به گزارش مشرق، اندیشه مهدویت در اسلام به ویژه روایت شیعی آن به دلایل گوناگونی مورد توجه و بررسی بسیاری اندیشمندان غربی قرار گرفته است، فارغ از هدف این متفکران از بررسی و اظهار نظر در این موضوع، مباحث مطرح شده از سوی این افراد حاوی نکات خاص و برجستهای است که قابل تامل و دقت است، چرا که نوع نگاه غرب و اندیشمندان آن را به مفاهیم اسلامی و شیعی نمایان میسازد، حجتالاسلام زهیر دهقانی آرانی از کارشناسان مرکز تخصصی مهدویت در ویژهنامه عاشورا و مهدویت در این زمینه مینویسد:
یکی از مباحثی که در این باره در ذیل مقالات متعدد نویسندگان غربی نمود دارد، نقش قیام امام حسین(ع) و حادثه کربلا در شکلگیری و هدفدهی به اندیشه مهدویت نزد شیعه است. اکثر این پژوهشگران به ارتباط حرکت امام حسین(ع) علیه ظلم حاکمان و در نتیجه نقش شهادت او و یاران و همراهانش در پایهگذاری اولیه مفهوم مهدویت در سیر تکاملی اندیشه شیعی مورد اذعان قرار دادهاند و حتی انتقام گیری مهدی(عج) از خون شهید کربلا را از جمله اهداف مهم قیام ایشان دانستهاند.
از آنجا که دقت در نوشتههای این اندیشمندان هم ما را در دریافت نوع نگاه ایشان به این دو مفهوم بنیادین راهنمایی میکند و هم میتواند به نوعی ما را از اشکالات خود در طرح این مباحث آگاه کند، این نوشتار تنظیم شده است. به این منظور ارتباط این دو مفهوم در نگاه چند اندیشمند و نویسنده غربی که عمدتاً این مطالب را در همایشها و مجلات معتبر مطرح کردهاند، مورد بررسی قرار میگیرد.
روحیه انقلابی شیعه برپایه اندیشه بنیادین مهدویت شکل گرفته است و این دیدگاه است که انتظار طولانی مدت و بازگشت نهایی دوازدهمین امام شیعه برای شکل دادن عصر جدید را تبیین میکند
*مهدویت و تأثیر آن بر بیداری اسلامی
جفری هالورسون و استیون کرمن در مقالهای با نام «ایران و مصر: یک روایت از دو داستان» به بررسی تفاوتهای انقلاب مصر و ایران میپردازند و در خلال این بررسی به پیش زمینههای اعتقادی مردم این دو کشور اشاره میکنند. این دو محقق دو اندیشه «مهدویت» و «کربلا» را به عنوان دو برگ برنده اندیشه شیعی و باعث موفقیت انقلاب ایران معرفی میکنند، ایشان در تبیین نقش اندیشه اول مینویسند:
روحیه انقلابی شیعه برپایه اندیشه بنیادین مهدویت شکل گرفته است و این دیدگاه است که انتظار طولانی مدت و بازگشت نهایی دوازدهمین امام شیعه برای شکل دادن عصر جدید را تبیین میکند. شیعه به خلاف اهل سنت، حکومت دیگران را نامشروع میداند و تنها به حسب ضرورت حکومت فقیهان آشنا به احکام الهی را میپذیرد. اگرچه اندیشه مهدویت در دیدگاه اهل سنت هم وجود دارد ولی اهمیتی کمتر و اختلافات اساسی با دیدگاه شیعه دارد.
کربلا و قیام امام حسین(ع) دومین موردی است که مورد توجه این دو نویسنده قرار گرفته است. ایشان با ذکر دیدگاه شیعه در مورد قیام و شهادت امام حسین(ع) و تأثیر شگرف آن بر نپذیرفتن حکومت ظالمان مینویسند:
این حادثه موجب ایجاد اندیشه بنیادین در شیعه شد که مرگ بهتر از زندگی تحت حکومت ستمگران و قدرتهای کافر است.... این اندیشه در طول تاریخ همراه با شیعه بوده و چنین عاملی باعث شده که حکومت ایران کشورهایی مانند اسرائیل و امریکا و حتی برخی کشورهای همسایه خود را در نقش یزید دانسته و با آنها مقابله کنند، در طرف مقابل جامعه سنی، حادثه عاشورا را تنها حادثهای تراژدیک و سوزآور که در آن نوه پیامبر اسلام کشته شده میبینند و نه حادثهای تأثیرگذار در عرصه سیاست.
در آخر این دو محقق نتیجه میگیرند که ماهیت انقلاب مصر با انقلاب شیعی ایران با وجود برخی شباهتها، تفاوتهای بنیادین دارند و نباید از آنها غافل ماند.
*بنیان اندیشه قیام حسینی و مهدوی در سیاست مذهبی شیعه
بدون شک در نظر ما، هم امامان و هم پیروان آنها انتظار آیندهای پیروز برای امامی را می کشیدند که در حرکتی که حسین در آن شکست خورده بود، موفق میشود
نویسنده دیگری با نام یهزکل لانداو در مقالهای با نام «مهدویت در شیعه و مسیحاگرایی در یهودیت، ترکیب سیاست و دیانت» که در سمینار هارتفورد ارائه داده است، به نقش تفکر عاشورا و شهادت امام حسین(ع) در ارائه و تکمیل دیدگاه مهدویت نزد شیعه اشاره میکند. بخشی از کلام او که متضمن این کارکرد است، در زیر بیان میشود:
آخرین پیامبر -محمد- و امامان پس از او، آمدن مهدی و صبر و انتظار در جامعه را در روایات گوشزد کردند. بدون شک در نظر ما، هم امامان و هم پیروان آنها انتظار آیندهای پیروز برای امامی را می کشیدند که در حرکتی که حسین در آن شکست خورده بود، موفق میشود و قدرت را برای خود و جامعهاش به دست میآورد. انتظارات چنینی میتوانست بسیار خطرناک باشد و در نتیجه امامان باید این امید را بدون برافروختن تعصب در پیروان خود و ایجاد انقلابهای مسلحانه زنده نگه میداشتند.
از این رو مکتب فکری ماورایی و کلامی مهدی در طول زمان شکل گرفت. تولد، غیبت و بازگشت او فراتر از دانش هر انسان معرفی شد و حتی برای پیروان امامان، اندیشیدن در این امور حرام و غیر مشروع بود و نه تنها نام او مخفی بود، بلکه برای اشاره به وی از القابی مانند القائم، حجت آل محمد، صاحب الزمان و البته مهدی استفاده میشد.
شیعه معتقد است مهدی میآید تا مأموریت حسین –شهید بزرگ کربلا- را تکمیل کند و بر اساس این اعتقاد رایج، او در یکی از روزهای عاشورا –دهمین روز از محرم(اولین ماه در سال قمری)- که مصادف با کشته شدن حسین بن علی است، ظهور میکند. او در مکه –مقدسترین شهر اسلامی- پدیدار میشود، ولی حکومت خود را در کوفه –جایی که علی کشته و دفن شده و در نزدیکی کربلا و حرم حسین است- بنا میگذارد.
این نویسنده به عقیده شیعه در مورد رجعت امام حسین(ع) در آخر الزمان نیز اشاراتی میکند و مینویسد: دیانت شیعی نمیتواند آخرالزمانی بدون پیامبر، علی و دو فرزندش -حسن و حسین- بپذیرد و براین اساس بازگشت و رجعت حسین برای انتقام خون خود از همان آغاز وعده داده شده است. در نتیجه مهدی و حسین دو نماد و الگوی همگام با یکدیگر، در نمایش پایانی جهان در منابع شیعی معرفی شدهاند که در بسیاری از آنها پیامبران و فرشتگان دیگر نیز همراه مهدی هستند. «[او] اولاً برای انتقامجویی و ثانیاً با نقشی مسیحاگونه از جانب پروردگار میآید تا عدل و انصاف را در زمین برقرار سازد».... [بنابراین] نزد شیعه ابعاد عبادی و سیاسی مهدویت به صورت جدایی ناپذیری درهم آمیخته است. تمامی عالم وجود، با حسین در مرکز آن به عنوان مفهوم مقدس «عبد فدا شده» با نمادگرایی فراتاریخی که درد و رنج اجتماعی را به پیروزی رهایی بخش تبدیل ساخته است.
