توسعه به جز دموكراسي به شيوه غربي وجود ندارد اصلا چرا انقلاب كرديم؟ شاه و پدر تاجدارش براي مدرنيزه كردن كشور خيلي زحمت كشيدند، همان‌ها را ارج مي‌نهاديم. (2)

اين حرفها آن هم در وزارت كشور دولت اصلاحات كه يك روحاني در راس آن بود بي‌پروا گفته مي‌شد. در مملكتي كه همه سند آن به اسم امام و انقلاب و اسلام زده شده بود درجه نفوذ به پايه‌اي رسيده بود كه فرمول براندازي مي‌نوشتند و عملياتي هم مي‌كردند.

در يكي از همين نشست‌ها يكي گله كرده بود كه نگارنده به بحث‌ها توجه نكردم چرا كه وي به اظهارات آقاي بشيريه انتقاد كرده و نظر او را رد كرده بود اما همين فرد ناقد در فتنه 88 سر از "شورش موقعيت" درآورد و نوشت: "حالا وقت شورش خوديها عليه خوديهاست، حالا وقت شورش وضع موجود عليه خودش است." (3) او نمي‌دانست در همان كارگاه آموزشي ويروس تغيير و براندازي را بي‌آنكه بداند در عمق انديشه اش تزريق كرده بودند.

از اين جماعت منورالفكر حاضر در كارگاه آموزشي كسي بدون آسيب و معصيت مشاركت در جنگ نرم عليه ملت باقي نماند. صاحب آن هم كه هنوز به افكار عمومي پاسخ نداده است كي، كجا و چطور باكيان تاج‌بخش آشنا شده، هنوز در بند افكار و تعلقات خاطر اوست و در عملياتي كردن فاز دوم و سوم جنگ نرم و براندازي، مشق جنگ مي‌كند و در ماموريت مشروعيت‌زدايي از نهادهاي قانوني و اعتمادزدايي و اعتبارزدايي از اركان نظام است.

امروز در حالي به بازخواني فتنه مي‌پردازيم كه آمريكايي‌ها مي‌روند براي سومين بار شانس خود را در بازتوليد تغيير و براندازي آزمايش كنند.

"برجام" يك فرصت براي آنها جهت نفوذ براي تغيير و براندازي است. آنها اكنون به اين فكر مي‌كنند كه در فتنه 18 تير 78 و نيز فتنه 88 كجا راه را اشتباه آمده‌اند كه ديگر بار آن را نروند؟ صف و ستاد آنها در برخي رسانه‌ها و احزاب و گروهها دوباره سازماندهي شده است. برنامه آنها در اخلال در نظام اقتصادي نخ‌نماست. در ساحات سياسي و فرهنگي دارند كار مي‌كنند. دوستان خود را داخل و خارج پيدا كرده‌اند از افراد سهل‌انديش و ساده‌نگر مي‌خواهند براي نفوذ و تغيير يارگيري كنند. دولت اعتدال را يك دولت گذار مي‌دانند تا دوباره فتنه را بازتوليد كنند.

همگرايي آنان با صفوف ضدانقلاب در خارج از مرزها بي‌پرده است. مي‌خواهند بگويند همه چيز تمام شده است. تعجيل و شتابزدگي آنها خيلي عجيب نيست چرا كه ترديدي نيست اين بار هم با سر به زمين خواهند خورد. اين انقلاب با اين بازي‌هاي كودكانه آسيب نمي‌بيند. دست‌هايي به لطافت فرشتگان الهي پشتيبان آن است. خون پاك هزاران عارف واصل و صدهزار جوان پاكباخته و رشيد پاي آن ريخته شده است. غيرت خدا و رويش‌هايي كه هميشه بر ريزش‌ها تفوق دارد، اجازه
نمي دهد اندك خللي در سرعت پيشرفت انقلاب به وجود آيد.

پي‌نوشت‌ها:
1- اظهارات حسين بشيريه، دفتر مطالعات و تحقيقات سياسي وزارت كشور، بهمن 1378
2- سرمقاله رسالت به تاريخ 16 اسفند 78 ـ محمدكاظم انبارلويي
3- مقاله محمدرضا تاجيك ـ شورش موقعيت، 13 دي 88

**کیهان / سیدمسعود شهیدی

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهرقرارگاه مقدم جنگ نرم

با مرور سخنرانی‌های حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب در طول سی‌وچهار سال گذشته و به ویژه سخنرانی‌های خطاب به دستگاه‌های فرهنگی و صدا و سیما، تاکیدهای مکرر و هشدارهای دائمی در مورد هجمه تبلیغاتی رسانه‌های دشمن و ضرورت مقابله با آنها مشاهده می‌شود. این جنگ فرهنگی که از اول انقلاب تاکنون لحظه‌ای توقف نداشته وظیفه سنگینی برای دستگاه‌ها و مسئولین فرهنگی کشور و به ویژه برای صدا و سیما ایجاد کرده که هنوز ابعاد آن به درستی مورد توجه مسئولان قرار نگرفته است. واژه‌هایی مثل جنگ فرهنگی، تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، نفوذ فرهنگی و استحاله فرهنگی، آن قدر از سوی  رهبر معظم انقلاب مورد تاکید قرار گرفته که اکنون در ادبیات انقلاب اسلامی بدل به یک گفتمان شده، مدیریت فرهنگ، مهندسی فرهنگ، مدیریت افکار عمومی و هدایت فرهنگ به عنوان الزام‌های مقابله مورد تاکید مداوم قرار داشته است.

در سخنرانی مقام معظم رهبری، روز دوشنبه گذشته با حضور مدیران صدا و سیما، موضوع جنگ نرم‌ بار دیگر با تاکید سنگینی مورد تحلیل و تبیین قرار گرفت و وظایفی که باید انجام شود تشریح شد. در خلاصه‌ترین بیان، هدف جنگ نرم تغییر دادن باورهای دینی و انقلابی مردم و به تبع آن تغییر ماهیت نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن تسلیم شدن ایران در مقابل آمریکاست. برای رسیدن به این هدف محورهای اصلی که مورد حمله دشمن قرار می‌گیرد عقاید دینی و انقلابی  مردم و به ویژه قشرهای اثرگذار جامعه است. اگر در این مصاف، روحیه عزت‌طلبی، استقلال‌خواهی و استکبارستیزی ملت تبدیل به روحیه ذلت‌پذیری، سازش کاری و تسلیم طلبی شود، دشمن به هدف اصلی خود رسیده است.

اگر دشمن بتواند با تولید هزاران برنامه صوتی و تصویری و مکتوب و از طریق صدها شبکه و سایت و نشریه به نخبگان ما بقبولاند که انقلاب به زیان آنها تمام شده و بتواند آنها را از ادامه انقلاب دلسرد و متزلزل کند، به هدف اصلی خود رسیده است. اگر بتواند ناامیدی و یاس و پشیمانی را جایگزین شور و نشاط انقلابی و اسلامی کند دیگر از بابت ایران نگرانی نخواهد داشت. رسانه ملی و دیگر دستگاه‌های فرهنگی اگر اراده کنند، این ظرفیت را دارند که در مقابل دشمن و رسانه‌های داخلی دشمن بایستند، مقاومت کنند و مردم را در مسیر دفاع از ارزش‌هایشان تقویت نمایند. لازمه این حضور انقلابی و جهادی  در صحنه جنگ فرهنگی این است که مسئولان و مدیران سازمان باور کنند که در قرارگاه مقدم جنگ نرم هستند. این باور هنوز به درستی در قلب‌ها استحکام نیافته. مدیرانی هستند که اصولا به وجود دشمن اعتقادی ندارند یا جنگ نرم را باور ندارند. صدا و سیما را نوعی شنبه بازار فرهنگی می‌دانند که هر کس محصول مورد علاقه خودش را تولید و عرضه می‌کند تا آنتن پر شود و مردم هم از این سفره برای سرگرم شدن استفاده می‌کنند و انتظاری فراتر از این از صدا و سیما ندارند. وجود چنین دیدگاهی که اساسا جنگ رسانه‌ای و تهاجم فرهنگی دشمن را باور ندارد با تعریفی که از قرارگاه خط مقدم داریم نه تنها همخوانی ندارد، بلکه تخریب‌کننده اقدام مدیران دلسوز و معتقد است.

