به گزارش مشرق، مشکلات ساختاری کشور ربطی به تحریمها ندارد، بسیاری از مشکلات کنونی ناشی از ساختار اقتصاد کشور است. توقع نداشته باشیم از فردای لغو تحریمها همهچیز حل شود. اینطور نخواهد بود. مجیدرضا حریری نایب، رئیس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین، با تأیید جملات مذکور میگوید: قطعاً با لغو تحریمها تمام مشکلات اقتصادی کشور حل نخواهد شد، همهی پیشفرضها در صورتی است که برنامهریزی داشته باشیم و زمینه را فراهم کنیم. وی معتقد است به همان سه نکتهی بسیار مهم برگردیم که اگر اقتصاد ایران شفاف، آزاد و رقابتی نباشد، هیچکس وارد این اقتصاد نمیشود. وی در گفتوگوی تفصیلی با برهان به انتقاد از رفتارهای اقتصادی احمدینژاد و حسن روحانی میپردازد و میگوید: متأسفانه در چهار سال اخیر که تحریمهای اقتصادی تشدید شده است، رفتار مورد حمایتی از سوی دولت به نفع تولید ایرانی ندیدهام و آنچه دیدهام سیاستهایی بوده که به ضرر بخش خصوصی بوده است. وی در ادامهی گفتوگوی خود با برهان دربارهی دلایل کاهش تورم در دو سال اخیر نیز میگوید:
حتی اگر این دولت نبود و دولت قبلی نیز بر سر کار بود، نرخ تورم بالای چهلدرصدی که ناشی از اثر آنی تحریمها و افزایش نرخ ارزهای خارجی بود، تأثیر خود را گذاشته بود و بیشتر از این نمیتوانست اثر بگذارد. در واقع این منحنی مجبور بود که کمکم رو به کاهش بگذارد. گفتوگوی خواندنی برهان را با مجیدرضا حریری، عضو اتاق بازرگانی، بخوانید.
آیا به نظر حضرتعالی دولت در این دو سال اخیر که روی کار آمده است کار خاصی برای اقتصاد کرده است؟ رخی از کارشناسان معتقدند دولت یازدهم اقدام خاص مثبتی در 750 روز اخیر برای اقتصاد ایران نکرده و کماکمان منتظر اتفاقات مثبت در سیاست خارجی است تا کار خود را آغاز کند.
خیلی بیانصافی است بگوییم هیچکاری نکرده و خیلی هم خوشبینانه است که بگوییم کار مدون، مشخص و برنامهریزیشدهای انجام داده است. تنها اتفاقاتی که از آغاز دولت یازدهم افتاده است، اتفاق اقتصادی و کنترل نرخ و کاهش نرخ تورم است. بنده چیزی دیگر یا حداقل ادعای دیگری مشاهده نکردم.
شخصاً معتقدم که کاهش نرخ تورم چند دلیل عمده داشته است. یکی اعتماد و امید به آینده بود که در مردم ایجاد شد. این اعتماد و امید باعث شد که حجم تقاضاهای کاذب برای خرید کالا یا فعالیتهای بورسبازی از بین برود. دوم اینکه حتی اگر این دولت نبود و دولت قبلی نیز بر سر کار بود، نرخ تورم بالای چهلدرصدی که ناشی از اثر آنی تحریمها و افزایش نرخ ارزهای خارجی بود، تأثیر خود را گذاشته بود و بیشتر از این نمیتوانست اثر بگذارد. در واقع این منحنی مجبور بود که کمکم روبه کاهش بگذارد. سوم و مهمتر اینکه دولت در مقابل کاهش نرخ تورم چه چیزهایی را از مردم گرفت؟ آنچه وجود دارد تعمیق رکود است. از آمارها بگذریم که میگویند از رکود خارج شدهایم یا حداقل به نقطهی صفر یا سربهسری رسیدهایم. به نظر بنده به دلیل صنایع نفت، گاز، پتروشیمی و خودروسازی آنقدر نرخ رکود اقتصادی ایران منفی بوده است که اگر از منفی شش به منفی پنج برسد بسیار راحت است که بگوییم وضعیت امسال نسبت به پارسال بهتر بوده است. درحالیکه طبق استعداد اقتصادی ایران یا برنامههای موجود، چشمانداز و برنامهی پنجم توسعه باید اکنون مثبت شش باشیم که نیستیم.
