آقای محسن غرویان مدتی است که به چهره پر مصاحبه رسانه های افراطی و دین ستیز داخلی تبدیل شده است. او هر از چند گاهی با حمله به چهره ها و جریانات سیاسی ای که در مبانی انقلاب اسلامی ریشه دارند و هرگز حاضر به سازشکاری با استکبار نیستند و مهمترین ویژگی آنها ایستادگی در برابر جریان واداده و غربگرای داخلی است، تلاش می کند تا خود را در فضای مجازی و صفحات کاغذی رسانه هایی که دین ستیزی و سرسپردگی در برابر غرب مهمترین ویژگی شان است، سرپا نشان دهد و او را آیت الله خطاب کنند.
اخیرا اما برای دومین بار ادعاهایی را درباره مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) که با مدیریت عالی آیت الله مصباح یزدی اداره می شود، مطرح کرده است که اظهاراتش در جای خود به دلیل ایراد اتهام، نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی، قابل پیگیری حقوقی است.
علت بیان این ادعاهای کذب در گفتگو با یک رسانه معلوم الحال، بازخوانی و انتشار مجدد بخشی از مصاحبه غرویان با نشریه پرتو سخن در سال ٨٣ است که وی در آن مصاحبه، از مواضع خود در گفتوگویی که همان سال (83) با روزنامه شرق داشته، اعلام برائت و عذرخواهی میکند. غرویان در مصاحبه با شرق در تأسی و ستایش از فتوای عجیب و غریب یک روحانی افراطی که جامعه مدرسین حکم به خلع از مرجعیت وی داده بود، نظراتی بر خلاف نص صریح قرآن درباره برخی موضوعات فقهی مطرح کرده بود.
مدتی بعد از انتشار نظرات عجیب فقهی غرویان در گفتگو با روزنامه شرق و انتقادات بسیاری که در مجامع علمی و حوزوی نسبت به این نظرات بر خلاف نصوص صریح دینی می شد، وی برای جبران آنچه در گفتگو با خبرنگار شرق گفته بود، در گفتگو با نشریه پرتو سخن که متعلق به مؤسسه امام خمینی(ره) است تحت عنوان «به خود آمدهام» ازهمه مواضع اتخاذ کرده در روزنامه شرق اعلام برائت میکند. در بخشی از آن مصاحبه که غرویان آن را توبهنامه میخواند، به نقل از او چنین آمده است:
«ناگهان در خلوتی به خود آمدم که ای وای بر من! من چه کردهام که دشمن برای من کف میزند و دل علما و بزرگان دین را رنجاندهام. چند بار روی سخنانم تأمل و آن را با سخنان معاندان و شیاطین مقایسه کردم، دیدم دقیقا یکی است و این سخنان را شیطان در دهان من گذاشته است. وقتی "به خود آمدم"، دیدم خجالت میکشم به چشمهای استادم علامه آیتالله مصباح نگاه کنم. با خود گفتم: ای وای بر من! وقتی خجالت میکشم به چشمان استادم نگاه کنم، چگونه میتوانم به چشمان ولی نعمت خود، امام زمان(عج)، نگاه کنم. گفتم انسان جایزالخطاست و نباید غرور، ما را بگیرد و گمان کنیم خطا نمیکنیم، تصمیم گرفتم پشیمانی خود را اعلام کرده تا دل آقا امام زمان(عج)، علمای بزرگ و مؤمنان را شاد و دشمنان را خشمگین کنم.»
غرویان اما از آن روی که در باطن خود اسیر این تیترها و القاب اهدایی روزنامه ها و سایت های پرحاشیه خبری بود، چند سال بعد مجددا به همان نظرات علمی و البته به تعبیر خودش، نظرات شیطان پسند رو آورد و وقتی مصاحبه مشهورش در اعلام برائتش از این نظرات به وی یادآوری می شد، ادعا کرد که آن اظهارات را تحت فشار و در اتاق بازجویی انجام داده است.