در قرارگاه خط مقدم باید کسانی مثل شهید همدانی و شهیدتهرانی مقدم حضور داشته باشند که جنگ را با تمام وجود خود باور کرده‌اند و با جان و دل در خط مقدم حضور پیدا می‌کنند. اگر مدیران سازمان صددرصد جنگ نرم را باور داشته باشند شاید بتوانند زیر مجموعه خود را به باور پنجاه درصد رسانند. ولی اگر دچار تردید و دودلی باشند هیچ امیدی به موفقیت آنها و زیر مجموعه آنها نمی‌توان داشت.

اگر یک قرارگاه با مدیران انقلابی و جهادی تشکیل شود که همه همدل و هماهنگ باشند قدم اول برداشته شده آنگاه نیاز به مبانی مشترک فکری برای تحلیل شرایط موجود است. مجموعه افسران قرارگاه خط اول باید شناخت، محاسبه و تحلیل درست از شرایط موجود داشته باشند. باید به طور دقیق دشمن و راهبردهای دشمن و اهداف و اولویت‌های دشمن را بشناسند. باید راه‌های نفوذ دشمن در داخل کشور و عقبه‌های دشمن در بین رسانه‌ها و گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی را بشناسند. افسران ارشد قرارگاه باید در مورد مقوله‌های حیاتی مثل استقلال کشور، عزت کشور، هزینه‌های تسلیم شدن و سازش کردن و عواقب کوتاه آمدن و اعتماد کردن به دشمن و راه‌های نفوذ دشمن به آگاهی مشترک برسند تا با هماهنگی و استحکام لازم بتوانند در مقابل هجمه‌های فرهنگی مقاومت کرده و از سنگرهای اسلام و انقلاب اسلامی محافظت نمایند. پرخسارت‌بارترین شیوه اداره جنگ نرم اکتفا کردن به اقدامات پراکنده، بی‌برنامه، اتفاقی و سلیقه‌ای است که با انگیزه اشخاص متعهد و معتقد در گوشه و کنار سازمان شکل می‌گیرد روزمرگی و تسلیم شرایط شدن آفت بزرگ جبهه جنگ فرهنگی است. شرط موفقیت در جنگ نرم، مدیریت بر محتوای برنامه‌های تولیدی است که یک وظیفه بزرگ و اجتناب‌ناپذیر است. متاسفانه سازمان صدا و سیما تاکنون موفق به انجام این مهم نبوده و به همین دلیل برنامه‌هایی که از نظر محتوا، متضاد با یکدیگر در شبکه‌های مختلف تولید و پخش می‌شود. مدیریت و نظارت بر محتوای برنامه‌ها وظیفه‌ای است که بیست سال قبل به صدا و سیما ابلاغ شده ولی هنوز در فرآیند تولید برنامه‌های صدا و سیما نقش جدی و اساسی ندارد. هرگز نباید تولید تعدادی برنامه خوب و با محتوا را که با سفارش برخی مدیران و نظارت آنها و حمایت آنها انجام می‌شود یا با ابتکار شخصی یک هنرمند فرهیخته تولید می‌شود با نظام برنامه‌ریزی محتوایی که باید تمام محصولات سازمان را دربرگیرد اشتباه گرفت.

باید بپذیریم که محصولات سازمان عموما خارج از یک برنامه محتوایی مشخص و یک نظارت محتوایی جدی تولید و پخش می‌شود و به همین دلیل کم نیستند برنامه‌هایی که پس از تولید غیرقابل پخش یا مشمول اصلاحات و تغییرات زیاد می‌شوند یا پس از پخش قسمت‌های اول نیمه‌کاره متوقف شده یا بخش‌های بعدی دوباره تولید می‌شود. اکنون زمان آن است که رئیس محترم سازمان که به اصل مدیریت محتوایی برنامه‌ها باور دارد و از توانایی‌های مدیریتی بالایی نیز برخوردار است و ضمن برخورداری از وجود مدیرانی با تجربه و دلسوز بیش از روسای قبلی سازمان مورد حمایت مقام معظم رهبری قرار گرفته، به این مهم همت گماشته و برگ درخشانی به کارنامه مدیریت خود بیفزاید. گسترش کمی، بدون سرمایه‌گذاری لازم بر روی گسترش کیفی و محتوایی،  سازمان صدا و سیما  را با بحران محتوا و بحران کیفیت رو‌به‌رو کرده و به‌خصوص در شرایط نامهربانی دولت و تنگناهای مالی هیچ امکانی برای توجه به محتوا و کیفیت باقی نمی‌ماند.

مدیریت محتوایی و کیفی بر محصولات صدا و سیما نیاز به نیروهای فکری و محتوایی دارد و حضور چنین نیروهایی در کنار تمام برنامه‌ها نیاز به یک برنامه‌ریزی و بودجه سنگین دارد. وقتی تهیه‌کننده برنامه پربیننده سیما  می‌گوید حتی یک نفر کارشناس در مراحل مختلف تولید برنامه‌اش حضور نداشته و فقط تهیه‌کننده و نویسنده و کارگردان که عوامل اجرایی هستند از اول تا آخر این برنامه پربیننده را تولید و پخش کرده‌اند، باید به نقیصه بزرگ سازمان پی برد. نبودن توجه و بودجه کافی و نبودن برنامه محتوایی و نظارت محتوایی، این نقیصه را پدید آورده، اگر در مراحل مختلف طراحی، نویسندگی و کارگردانی برنامه‌ها، شوراهای کارشناسی و محتوایی در کنار عوامل اجرایی حضور داشته باشند، آنگاه می‌توان امیدوار بود که برنامه‌ریزی محتوایی معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا کند.

متاسفانه  گسترش کمی، بدون توجه به گسترش کیفی و محتوایی سبب شده که نیروی انسانی سازمان را عموما نیروهایی اداری، اجرایی و فنی تشکیل‌دهند و نیروهای فرهنگی و کارشناسان محتوایی حضور شایسته‌ای نداشته باشند. در مقطع کنونی که رئیس‌ محترم سازمان صدا و سیما از هرگونه حمایت داخل و خارج سازمان  برخوردار است شجاعت و جسارت لازم برای اتخاذ تصمیم‌های بزرگ را دارد، انتظار می‌رود این نقیصه بزرگ را مرتفع نماید. مدیران محترم سازمان صدا و سیما به خوبی آگاهند که وقتی ساز و کار لازم برای مدیریت محتوا و نظارت برمحتوا و ارتقای کیفیت وجود نداشته یا صوری و نمایشی باشد، برنامه‌ها فاقد محتوای لازم و فاقد کیفیت مورد انتظار خواهد بود. در این حالت، با سخنرانی کردن و تکرار جملات رهبری و نصب بنر، مشکل حل نخواهد شد.

در این حالت، فشار آوردن بر تولیدکننده برنامه نه تنها موجب بهبود محتوا و کیفیت نخواهد شد؛ بلکه او با قرار دادن برخی صحنه‌های سطحی، تصنعی و تظاهری که ضد تبلیغ محسوب می‌شود، خود را از فشار سازمان رها خواهد کرد. صدا و سیما برای وارد شدن به خط اول مقابله با جنگ نرم نیاز به یک تحول دارد. محتوا و کیفیت را در اولویت قرار دادن و برای آن برنامه‌ریزی کردن و بودجه کافی اختصاص دادن و دل‌خوش نکردن به حجم عظیم برنامه های ضعیف، بی‌اثر و بی‌محتوا و گاه انحرافی، تصمیم‌ بسیار بزرگ و دشواری است ولی به مدیریت سازمان این  امکان را می‌دهد که جنگ نرم را به شایستگی مدیریت کند. در گذشته بارها اهداف و راهبردهای کارشناسی از سوی رهبر معظم انقلاب به سازمان صدا و سیما ابلاغ شده ولی در مرحله عمل به نتایج مورد انتظار و قابل ارائه نرسیده است. امید است این بار که شرایط بهتری وجود دارد، راهبردهای ابلاغ شده در قرارگاهی که برای این هدف طراحی خواهد شد، با یک مدیریت جهادی به مرحله اجرا درآید و در ملاقات بعدی، با گزارش میزان تحقق راهبردهای ابلاغی، برخی گلایه‌های مقام معظم رهبری به تقدیر و تشکر تبدیل گردد.

