با روی کار آمدن دولت روحانی امید در دل نیروهای تحول خواه زنده شد. دولت تا چه اندازه توانسته است پاسخگوی نیاز نیروهای تحول خواه و بدنه اجتماعی خود باشد؟
دولت آقای روحانی در میان دولت های بعد از انقلاب یکی از خوش شانس ترین دولتها است. آقای روحانی در شرایطی ریاست دولت را به دست گرفت که توقع مردم در پایین ترین سطح ممکن قرار داشت. دولت قبلی آنچنان در اجرا کردن برنامه ها ناکارآمد عمل کرده که مردم به حداقل ها رضایت داشتند. اگر دولت آقای روحانی و توقعات مردم از دولت وی را با دولت اصلاحات مقایسه کنیم 180 درجه تفاوت را مشاهده خواهیم کرد. در زمان دولت اصلاحات بعد از یک دوران خاص فضایی ایجاد شد که مطالعات و توقعات زیادی به یک باره بر دوش دولت اصلاحات گذاشته شد در حالی که درباره آقای روحانی مسأله کاملا متفاوت است و توقعات مردم در این دولت آنچنان پایین آمده است که به حداقل ها رضایت دارند. از سوی دیگر تجربه دولت اصلاحات نیز به مردم نشان داد که مطالبه ناگهانی همه عقب ماندگی از دولت عملی نیست. به همین جهت دولت آقای روحانی با یک فضای واقع بینی در بین اقشار فرهیخته و بدنه اجتماعی دولت مواجه است و دید مردم به دولت کاملا منصفانه و واقع بینانه است و مردم توقعات خود را بر سر دولت فرو نریخته اند.
با این حال دولت هم نتوانسته است به جز پرونده هسته ای، اقدام بزرگ و مؤثر دیگری انجام دهد؟
شرایط دولت به گونهای است که نمیتواند پاسخگوی تمام توقعات تحول خواه جامعه باشد و در شرایط فعلی به سختی در جنبههای مختلف می تواند کار را دنبال کند. دولت از نظر اقتصادی با مشکلات زیادی روبهرو است و تا به اینجا نیز در عرصه های مختلف از جمله کاهش تورم و نهادینه سازی اعتدال در فضای سیاسی به خوبی عمل کرده است.
توقعات در دولت روحانی برآورده شده است؟
خیر، دولت نتوانسته است توقعات مردم را در برخی از زمینهها برآورده کند. نه به این معنا که دولت آقای روحانی مقصر باشد. فضای سیاسی جامعه در بازه زمانی فعلی پاسخگوی فضای اجتماعی جامعه نیست، یعنی در فضای سیاسی دیدگاههای مختلفی در جامعه وجود دارد و این دیدگاه و امواج مختلف از یک سو به سوی دیگر در حال حرکت هستند که به هیچ وجه فضای سیاسی انعکاس دهنده آن امواج اجتماعی در جامعه نیست. این پاسخگویی در سطوح مختلف مدیریتی و سیاسی وجود ندارد. واقعیت این است که ساختار دولت نتوانسته است خود را با ساختار جامعه تطبیق دهد و اگر بخواهیم بر مبنای عدد و ارقام این عقب افتادن دولت از جامعه را مثال بزنیم، بیتردید حدود 10 تا15 سال فاصله میان جامعه و بدنه اجرایی وجود دارد.
دولت تا اینجا پرونده هستهای را در سطح خوبی به نتیجه رسانده است. اولویتهای دولت در آینده باید بر چه موضوعی متمرکز باشد؟
کاری که دولت در پرونده هستهای انجام داده در سطح مطلوبی صورت گرفته است. دولت توانست از شرایطی که در مجموعه سیاسی کشور وجود داشت، در عالی ترین سطح بهره برداری کند. به عبارتی بحران مسأله هستهای در سطوح مختلف نظام به خوبی درک شده بود و همه این بحران را جدی گرفته بودند. دولت آقای روحانی این فضا را به خوبی درک کرده بودند و توانست در جهت حل این بحران از آن استفاده کند. بنابراین در این زمینه باید به عملکرد و ذکاوت دولت نمره مثبت داد اما تکمیل این پروژه در آینده کار بسیار بزرگی است. به عبارت بهتر امضای توافقنامه نقطه شروع ماجرا است و تکمیل آن بسیار دشوار است و باید به خوبی اجرایی شود تا تحریم ها برداشته شود. بعد از لغو تحریم ها استفاده از فضای پساتحریم بسیار مهم است. در بحث مدیریت های اقتصادی نیاز به تحولات بنیادی وجود دارد. در بحث انتخابات دولت باید کارهای بزرگی را به سرانجام برساند. مهمترین برنامهای که دولت باید آن را به سرانجام برساند برگزاری انتخابات بر اساس قانون است.
حمایت دولت از یک گروه خاص تا چه اندازه می تواند باعث آسیب دیدن دولت شود؟
اصلاحطلبان به هیچ وجه توقع ندارند که دولت به عنوان حامی جناح آنها در صحنه سیاسی عمل کند اما از طرف دیگر با یک استقلال خاص و دیدی فراجناحی باید حامی رای مردم باشد و رای مردم را محترم بشمارد. حمایت دولت از یک جناح خاص و عدم رای آوری آن جناح در مجلس به ضرر دولت است. دولت به اهمیت این موضوع به خوبی واقف است.