آیا این نشان نمیدهد که دولت اقدام خاصی در این زمینه انجام نداده است؟
عرض کردم که بیانصافی است اگر بگوییم هیچ اقدامی نکرده است، اما اقدام اقتصادی مدون و برنامهریزیشده نبوده است. مقداری از آن اقدامات سیاسی بود و مقداری از آن ایجاد آرامش و امید به آینده در مردم بوده است. اثرات اقتصادی بسیار خوبی نیز داشته است. هرچند باید به آمارها نگاه کنید.
اصلاً معتقد نیستم این آماری که دربارهی خروج از رکود یا عدم رشد منفی آن مطرح میشود غلط است، اما عرض بنده این است در حقیقت آمار است. آنچه مردم باید حس کنند این است که صنایع کوچک و متوسط از رکود خارج شدهاند و بازار تقاضا ایجاد شده است. وقتی ظرفیت خودروسازی کشور که به 25 درصد رسیده بود و بعد از آن به 70 درصد رسید، مشخص است رقمی را که در بالانس آمار نشان میدهد میتواند کل آمار را تکان دهد. خودروسازی کشور با بحران مشتری مواجه است. کسی از آن خرید نمیکند. اگر این روند پیش برود احتمالاً مجبور است اینبار خودخواسته به دلیل نداشتن مشتری ظرفیت تولید خود را کاهش دهد.
مهم است که در مملکت نرخ بیکاری کاهش پیدا کند. مهم است که صنایع کوچک و متوسط رشد کنند. مهم این است که مردم با گوشت و پوست و استخوان سر سفرههای خود احساس کنند که دوران دورانِ رونق است. اینها مهم است، اما متأسفانه اتفاق نیفتاده است. این اتفاق که مردم احساس کنند وضعشان بهتر شده است هنوز نیفتاده است و گویا با شرایط موجود به مسائل سیاسی و حل مشکلات با (5+1) گره خورده است. بنده بر این نکته بیشتر ایراد میگیرم که ما حتماً باید برای هر وضعیتی سناریویی داشته باشیم. به نظرم میآید که ما در دوران بیسناریویی زندگی میکنیم.
بهجز ایجاد فضای روانی مثبت، آیا حضرتعالی انجام اقدام خاصی را دیدید؟ با توجه به کاهش تورم متوجه میشویم، کاهش تورم دلیل ساختاری نیست. دلیلش کاملاً روانی است.
بله. همانطور که عرض شد، دلیل آن کاملاً رفتاری است.
هیچکس نمیتواند انکار کند فضای روانی مثبت نیست. در واقع فضای روانی مثبت است، اما اقدام ساختاری مثبتی صورت نگرفته است؟
خیر. عرض میکنم. ببینید آنچه ما دیدهایم مراسمی بوده است، کنفرانسهای بزرگ اقتصادی در سالنهای چندهزار نفره بوده است که قرار بوده خیلی چیزهای بزرگ در آن مطرح شود، اما حداقل بعد از چند وقتی که انتظارش را داشتم ندیدم. بنده از آدمهای خوشبینی بودهام که این حرف را میزنم با خوشبینی در همهی کنفرانسها شرکت میکردم، مقالهها را میخواندم. اظهارنظر میکردم، مقاله میدادم، اما انتهای قضیه هنوز چیزی ندیدم. تا آنطرف میز هم نباشی نمیشود خوب قضاوت کرد. آیا ابزار و لوازم وجود دارد یا خیر؟ این را باید نگاه کرد. به نظر میآید که در بد تنگنایی هستیم یعنی وضعیت خیلی قابل برنامهریزی نیست و منتها بهترین کار و انتظارم این است که به مردم گفته شود یعنی امید واهی دادن به مردم درحالیکه امید به آینده را یک سرمایه اقتصادی میبینیم و معتقدیم که این امید به آینده بیش از پنجاه تا شصت درصد در کاهش نرخ تورم مؤثر بوده است.