** شرق / سیدمحمدصادق خرازی

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهرتأملي بر سخنان هوشمندانه رهبري

جمهوری اسلامی ایران به مدد تلاش بی‌تكلف آحاد ملت و جهان‌بینی و ژرف‌نگری رهبری معظم انقلاب اسلامی، به عنوان کشوری تأثیرگذار نه‌تنها در معادلات منطقه‌ای بلكه در مناسبات بین‌المللی به رسمیت پذیرفته شده است. این نکته مهم مورد اعتراف صریح همگان، از رقیبان تا رفیقان قرار گرفته است. روزگاری ایران را به ماجراجویی متهم می‌كردند ولی ایران عزیز اینك به‌عنوان لنگرگاه امنیت و ثبات در منطقه و پشتوانه چارچوبی برای حل مشكلات ارزیابی می‌شود. سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولان و كارگزاران حج از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است و می‌توان ابعاد مختلف و گوناگونی را از منطق انقلاب اسلامی، منطق قدرت عظیم بازدارنده امروز ایران و منطق روشنگری و آگاهی‌بخش آن در جهان اسلام و منطق دفاع از حقوق بشر را در آن جست‌وجو كرد. موضوع سخن ایشان اگرچه حادثه تلخ حج سال جاری بود ولی دامنه بحث، عظیم‌تر و گسترده‌تر بوده و نیازمند آسیب‌شناسی است. كمی تأمل در حوادث پدیدآمده در اجتماعات مردمی در همه جای جهان نشانگر توان دولت‌ها، ثبات دولت‌ها و اقتدار دولت‌هاست و از این منظر می‌توان چنین گفت كه دولت سعودی در چند جبهه خود را چنان درگیر كرده است كه توان و لیاقت برگزاری و اداره كنگره عظیم و تاریخی مناسك حج را ندارد؛ از یك سو خود را در یمن درگیر تجاوز آشكار به ملت مظلوم و همسایه خود كرده است و از سویی دیگر بخش عمده‌ای از توان دفاع و امنیت خود را در حمایت از گروه‌ها و نیروهای التقاطی و تكفیری هزینه كرده و در سوریه، عراق، یمن، پاكستان، افغانستان و لیبی، بخش نیروهای امنیتی و گارد ملی خود را هزینه کرده است که به تبع آن، كاهش توان ملی در امنیت داخلی این کشور به‌وضوح دیده می‌شود. از سویی دیگر هیأت حاكمه سعودی به ‌جای آنكه به نصیحت خردمندان دنیای اسلام و حتی برخی از همسایگان خود توجه كند، دست همكاری و دوستی به سوی نتانیاهو و برخی متحدان عرب دراز کرده است و لابی در داخل آمریکا، یک چرخش استراتژیك در هیأت حاكمه جدید عربستان سعودی به شمار می‌رود که تاكنون هم به‌جز برخی حركت‌های ایذایی نتیجه‌ای نداشته بلكه میلیاردها دلار هزینه شد تا فضای رسانه‌ای و فضای مراکز تصمیم‌سازی سیاسی، امنیتی، نظامی و نیز افکار عمومی را علیه امنیت و ثبات در منطقه برانگیزانند.

بدون‌شک بخش مهمی از این هزینه‌ها، توهمات و اشتباهات استراتژیك سعودی به قدرت و اهمیت ایران مربوط می‌شود، آنچه در این میان اهمیت دارد صرف پذیرش هماوردی ایران برای تأثیرگذاری در حوزه پیرامونی است.

با یك بررسی اجمالی از حوادث گذشته كه حین انجام مناسك حج به‌وقوع پیوسته و هر كدام فجایع انسانی عظیمی پدید آورده است، بیشتر به اهمیت آسیب‌شناسی مدیریت ضعیف عربستان سعودی پی خواهیم برد. در بستر تاریخ، گاهشمار حوادث حج به ‌شرح زیر است:

۱۹ آذر سال ۱۳۵۴ هجری شمسی (۱۰ دسامبر سال ۱۹۷۵) – حریق وسیعی بر اثر انفجار کپسول گاز در چادر زائران،‌ بیش از ٢٠٠ زائر را در آتش می‌سوزاند.
۲۹ آبان ۱۳۵۸ (۲۰ نوامبر ۱۹۷۹) – حمله مردان مسلح مخالف حکومت سعودی به مسجدالحرام و گروگان‌گیری ده‌ها زائر، هجوم مأموران امنیتی به داخل محل و درگیری‌ها ۱۵۰ کشته و ۵۶۰ زخمی بر جای می‌گذارد.

۹ مرداد ۱۳۶۶ (۳۱ ژوئیه ۱۹۸۷) – زائران ایرانی که قصد برپایی راهپیمایی برائت از مشرکین را داشتند با مخالفت نیروهای امنیتی سعودی روبه‌رو می‌شوند. در جریان زدوخورد بین حجاج معترض ایرانی و مأموران امنیتی سعودی بیش از ۴۰۰ نفر شهید می‌شوند.
۱۹ تیر ۱۳۶۸ (۱۰ ژوئیه ۱۹۸۹)- در دو حمله در خارج از مسجدالحرام یک نفر کشته می‌شود و ۱۶ نفر زخمی می‌شوند. ۱۶ شهروند شیعه کویتی محکوم و چند هفته بعد اعدام می‌شوند.
۱۱ تیر ۱۳۶۹ (۲ ژوئیه ۱۹۹۰) – بر اثر ازدحام، ازکارافتادن دستگاه تهویه هوا و هرج‌ومرج داخل تونلی منتهی به اماکن مذهبی مکه، هزارو ٤٢٦ نفر بر اثر خفگی و ماندن زیر دست‌وپا جان می‌بازند.
۳ خرداد ۱۳۷۳ (۲۴ مه ۱۹۹۴) – در ازدحام و هرج‌ومرج در مراسم پرتاب سنگ در منا ۲۷۰ نفر زیر دست‌وپا جا مانده و جان خود را از دست می‌دهند.
۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۴ (۷ مه ۱۹۹۵) – بر اثر حریق در چادر زائران، سه نفر جان خود را از دست‌ داده و ۹۹ نفر مجروح می‌شوند.
۲۶ فروردین ۱۳۷۶ (۱۵ آوریل ۱۹۹۷) – حریق عظیمی در اردوگاه زائران بالغ ‌بر ۳۴۰ نفر کشته و هزارو ٥٠٠ نفر زخمی بر جای می‌گذارد.
۲۰ فروردین ۱۳۷۷ (۹ آوریل ۱۹۹۸) – در ازدحام و هرج‌ومرج در منا حداقل ۱۱۸ نفر کشته و ۱۸۰ نفر زخمی می‌شوند.
۱۵ اسفند ۱۳۷۹ (۵ مارس ۲۰۰۱) – ۳۵ زائر ازجمله ۲۳ زن در مراسم سنگ‌پرانی زیر دست‌وپا جان خود را از دست می‌دهند.
۲۲ بهمن ۱۳۸۱ (۱۱ فوریه ۲۰۰۳) – ۱۴ زائر ازجمله شش زن در مراسم منا جان می‌بازند.
۱۲ بهمن ۱۳۸۲ (۱ فوریه ۲۰۰۴) – ازدحام و هرج‌ومرج در مراسم سنگ‌اندازی، ۲۵۱ کشته و صدها مجروح به بار می‌آورد.
۳ بهمن ۱۳۸۳ (۲۲ ژانویه ۲۰۰۵) – در مراسم رمی جمرات در منا سه زائر زیر دست و پا كشته می‌شوند.
۱۶ دی ۱۳۸۴ (۶ ژانویه ۲۰۰۶) – فروریزی هتلی در مرکز مکه ۷۶ کشته بر جای می‌نهد.
۲۲ دی ۱۳۸۴ (۱۲ ژانویه ۲۰۰۶) – بیش از ۳۶۰ زائر در ازدحام و هرج‌ومرج در مراسم سنگ‌اندازی در منا کشته می‌شوند.
۲۰ شهریور ۱۳۹۴ (۱۱ سپتامبر ۲۰۱۵) – سقوط یک جرثقیل در مسجدالحرام، حدود ۱۱۰ کشته و نزدیک به ۴۰۰ زخمی بر جای می‌گذارد.
۲ مهر ۱۳۹۴ (۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵) – ازدحام و هرج‌ومرج در مراسم «رمی جمرات» در منا بیش از چندهزارنفر کشته و بالغ بر بیش از سه‌هزار نفر زخمی به بار می‌آورد.
تصور و تصویری كه درباره عربستان‌سعودی اینك وجود دارد ناشی از فقدان ظرفیت‌ها و توانایی‌های بالفعل و بالقوه سیستم ناكارآمد عربستان‌سعودی است، اینکه به چه میزان این بحران به جهان‌بینی دولت جوان‌زده و بی‌تجربه از یك‌سو و پیرسالاری فرتوت مربوط می‌شود. بالاخره اینکه در شرایط جدید دنیای اسلام و كشور‌های منطقه چگونه می‌باید به مسئولیت‌ها و وظایف و توقعات برانگیخته و پدیدآمده جامه عمل بپوشانند و مسئولیت بین‌المللی ناشی از شرایط جدید چیست و مسئولیت‌ها و محدودیت‌های برآمده از آن چگونه باید مورد توجه واقع شود؟ دقت فرمایید سخن نگارنده فقط در مورد تغییر خط‌مشی و سیاست دولت عربستان نیست، بلكه در مورد رفتار و کیفیت تعامل مدعیان جهانی و سازمان‌های حقوق‌بشری و نهاد‌های بین‌المللی است كه یا در سكوت یا حمایت یا بی‌توجهی به عمق حوادث انسانی توسط یك دولت بلندپرواز و رفتار آن با دیگران، از خود نه‌تنها مسئولیتی نشان نمی‌دهند حتی نسبت به فجایع انسانی نیز واكنش جانبدارانه آنها، تعدی و بی‌لیاقتی سعودی‌ها را آشكارتر كرده است. جان سخن در این است که در چنین حوادث و وقایعی، چه الزاماتی وجود دارد یا چگونه ‌باید پدید آید كه در برابر این قبیل خطاهای آشكار به چه الزامات قانونی و با چه سازوكاری در چارچوب دو نهاد مهم منطقه‌ای و بین‌المللی یعنی سازمان كنفرانس اسلامی و شورای امنیت سازمان ملل متحد باید تمسك جست. اگر دیروز و امروز جهان بی‌توجه به جان هزاران انسان بی‌پناه است، الزاما این‌همه ادعای جهانی و حقوق‌بشری نمی‌تواند نسبت به حوادث آینده بی‌تفاوت بنشیند. نمی‌توان مناسك حج را در بستر جدول‌بندی‌های قطبی و طائفی خلاصه كرد یا در توطئه و رقابت و خصومتی مذهبی و منطقه‌ای ارزیابی کرد. مسئله حج در آنجا که به ما مربوط می‌شود این است که مسجدالحرام و مدینه منوره و مكه مكرمه گرانیگاه تمامی کسانی است که مسلمان انگاشته می‌شوند. این تصور كه دولتی مدعی مسئولیت مراسم حج و مدعی برقراری امنیت آحاد مردم باشد اما با وجود اشتباهات فاحش، پاسخ‌گوی ملت‌ها و دولت‌ها نباشد در دنیای جدید نیازمند بازنگری جهانی است. ممكن است کسانی این نکته را نپذیرند، اما مسئله این است که واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی در تجربه جهانی بر اساس تلقی و باور عمومی شکل می‌گیرد و واقعیت پیدا می‌کند. امروز افكار عمومی جهان به واقعه تلخ حج امسال این‌گونه می‌نگرند و با توجه به همین نکته است كه نگاه انتقادآمیز خود را متوجه دولت سعودی و حامیان شریكانشان كرده‌‌اند.

جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند نسبت به آلام نه‌تنها شهروندانش بلكه امت اسلامی بی‌تفاوت باشد بنابراین درحال‌حاضر سخن در این نیست که ایران قدرت مهم تثبیت‌گر و آرام‌بخش منطقه است. صرف‌نظر از گذشته، هم‌اکنون هم با توجه به جهت‌گیری سیاسی و بین‌المللی، ایران به‌عنوان مهم‌ترین قدرت تأثیرگذار می‌تواند پارادایم امنیتی جدیدی را تعریف كند. چه بخواهند و چه نخواهند ژئوپلیتیک‌های مختلفی در جهان در حال شكل‌گیری است و ما نسبت به آنچه كه مربوط به ایران و ایرانی می‌شود نمی‌توانیم بی‌تفاوت بمانیم. اگر حاكمان سعودی درك دقیقی از حوادث پیرامونی داشته باشند، مسائل فراوانی تغییر خواهد کرد. رابطه آنها با ملت‌ها و دولت‌ها و نیز رابطه‌شان در منطقه و اصولا رابطه آنها با همسایگان خود تغییر خواهد كرد در غیر این‌صورت الزامات دیگری دارد و روش‌های جدیدی می‌طلبد. این واقعیت درد مشترك دنیای اسلام است. با توجه به مبانی و اصول، ‌باید منطق فکری و منطق رفتاری نوینی از سوی عربستان‌سعودی تعریف شود.
تأکید بر وحدت و اخوت اسلامی امروز نه‌تنها کافی نیست بلکه تأکید بیش از حد بر آن به سوءتفاهم بیشتری می‌انجامد. در گذشته دفاع از مظلوم و تسکین آلام حادثه‌دیدگان مرسوم نبود به آن علت که ایران قدرت چندان به‌رسمیت‌شناخته‌شده‌ای نبود و مشکل مهمی ایجاد نمی‌کرد، اما درحال‌حاضر این‌گونه نیست. ایران نه‌تنها باید در راستای امنیت ملی خود از خون و حقوق همه شهروندانش دفاع كند بلكه همه توان و ظرفیت سیاست خارجی خود را به كار خواهد گرفت تا هزینه و فایده رژیم‌های حاکم كه در مقابل جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران قرار گرفته‌‌اند مشخص شود. ما مجبوریم در بسیاری از موارد، برای دفاع از حقوق مردم خود و دوستان و متحدانمان از دیپلماسی فعال‌تری بهره گیریم و کمتر از گفتار و منطق گفتاری استفاده کنیم. چراکه این منش تعاملی درحال‌حاضر به معنای دخالت در امور داخلی دیگران تلقی نخواهد شد.

مطمئنا تمایل ما در این قبیل مواقع و شرایط به حل‌وفصل و میانجی‌گری بین شیعیان و سایر طرف‌ها قرار خواهد گرفت ولی دستگاه دیپلماسی باید با رعایت نکاتی که لزوما ‌باید لحاظ شود، از حقوق آحاد امت اسلامی دفاع کند و جهت استیفای حقوق، به زمان باید فرصت داد ولی در مطالبه حقوق ملت ایران و خانواده حادثه‌دیدگان ذره‌ای نباید تردید كرد.

** قانون / ميرا قربانی فر

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهر وین ، نقطه حركت رسیدن به اقدام مشترک

مسیرهای متنهی به وین بارد‌یگر شلوغ می شود‌. 90 روزپس ازتوافق بزرگ د‌روین وحد‌ود‌ 80 روز پس از قطعنامه 2231 بارد‌یگر بازیگران یکی ازبزرگ‌ترین توافق های قرن راهی وین شد‌ند‌تا به تعهد‌ات طرفین مذاکره سرو سامان بد‌هند‌و برتن توافق هسته ای جامه عمل بپوشانند‌.

