گروه فرهنگی مشرق- شب گذشته در برنامه هفت بخش کوتاهی از مناظره مهدی سجاده چی (فیلمنامه نویس) و همایون اسعدیان (کارگردان) در برنامه شهرفرنگ پخش شد. در این بخش اسعدیان چیزی شبیه این میگفت که: کی گفته سینما باید مبتنی بر گیشه باشد و اصلا شخصی که هشت هزار تومن بلیط میخرد و سینما میرود اولویت سینما نیست. چشممان دوخته شده به دست تماشاگر که بیاید در جلوی سینما و 8 هزار تومان بلیط بخرد.
بعد هم افخمی و علی معلم دوتایی نشستند به نقد صحبتهای اسعدیان. آنها میگفتند: ازقضا حالا به جایی رسیدهایم که همه دارند متوجه میشوند مردم حرف اول را در سینما میزنند و مخاطب مهمترین رکن یا از مهمترین ارکان سینماست. اگر مخاطب وجود نداشته باشد فیلم خوب ساختن بی معنی است. چون کسی این فیلم را نمیبیند.
حالا امروز هم اسعدیان نامه ای به سرافراز رییس صداو سیما نوشته و از افخمی گله و شکایت کرده و خواسته تا اجازه ندهد کار خودش را با این برنامه پیش ببرد.برای این که بدانیم ماجرا چه بوده است بد نیست نگاهی به این موارد داشته باشیم.
اسعدیان چند سالی است بعد از دوره ساختن فیلمهای اکشن مثل نیش و ... حالا اوضاع بر وفق مرادش شده و هم حوزه هنری کلی تحویلش میگیرد. هم برای شهرداری فیلم میسازد و هم در خانه سینما از اعضای مهم و تاثیرگذار است. سجادهچی هم فیلمنامه نویسی است که پیشتر پرکار بود و این روزها او هم مثل خیلیهای دیگر از اهالی فرهنگ روزگار کاری چندان خوبی ندارد.
سجادهچی در نامهای نوشته بود: سینمای ایران روبهقبله است. این نامه او موضوع مناظرهای با اجرای مدقق بود.
مناظره سجادهچی و اسعدیان در برنامه شهرفرنگ( با اجرای مدقق):
اسعدیان حرف سجاده چی درباره روبه قبله بودن سینما را به شدت رد کرد و گفت:
ميگويند اگر اين گزاره که «سينما رو به قبله است، صادق باشد» ابتدا بايد بپرسيم که اين گزاره مبتني بر چه چيزي ست؟! در يک سال گذشته سينماي ايران فروشش به شدت بالا رفته است. در شش ماههي اول امسال هم همينطور. چه از نظر آمار تعداد مخاطبان و از چه از نظر رقمي و قيمت بليت. اين يکي از گزارههاييست که اگر پايين آمده بود بايد ميگفتيم که وضعيت سينماي ايران خراب است.
در جشنوارهي فيلم فجر سال گذشته 10 ، 11 فيلم از کارگردانان فيلم اولي شرکت کردند که از ميان آنها چهار، پنج فيلم به شدت خوب داريم. اين باز گزارهي ديگري است که به ما ميگويد نسل جديد سينمايمان موفق بوده است. در جشن امسال خانهي سينما يک فيلمساز، فيلم اولي که فيلم بسيار خوب «چند متر مکعب عشق» را ساخته است، تمامي جوايز را درو ميکند. من هنوز متوجه نميشوم که اين گزاره که ميگويد سينما رو به قبله است از کجا آمده است؟!
بعد هم وقتی سجادهچی دلایلش را گفت و اینکه کلی از صندلیهای سینما خالیست و ... اسعدیان جمله طلاییش را گفت و مدعی شد:
سينما يک آدابي دارد. سينماي ارزشمند ايران مبتني شده است بر گيشه. در کجاي دنيا سينما مبتني بر گيشه است؟...
چشممان دوخته شده به دست تماشاگر که بیاید در جلوی سینما و 8 هزار تومان بلیط بخرد.این نگاه غلطی است به سینما و این یک گزاره ادعایی نیست.