اگر این سرمایه را اگر از دست دهیم چه؟ اینجاست که میگویم باید با مردم کمی شفافتر صحبت کرد. دلایل سیاسی گروه داخلی، این است که من میخواهم در دوره دیگر رأی بیاورم یا نیاورم یا میخواهم چه کسی رأی نیاورد نباید باعث شود که ما حقایق را به مردم درست نگوییم. توقع ما این بود که دولت راجع به مسکن مهر و یارانهی نقدی اقدامات صریحی انجام دهد. اینکه من فقط بگویم منابع ما را مسکن مهر از بین برد، خیلی چیزی را حل نمیکند. حالا چهکارش میخواهیم کنیم؟ در زمانی که انتخابات ریاستجمهوری یازدهم بوده است کاندیداها تبلیغ میکردهاند، این را کتبی هم توی روزنامهها نوشتم که هر کاندیدایی که میخواهد بعداً با مردم به مشکل برنخورد باید راجع به این دو مطلب مسکن مهر و یارانهی نقدی موضع صریح داشته باشد. هم نظرش را بگوید و هم راهکاری برای این موضوع را مشخص کند. آنقدر این موضوع پوپولیستی و عوامفریبانه بود که هیچکس حاضر نیست این اسلحه عوامفریبی را کنار بگذارد، وگرنه همه میدانند که دو سال از این دولت گذشته و جریان یارانه نقدی بلاتکلیف مانده است.
هم تکلیف قانونی هم منطق اقتصادی وجود دارد که باید تکلیف این قضیه را یکبار معلوم کرد. قطعاً هزینهی اجتماعی نیز دارد. برای مردم عادی سخت است که بپذیرند که این 45000 تومان قطع میشود، اما اگر سرمایهی انسانی که اعتماد عمومی مردم است را حفظ کنید میتواند و برایشان توضیح دهید که با گرفتنش دارد چه اتفاقی برایشان میافتد. بههرحال بنده فکر میکنم یکی از مضرات دولت نهم و دهم که پایدار مانده است، فراگیر شدن پوپولیسم بوده است. دوستان دولت نهم و دهم رفتند، اما باید ما نیز با پوپولیسم تکلیفمان را معلوم کنیم و یکبار برای همیشه از فضای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن را کنار بگذاریم. اگر اینکار را کنیم قدم خوب به جلو برداشتهایم.
رفتار پوپولیستی در اقتصاد این است که آمار گمرک را بدهیم و بگوییم که فروردین 94 صادرات غیرنفتیمان از وارداتمان پیشی گرفته است و دائماً تکرار کنیم و ذوقزده شویم. بعد نیاییم کارشناسانه بگوییم که سهممان را در تجارت جهانی از دست میدهیم. درست است که بالانس واردات و صادرات به هم میریزد، اما با کاهش هر دو آیتم روبهرو هستیم. ما داریم سهم 100 میلیون دلارمان را در تجارت جهانی از دست میدهیم و این خطر است. باید به آن برسیم. این چیزهایی است که بیشتر مصرف پوپولیستی و عوامگرایانه دارد تا اینکه مصرف اقتصادی واقعی داشته باشد. کارشناسان نیز امروز با نگاه عوام به قضیه نگاه نمیکنند، بلکه دیدگاهی تخصصی دارند. در واقع این ترکیب صادرات و واردات کشور نشاندهندهی عمق رکود صنایع کوچک و متوسط ماست. عمدهی واردات کشور حدوداً بیش از هشتاد درصد آن مواد اولیه و ماشینآلات و کالای واسطه برای صنایع است. وقتی واردات کشور کاهش پیدا کند نشاندهندهی این است که صنایع کشور احتیاجی به مواد اولیه و کالای واسطه ندارند؛ یعنی نمیخواهند تولید کنند یا مشکلی ندارند که برایشان تولید کنند. بنابراین دچار رکود مطلق هستند. حداقل از دیدگاه سیاستگذاری باید به این اتفاقات جدیتر نگاه شود.
به نظر حضرتعالی کدام سیاستهای اقتصادی دولت، چه احمدینژاد و چه روحانی، در چهار سال اخیر که تحریمها تشدید شده است به ضرر تولیدکنندهی ایرانی و فعال اقتصادی بوده است؟
تقریباً میتوان پرسید که کدام نبوده است؟ در طول چهار سال اخیر سیاستگذاریای که منجر به فعال شدن صنایع کوچک و متوسط در بخش خصوصی شود ندیدهام یا آنقدر کوچک بوده است که به یاد نمیآورم. آنچه دیدهام سیاستهایی به ضرر بخش خصوصی بوده است. در تولید، تجارت اعم از صادرات و واردات، در خدمات، در همهی این بخشها منجر شده بود که دایرهی فعالیت بخش خصوصی روزبهروز تنگ و تنگتر شود. این موضوع مغایر چیزی است که بنده عرض کردم، از اول انقلاب، حدود دهههای شصت، مطرح بوده است مبنی بر اینکه دولت در کارهایی که مردم میکنند دخالت نکند.
بنابراین چندان به تحریمها نیز ربطی نداشته است؟
این روحیه بوده است. وقتی وضع مملکت از نظر اقتصادی خوب است، نفت فروخته میشود. گران نیز فروخته میشود. کشور پول دارد. اگر 100 تا دربیاوریم بیستدرصد 100 تا 20 تا به بخش خصوصی میرسد. اینگونه سروصدایی بر پا نمیکند، اما وقتی 10 تا دربیاوریم 2 تای آن به بخش خصوصی میرسد. مشخص میشود چه اتفاقی در حال رخ دادن است. اگر کار را در همهی شمول دست مردم بسپاریم، فکر میکنم مجموعهی مردم از مجموعهی دولتها در طول این سالها باهوشتر بودهاند.
اگر از فردا کلیهی تحریمهای اقتصادی لغو شود، چه اتفاقی در اقتصاد ایران میافتد؟ آیا مشکلات اقتصادی ایران کاملاً برطرف میشود؟
بنده معتقد هستم اگر فرض کنیم همهی مشکلات ایران با دنیای غرب برطرف شود، واقعاً فضای جدیدی در اقتصاد ایجاد میشود. اقتصاد ایران در دو مرحلهی قبلی، یکی از سر گذراندن موضوع گران انقلاب و دیگری جنگ تحمیلی این امکان را نشان داده است. همانطور که میدانید هر انقلابی میتواند هر اقتصادی را فلج کند. اقتصاد ایران بعد از انقلاب با وجود جنگ تحمیلی در مدت دو تا سه سال سروسامان گرفت. بعد از جنگی که هزار میلیارد دلار در آن زمان تخریب و ضرر و زیان برای کشور داشت، در مدت سه تا چهار سال خود را بازسازی نمود. اگر به نسبت اقتصاد سالهای 68-69 که جنگ خاتمه یافت تا سال 72-73 که اقتصاد خود را بازسازی کرد دقت بفرمایید به صحت عرایض بنده خواهید رسید.
اتفاقی که به دلیل تحریمها برای کشور افتاده است، برای بازسازی نیاز به زمان دارد. اگر برنامهای داشته باشیم که خیلی زود این اتفاق میافتد. از بین رفتن تحریمها یکسری اثرات آنی نیز دارد، از جمله باز شدن هرچه بیشتر فضای روانی است که امید به آینده را در بین مردم تشدید میکند. جوانی که امروز بیکار است از این خمیدگی خارج میشود و احساس میکند دو تا سه سال دیگر میتواند سرکار برود. این امر به جامعه روحیه میدهد برای آنکه فعال بشود. منابع ارزی خارج از کشور نیز در دسترس قرار میگیرند و تزریق خوبی برای شروع کار و حرکت اقتصادی هستند. اگر فضای داخل کشور آماده باشد، روی این واژهها تأکید میکنم، در واقع فضا برای حضور سرمایهگذار خارجی در کشور آماده میشود.