وی در روزهای اخیر نیز برای رهایی از انتقاداتی که متوجه اوست، یکبار دیگر به همان ادعاها روی آورد و گفت: در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، اتاق هایی شبیه به اتاق های بازجویی و شگنجه ساواک وجود دارد که طلاب مخالف مؤسسه را در آن مورد تفتیش عقاید، فحاشی و الفاظ رکیک قرار می دهند تا توبه نامه بنویسند! وی از جمله درباره خودش ادعا کرده است که مصاحبه چند سال قبلش بر اساس همین روال و تحت فشار مهندسی شده در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد بوده است! وی ادعا کرد که او را تهدید کرده اند که ماشینت را آتش می زنیم و به خانواده ات می گوییم که با اجنبی رابطه داشته ای و همه این کارها در دولت احمدی نژاد انجام می شد و این تهدید ها از طرف حلقه پرتو صورت می گرفت و کاملا مشخص بود که با "حمایت هایی که می شدند" می توانند این تهدیدات را عملی کنند!
با شنیدن این اظهارت شما در سایت انتخاب و روزنامه شرق یاد خاطره ای در دهه 60 افتادم. درباره سایت انتخاب و روزنامه شرق که این ادعاهای مضحک شما را منتشر کرده اند، چیزی نمی نویسم چون آنها اساسا ارزشی ندارند. اما برای یادآوری خودتان می نویسم. بعد از دستگیری برخی از عناصر اصلی حزب توده در اردیبهشت سال 62، وقتی آنها را در برابر انبوه اسناد و مدارک متقن قرار دادند، از جو سیاست زده یا به تعبیر شما جو شیطانی بیرون آمدند و نسبت به گذشته خود، نظری منفی پیدا کردند و مطالبی را در مصاحبههای تلویزیونی برای مردم بازگو کردند. آنان در مصاحبههای خود ضمن تشریح تاریخچه حزب توده به خیانتهای آشکار آن و تأثیر پذیریاش از شوروی و جاسوسی اعضای آن برای شوروی و تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی از طریق نفوذ در نهادهای مختلف و … اعتراف نمودند. از جمله این مصاحبهها مصاحبه کیانوری و احسان طبری در اردیبهشت ۶۲ بود.
اعترافات این افراد که جزو متفکران برجسته مارکسیسم در سطح جهان محسوب میشد و برای همه مارکسیستهای جهان چهرهای شناخته شده و علمی بودند ضربه مهلکی به حزب و جریان مارکسیسم زد تا جایی ضدانقلاب داخلی و خارجی خصوصاً گروههای چپ، بلافاصله دست به کار توجیه شدند. یکی از توجیهات آنها هم این بود که جمهوری اسلامی نوعی داروی پیچیده و مدرن ساخته است که با تزریق آن به هر کس آن شخص به صورت بیاراده، خواستههای آنها را اجرا خواهد کرد و هر چیزی آنها بخواهند خواهد گفت.
ادعاهای امروز شما در باره اتاق بازجویی و تهدید و ارعاب در زیر زمین مؤسسه امام خمینی(ره) همانقدر سال 94 مضحک و خنده دار است که اظهارات ضد انقلاب در 32 سال قبل مضحک و خنده دار بود، لطفا تئوری مضحک اعتراف گیری با قرص و آمپول را مجددا مطرح نکنید که تاریخ یکبار به ریش این حرف ها خندیده است. حداقل مثل احسان طبری باشید که او وقتی دوره محکومیت خود را تمام کردند، به ادعاهای مضحک اعتراف گیری با قرص و آمپول خندیدند و چندین کتاب در نقد افکار گذشته خود و نقد مارکسیسم نوشت از جمله «کژ راهه» و «آورندگان اندیشه خطا».
