بوی تعفن میآید از این ورزش، از این ورزشی که قرار بود به ما پهلوانی را یاد دهد. پهلوانی؟ تو اصلاً بگو انسانیت؛ پهلوانی پیشکش. ما را زده کردهاند از ورزش، از ورزشی که شاید از خیلی از محیطهای دیگر سالمتر باشد. دیگر نمیتوانی در این ورزش نفس بکشی. گل سرسبد آن هم فوتبال است. فوتبالی که باید مایه لذت و تفریح باشد و همه از بودن در کنارش خوشحال. خوشحال؟ مگر «حالی» هم برایمان مانده که «خوش» باشد.
فوتبال شده محل دعوا و بیانیه نویسی. انگار اینجا 1+5 است از بس بیانیه میدهند، همه چیز را به آینده موکول میکنند و همدیگر را به میدان فرا میخوانند اما اینجا نه برای مذاکره که برای مناظره. مناظره؟ تو بنویس مناظره اما بخوان دعوا، درگیری، گیس و گیسکشی.
حالمان بههم خورده از این همه بدی. همهاش شده دعوا و دعوا و دعوا، مصاحبههای پشت سر هم، بیانیههای گاهوبیگاه و یک فدراسیون که فقط تماشاگر است درست مثل آنهایی که در خیابان میایستند و لذت میبرند از پرت شدن مشت و لگد دو طرف به سمت همدیگر. گاهی هم «لبخند» را چاشنی نگاهشان میکنند و سرشان را به نشانه تاسف تکان میدهند. کاری از دستشان برنمیآید جز اینکه کمی تلاش کنند برای جدا کردن؛ آن هم فقط کمی چون ممکن است اگر نزدیکتر شوند یک مشت هم به آنها بخورد. حالمان را بد کردهاند؛ هم آنهایی که دعوا میکنند و هم آنهایی که نظارهگر هستند. اجنبی و غیراجنبی ندارد، چشم آبی و مو بور ندارد، سیاه و سفید نمیشناسد این دعوا؛ مهم این است که اگر یکی خوردی دو تا بزنی. این قانون دعوا است و همین قانونهاست که دمار از روزگار ما درآورده است. میکوبندند و میزدند و میکُشند، فارغ از اینکه چند جوان این صحنهها را میبینند. اسم خودشان را هم گذاشتهاند حرفهای.
داستان مشمئز کننده فوتبال ایران کم از دعواهای خیابانی ندارد. مدتهاست که دبیرکل فدراسیون فوتبال و سرمربی تیم ملی به جان هم افتادهاند. درست از واپسین روزهای سال 93 که دعوایشان در اتاق دبیرکل اوج گرفت و درست از جایی که دبیرکل به صندلیاش زد و گفت نگران از دست دادن آن نیست که نخواهد با کیروش در بیفتد. 8 ماه از آن اتفاق میگذرد و هر روز بر عمق اختلافات افزوده میشود. کیروش مصاحبه میکند، اسدی جواب میدهد؛ اسدی حرف میزند، کیروش بیانیه صادر میکند. این است حال و روز فوتبال ایران آن هم در بالاترین سطح. دو نفر تا میتوانند از خجالت هم درمیآیند و همه تماشاگر هستند.
سرمربی تیم ملی، دبیرکل فدراسیون را متهم میکند و در آخرین بیانیهاش با بدترین، تندترین و نامناسبترین الفاظ به مقام بالادستیاش حمله میکند و باز هم همه تماشاگر هستیم. سرمربی تیم ملی به جای تمرکز روی کارش به این فکر میکند که چگونه قلمش را روی کاغذ بچرخاند تا از زشتترین الفاظ برای دبیرکل فدراسیون فوتبال استفاده کند و باز هم کَک کسی نمیگزد. رئیس فدراسیون هم مثل همه ما تماشاگر است درست مثل 8 ماه گذشته. رئیس فدراسیون هرچند وقت یکبار به صورت «مِلو» حرفی میزند و باز هم روز از نو و روزی از نو. آیا بهتر نیست در ریاستمان کمی قاطعتر باشیم؟ آیا بهتر یک بار برای همیشه به این دعواهای بیوسروته پایان دهیم؟
حالمان بد شده است از این همه سؤالهای بیپاسخ، از این همه بیانیههایی که اثری از احترام در آن دیده نمیشود آن هم در حالی که در متن آن بر طبل حرفهای بودن کوبیده شده است. حالمان بد شده است از این همه بداخلاقی و بیاخلاقی. ایرادای ندارد؛ شما به بیانیه نویسیهایتان و پاسخگوییهایتان ادامه دهید و ما را رها کنید با حالِ بدمان. شاید حالِ بد ما؛ حالِ خوش این روزهای شما را خراب کند؛ حالِ خوشی که از حمله به دیگران به شما دست میدهد. ادامه دهید به این دعوای مشمئزه کننده و پوچ؛ ادامه دهید و ما را به حال خودمان رها کنید.