گفتگوی علی معلم و افخمی در "هفت"
معلم در برنامه هفت به بهانه حرفهای اسعدیان و آن نوع از نگاه گفت: تا کجا می خواهیم پز روشنفکری بدهیم و بگوئیم سینمای ما جهانی است. ما از یک سو دائم نمی توانیم به مردم بگوئیم فیلم نبینید تا ما فکری کنیم و به شما بگوئیم چه کنید! مردم خود سراغ فیلم خوب خواهند رفت و آن را خواهند دید. از سوی دیگر ما اصل موضوع را فراموش کرده ایم. هرچند من با این شاعرانه گرایی و مثبت نگری آقایان مسئول مخالف نیستم، اما نمی توان این قدر چشم ها را روی مسائل رئال و واقعیات سینما بست و توهم زد!
این منتقد سینما با بیان آنکه واقعیت سینمای ایران سالن خالی و از دست رفتن حقوق سینماگران مردمی است، ادامه داد: من قبول دارم این مردم می توانند گروه کوچکی باشند که مخاطب فیلم سما هستند، اما این دیگر سینمای اصلی نیست. سینمای فرعی است.. ما امروز اصلا سینمای اصلی نداریم. فیلم هایی داریم که نه به مروم کمکی می کنتد، نه به نظام و حکومت و نه به سینما. تنها فیلمساز لذت میبرد.
خلاصه افخمی و معلم هم دربرنامه هفت حسابی از خجالت درآمدند و حالا اسعدیان نامه ای برای رییس صدا و سیما نوشته که:
دیدن برنامه سینمایی هفت مورخ 15 آبان 94 و فضای مسمومی که این برنامه درصدد ایجاد آن است راهی جز نگارش این نامه برایم باقی نگذاشت.
در برنامه مذکور، آقای افخمی مجری و کارگردان برنامه، در گفتگویی با آقای علی معلم، در یک هماهنگی از پیش طراحی شده و به ظاهر خودجوش و دلسوزانه برای دستیابی به راهکارهای نجات!!! سینمای ایران که آقایان این وظیفه را از طرف اهالی سینما برای خود قائل شدهاند، من را نیز مورد لطف و نوازش خود قرار دادند. که البته این محبت را تا پایان برنامه و به بهانههای مختلف از من دریغ نداشتند. گویی تنها هدف تولید از برنامه دیشب نوازش من بود و بس.... و ای کاش بجای طنازی و شیرین زبانی، ابتداییترین اصول اخلاقی را رعایت میکردند که البته باشناختی که از آقای افخمی دارم چنین توقعی شاید زیادهخواهی باشد.
در برنامه مذکور، دیگر بر همگان معلوم شد که این برنامه نه تریبون اهالی سینمای ایران، که تریبون محفل خودساخته آقای افخمی و دوستانشان است. محفلی که اکثر اعضای آن با پول دولت؛ تهیهکننده و کارگردان شدهاند و امروز از سر خیرخواهی پرچم مبارزه با مشارکت و مداخله دولت در تولید را برافراشتهاند، و جالب آنکه هنوز هم فیلمهایشان را با مشارکت بنیاد فارابی و دیگر نهادهای دولتی میسازند که البته رویش اینگونه محافل در زمانه ما چندان هم عجیب نیست.
آقای افخمی از من هم برای شرکت در برنامه دعوت کرده بودند (که شرح آن را خواهم گفت) و بدیهی است که نپذیرفتم. و برنامه غیرزنده و کارگردانی بهروز افخمی!!! و ایشان همان کردند که در دعوت تهدید آمیزشان گفته بودند. تکه تکه کردن حرفهای من در برنامه آقای مدقق، شبکه خبر، آن هم به شکلی مبتذل و در نهایت بیاخلاقی و سپس با همراهی میهمانشان نقدی آتشین نسبت به آن حرفها....