اگرتا ١٧ اكتبر ايران و ١+٥ د‌رحال عبور ازیک توافق زمانی ٩٠ روزه پس ازنهايي شد‌ن وجمع‌بند‌ي مذاكرات بود‌ند‌ازد‌یروز برنامه جامع اقد‌ام مشترك وتعهد‌ات مند‌رج د‌ر آن وارد‌ مسیر عملی 60 روزه خواهد‌ شد‌.ازصبح د‌یروز یعنی 19 اکتبر،اعضاي امضاكنند‌ه برجام یعنی ایران و 1+5 به همراه اتحاد‌یه اروپا د‌رمسیر تازه ای قرارخواهند‌ گرفت که طبق برنامه ازپیش تعیین شد‌ه باید‌تمهید‌ات لازم برای اجرای تعهد‌ات برجام را آغاز کنند‌. طبق این برنامه ها ايران به صورت موقت وآزمایشی پروتكل الحاقي را خواهد‌پذيرفت ود‌ررآكتور تحقيقاتي آب‌سنگين اراك، نطنز و فرد‌و، ميزان غني‌سازي و ذخاير اورانيوم و سوخت، همچنين ساخت سانتريفيوژ، تعهد‌اتي را مي‌پذيرد‌كه بنا به بازه زمانی اجرا خواهد‌ شد‌وهمچنین د‌ر بخش فني طبق توافق محرمانه وین نیز محد‌ود‌یت هایی اعمال خواهد‌ شد‌و اگرچه د‌و روز پیش فرمان لغو تحريم‌ها،توسط رئيس‌جمهور آمريكا و اتحاد‌يه اروپا صاد‌ر شد‌ه است،اما اجراي لغو تحريم‌ها به زماني كه «روز اجرا» نام د‌ارد‌موكول مي‌شود‌.تاکنون اما تاریخی به صراحت برای روز اجرا اعلام نشد‌ه است وباید‌ د‌وباره منتظر رسید‌ن خبرها از وین بود‌ اما رایزنی ها اززمانی حد‌ود‌ 60 روز د‌یگرخبرمی د‌هد‌.

د‌راین مرحله نیز ایران و طرف های مذاکره کنند‌ه باید‌ به تعهد‌ات خود‌ د‌رقبال توافق عمل کنند‌.د‌و روز پیش آمریکاواتحاد‌یه اروپا به بخش اول تعهد‌ات خود‌ عمل کرد‌ند‌ود‌راقد‌امی مشترک تحریم ها علیه ایران را لغو کرد‌ند‌.گام نخست برای فروپاشی سازمان تحریم ها برد‌اشته شد‌ه است وحال نوبت ایران است که به  تعهد‌ات خود‌ عمل کند‌.ایران د‌ربرنامه جامع اقد‌ام مشترک پذیرفته است که قلب رآکتور اراک بازطراحی شود‌ و این بازطراحی زیر نظر آژانس وباهمکاری چین وآمریکا انجام شود‌.موارد‌ د‌یگری نیز جزو تعهد‌ات طرفین است که باید‌ به ترتیب زمانبند‌ی از سوی طرفین وارد‌ مرحله اجرایی شود‌.محمد‌جواد‌ظریف،کارگروه ویژه ای به ریاست سید‌ عباس عراقچی مذاکره کنند‌ه ارشد‌ایران تشکیل د‌اد‌تابه این موضوع رسید‌گی کنند‌ود‌رحکم بازوی اجرایی ونظارتی برای حسن انجام توافق باشد‌.عراقچی د‌انش آموخته د‌کترای حقوق بین الملل است و یکی از اصلی‌ترین ارکان رسید‌ن به توافق هسته ای بود‌ه است.

 د‌وباره چشم ها به وین است
صبح د‌یروز بارد‌یگر هیات ایرانی راهی وین شد‌ند‌ تاد‌رنشست های چند‌جانبه برای اقد‌ام عملی برجام به مذاکره بپرد‌ازند‌.د‌یروز نخستين جلسه كميسيون مشترك ايران و ١+٥ د‌ر وين برگزار شد‌وتمام امضا کنند‌گان توافق هسته‌ای نیزد‌ر این نشست حاضر بود‌ند‌.یکی ازد‌ستور جلسات این نشست نیز تعیین کارگروه‌های کوچک‌تر بود‌ه است،اینکه چگونه د‌ر اد‌امه مسیر د‌ر قالب یک کمیسیون مشترک برجام د‌ر مسیر اجرا قرار گیرد‌نیز ازد‌یگر موارد‌مطرح شد‌ه د‌رنشست وین خواهد‌ بود‌.اولین جلسه ظهر د‌یروز به وقت تهران د‌ر وین تشکیل شد‌و پس از اتمام جلسه نیزعراقچی د‌رجمع خبرنگاران حاضر شد‌.سید‌ عباس عراقچی، معاون حقوقی و بین‌الملل وزیر امور خارجه د‌ر پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر اینکه آیا ایران جمع آوری سانتریفیوژهایش را آغاز کرد‌ه است گفت:خیر،هنوز آغاز نکرد‌ه ایم.ما تازه د‌یروز را به عنوان«روز تصویب»اعلام کرد‌یم.اکنون باید‌ رئیس جمهور به سازمان انرژی اتمی د‌ستور آغاز کاررا بد‌هد‌.این کار نیازمند‌ مقد‌ماتی است که د‌رروزهای آیند‌ه انجام خواهد‌ شد‌.

عراقچی د‌رباره ارزیابی خود‌ از نخستین جلسه کمیسیون مشترک برجام نیز اظهار د‌اشت:نخستین جلسه کمیسیون مشترک را برگزار کرد‌یم. هد‌ف ازکمیسیون مشترک د‌ربرنامه جامع اقد‌ام مشترک (برجام) وبه ویژه ضمیمه شماره 4 ذکر شد‌ه و وظایف مختلفی برای این کمیسیون مشترک د‌ر برجام پیش بینی شد‌ه است.معاون وزیرامورخارجه همچنین تصریح کرد‌:د‌رمجموع جلسه د‌ر فضایی سازند‌ه برگزار شد‌ و همه طرف‌ها بر تعهد‌ و جد‌یت خود‌ د‌ر پیگیری برجام تاکید‌ د‌اشتند‌ و تکرار کرد‌ند‌ که خواهان تد‌اوم و استمرار برجام هستند‌ و تلاش خود‌ را د‌ر این زمینه خواهند‌ کرد‌.رئیس ستاد‌ پیگیری اجرای برجام گفت:د‌رمجموع،هماهنگی هایی برای هفته های آیند‌ه صورت گرفت تا ما بتوانیم هرچه سریع‌تر به روز اجرا برسیم .

  تهیه پیش نویس سند‌ی برای اراک
عراقچی د‌رباره موضوع رآکتور تحقیقاتی اراک نیز توضیح د‌اد‌ و گفت:د‌رخصوص مد‌رنیزه کرد‌ن رآکتور اراک، پیشرفت‌های خوبی تا الان انجام شد‌ه است و مذاکراتی که طی 3 ماه گذشته د‌ر جریان بود‌ تا قبل از شروع روز تصویب، ما مذاکرات را د‌ر خصوص اراک آغاز كرد‌يم. وی اد‌امه د‌اد‌:اعلامیه ای بین سه کشور ایران، چین و آمریکا روز گذشته تد‌وین و منتشر شد‌ که سه کشور اراد‌ه خود‌ را برای مد‌رنیزه کرد‌ن اراک د‌ر زمان مقرر اعلام کرد‌ند‌.

  نشست ویژه کمیسیون مشترک برجام
عراقچی همچنین توضیح د‌اد‌ که ماامروز(د‌يروز) نخستین جلسه را د‌اشتیم.د‌ر این نشست،پیشرفت امور را بررسی کرد‌یم. این نشست بلافاصله پس از روز تصویب بود‌؛بنابراین،لازم بود‌ برای هفته آیند‌ه برنامه ریزی کنیم که چطور کارها را پیش ببریم وچگونه هر د‌و طرف به تعهد‌هایشان پایبند‌ باشند‌؛ زیرا وظایف تنها متوجه ایران نیست، بلکه طرف مقابل نیز تعهد‌هایی د‌ارد‌. مثلا باید‌ راهکار لغو تحریم ها را تهیه و خود‌ را برای روز اجرا آماد‌ه کنند‌؛ البته ما د‌ر این زمینه نیازمند‌ هماهنگی هستیم و تصمیم گرفتیم که هر سه ماه یک‌بار چنین نشست هایی برگزار کنیم و البته اگر لازم شد‌، زود‌تر هم آن را برگزار خواهیم کرد‌.

