به گزارش مشرق، اسدی در حالی دعوت نشدن رحمتی به تیم ملی را کفران نعمت تلقی میکند که به عنوان دبیرکل وظایف دیگری در فدراسیون فوتبال دارد و به واقع مسوول امور اجرایی است تا فنی اما از آنجا که در این فوتبال هیچکس در حوزه تخصصی و فنیاش کار نمیکند، دبیرکل فدراسیون هم وارد مسائل ریز فنی سرمربی تیم ملی میشود و از او انتقاد میکند.
البته این تنها علیرضا اسدی نیست که پا را از حیطه اختیاراتش بیرون میگذارد بلکه امثال او، نظری جویباری و خیلیهای دیگر که با سرمربی تیم ملی سر ناسازگاری دارند، فرصت را غنیمت شمرده و از موقعیت پیش آمده نهایت استفاده را میبرند در حالی که سوال اصلی اینجاست که با کدام استدلال منطقی باید مهدی رحمتی به تیم ملی بازگردد؟
مگر غیر از این است که دروازهبان استقلال خود تصمیم به خداحافظی گرفت و پس از آن دیگر از طرف کیروش به تیم ملی دعوت نشد، آن هم در حساسترین مرحله مقدماتی جام جهانی و در شرایطی که فوتبال ایران نیاز مبرم به تمام داشتهها و پتانسیلهایش داشت تا به جام جهانی صعود کند اما رحمتی با خیال اینکه خداحافظی او سرانجام با کدخدامنشی حل میشود و چون سرمربی تیم ملی تحت فشار است و انتظارات از او بالا است، چارهای جز بازگرداندن رحمتی نخواهد داشت، به عبارتی ناز کرد که ناز او خریداری نداشت و برای همیشه تیم ملی را از دست داد.
حتی کارلوس کیروش برای بازگشت رحمتی و عقیلی شرط گذاشت که آنها از مردم و تیم ملی عذرخواهی کنند اما غرور رحمتی اجازه نداد که تن به این عذرخواهی دهد چرا که خود را محق میدانست و اشتباهاتش را از اساس قبول نداشت و الا اگر پای منافع ملی وسط بود و رحمتی برای خدمت به تیم ملی آماده و مشتاق بود، چه اشکالی داشت که با عذرخواهی از همه، دوباره به تیم ملی بازمیگشت ولی مساله اینجاست که برای رحمتی و امثال او منافع شخصی اولویت بیشتری داشت تا منافع ملی.
آنهایی که امروز پشت واژه پرطمطراق منافع ملی قرار گرفتهاند و با این بهانه در ظاهر تلاش میکنند و میکوشند که رحمتی را به تیم ملی بازگردانند، هیچ به این مساله فکر میکنند که رحمتی با 34 سال سن آیا گزینه مناسبی برای تیم ملی است؟
دروازهبانی که عملا سالهای پایانی فوتبالش را سپری میکند و شرایط سنیاش به گونهای است که به جام جهانی 2018 روسیه نمیرسد. اگر از زاویه فنی هم به مساله نگاه کنیم، حق با کارلوس کیروش است که روی گزینهای جوان و آیندهدار سرمایهگذاری کند و بهرهاش را در جام جهانی ببرد. واقعیت این است که هم نسلهای رحمتی به پایان فوتبال خود نزدیک شدهاند و نه فقط در پست او که در سایر پستها هم شاهد تغییر نسل و جوانگرایی از سوی کیروش هستیم. وقتی کیروش به بازیکنی مثل سردار آزمون، مرتضی پورعلی گنجی، وریا غفوری، سعید عزتاللهی، احسان حاجیصفی، رامین رضاییان و... فرصت بازی و کسب تجربه میدهد، همه در ستایش سرمربی تیم ملی حرف میزنند اما وقتی نوبت به دروازهبان میرسد و علیرضا حقیقی جوان – که حالا صاحب تجربه بازی در جام جهانی، جام ملتها و بازی در لیگهای اروپایی شده – همه به کیروش انتقاد میکنند که باید رحمتی دعوت شود؛ یک بام و دو هوا تا کجا آخر؟!
شکی نیست که تیم ملی در مسیر جوانگرایی قرار گرفته است و به همین دلیل امیرحسین صادقی، هاشم بیکزاده و خیلیهای دیگر آرام، آرام از تیم ملی دور شدند. با همین سیاست، تیم ملی باید صاحب بازیکنانی شود که فردای فوتبال ایران را میسازند. تیم ملی ایران متعلق به امثال علیرضا حقیقی، سردار آزمون، علیرضا جهانبخش، سعید عزتاللهی و... است و باید به آنها فرصت داده شود تا صاحب تجربه و آمادگی بیشتری شوند و در جام جهانی پیشرو فوتبال ایران را به موفقیت برسانند. عملا دوره رحمتی و امثال او در تیم ملی به پایان رسیده و باید این واقعیت را پذیرفت؛ آنهایی که امروز در حمایت از رحمتی سینه سپر کردهاند و به سرمربی تیم ملی انتقاد میکنند، به خوبی میدانند که رحمتی هم مثل همنسلهایش به پایان راه نزدیک شده اما دعواها و خصومتهای شخصی با سرمربی تیم ملی اجازه نمیدهد تا واقعیتی به این آشکاری را بیان کنند و در یک کلام رحمتی را دستمایه انتقاد از سرمربی تیم ملی قرار دادهاند. امروز رحمتی مقابل کیروش قرار داده میشود، فردا روز حتما نوبت آندو است و این دور باطل تا روزی که کارلوس کیروش روی نیمکت تیم ملی است ادامه خواهد داشت.