جناب آقای سرافراز
اینکه حقیقتا چقدر آقای افخمی و محفلشان درد سینمای ایران را دارند مسئله من نیست. شیوه زشت و غیراخلاقی سازندگان برنامه در تکه تکه کردن حرفهای من و سوءاستفاده از آن هم چندان اهمیتی ندارد چراکه تکلیف همه ما برای اهالی سینما روشن است، هم من را میشناسند هم ایشان را.
اینکه برنامه هفت و رسانه ملی به تریبونی برای محفلی کوچک تبدیل شده که تظاهر به دلسوزی برای سینمای ایران میکند و منافع دیگری را در سر میپروراند و ایجاد فضایی اینگونه مسموم و آلوده هم دل نگرانی من نیست، اما امیدوارم به دغدغه شما تبدیل شود..... آنچه مرا نگران میسازد شیوه دعوت تهدیدآمیز آقای افخمی است از من، که اگر نگویم بیسابقه، کمسابقه است. و ادامه این روند آن خواهد شد که نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان...... و متاسفانه همه اینها و شروع مجدد این برنامه در دوران تصدی شما بر ریاست این سازمان اتفاق میافتد....
بامزه تر از همه اینها پیامکهای افخمی به اسعدیان. کارگردانی که از همان اول گفته بود قرار است دن کیشوت سینمای ایران باشد اما انگار اسعدیان باور نکرده بود.
و اما بخشهایی از پیامکهای رد و بدل شده میان اسعدیان و افخمی:
دوشنبه، بعداز ظهر: افخمی: سلام همایون، من بهروز افخمی هستم، و میخواستم تورو به جدل در برنامه هفت دعوت کنم، زنگ بزن وگرنه .....
ساعت چهار و چهل و نه دقیقه افخمی: وگرنه گفتگو تو با مدقق تو شبکه خبر تکه تکه باز پخش میکنیم و تکه تکه پنبه میزنیم و میگیم دعوت کردیم و نیومد.
ساعت پنج و چهارده دقیقه .اسعدیان: سلام و عالیه، میمیرم برا این وگرنه ....
ساعت پنج و شانزده دقیقه افخمی: وگرنه پس نمیای؟
ساعت پنج و هفده دقیقه من: نمیام و خوشحال میشم از پنبه زنی
و بالاخره پنبه اسعدیان طوری توسط دن کیشوت سینما زده شد که نتواند نامه پر سوز و گدازش را به رییس صداوسیما ننویسد...
بعد هم افخمی و علی معلم دوتایی نشستند به نقد صحبتهای اسعدیان. آنها میگفتند: ازقضا حالا به جایی رسیدهایم که همه دارند متوجه میشوند مردم حرف اول را در سینما میزنند و مخاطب مهمترین رکن یا از مهمترین ارکان سینماست. اگر مخاطب وجود نداشته باشد فیلم خوب ساختن بی معنی است. چون کسی این فیلم را نمیبیند.
حالا امروز هم اسعدیان نامه ای به سرافراز رییس صداو سیما نوشته و از افخمی گله و شکایت کرده و خواسته تا اجازه ندهد کار خودش را با این برنامه پیش ببرد.برای این که بدانیم ماجرا چه بوده است بد نیست نگاهی به این موارد داشته باشیم.
اسعدیان چند سالی است بعد از دوره ساختن فیلمهای اکشن مثل نیش و ... حالا اوضاع بر وفق مرادش شده و هم حوزه هنری کلی تحویلش میگیرد. هم برای شهرداری فیلم میسازد و هم در خانه سینما از اعضای مهم و تاثیرگذار است. سجادهچی هم فیلمنامه نویسی است که پیشتر پرکار بود و این روزها او هم مثل خیلیهای دیگر از اهالی فرهنگ روزگار کاری چندان خوبی ندارد.
سجادهچی در نامهای نوشته بود: سینمای ایران روبهقبله است. این نامه او موضوع مناظرهای با اجرای مدقق بود.