عراقچی د‌رباره تباد‌ل اورانیوم نیز گفت:د‌رباره ذخایر،همان‌گونه که می د‌انید‌، د‌و گزینه وجود‌ د‌ارد‌؛ یکی از گزینه ها رقیق سازی و د‌یگری فروش مواد‌ اتمی به یک خرید‌ار و خرید‌ اورانیوم طبیعی به جای آن است. ما مذاکرات خوبی د‌اشته ایم و فکر می کنم به جای رقیق سازی، می توانیم تباد‌ل کنیم. این گزینه د‌ر حال بررسی است و ما امید‌واریم که عملی شود‌.  حال اما انتظارها برای رسید‌ن به حد‌ود‌ 60 روز د‌یگر است  آخرین روزهای سال 2015 و آغازین روزهای سال 2016  روزهای سرنوشت نهایی خواهد‌ بود‌. احتمالا پس از آنکه آژانس بين‌المللي انرژي اتمي گزارش د‌بيركل د‌ر خصوص فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران د‌ر گذشته موسوم به پي‌ام د‌ي را منتشر کند‌، اين شورا د‌ر نهایت د‌ر اد‌امه این گزارش پروند‌ه پی ام د‌ی ها را مختومه خواهد‌ کرد‌و د‌ر آغازین روزهای سال 2016  تحريم‌هاي نفتي و همچنين تمام تحريم‌هاي مالي و اقتصاد‌ي مرتبط با برنامه هسته‌اي ايران برد‌اشته خواهد‌ شد‌. تا آن روز مسیر مذاکرات همچنان اد‌امه د‌ارد‌.

** ایران /  سیدعلی میرباقری

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهربرجام؛ نمادی از تدبیر رهبری و توفیق نظام

برخلاف بسیاری از پندارها و پیش بینی ها، برجام به‌بار نشست و برگ تازه ای در تقویم دیپلماسی ایران رقم خورد. برجام یا توافق هسته ای یک تجربه و راه‌نو بود که ایران و 6 قدرت جهانی برای برون رفت از ورطه یک مناقشه توانفرسا آزمودند و از همین روست که روز دوشنبه وقتی فرمان پایان تحریم ها در واشنگتن و بروکسل صادر شد همه طرف های این مناقشه حسی از آرامش و رضایت داشتند.

پایه گذاران برجام راه سخت و طولانی را تا رسیدن به این نقطه پیمودند. آنها در همه روزهایی که دیپلمات ها و دولتمردان سرگرم مذاکره بودند با انواع تهدیدها و فشارها دست و پنجه نرم کردند. در نهایت با غلبه بر موج بلند موانع و تهدیدها بود که برجام در جایگاه یکی از دستاوردهای جهان دیپلماسی نشست.

دست کم در صحنه سیاسی ایران، قضیه برجام بسیاری از معادلات و محاسبات را تغییر داد. طی این دو سال کم نبودند مدعیانی که بساط بازی مرگ و زندگی و نوعی قمار سیاسی را حول برجام گشودند و در مقام پیشگویان چنین حکم راندند که مذاکره هسته‌ای محکوم به شکست است و گفتند و نوشتند که مذاکره کنندگان آب در هاون می‌کوبند. در این دو سال جبهه مخالفان دولت همه توش و توان خویش را در عرصه های سیاسی و تبلیغاتی برای جلوگیری از این توافق به میدان آورد. اتفاقی که در روزهای منتهی به تأیید برجام در بهارستان رخ داد تنها یک بخش از رشته بلند طرح  و تلاش هایی بود که در این عرصه به نمایش درآمد. آنها که دستی بر تبلیغات و خبر دارند می دانند که طی دو سال اخیر چندین شبکه و بنگاه رسانه ای بویژه در فضای مجازی و خطوط تلفن همراه، مأموریت تولید شایعه و جنجال برای متوقف ساختن برنامه مذاکره پیشبردند.

بنابراین در تجربه سیاسی مردم ایران، توافق هسته ای یا برجام چون آئینه ای است که حقایق تازه ای را برای افکار عمومی آشکار ساخت.

بخواهیم یا نخواهیم، برجام به سنگ محکی برای قضاوت درباره رفتار و افکار گروه ها و جریان های سیاسی تبدیل شد؛ برجام «نماد تمکین به اراده و انتخاب مردم» شد به این دلیل که حل مسأله هسته‌ای اولین مطالبه ایرانیان در فردای انتخابات خرداد 92 از دولت روحانی بود. برجام به صورت «نماد منافع و مصالح ملی» در آمد به این سبب که همه چیز درباره تحریم اقتصادی و مالی ایران به پرونده هسته ای گره خورد. دست آخر برجام «نماد وفاداری به رهبری و مرجعیت نظام» شد از آن رو که موضوع مذاکره هسته ای از روز اول در شمار مسائل ملی کشور نشست و خطوط اصلی مربوط به آن را رهبر معظم انقلاب ترسیم کردند. 

حال که برجام از مرحله تدوین و تصویب عبور کرده می‌توان آحاد نیروهای سیاسی را برابر این سؤال قرار داد که چه کسانی در چارچوب اصول سه گانه مذکور یعنی؛ اراده مردم، منافع ملی و تدابیر رهبری حرکت کردند؟

واقعیت این است که قبل از آنکه پرونده برجام از وین به تهران بیاید دغدغه اغلب ایرانیان این بود که آیا چرخه مذاکره هسته ای بر مدار مطالبه مردم و منافع ملی پیش خواهد رفت یا نه. در این مرحله رهبر معظم انقلاب با موضع‌گیری صریح خویش این اطمینان را به افکار عمومی بخشیدند که تیم دیپلمات ها و مجریان، گروهی دلسوز و متدین و متعهد هستند که در مسیر منافع ملی گام بر می‌دارند تا جایی که آنها را فرزندان انقلابی خویش لقب دادند. اما بعد از توافق وین، گردش کار پرونده در اختیار مجلس قرار گرفت و دوره ای دیگر از سرنوشت پرونده هسته ای ایران گشوده شد دوره ای که این بار فراکسیون های سیاسی و نمایندگان مجلس زیر ذره بین قضاوت افکار عمومی قرار گرفتند. در این مرحله به رغم آنکه رهبر معظم انقلاب پیشاپیش نسبت به بروز تنش و چند دستگی در امر مهم هسته‌ای هشدار داده بودند اما برخی جریان های سیاسی در تنور تنش و اختلاف دمیدند تا جایی که این جریان روزهای پایانی تصویب برجام، بهارستان را به میدان رقابت و مؤاخذه سیاسی تبدیل کردند. با همه این اوصاف  تدبیر هیأت رئیسه و همگرایی مجلس و دولت  مانع از آن شد که تحرکات جریان مذکور بر اراده نظام در حل مسالمت آمیز مناقشه هسته‌ای خدشه وارد کند.

اکنون که آرزوی بلند شهروندان برای حل مناقشه هسته ای و پایان تحریم به ثمر نشسته است می‌توان با سخن رئیس دولت اعتدال همداستان شد که رسیدن به این نقطه و کسب این توفیق تاریخی بدون تدبیر و توجه رهبری امکانپذیر نبود.

** وطن امروز / مهدی محمدی

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهرآنچه باید نگرانش بود

توافق هسته‌ای از روز یکشنبه وارد فاز اجرا شده است ولو اینکه در سوی مقابل، یعنی از جانب اروپا و آمریکا، چیزی که واقعا بتوان نام آن را اجرا گذاشت نمی‌توان دید. مطابق آنچه در ضمیمه 5 برجام آمده، ایران از روز رسمی شدن توافق، انجام 12 تعهد خاص فهرست‌شده در ضمیمه را آغاز می‌کند اما در مقابل طرف‌های غربی صرفا بیانیه‌هایی صادر می‌کنند که نشان‌دهنده تصمیم آنها برای تعلیق تحریم‌ها در زمانی است که ایران انجام تعهدات خود را به نحو راستی‌آزمایی‌شده برای آژانس کامل کرده باشد.