برخی معتقدند امروز اصلاح طلبان به تمجید از نقاط قوت دولت مشغولند و از نقد دولت پرهیز دارند در حالی که در دولت اصلاحات بیشترین نقد را به دولت اصلاحات داشتند. تا چه اندازه این تحلیل را بر اساس واقعیت می دانید؟
خیر، اینگونه نیست. اصلاحطلبان به نقد دولت در بازههای زمانی مختلف مشغول هستند. این نقد در سطوح و لایههای مختلف انجام میشود و هیچ کس هم با عنوان مدافع بی قید و شرط دولت در میان اصلاح طلبان وجود ندارد اما بحث قطب بندی های سیاسی در حالت فعلی مهم است و زبان نقد در حال حاضر با گذشته تفاوت پیدا کرده است. زبان نقد فعلی زبانی است که مشکلات دولت در آن درک میشود و این نقد به شکل حملات تند و شدید نیست. نقد به دولت در میان اصلاحطلبان وجود دارد حتی در مطبوعات اصلاحطلب نیز این نقد دیده می شود اما در هر حال شرایط در حال حاضر شرایط ویژهای است. نقد قرار است در شرایطی مطرح شود که فایده داشته باشد و قرار نیست فضایی علیه دولت ایجاد شود. به هر حال موفقیت هستهای دولت سرمایه اجتماعی برای اصلاح طلبان محسوب میشود سیاست تنش زدایی که اصلاحطلبان از ابتدا بر آن تاکید داشتند سیاست درستی است و سیاست تنش آفرینی سیاست غلطی است. بنابراین اصلاح طلبان دوست دارند بر دستاوردهای مثبت دولت ایستادگی کنند و سعی داشته باشند همین مسیر را ادامه دهند لذا برخی وقت ها دست گذاری بر نقاط مثبت کار درستی است.
آرایش سیاسی مجلس آینده از نظر جریان اصلاحات چگونه است؟
اصلاحطلبان موافق سیاستی در مجلس هستند که به آرامی حرکت کند، به این دلیل که اگر ما در شرایطی قرار گیریم که بخواهیم فضای رویارویی تشدید کنیم و از طرف نیروهای محافظه کار به این فضا دامن زده شود، آن گاه واقعا نتیجه انتخابات مجلس قابل پیشبینی نخواهد بود و مسیر به سمت بستهتر شدن راه مجلس برای اصلاحطلبان پیش خواهد رفت. لذا اصلاحطلبان میتوانند با معتدلترین نیروهایی که امکان رأی آوردن داشته باشند، وارد عرصه انتخابات مجلس آینده شوند. خوشبختانه دست اصلاحطلبان برای انتخاب نیرو پُر است و در این مسیر حتی می توانیم از اصولگرایانی که منصف هستند و در شهرستان ها رویکردهای مثبتی داشته و قدرت مدیریت خوبی دارند استفاده کنیم. در بین نیروهای متخصص و کارآمد حتی میتوان از نیروهایی که رنگ و بوی سیاسی ندارند، استفاده شود. در بین نیروهای متخصص و کارآمد میتوان از نیروهای کم نام و نشان استفاده کرد. از نظر من بهتر است مجموعه نیروهای نام و نشاندار اصلاح طلب به صحنه نیایند و کریمانه در این دوره شرکت نکنند، به این دلیل که چنین فضایی میتواند به شکلی در اردوگاه اصلاح طلبی بازتاب پیدا کند که حرف تندروها پیش رود. اگر بخواهیم با نیروهای تمام عیار اصلاحات وارد صحنه شویم آنگاه تندروها با دستگذاری بر برخی از مسائل، فضایی ایجاد میکنند که خود را مهم جلوه دهند. ما نباید وارد چنین فضایی شویم و باید با همان نیروهای معتدل جدی بتوانیم وارد عرصه شویم.
این روزها بحث سرلیستی و ریاست مجلس آینده مطرح است تا چه اندازه این بحثها بر روند انتخابات آینده تاثیرگذار است؟
چندان اعتقادی به واژه سرلیستی در میان اصلاح طلبان وجود ندارد. البته در سالیان اخیر بحث سرلیستی مطرح بوده است ولی اینکه یک شخصیت خاصی در رأس لیست قرار گیرد و بعد هم ریاست مجلس به وی داده شود مصداق ندارد. برای مثال من در مجلس ششم افتخار حضور داشتم که در آن شرایط پنج نفر در یک لیست قرار داشتیم که سرلیستی در آن مهم نبود. در تهران هم ممکن است برخی معروفتر و شناخته شدهتر باشند ولی سرلیستی در تهران هم معنایی ندارد. از طرفی با توجه به تمایلی که آقای عارف دارند و طبیعتا چهره شاخصی هستند و در این موضوع نباید تردید کرد ولی اینکه به ایشان عنوان سرلیست داده شود شاید چندان مصداق و معنی نداشته باشد. اما بحث ریاست مجلس هم در شرایط فعلی بی مورد است. باید صبر کرد تا مجلس آینده تشکیل شود و فراکسیون های مجلس شکل بگیرد و بعد در مورد ریاست مجلس صحبت شود. هر چند آقای دکتر عارف چهره شاخصی هستند و میتوانند در ریاست مجلس نقش آفرینی کنند، همچنین اگر آقای ناطق نوری به مجلس راه یابند قابل طرح است ولی اینکه از طرف اصلاحطلبها آقای ناطق به عنوان ریاست مجلس مطرح باشند چنین بحثی بی مورد است.
برخی اینگونه القا میکنند که اصلاحطلبان از ریاست آقای لاریجانی به مجلس آینده حمایت میکنند تا چه اندازه این ادعا صحت دارد؟