مناظره سجادهچی و اسعدیان در برنامه شهرفرنگ( با اجرای مدقق):
اسعدیان حرف سجاده چی درباره روبه قبله بودن سینما را به شدت رد کرد و گفت:
ميگويند اگر اين گزاره که «سينما رو به قبله است، صادق باشد» ابتدا بايد بپرسيم که اين گزاره مبتني بر چه چيزي ست؟! در يک سال گذشته سينماي ايران فروشش به شدت بالا رفته است. در شش ماههي اول امسال هم همينطور. چه از نظر آمار تعداد مخاطبان و از چه از نظر رقمي و قيمت بليت. اين يکي از گزارههاييست که اگر پايين آمده بود بايد ميگفتيم که وضعيت سينماي ايران خراب است.
در جشنوارهي فيلم فجر سال گذشته 10 ، 11 فيلم از کارگردانان فيلم اولي شرکت کردند که از ميان آنها چهار، پنج فيلم به شدت خوب داريم. اين باز گزارهي ديگري است که به ما ميگويد نسل جديد سينمايمان موفق بوده است. در جشن امسال خانهي سينما يک فيلمساز، فيلم اولي که فيلم بسيار خوب «چند متر مکعب عشق» را ساخته است، تمامي جوايز را درو ميکند. من هنوز متوجه نميشوم که اين گزاره که ميگويد سينما رو به قبله است از کجا آمده است؟!
بعد هم وقتی سجادهچی دلایلش را گفت و اینکه کلی از صندلیهای سینما خالیست و ... اسعدیان جمله طلاییش را گفت و مدعی شد:
سينما يک آدابي دارد. سينماي ارزشمند ايران مبتني شده است بر گيشه. در کجاي دنيا سينما مبتني بر گيشه است؟...
چشممان دوخته شده به دست تماشاگر که بیاید در جلوی سینما و 8 هزار تومان بلیط بخرد.این نگاه غلطی است به سینما و این یک گزاره ادعایی نیست.
گفتگوی علی معلم و افخمی در "هفت"
معلم در برنامه هفت به بهانه حرفهای اسعدیان و آن نوع از نگاه گفت: تا کجا می خواهیم پز روشنفکری بدهیم و بگوئیم سینمای ما جهانی است. ما از یک سو دائم نمی توانیم به مردم بگوئیم فیلم نبینید تا ما فکری کنیم و به شما بگوئیم چه کنید! مردم خود سراغ فیلم خوب خواهند رفت و آن را خواهند دید. از سوی دیگر ما اصل موضوع را فراموش کرده ایم. هرچند من با این شاعرانه گرایی و مثبت نگری آقایان مسئول مخالف نیستم، اما نمی توان این قدر چشم ها را روی مسائل رئال و واقعیات سینما بست و توهم زد!
این منتقد سینما با بیان آنکه واقعیت سینمای ایران سالن خالی و از دست رفتن حقوق سینماگران مردمی است، ادامه داد: من قبول دارم این مردم می توانند گروه کوچکی باشند که مخاطب فیلم سما هستند، اما این دیگر سینمای اصلی نیست. سینمای فرعی است.. ما امروز اصلا سینمای اصلی نداریم. فیلم هایی داریم که نه به مروم کمکی می کنتد، نه به نظام و حکومت و نه به سینما. تنها فیلمساز لذت میبرد.
خلاصه افخمی و معلم هم دربرنامه هفت حسابی از خجالت درآمدند و حالا اسعدیان نامه ای برای رییس صدا و سیما نوشته که:
دیدن برنامه سینمایی هفت مورخ 15 آبان 94 و فضای مسمومی که این برنامه درصدد ایجاد آن است راهی جز نگارش این نامه برایم باقی نگذاشت.
در برنامه مذکور، آقای افخمی مجری و کارگردان برنامه، در گفتگویی با آقای علی معلم، در یک هماهنگی از پیش طراحی شده و به ظاهر خودجوش و دلسوزانه برای دستیابی به راهکارهای نجات!!! سینمای ایران که آقایان این وظیفه را از طرف اهالی سینما برای خود قائل شدهاند، من را نیز مورد لطف و نوازش خود قرار دادند. که البته این محبت را تا پایان برنامه و به بهانههای مختلف از من دریغ نداشتند. گویی تنها هدف تولید از برنامه دیشب نوازش من بود و بس.... و ای کاش بجای طنازی و شیرین زبانی، ابتداییترین اصول اخلاقی را رعایت میکردند که البته باشناختی که از آقای افخمی دارم چنین توقعی شاید زیادهخواهی باشد.
در برنامه مذکور، دیگر بر همگان معلوم شد که این برنامه نه تریبون اهالی سینمای ایران، که تریبون محفل خودساخته آقای افخمی و دوستانشان است. محفلی که اکثر اعضای آن با پول دولت؛ تهیهکننده و کارگردان شدهاند و امروز از سر خیرخواهی پرچم مبارزه با مشارکت و مداخله دولت در تولید را برافراشتهاند، و جالب آنکه هنوز هم فیلمهایشان را با مشارکت بنیاد فارابی و دیگر نهادهای دولتی میسازند که البته رویش اینگونه محافل در زمانه ما چندان هم عجیب نیست.
آقای افخمی از من هم برای شرکت در برنامه دعوت کرده بودند (که شرح آن را خواهم گفت) و بدیهی است که نپذیرفتم. و برنامه غیرزنده و کارگردانی بهروز افخمی!!! و ایشان همان کردند که در دعوت تهدید آمیزشان گفته بودند. تکه تکه کردن حرفهای من در برنامه آقای مدقق، شبکه خبر، آن هم به شکلی مبتذل و در نهایت بیاخلاقی و سپس با همراهی میهمانشان نقدی آتشین نسبت به آن حرفها....
جناب آقای سرافراز
اینکه حقیقتا چقدر آقای افخمی و محفلشان درد سینمای ایران را دارند مسئله من نیست. شیوه زشت و غیراخلاقی سازندگان برنامه در تکه تکه کردن حرفهای من و سوءاستفاده از آن هم چندان اهمیتی ندارد چراکه تکلیف همه ما برای اهالی سینما روشن است، هم من را میشناسند هم ایشان را.
اینکه برنامه هفت و رسانه ملی به تریبونی برای محفلی کوچک تبدیل شده که تظاهر به دلسوزی برای سینمای ایران میکند و منافع دیگری را در سر میپروراند و ایجاد فضایی اینگونه مسموم و آلوده هم دل نگرانی من نیست، اما امیدوارم به دغدغه شما تبدیل شود..... آنچه مرا نگران میسازد شیوه دعوت تهدیدآمیز آقای افخمی است از من، که اگر نگویم بیسابقه، کمسابقه است. و ادامه این روند آن خواهد شد که نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان...... و متاسفانه همه اینها و شروع مجدد این برنامه در دوران تصدی شما بر ریاست این سازمان اتفاق میافتد....
بامزه تر از همه اینها پیامکهای افخمی به اسعدیان. کارگردانی که از همان اول گفته بود قرار است دن کیشوت سینمای ایران باشد اما انگار اسعدیان باور نکرده بود.
و اما بخشهایی از پیامکهای رد و بدل شده میان اسعدیان و افخمی:
دوشنبه، بعداز ظهر: افخمی: سلام همایون، من بهروز افخمی هستم، و میخواستم تورو به جدل در برنامه هفت دعوت کنم، زنگ بزن وگرنه .....
ساعت چهار و چهل و نه دقیقه افخمی: وگرنه گفتگو تو با مدقق تو شبکه خبر تکه تکه باز پخش میکنیم و تکه تکه پنبه میزنیم و میگیم دعوت کردیم و نیومد.
ساعت پنج و چهارده دقیقه .اسعدیان: سلام و عالیه، میمیرم برا این وگرنه ....
ساعت پنج و شانزده دقیقه افخمی: وگرنه پس نمیای؟
ساعت پنج و هفده دقیقه من: نمیام و خوشحال میشم از پنبه زنی
و بالاخره پنبه اسعدیان طوری توسط دن کیشوت سینما زده شد که نتواند نامه پر سوز و گدازش را به رییس صداوسیما ننویسد...