به این ترتیب، روز آزمون برای برجام فرا‌رسیده است. این نخستین مرحله‌ای است که برجام در آن تست خواهد شد. برجام توافقی است که برای 1+5  مبتنی بر راستی‌آزمایی است و برای ایران مبتنی بر اعتماد. 1+5  هیچ تعهدی را تا ما به ازای آن نقدا و به‌طور کامل از سوی ایران پرداخت نشود انجام نخواهد داد، اما در متن برجام موارد متعددی وجود دارد که ایران طی آن عملا مجبور است به 1+5  اعتماد کند و صرفا به اتکای اینکه «امیدواریم چنین و چنان نشود» تعهدات خویش را اجرا کند. یکی از مهم‌ترین نمونه‌ها، تأخیر فاز اجرای تعهدات ایران نسبت به طرف مقابل در گام نخست اجرای برجام است. به‌طور وسیع استدلال شده است که گروه 1+5  بویژه آمریکا پس از اتمام انجام تعهدات ایران، به 2 دلیل قادر به سر باز زدن از تعلیق تحریم‌ها نخواهد بود. نخست، به این دلیل که در این صورت توافق هسته‌ای از هم خواهد پاشید، و این در حالی است که آمریکا به ایران نیاز دارد و دوم به این دلیل که ایران قدرتمند است و تبعات نقض توافق برای آمریکا سنگین خواهد بود. واقعیت این است که هردوی این استدلال‌ها درست است ولی به مساله اصلی پاسخ نمی‌دهد. پس از اینکه ایران همه تعهدات کلیدی خود را انجام داد، قاعدتا دیگر آمریکا نباید هراسی از به هم خوردن توافق داشته باشد، مگر اینکه توافق دارای منافعی ‌جز متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران برای آمریکا باشد، که البته هست؛ و همه آنچه تحت عنوان نفوذ در این یکی ـ دو ماه درباره آن بحث شده را در همین جا می‌توان رهگیری کرد. قدرتمند بودن ایران هم مانعی برای نقض عهد از سوی آمریکا نیست چرا که آمریکایی‌ها در عین حال که می‌دانند ایران قدرتمند است، این را هم می‌دانند که یک جریان سیاسی در ایران آینده خود را به توافق هسته‌ای گره زده و در نتیجه هرگونه نقض عهد از سوی طرف مقابل را به دلایل سیاسی لاپوشانی خواهد کرد.

مهم‌تر از اینها این است که توجه کنیم اساسا آنچه باید نگران آن بود این نیست که آمریکا یا اروپا در روز اجرای توافق که احتمالا حداکثر تا 3 ماه دیگر فرا خواهد رسید، از تعلیق تحریم‌ها سر باز بزنند. آنگونه که جاش ارنست، سخنگوی کاخ سفید گفته آمریکا فعلا قصد ندارد چنین کاری بکند چرا که هدف اصلی آن در مقطع فعلی تسخیر افکار عمومی در ایران و سوق دادن آن به سمت دوقطبی‌های بیشتر با حاکمیت در حوزه‌های امنیت ملی و بویژه شکل دادن به انتخابات‌ها در ایران است. نگرانی اصلی که باید نسبت به آن بیمناک بود این است که آمریکا در طول یکی ـ دو سال آینده، همزمان با متلاطم‌تر شدن محیط داخلی ایران و به‌هم‌ریختگی بیشتر در ژئوپلیتیک منطقه، به بهانه آنچه درون برجام نقض جزئی توافق خوانده شده، تحریم‌های خود را به دلایل مرتبط با اشاعه یا غیر آن احیا کند و در این سو، دولت نیز، هم به دلایل سیاسی که عمدتا مربوط به علاقه‌مندی به حفظ توافق به هر قیمت است و هم به دلایل تکنیکال، نه توان خروج از توافق را داشته باشد و نه توان نشان دادن یک واکنش موثر به‌گونه‌ای که آمریکایی‌ها را از تداوم این مسیر بازدارد.

راقم این سطور اطلاعاتی در دست دارد که نشان می‌دهد آمریکایی‌ها می‌خواهند در یک تا 2 سال آینده تحریم‌های خود را به بهانه‌های مختلف احیا کنند به‌گونه‌ای که عایدی ایران از توافق صرفا منحصر به تعلیق تحریم‌های اروپا شود که می‌دانیم در صورت احیای تحریم‌های آمریکا تقریبا هیچ ارزشی نخواهد داشت.

برخی منابع غربی لابه‌لای تحلیل‌های خود گفته‌اند آمریکا حتی یک جدول زمانی برای احیای تحریم‌ها به بهانه «نقض جزئی» توافق از سوی ایران و همچنین بهانه‌های مرتبط با تروریسم آماده کرده است.

سوال این است: روزی که اولین تحریم احیا شود یا روزی که ثابت شود دولت آمریکا اساسا برخی از تحریم‌هایی را که وعده تعلیق آنها را داده بود تعلیق نکرده یا تحریم‌ها روی کاغذ تعلیق شده ولی عملا در حال اجراست، دولت بنا دارد چگونه به این امر واکنش نشان بدهد؟ آیا یک برنامه از پیش تدوین شده در این باره وجود دارد که گام به گام واکنش‌های ایران را به احیای تحریم‌ها تعریف کرده باشد یا اینکه دولت چون توافق را برای خود حیثیتی کرده، همه چیز را کتمان و همچنان مطابق برجام رفتار خواهد کرد؟

چند ماه قبل از نهایی شدن توافق، روزنامه واشنگتن‌پست نوشت: اصلی‌ترین هدف آمریکا از مذاکرات این است که با ایران به توافقی برسد که توان واکنش هسته‌ای به فشار‌های آتی آمریکا را از ایران بگیرد. از دید من، این صادقانه‌ترین مطلبی است که در 2 سال گذشته درباره هدف پس پرده آمریکا از برجام گفته شده است. اما از این سو، درون دولت برنامه‌ای برای مقابله با این پروژه دیده نمی‌شود. دولت اساسا فرض را بر این گذاشته است که آمریکا پس از برجام تبدیل به یک «پسر خوب» خواهد شد و بنابراین نیازی نیست انرژی‌ای برای طراحی طرح‌های بازدارنده یا واکنشی درمقابل آن صرف شود.

این امر، یعنی گرفتار شدن به خام‌اندیشی درباره آینده رفتار آمریکا با ایران و پناه بردن به تحلیل‌های خوش‌خیالانه‌ای نظیر اینکه برجام چنان معادله را تغییر داده که دیگر آمریکا نمی‌تواند خارج از آن گام بردارد، یکی از بزرگ‌ترین تهدیدهای پیش روی کشور است و موضوع زمانی وخیم می‌شود که دستگاه اجرایی کشور که قاعدتا باید مجری هر نوع اقدام متقابل باشد، این تحلیل را نمایندگی کند.

** ابتکار / سیدعلی محقق

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهرحالا توپ در زمین مرد ژاپنی است

درست در موعد مقرر پیش بینی شده، یعنی 90 روز پس از توافق سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ در وین، هم آمریکا، هم اتحادیه اروپایی، هم ایران - و طبیعتا هم چین و روسیه - اعلام کرده اند که متن «برجام» را به عنوان یک سند رسمی بین المللی پذیرفته اند. طرف اروپایی همانگونه که وعده کرده بود در روز پذیرش برجام با صدور بیانیه ای همه تحریم های اقتصادی و مالی مرتبط با برنامه هسته ای ایران را متوقف کرد.

سکاندار کاخ سفید هم مطابق وعده‌های گذشته و بیانیه تیرماه ظریف و موگرینی در وین، روز یکشنبه گذشته، دستور فراهم کردن مقدمات لغو تحریم‌های هسته‌ای ایران را صادر کرد. با این حال هر دو طرف علی‌رغم اعلام توقف تحریم ها، لغو رسمی تحریم‌ها را به گزارش نهایی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی مبنی بر انجام تعهدات از سوی ایران منوط کرده اند.

با گذر طرفین از مرحله اعلام پذیرش برجام، حال باید منتظر مرحله اعمال و اجرای مفاد برجام بود. مطابق برنامه زمانبندی، اکنون توپ در زمین مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی است. «یوکیا آمانو» که از تیرماه گذشته تاکنون رفتار و گفتارش درباره پرونده هسته‌ای و فعالیت‌های اتمی ایران متفاوت با ماهها و سالهای قبل از توافق شده، تا کنون دو گزارش مثبت درباره همکاری‌های ایران پس از توافق منتشر کرده و با این دو گزارش و چند مصاحبه و سخنرانی آب پاکی را بر دستان تندروهای آمریکایی و اسراییلی بدبین به توافق ریخته است. او باید حدود دو ماه دیگر یعنی احتمالا در روز 24 آذرماه گزارش نهایی خود درباره راستی آزمایی اقدامات و تعهدات تهران در همکاری با آژانس را انتشار بدهد. این گزارش مبنای ورود برجام به مرحله اجرا خواهد بود.

