او از یک طرف نسخه ای امروزی از داستان مشهور "رابین هود" را ساخته و از طرف دیگر یک درام جنایی به نام "گانگستر آمریکایی". او هم درام سیاسی-جاسوسی "پیکره دروغها" را کارگردانی کرده، هم یک فیلم علمی-تخیلی به نام "پرومته" را و هم یک نسخه ای تازه از داستان زندگی حضرت موسی(ع) با نام "هجرت: خدایان و پادشاهان".
تازه ترین محصول این کارگردان به مانند "پرومته" یک فیلم علمی-تخیلی است و البته مشابه آن فیلم داستانی فضایی را روایت می کند. در "پرومته" داستان اعضای فضاپیمایی به نام "پرومتئوس" یا "پرومته" روایت می شد که براساس نقشه ستاره ای کاوش شده در دل آثار باستانی، سفری را آغاز می کنند که کشف تهدیداتی درباره انقراض بشریت می انجامد.
*فیلمنامه نویس، خالق "کلبه ای در جنگل" است
در "مریخی" که فیلمنامه آن از رمانی نوشته "اندی ویر" اقتباس شده ریدلی
اسکات بر زندگی فضانوردی تمرکز کرده که به ناگاه در مریخ رها شده و سپس
تلاش برای نجات وی است که بار روایی فیلم را می سازد.
فیلمنامه "مریخی" را "درو گادارد" نوشته است که علاوه بر مشارکت در نگارش سناریوی سریالهایی چون "لاست"، "الیاس" و "درِدویل" سال قبل یک هارور پرمخاطب به نام "کلبه ای در جنگل" را هم به عنوان سناریست روی پرده داشت. البته که فعالیتهای سینمایی گادارد به هفت سال قبل بازمیگردد که "کلاورفیلد" را به عنوان اولین فیلمنامه سینمایی خود نوشت. وی دو سال قبل نیز یک درام آخرالزمانی به نام "جنگ جهانی زد" را نوشته بود که نقش اصلی اش را "براد پیت" بازی می کرد.
*فیلمنامه ای بر مدار کلیشه ها
اگر بخواهیم سطح سناریوی "مریخی" را نسبت به دیگر آثار گادارد بسنجیم
قاعدتا نه پیشرفتی در کارنامه وی حاصل شده است و نه پسرفت! فیلمنامه کاملا
وفادارانه به کلیشه های باکس آفیس ساخته شده و ذره ای از خلاقیت نویسنده در
نگارش آن به چشم نمی خورد. شاید اگر ایده ای که دستمایه نگارش "مریخی" شده
مانند ایده اولیه "کلبه ای در جنگل" ایده ای نسبتا بکر و نمادگرایانه بود
اوضاع بهتر می شد اما بدبختانه در "مریخی" کمترین مجالی برای رهایی از
کلیشه ها اندیشیده نشده!
*چه انتظاری دارید از اولین رمانی که یک برنامه نویس کامپیوتر نوشته است؟
البته این نه از ضعف گادارد که از ضعف رمانی است که مرجع اقتباس بوده؛
"مریخی" نخستین رمانی است که توسط "اندی ویر" نگاشته شده است؛ مهندس نرم
افزاری زاده کالیفرنیا از پدری فیزیکدان و مادری مهندس الکترونیک که در هشت
سلگی اندی از هم جدا می شوند!!! جالب است که علاقه گادارد از کودکی به فضا
بوده و البته وی که تحصیل در دانشگاه سن دیه گو را هم نیمه کاره رها کرده
این روزها به عنوان برنامه نویس یک شرکت کامپیوتری مشغول به کار است.
طبیعی است انتظاری از قلم یک برنامه نویس عشق آسیموف نمی رود که بتواند در اولین رمان خود روایتی جاذب و پرتعلیق ارائه دهد اما از تهیه کنننده ای به نام "سیمون کینبرگ" که تجربه تولید "مردان ایکس" را در کارنامه دارد این انتظار می رود که وقتی بناست پروژه ای فضایی به کارگردانی ریدلی اسکات تولید کند سراغ منبع داستانی جذابتری برود اما نه اولین تجربه نویسندگی یک برنامه نویس!!!
*همه چیز در خدمت تبلیغ ناسا
ضعف در منبع داستانی به کنار، ریدلی اسکات نیز اجرای این داستان را بدون
کمترین خلاقیتی انجام داده است و به جای اینکه سعی کند فیلمش را اثری
پرجاذبه کند برای مخاطبی که به دنبال تماشای داستانی پرتعلیق است چنان
داستان را یکنواخت و بر مدار امور قابل پیش بینی حرکت داده که انگار یک
کارگردان مبتدی پشت کار است.
از همه بدتر اینکه اسکات تقریبا از ابتدا تا انتهای "مریخی" تا می تواند در تبلیغ برای شناساندن ناسا و فعالیتهای جهان شمولی که سازمان فضایی ایالات متحده برای کمک به نوع بشر داشته(!!!) سنگ تمام گذاشته است.
از یک طرف تلاشهای همه جانبه تیمی در ناسا که برای نجات فضانوردی به نام "مارک واتنی" لحظه به لحظه مشغول به کارند را می بینیم و از آن طرف مردمانی که در کوچه و خیابان و از طریق ال.سی.دیهای شهری در حال تماشای جزییات برنامه نجات این فضانوردند! جالب است که نجات این فضانورد ناسا خیلی زود شکلی جهانی به خود گرفته و همتایانی در خاوردور هم می کوشند تجربیات خود برای نجات را در اختیار ناسا قرار دهند. البته که تصویرسازی نقش همتایان شرقی بسیار کمرنگ پیش رفته و همه چیز در خدمت ناساست.
همان طور که قابل پیش بینی است عملیات نجات هم در نهایت با موفقیت انجام شده و فرماندهان ناسا قابلیتهای خود را اثبات می کنند(!) و جهانیان به تواناییهای ناسا بیش از پیش پی می برند و از آن طرف جناب "مارک وانتی" که به مریخی معروف شده نیز یک کرسی در ناسا می گیرد تا به تربیت فضانورد بپردازد اما واقعا این است نتیجه سالها فعالیت ریدلی اسکات بریتانیایی تبار در دل هالیوود؟
"مریخی" بیشتر از آن که به یک فیلم فانتزی حتی سرگرم کننده شبیه باشد اثریست کاملا تبلیغاتی که چنان یک تیزر فقط به معرفی ناسا و میزان پیشرفتش در دهه آینده اختصاص یافته! این چه بازی خنده داری است که از یک کارگردان مشهور و البته استودیویی به نام فاکس قرن بیستم روی داده؟ اینکه مخاطبان را دعوت به تماشای یک اثر فانتزی درجه یک 100 میلیون دلاری کنیم و از آن سو یک تیزر تبلیغاتی دو ساعت و 20 دقیقه ای به خوردش دهیم معنایی ندارد جز استفاده ابزاری حتی از ژانری به نام علمی-تخیلی.