وی در ادامه به نقش این تفکرات و باورها در انقلاب اسلامی ایران و نیز شکلگیری حزبالله لبنان میپردازد که در جای خود قابل تأمل و دقت است.
*اندیشه مهدویت و نقش آن در قدرت گرفتن ملل شیعی
در مقاله دیگری که دکتر تیموتی فورنیش در ژانویه 2011 برای مؤسسه اینگما -به هدف بررسی اهداف ایران از هستهای شدن و نقش اعتقاد به مهدویت در این زمینه- تهیه کرده است، به طور تفصیلی به بحث مهدویت و نگاه دو طایفه شیعه و اهل سنت به آن پرداخته است. جالب آن است که در این مقاله بسیاری اطلاعات دقیق علمی در موضوع مهدویت – مانند احادیث خاص پیامبر در مورد مهدی(عج)، نظر ابن خلدون در این باب، علائم ظهور مانند دجال و سفیانی و...- بیان شده که توجه پژوهشگران غرب را به این مقوله نشان میدهد.
نویسنده در بخشی از این مقاله به دیدگاه شیعه در مورد امامت و نیز حادثه غمانگیز کربلا و نقش آن در شکلگیری تفکر شیعی میپردازد و جالب آن است که اعتقاد شیعیان به وجود امام دوازدهم و فرزند برای امام حسن عسکری(ع) را از ابداعات ابوسهل نوبختی و برای حفظ جامعه شیعی میشمارد. پس از آن وی به نقش این باور و اعتقاد به غیبت و ظهور او در جامعه شیعی و نیز قیامهای برخاسته از این اعتقاد اشاره میکند و اعتقاد به مهدویت را به عنوان قدرت و عنصر سیاسی و مذهبی بسیار مهمی در طول تاریخ میداند.
نکته بسیار قابل توجه در کلام این نویسنده آن است که قیامهای برخاسته از این تفکر در اهل سنت را بسیار بیشتر از جامعه شیعی میداند که دو دلیل بر این مسأله میشمارد: اول آنکه اهل سنت فاقد ساختار «مرجعیت» -آنگونه که در شیعه دوازده امامی است- هستند که این ساختار شیوه بیان و استنباط احکام را در دو مذهب متفاوت کرده است و دوم آنکه شیعه فرد خاصی با ویژگیهای مشخص را به عنوان مهدی میشناسد حال آنکه جامعه سنی چنین نیست و هر کس ممکن است خود را مهدی و دارای وظیفه الهی برای نجات بشر بشمارد. (چنانکه این اعتقاد در مورد افرادی مانند اسامه بن لادن وجود داشته است).
در ادامه نویسنده به نقش این اندیشه بر جامعه شیعی ایران در دستیابی به قدرت هستهای میپردازد که به دلیل عدم ارتباط با موضوع این نوشتار، از ذکر آن خودداری میشود.
یک محقق فرانسوی نقش امام خمینی(ره) را در ارائه نظریه ولایت فقیه به عنوان نظریهای برای الگوسازی برای حکومت با پشتوانه اندیشه مهدویت را گوشزد میکند
*بازگشت مهدویت سیاسی
در مقاله دیگری با عنوان «بازگشت مهدیگرایی سیاسی» جین پیری فیلیو -محقق فرانسوی- به نقش اساسی اعتقاد به مهدی(عج) در فرقهها و حرکتهای مختلف شیعه میپردازد. در بخشی از مقاله، نویسنده به بررسی دیدگاه شیخ مفید به عنوان یکی از بزرگترین عالمان شیعه در رابطه با مهدویت میپردازد. او مینویسد:
شیخ دقیقاً زمان انتهای غیبت را نمیدانست، ولی به روایاتی که اشاره به ظهور مهدی در یکی از روزهای عاشورای سال قمری داشتند اعتماد داشت، باید توجه داشت که امام حسین فرزند علی در سال 680 در دهمین روز محرم به شهادت رسیده بود که در این روز جوامع شیعی به سوگواری میپردازند.