روزهای پایانی آذر و یا آغازین روزهیا سال آتی میلادی سرنوشت سازترین روزهای تقویم برجام خواهد بود و از هم اکنون هم چشم تهران و پایتخت‌های غربی و هم چشمان تندروهای این سو و آن سوی میز به این گزارش نهایی خواهد بود. قرار است امروز یا روزهای بعد رییس جمهور با ابلاغ فرمان اجرای رسمی برجام، دستور تعدیل تعداد سانتریفیوژهای دو مرکز نظنز و فردو را بر اساس تعهد ایران در برجام صادر کند. مطابق توافق وین و سندی که ازسوی کمیسیون مشترک برجام در حال نهایی شدن شدن است، راکتور اراک هم باید با همکاری چینی‌ها اصلاح شود. سایر تعهدات ایران نیز در این فرجه زمانی باید با نظارت آژانس عملیاتی شود.

با انجام این اقدامات قید شده در برجام، اگر آمانو روند تعهد شده از سوی تهران را تایید کند، اجرای سایر مفاد برجام رسمیت خواهد یافت، امید کوتاه مدت تندروهای دو طرف نا امید خواهد شد و موقتا بهانه‌ای برای برچیده شدن تحریم‌های آمریکایی‌ها، اتحادیه اروپایی و تحریم‌های برآمده از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل پیش رو نخواهد بود. اما اگر گزارش آمانو که احتمالا مهمترین بند آن نتیجه نمونه برداری از پارچین و تعیین تکلیف راکتور اراک خواهد بود، چیز دیگری غیر از تایید کامل روند همکاری‌ها باشد، اوضاع دگرگونه خواهد شد، تندروهای غربی و عبری و عربی خواهند گفت که «‌دیدید گفتیم ایران قابل اعتماد نیست». در مقابل منتقدان تندروی داخلی هم خواهند گفت که « دیدید گفتیم غرب و سازمان ملل و کاخ سفید و آمانوی ژاپنی قابل اعتماد نیست».

آژانس بین المللی انرژی اتمی طی 12 سال گذشته و از زمان «محمد البرادعی» مصری تا اکنون در دوران مدیرکلی «یوکیا آمانو» مجموعا 53 گزارش درباره فعالیت‌های هسته‌ای ایران به شورای حکام و سایر نهادهای بین المللی ارائه کرده است. در همه این دوران و به خصوص در اوج تخاصم کشورهای غربی با ایران طی سالهای 89 تا92 آژانس، هیچ گاه در مناطق مورد ادعا و مکان‌های بررسی شده از سوی بازرسان خود نتوانست ردپایی از فعالیت مشکوک هسته‌ای مشاهده کند و علی‌رغم دو پهلو بودن لحن کلی تمامی گزارش‌های 12 ساله این نهاد بین المللی، در تمامی این گزارش‌ها، هیچ وقت مدرکی که حاکی از انحراف ایران به سمت تولید بمب اتم و تایید موارد ادعایی غربی‌ها باشد منتشر نشد.

طی ماههای پایانی مذاکرات ایران و 1+5 به صورت فشرده ایران مذاکراتی موازی درباره مسائل فنی فعالیت‌های هسته‌ای را با آژانس نیز دنبال میکرد که حاصل این گفتگوها و دیدو بازدیدهای مسولان ارشد این نهاد بین المللی مستقیما بر روند مذاکرات سیاسی با 6 کشور عضو 1+5 و نزدیک شدن دیدگاهها و کاستن از اختلافات اثرگذار بود. در کنار مساله مهم چگونگی لغو تحریم ها، اختلافات دو طرف میز در خصوص میزان، سطح و ابعاد غنی سازی ایران، چگونگی ادامه فعالیت رآکتور اراک و تاسیسات فردو به همراه مساله پرچالش ابعاد احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای ایران (P.M.D)، پذیرش پروتکل الحاقی و چگونگی ادامه بازرسی‌ها از جمله مواردی بود که اگرچه چانه زنی‌های کلی آن روی میز مذاکرات دیپلماتیک ایران با 1+5 در جریان بود اما نهایتا جزییات آن با تعامل و توافق تهران و مقام‌های آژانس حل و فصل شد تا مذاکرات اصلی از بن بست خارج شود.

با در نظر داشتن مساله تاریخی دستپاکی ایران در گزارش‌های البرادعی و آمانو و نقش آژانس درحصول توافق وین در سالها و روزهای پیش از برجام و لحن مثبت گزارش‌های پساتوافق و ختم به خیر شدن ماجرای نمونه برداری از پارچین، اکنون می‌توان به مثبت بودن گزارش نهایی و سرنوشت ساز آقای مدیرکل هم امیدوار بود.

** آرمان / سیدجلال ساداتیان

سرمقاله روزنامه های امروز / 28 مهر بن‌بست دلواپسان و اجرای برجام
 
 
برجام یا به عبارتی برنامه جامع اقدام مشترک به عنوان یک قطعنامه بین‌المللی که اکنون در ایران و آمریکا به تصویب پارلمان‌های دو کشور نیز رسیده است، به تدریج باید وارد فاز اجرایی خود شود. اما مساله قابل ذکر این است در مصوبه مجلس بیش از 200پیشنهاد وجود داشت که در صورت بررسی هر یک از آنها به طور جداگانه ممکن بود مشکلاتی در کلیات برجام ایجاد شود لذا با توصیه‌هایی که صورت گرفت برجام از تصویب مجلس ایران نیز گذشت. 26مهرماه روز آغاز يا به عبارتي روز موعود اجراي برنامه جامع اقدام مشترك بود. بر اين اساس براي ورود به فاز اجرايي بايد بند‌بند قطعنامه خوانده شده و در نهايت نحوه اجرا مشخص شود. اما كليات اين قطعنامه بدين شكل است كه ايران بايد اقداماتي انجام دهد به عنوان مثال از تعداد سانتريفيوژهاي خود بكاهد كه اجرای برخي از اين تعهدات را ايران آغاز کرده، بعضي از فعاليت‌ها را تهران بايد متوقف کند و اجازه بازرسي به برخي از مكان‌ها را به آژانس بدهد. بر اساس يك توافق كلي ميان سازمان انرژي اتمي کشورمان و آژانس بین‌المللی انرژی اتمي، صالحي و همتاي وي آمانو با يكديگر ترتيبات اجرايي برجام را مورد پيگيري قرار می‌دهند كه به‌موجب آن در قبال بخشي از اقداماتي كه ايران متعهد است انجام دهد بخش‌هايي از تحريم‌ها مانند تحريم‌های نفتي و بانکی مثل سوئیفت لغو خواهد شد و برخي از پول‌هاي بلوکه‌شده ايران نيز پس از قانون تصويب لغو تحريم‌ها آزاد خواهد شد. بر اين اساس به تدريج در مقابل اقداماتي كه ايران انجام مي‌دهد، تحريم‌ها نیز برداشته خواهد شد. همچنين برخي از تحريم‌ها مانند تحريم‌هاي موشكي بلندمدت است كه با گذشت زمان يعني پس از هشت‌سال لغو خواهد شد. البته ممنوعيت پنج‌ساله تسليحات موشكي برقرار خواهد بود اما مواردي كه استثنا نشده بر اساس برنامه زمان‌بندي شش‌ماه تا يكساله به تدريج برداشته خواهد شد. گرچه دلواپسان و مخالفان برنامه جامع اقدام مشترك در ايران همه تلاش خود را براي سنگ‌اندازي در مسیر عدم تصويب برجام به كار بردند اما در برابر اجراي برجام نمي‌توانند و نباید اقدامي انجام دهند. به هر روي بايد دولت احتمالات اقدامات مخالفان و دلواپسان را در نظر گرفته و در مقابل آن پیش‌بینی‌های لازم را انجام دهد. گرچه روشن است ديگر از دست دلواپسان كاري ساخته نيست بخصوص زماني‌كه برجام در مجلس تصويب و شوراي محترم نگهبان آن را مورد تاييد قرار داده است؛ به عبارتي هنگامي كه اصل موضوع مورد تاييد قرار گرفته است در اين جا با دو الزام روبه‌رو خواهيم بود: نخست الزام جامعه بين‌المللي كه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل است و از سويي الزام داخلي كه الزام نهاد قانونگذاری داخلي محسوب مي‌شود. از اين روي دلواپسان نمي‌توانند هيچ اقدام قانوني در مخالفت با اجراي برجام انجام دهند و اگر بخواهند از راه غيرقانوني اقدام كنند، در اين صورت نهادهاي انتظامي ملزم به مقابله با آنها هستند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس