به گزارش مشرق، ورزشگاه آزادی نیم ساعت مانده به بازی در حال پر شدن است. تماشاگرانی را میبینی که مشتاقانه و دوان دوان راههای منتهی به ورزشگاه را طی میکنند و با شور و شوق بسیار در پی یافتن جایی مناسب هستند تا مهمترین بازی لیگ را به نظاره بنشینند. فعل و انفعالات درست در همان نقاطی رقم میخورد که تا کمتر از یک هفته قبل بیروحترین مکان ممکن بود.
پرسپولیس چند روز پیش در بازی با ملوان هرگز چنین شوری را روی سکوها ندید و شاید اگر نزدیکی به ایام درگذشت هادی نوروزی نبود، همان اندک تعداد هواداران هم به ورزشگاه نمیرفتند. استقلال نیز به دفعات همین حالات مایوسکننده را تجربه کرده است. در همین بازی با سپاهان که پیشبینی میشد به واسطه جایگاه دو تیم بخصوص سپاهان که به لحاظ افتخار اول تیم فوتبال ایران محسوب میشود، تماشاگران بیشتری به ورزشگاه میرفتند اما هرگز چنین فضایی حاکم نشد و تماشاگران آن بازی در خوشبینانهترین نگاه ممکن به 10 هزار نفر هم نمیرسید.
به واسطه آنچه در روزها و هفتههای قبل دیدیم تصور و باور این بود که نمایش 81 استقلال و پرسپولیس لااقل روی سکوها فاقد جذابیت باشد اما هرگز چنین نشد و دیدار فوق بسی پرتماشاگرتر از دربیهای اخیر روی پرده نمایش آمد. وقتی دربی 81 را با این همه دلشورگی و اشتیاق برخاسته از روی سکوها به نظاره مینشینی و بازیهایی که در اقصی نقاط ایران رقم میخورد را فاقد چنین میل عظیمی میبینی؛ این سوال در ذهن متبادر میشود که با وجود گذشت سالهای بسیار از حیات فوتبال اصفهان و برخورداری از یک دربی درخور به لحاظ فنی، چرا همین انگیزه و اشتیاق روی سکوهای فولادشهر رقم نمیخورد؟ ایضا همین سوال را میشود به جنوبیترین نقطه فوتبال ایران سوق داد، جایی که فولاد به عنوان یکی از نامیترین تیمهای این خطه به همراه استقلال خوزستان و استقلال اهواز چرا هیچگاه در نبردهایشان این موج عظیم را ایجاد نمیکنند؟! پرسش را باید به شمال غرب ایران هم تعمیم داد.
مگر همواره بازیهای تراکتورسازی با دیگر همشهریهای خود دربی نبوده است؟ چرا در تبریز به رغم داشتن ورزشگاهی مناسب و زیبا به هنگام برگزاری دربیها چنین انبوه خلقی، خلق نمیشود؟ تراکتور، سپاهان، فولاد و حتی ذوبآهن در سالهای اخیر به واقع هم از لحاظ فنی و هم به لحاظ مدیریتی وضعیتی باثباتتر و بهتر در قیاس با استقلال و پرسپولیس داشتهاند اما هرگز نتوانستهاند به طور مداوم چنین فضایی را ایجاد و حفظ کنند.
از منظر دیگر نیز میتوان به این ماجرا نگریست. شاید اصولا تماشاگران سرخابی که دیروز از همه جای ایران خود را به ورزشگاه پیر آزادی رسانده بودند، اساسا بازیهای تیمهای خود با دیگر رقبای داخلی را آنچنان مهم نمیدانند که زحمت حضور در ورزشگاه را به جان بخرند. علیالظاهر آن بازیها به حدی از نگاه هواداری نازیبا و فاقد جذابیت هست که انگیزهای در کانونشان ایجاد نمیکند تا راهی استادیوم شوند و از نزدیک فوتبالهای لیگ را بنگرند.
پرسپولیس چند روز پیش در بازی با ملوان هرگز چنین شوری را روی سکوها ندید و شاید اگر نزدیکی به ایام درگذشت هادی نوروزی نبود، همان اندک تعداد هواداران هم به ورزشگاه نمیرفتند. استقلال نیز به دفعات همین حالات مایوسکننده را تجربه کرده است. در همین بازی با سپاهان که پیشبینی میشد به واسطه جایگاه دو تیم بخصوص سپاهان که به لحاظ افتخار اول تیم فوتبال ایران محسوب میشود، تماشاگران بیشتری به ورزشگاه میرفتند اما هرگز چنین فضایی حاکم نشد و تماشاگران آن بازی در خوشبینانهترین نگاه ممکن به 10 هزار نفر هم نمیرسید.
به واسطه آنچه در روزها و هفتههای قبل دیدیم تصور و باور این بود که نمایش 81 استقلال و پرسپولیس لااقل روی سکوها فاقد جذابیت باشد اما هرگز چنین نشد و دیدار فوق بسی پرتماشاگرتر از دربیهای اخیر روی پرده نمایش آمد. وقتی دربی 81 را با این همه دلشورگی و اشتیاق برخاسته از روی سکوها به نظاره مینشینی و بازیهایی که در اقصی نقاط ایران رقم میخورد را فاقد چنین میل عظیمی میبینی؛ این سوال در ذهن متبادر میشود که با وجود گذشت سالهای بسیار از حیات فوتبال اصفهان و برخورداری از یک دربی درخور به لحاظ فنی، چرا همین انگیزه و اشتیاق روی سکوهای فولادشهر رقم نمیخورد؟ ایضا همین سوال را میشود به جنوبیترین نقطه فوتبال ایران سوق داد، جایی که فولاد به عنوان یکی از نامیترین تیمهای این خطه به همراه استقلال خوزستان و استقلال اهواز چرا هیچگاه در نبردهایشان این موج عظیم را ایجاد نمیکنند؟! پرسش را باید به شمال غرب ایران هم تعمیم داد.
مگر همواره بازیهای تراکتورسازی با دیگر همشهریهای خود دربی نبوده است؟ چرا در تبریز به رغم داشتن ورزشگاهی مناسب و زیبا به هنگام برگزاری دربیها چنین انبوه خلقی، خلق نمیشود؟ تراکتور، سپاهان، فولاد و حتی ذوبآهن در سالهای اخیر به واقع هم از لحاظ فنی و هم به لحاظ مدیریتی وضعیتی باثباتتر و بهتر در قیاس با استقلال و پرسپولیس داشتهاند اما هرگز نتوانستهاند به طور مداوم چنین فضایی را ایجاد و حفظ کنند.
از منظر دیگر نیز میتوان به این ماجرا نگریست. شاید اصولا تماشاگران سرخابی که دیروز از همه جای ایران خود را به ورزشگاه پیر آزادی رسانده بودند، اساسا بازیهای تیمهای خود با دیگر رقبای داخلی را آنچنان مهم نمیدانند که زحمت حضور در ورزشگاه را به جان بخرند. علیالظاهر آن بازیها به حدی از نگاه هواداری نازیبا و فاقد جذابیت هست که انگیزهای در کانونشان ایجاد نمیکند تا راهی استادیوم شوند و از نزدیک فوتبالهای لیگ را بنگرند.