نویسنده این مقاله در ادامه به انقلاب اسلامی ایران هم اشاراتی مینماید و نقش امام خمینی در ارائه نظریه ولایت فقیه به عنوان نظریهای برای الگوسازی برای حکومت با پشتوانه اندیشه مهدویت را گوشزد میکند.
*مسیحاگرایی و نقش آن در انقلابهای شیعی
آخرین مقاله که در اینجا مورد بررسی قرار میگیرد، مقالهای با نام «مسیحاگرایی در هلال شیعی» است که توسط دیوید کوک در آوریل 2011 در مجله مؤسسه آمریکایی هادسون که عمدتاً به تحقیقات در مورد اسلام و کشورهای اسلامی میپردازد، نوشته شده است. در این مقاله نویسنده به نقش اندیشه مسیحاگرایی در انقلابهای کشورهای اسلامی و به ویژه کشورهایی که شیعیان در آنها حضور مؤثر دارند، میپردازد. در قسمتی از این مقاله آمده است:
در میان همه رخدادهای دهه هفتاد میلادی، انقلاب اسلامی در ایران به عنوان مهمترین نمایش مسیحاگرایی معاصر قابل دقت است... اعتقاد رایج چنین است که انقلاب ایران به خودی خود رویدادی آخرالزمانی بوده است که در سال 1400 هجری صورت گرفته است و خمینی به طرز ماهرانهای از احساسات منتظرانه مردم برای بسیج علیه شاه استفاده برده است. به عنوان مثال او انقلاب را به عنوان نمادی از مبارزه علیه نیروهای شیطانی یزید (شاه) توسط نیروهای الهی حسین (انقلابیون ایران) شکل داد. در نتیجه او در ذهن بسیاری از مردم نبرد کربلا را در آخرالزمان با استعارهای مسیحایی به نمایش گذاشت، اگر چه خمینی مراقب بود هیچ گاه خود را به صراحت به عنوان امام دوازدهم معرفی نکند، ولی مدعی عناوینی افتخارآمیز مانند «امام خمینی» برای خود بود که هم عنوان امام دوازدهم را تداعی می کرد و هم پیروان وی از نمادها و ادبیات مسیحایی و مقدس برای شخصیت رهبر انقلابی خود استفاده میکردند.
وی در ادامه به الهامگیری حزبالله لبنان از اندیشه حسینی و مهدوی نیز میپردازد و چنین مینویسد:
در حالی که حزبالله معمولاً از معانی استعارهای که در روایات شیعه آمده، استفاده میکرد -به عنوان مثال حسین شهید اغلب توسط حزب الله به عنوان مدل انقلابی برای شبیهسازی حرکت خود مورد استفاده قرار میگرفت- نظریهپردازان این جنبش ابتدا تأکید کمتری بر الهامگیری از باور به مهدی داشتند تا آنکه برخی کتابهای چاپ شده در بیروت و نیز جنگ حزب الله با اسرائیل باعث ورود این ادبیات آخرالزمانی به اندیشههای این جنبش شد.
*نتیجهگیری
اگر چه بسیاری گفتههای این نویسندگان سهواً -به دلیل عدم آشنایی کامل با اندیشههای شیعی- و یا عمداً-به علت دید منفی آنها به شیعیان و انقلاب اسلامی- خلاف واقع و موذیانه است، ولی تأکید غالب این نویسندگان و اندیشمندان بر نقش مهم این دو تفکر –یکی قیام حسینی و دیگری انقلاب مهدوی- بر حرکتها و باورهای جامعه شیعی نشان از تأثیر غیر قابل انکار این عناصر نزد شیعه دارد. در نتیجه شیعه باید مراقب باشد این تفکرات را به نحو صحیح نگه داشته و بارور سازد و از سوی دیگر مراقب انحرافات و رخنههایی که توسط دوستان نادان و دشمنان دانا در این عناصر بنیادین ممکن است به وجود بیاید، باشد.