البته این تنها علیرضا اسدی نیست که پا را از حیطه اختیاراتش بیرون میگذارد بلکه امثال او، نظری جویباری و خیلیهای دیگر که با سرمربی تیم ملی سر ناسازگاری دارند، فرصت را غنیمت شمرده و از موقعیت پیش آمده نهایت استفاده را میبرند در حالی که سوال اصلی اینجاست که با کدام استدلال منطقی باید مهدی رحمتی به تیم ملی بازگردد؟
مگر غیر از این است که دروازهبان استقلال خود تصمیم به خداحافظی گرفت و پس از آن دیگر از طرف کیروش به تیم ملی دعوت نشد، آن هم در حساسترین مرحله مقدماتی جام جهانی و در شرایطی که فوتبال ایران نیاز مبرم به تمام داشتهها و پتانسیلهایش داشت تا به جام جهانی صعود کند اما رحمتی با خیال اینکه خداحافظی او سرانجام با کدخدامنشی حل میشود و چون سرمربی تیم ملی تحت فشار است و انتظارات از او بالا است، چارهای جز بازگرداندن رحمتی نخواهد داشت، به عبارتی ناز کرد که ناز او خریداری نداشت و برای همیشه تیم ملی را از دست داد.
حتی کارلوس کیروش برای بازگشت رحمتی و عقیلی شرط گذاشت که آنها از مردم و تیم ملی عذرخواهی کنند اما غرور رحمتی اجازه نداد که تن به این عذرخواهی دهد چرا که خود را محق میدانست و اشتباهاتش را از اساس قبول نداشت و الا اگر پای منافع ملی وسط بود و رحمتی برای خدمت به تیم ملی آماده و مشتاق بود، چه اشکالی داشت که با عذرخواهی از همه، دوباره به تیم ملی بازمیگشت ولی مساله اینجاست که برای رحمتی و امثال او منافع شخصی اولویت بیشتری داشت تا منافع ملی.
آنهایی که امروز پشت واژه پرطمطراق منافع ملی قرار گرفتهاند و با این بهانه در ظاهر تلاش میکنند و میکوشند که رحمتی را به تیم ملی بازگردانند، هیچ به این مساله فکر میکنند که رحمتی با 34 سال سن آیا گزینه مناسبی برای تیم ملی است؟
دروازهبانی که عملا سالهای پایانی فوتبالش را سپری میکند و شرایط سنیاش به گونهای است که به جام جهانی 2018 روسیه نمیرسد. اگر از زاویه فنی هم به مساله نگاه کنیم، حق با کارلوس کیروش است که روی گزینهای جوان و آیندهدار سرمایهگذاری کند و بهرهاش را در جام جهانی ببرد. واقعیت این است که هم نسلهای رحمتی به پایان فوتبال خود نزدیک شدهاند و نه فقط در پست او که در سایر پستها هم شاهد تغییر نسل و جوانگرایی از سوی کیروش هستیم. وقتی کیروش به بازیکنی مثل سردار آزمون، مرتضی پورعلی گنجی، وریا غفوری، سعید عزتاللهی، احسان حاجیصفی، رامین رضاییان و... فرصت بازی و کسب تجربه میدهد، همه در ستایش سرمربی تیم ملی حرف میزنند اما وقتی نوبت به دروازهبان میرسد و علیرضا حقیقی جوان – که حالا صاحب تجربه بازی در جام جهانی، جام ملتها و بازی در لیگهای اروپایی شده – همه به کیروش انتقاد میکنند که باید رحمتی دعوت شود؛ یک بام و دو هوا تا کجا آخر؟!
شکی نیست که تیم ملی در مسیر جوانگرایی قرار گرفته است و به همین دلیل امیرحسین صادقی، هاشم بیکزاده و خیلیهای دیگر آرام، آرام از تیم ملی دور شدند. با همین سیاست، تیم ملی باید صاحب بازیکنانی شود که فردای فوتبال ایران را میسازند. تیم ملی ایران متعلق به امثال علیرضا حقیقی، سردار آزمون، علیرضا جهانبخش، سعید عزتاللهی و... است و باید به آنها فرصت داده شود تا صاحب تجربه و آمادگی بیشتری شوند و در جام جهانی پیشرو فوتبال ایران را به موفقیت برسانند. عملا دوره رحمتی و امثال او در تیم ملی به پایان رسیده و باید این واقعیت را پذیرفت؛ آنهایی که امروز در حمایت از رحمتی سینه سپر کردهاند و به سرمربی تیم ملی انتقاد میکنند، به خوبی میدانند که رحمتی هم مثل همنسلهایش به پایان راه نزدیک شده اما دعواها و خصومتهای شخصی با سرمربی تیم ملی اجازه نمیدهد تا واقعیتی به این آشکاری را بیان کنند و در یک کلام رحمتی را دستمایه انتقاد از سرمربی تیم ملی قرار دادهاند. امروز رحمتی مقابل کیروش قرار داده میشود، فردا روز حتما نوبت آندو است و این دور باطل تا روزی که کارلوس کیروش روی نیمکت تیم ملی است ادامه خواهد داشت.