آقای غرویان! متأسفانه فراموش کردید که با طرح این ادعاهای مضحک، اولین نکاتی که در ذهن هر شنونده ای در باره شما نقش می بندد این است:
1 . دولت احمدی نژاد سال 84 روی کار آمده است درحالی که آقای غرویان در سال 83 با هفته نامه پرتو مصاحبه کرده است! حال چطور همه این اتفاقات در دولت احمدی نژاد و به دلیل تفاوت تفکر سیاسی غرویان و مؤسسه امام خمینی(ره) رخ داده است. راست می گویند که دروغگو کم حافظه می شود.
2 . اگر ادعاهای آقای غرویان درست باشد، باید او را شخصیتی سست عنصر و بی هویت دانست که با توپ و تشر مدیران یک مؤسسه آموزشی و پژوهشی، رنگ و رو عوض کرده و حاضر شده بدترین اعترافات را علیه خودش به زبان بیاورد! همه ارزش و قیمت روحانیت در طول تاریخ به ایستادگی آنها بر مواضع حق شان بوده است تا جایی که حتی خونشان را اهدا می کنند ولی دست از حرف حق شان بر نمی دارند، حال شنونده با خود می گوید که این چه شخصیتی است که با تشر مدیر یک مؤسسه به راحتی رنگ عوض می کند و علیه مواضع خودش سخن می گوید؟!
3 . شنونده ادعاهای شما، با خود می گوید که اگر این سخنان غرویان درست باشد، اساسا گوش دادن به دیگر اظهارات و ادعاهای محسن غرویان چه ارزشی دارد، شاید چند صباحی دیگر باز هم این فرد در برابر رسانه ای قرار گرفت و گفت همه آنچه در مصاحبه با یک سایت و یک روزنامه در سال 94 در باره اتاق بازجویی در مؤسسه امام خمینی(ره) گفته بودم به خاطر فشارها و تهدیدها و حتی شاید به دلیل تطمیع هایی بود که در زیر زمین دفتر آن روزنامه در اتاقی که روی درب ورودی اش نوشته بودند: ورود مطلقا ممنوع! علیه من یا به سود من بکار گرفته بودند.
شما مثلا استاد فلسفه اید، آیا این بعید است که وقتی شما روزی مطابق ادعای خودتان به دلیل تهدید، علیه خودتان حرف زده اید، امروز هم به دلیل تهدید یا تطمیع علیه دیگری وبه نفع خودتان حرف بزنید!
آقای غرویان! امثال شما دوست دارند "باشند" و "دیده شوند" اما نه تنها "نیستید" بلکه حتی در اردوگاه دشمن هم امثال شما را "نمی بینند" دقیقا به دلیل همان قضاوتی که شنونده از اظهارات شما درباره شخصیت تان پیدا کرده است. شما با این دروغ بافی ها تنها یک تصویر از خود باقی گذاشتید: فردی سست عنصر و مذبذب که هر چه منافع اش اقتضا کند به زبان می آورد.
امام سجاد (ع) در خصوص جایگاه استاد می فرمایند: «وقتی کسی از استاد چیزی می پرسد، تو جواب نده، تا اینکه استاد خودش جواب بدهد. در نزد استاد با کسی سخن مگو. در حضور استاد غیبت کسی را نکن. اگر کسی غیبت استاد را کرد، شما از او دفاع کن. در استاد عیبی مشاهده کردی افشا مکن، فضایل استاد را اظهار کن، و با دشمن استادت مجالست نکن و با دوستانش دشمنی نکن. آن وقت که این کارها را انجام دادی، ملائکه شهادت می دهند که تو برای خدا قصد او کرده و از او علم آموختی.» (من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج2، ص618)
با این همه امید دارم قبل از تحقق آنچه در روایات اهل بیت (ع) در خصوص عقوبت بی حرمتی به استاد بیان شده است، توفیق جبران این اتهامات را پیدا کنید، قبل از آن که پیشگویی آیت الله خوشوقت (ره) درباره شما محقق شود که می فرمود: «هر کس به استادش بی حرمتی کرد، چوبش را خواهد خورد، منتظری آن روز سقوط کرد که حرمت استادش، امام (ره) را نگه نداشت.»