اسکانیا برند سوئد است، خیلیها در ایران سوئد را با اسکانیا میشناسند. در سالهای اخیر اتفاقات تلخی افتاد که به اعتبار اسکانیا لطمه زد و حتی گفته شد این اسکانیا، اسکانیای سوئد نیست. برنامهای دارید که برند کشورتان را در ایران بازآفرینی کنید و اعتبارش را برگردانید؟
من با این نظر شما که چهره اسکانیا در ایران لطمه خورده، یا این اسکانیایی که در ایران هست، اسکانیای سوئد نیست، مخالفم. من با سوئد و شرکت اسکانیا که صحبت میکنم، میگویند هیچ شکایتی تابهحال از ایران به آنها نرسیده است. در کامیونسازی قطعات بهصورت (CKD) یعنی قطعات آماده نصب به ایران میآید. حتی دختر من که در قسمت تحقیق و توسعه اسکانیا کار میکند، وقتی به ایران آمد و از کارخانههای همکار اسکانیا بازدید کردیم، از شرایط راضی بود و شکایتی نداشت. او بهعنوان متخصص این حوزه، تفاوتی بین اسکانیای ایران و سوئد ندید.
درباره کامیونهای اسکانیا میتوانم با قطعیت بگویم قطعات آن بهصورت قطعات آماده نصب و بهصورت مجزا وارد ایران شده و اینجا سرهمبندی میشود که این کار را شرکت ماموت انجام میدهد و نتیجه آن اینکه محصول سرهمبندیشده در ماموت هیچ تفاوتی با کامیونهای اسکانیا که در سوئد تولید میشود، ندارد. درباره اتوبوسها هم باید بگویم شاسی، موتور و گیربکس از سوئد وارد میشود و اتاق را اینجا میسازند که آن هم توسط شرکت عقاب انجام میشود. باید تأکید کنم محصولاتی که از این دو شرکت بیرون داده میشود، هیچکدام فرقی با محصولاتی که در خود کارخانههای اسکانیا در سوئد ساخته میشوند، ندارد.
پس اتفاقهایی که برای این اتوبوسها افتاد را چطور توجیه میکنید؟
درباره حوادثی که پیش آمده، باید چیزهای مختلفی را در نظر داشت؛ یکی اینکه دیده شده است وقتی محصولی از کارخانه بیرون میآید و دست مالکش داده میشود، مالک آن را دستکاری میکند، درباره اتوبوس چون ساختمان سادهای دارد، در آن دست میبرند به این شکل که در قسمت زیرین اتوبوس، جایی را که به چمدان و بار اختصاص دارد، کوچک میکنند و به جای آن به حجم باک اضافه میکنند که بتوانند راحتتر گازوئیل را قاچاق کنند. با این کار تا حد سههزارو ٥٠٠ لیتر بیشتر میتوانند گازوئیل جابهجا کنند. در این تبدیل و تغییر ساختار، یکسری سیمکشیها را تغییر میدهند و جابهجا میکنند و سیمکشیها باید از نو انجام شود، این سیمکشی مجدد دیگر زیر نظر کارخانه نیست، مثلا در یک کارگاه یا مغازه کوچک انجام میشود که طبیعتا استانداردهای لازم هم رعایت نمیشود و ممکن است به بروز مشکلاتی منتهی شود.
یک اتفاق دیگر هم هست و آن هم اینکه کارخانه ما اتوبوس را با لاستیکهای استاندارد بیرون میدهد، اما مالک بعدها به هر دلیلی مثل مقتصدبودن یا کماهمیتدانستن لاستیک برای ماشین، لاستیکها را معاوضه و از لاستیکهای ارزانقیمت استفاده میکند که کیفیت کافی ندارند. عامل دیگر در اتفاقات تلخی که افتاده، این است که شیفت کاری برخی رانندهها بسیار طولانی است. این اتفاق خودش باعث خستگی و فرسایش راننده میشود. مورد دیگری که ایران در آن با دنیا بسیار تفاوت دارد، کنترل خودروها توسط مأموران جادهای است که در کنترل آنچنان که باید دقت نمیکنند.
من پیشنهاد میکنم شما حتما با شرکت عقاب تماس بگیرید، اینها بعد از اتفاقاتی که پیش آمد، فراخوان دادند و اعلام کردند برنامه بازدید رایگان گذاشتهاند... نتیجه بازدیدها بسیار وحشتناک بود، نه از نظر خود محصول، بلکه از نظر میزان دستکاریای که مالکان اتوبوسها در آنها اعمال کرده بودند. مورد دیگر هم این است که معاینه و بازرسی خودروها در ایران نیازمند تغییر اساسی است و ما هم مشتاقانه میتوانیم دراینباره کمک کنیم چون لزوما این بازرسی نباید از طرف بخش دولتی انجام شود، بخش خصوصی هم میتواند این بازرسیها را انجام دهد. مهم اصول و روش کار است و اینکه این معاینه دقیق و منظم انجام شود.
اگر از منظر دیگری هم به این قضیه نگاه کنیم، میشود این نکته را یادآوری کرد که در سوئد سالانه حدود ٢٦٠ نفر در حوادث جادهای کشته میشوند اما در ایران این رقم حدود ٢٠ هزار نفر است. اینجاست که به غیر از خودرو باید عوامل دیگر را هم دخیل دید؛ عواملی مثل ساعت کار طولانی رانندهها، دستکاری خودروها، جاده، تست جادهای اتومبیلها و آموزش رانندگان برای رانندگی و استفاده صحیح و... اینها عواملی است که باعث شده این فاصله بین سوئد و ایران پیش بیاید.