شخصاً معتقد هستم قبل از تحریم نیز سرمایهگذار خارجی نمیآمده است؛ زیرا فضای داخلی کشور آماده نبوده است. اگر هوشمند باشیم و از تجربیات دنیا استفاده کنیم، این فضا آماده میشود. فضای بعد از تحریم میتواند کمک بسیاری برای ما محسوب شود. تجربیات کشورهای دیگر هست. برای سالهای آینده حداقل به سالی 50 تا 60 میلیارد دلار سرمایهای که از بیرون به کشور بیاید احتیاج است، نه سرمایهای که حاصل از فروش نفت باشد. برای سرمایهای که از بیرون کشور وارد میشود باید برنامهریزی داشته باشیم. این سرمایه میتواند برای کمپانیهای خارجی باشد. میتواند برای ایرانیان خارج از کشور باشد که میتوان آنها را سرمایهی اقتصادی به شکل (Cash) و نقدی در نظر گرفت و میتواند برای ایرانیانی باشد که داخل کشور هستند، اما پولشان خارج از کشور است. بیش از اینها مغز در کشورهای خارجی داریم که اگر به شرایط سابق در کشور برسیم امکان بازگشت آنها بسیار زیاد است.
آیا با لغو تحریمها همهی مشکلات داخل حل خواهد شد؟
خیر. قطعاً چنین نخواهد شد. عرض کردم همهی پیشفرضها درصورتیکه و برنامهریزی داشته باشیم و زمینه را فراهم کنیم قابل اجراست. به همان سه نکتهی بسیار مهم برگردیم که اگر اقتصاد ایران شفاف، آزاد و رقابتی نباشد، هیچکس وارد این اقتصاد نمیشود.
بعضی معتقد هستند ایجاد امید به لغو تحریمها باعث افزایش سطح انتظارات مردم خواهد شد که این بازی خطرناکی است؛ زیرا تلقین این موضوع که با مذاکرات هستهای همهی مشکلات برطرف خواهد در صورت برطرف نشدن مشکلات پیامدهای منفی در پی خواهد داشت. نظر شما در این مورد چیست؟
بله. این نوع مسائل مثل شمشیر دولبه هستند. امید دادن همانقدر خوب است که امید واهی دادن میتواند بد باشد. به نظر بنده تا زمانی که به مردم گفته نشود که چه اتفاقاتی در حقیقت وجود دارد و با صراحت و شفافیت بلایی که بر سر اقتصاد ایران آمده است بیان نشود، فعال اقتصادی میفهمد وقتی رتبهی کسبوکار کشور بین 180 کشور 143 است وضعیت چگونه است. فعال اقتصادی میفهمد حدوداً بین صد و پنجاه کشور ایران در فساد و عدم سلامت اداری صد و چهل و چندمین است. فعال اقتصادی میفهمد نرخ بیکاری دو رقمی یعنی چه؟
فعال اقتصادی یا کسی که متخصص است میفهمد متوجه این اعداد و ارقام میشود. مردم متوجه نمیشوند. باید توضیح دهید که ما چندین سال در این کشور بیکاری را به تأخیر انداختیم. جوانان را در دانشگاه از دیپلمه بیکار به لیسانس بیکار، از لیسانس بیکار به فوقلیسانس بیکار و اکنون نیز از فوقلیسانس را به دکترای بیکار تبدیل میشوند. مرحلهی آخر این است. پنج و نیم میلیون فارغالتحصیل بیکار در این مملکت بهصورت بالقوه وجود دارند که هنوز بالفعل نشدند که در مدت یک تا دو سال آینده بالفعل میشوند. حداقل سالی یک و نیم میلیون شغل باید ایجاد شود. باید به مردم گفته شود که یک و نیم میلیون شغل به چه معناست؟ احتیاج به چه پیشزمینههایی دارد؟ اگر با مردم صادق بودید آنها نیز تحمل و همکاری میکنند که سال اول را بد و دوم را کمی بهتر بگذرانند به امید اینکه سال سوم به نقطهی اطمینانبخشتری برسند و بتوانند آینده را تصور کنند. درحالیکه وقتی تحریمها دلیل همهچیز معرفی شوند با برداشته شدن تحریمها مردم انتظار دارند که همهچیز درست شود و قطعاً همهچیز درست نمیشود.
با تداوم تحریمها امکان اشتغالزایی برای 5/5 میلیون بیکار وجود درد؟
متأسفانه باید بگویم با تداوم تحریمها هیچ نقطهی روشنی دیده نمیشود. حتماً باید تکلیف روشن شود. این تحریمها که میگوییم چندان مهم نیست. همینطور که اگر روی کاغذ تحریمها لغو و تعلیق شوند؛ زیرا آنچه بهشکل جدی آزارمان داده است، تحریمهای آمریکا یا تحریمهای شورای امنیت نیست. تحریم اتحادیهی اروپا و تحریم بانک مرکزی را نیز داشتهایم. عدم دسترسی کشور به چرخهی سیستم بانک بینالمللی از زمانی که سوئیس ایران را تحریم کرد، این احساس برای همه ایجاد شد که تحریم اثر دارد. فکر نمیکنم در هیچ کشوری برداشتن کوتاهمدت منعی داشته باشد. خیلی راحت است.
آیا توصیهای به دولت یا درخواستی از دولت دارید؟
توصیهی بنده به دولت این است که دست از سر مردم بردارد. غیر از سیاستگذاری و حاکمیت هیچ کاری نکند. دولت مداخلهگر با هر شعار سیاسی پدر اقتصاد را درمیآورد. بهترین توصیه به همهی دولتها این است که هرچه سریعتر دست از سر اقتصاد بردارند. خودشان را کوچک کنند. این بازی خصوصیسازی، جابهجا شدن سهام و جابهجا نشدن مدیریت در اقتصاد را خاتمه دهند و بهشکل واقعی کار را به مردم بسپارند. متأسفانه هنوز این اتفاق به شکل ملموس و واقعی نیفتاده است. آمار نشان میدهد که از حدود 100 میلیارد دلار خصوصیسازی که در ایران انجام شده است کمتر از 10 میلیارد دلار به بخش خصوصی رسیده است. سهام عدالت، نهادهای عمومی غیردولتی و واژههایی که در این پانزده سال اخیر تأسیس شدهاند پدر اقتصاد را درآوردهاند. قانون اساسی میثاق ملی است. در سه بخش اقتصادی قانون اساسی دیده شده است. دولتی، خصوصی و تعاملی. بنابراین بخشی به نام بخش عمومی و غیردولتی نداریم. در قانون اساسی اینها تأسیس شده است که کلاه اقتصاد مملکت را بردارند.
مشکلات ساختاری ربطی به تحریمها ندارد. بسیاری از مشکلات کنونی ناشی از ساختار اقتصاد کشور است. بنابراین میتوان گفت که مستقیماً هیچ، اما برای اینکه فضا باز شود تأثیر خواهد داشت. اگر این نیت را داشته باشیم که تغییرش دهیم.
اگر نیت تغییر وجود داشته باشد با برنامهنویسی و سیاستگذاری، برداشته شدن تحریم فرصت جدید و نقطهی عطفی است که بفهمیم اقتصاد دولتی چه بلاهایی بر سر ما میآورد. اگر کشتیرانی ایران دولتی نبود نمیتوانستند آن را تحریم کنند. اگر پنج کشتیرانی بزرگ داشتیم، یک کشتیرانی انحصاری نداشتیم، نمیتوانستند آن را تحریم کنند. دولتهای غربی گفتند دولت ایران را تحریم میکنیم. اگر اقتصاد ایران دست مردم بود، نمیتوانستند آن را تحریم کنند. اگر بهدروغ، فریب یا اشتباه نگوییم نفت ملی شده است و به مردم توضیح دهیم از سال 1332 در ایران نفت دولتی شده است، اگر شرکت نفت کشور شرکت بود در دست بنده و شما، مگر میتوانستند تحریم کنند؟ مگر توانستند پتروشیمی را تحریم کنند؟ پتروشیمیهای کشور در این مدت کار کردند. برای اینکه بهظاهر بخش خصوصی در پتروشیمی پررنگتر است. وقتی همهچیزمان دولتی است و دولت نیز میخواهد با همه دنیا دعوا کند، مسلم است که با یک سوت دور دولت ما را میبندند و ما نیز گرفتار میشویم.
منبع: برهان