گروه فرهنگی مشرق - اغلب آثار محمدمهدی عسگرپور در دایره ظن و یقین فردی کاراکترهای خاص شکل می گیرد. در برش های خاص زندگی، با آدمهای خاص. ردپای ظن و یقین اجتماعی عسگرپور به بینش هنری اش تسری پیدا می کند و در عمده آثارش متجلی می شود. این حد فاصل ظن و یقین خاص، تجلی دراماتیکش بدل می شود به ابهام و ایهام. در واقع روایتی خاص، در قالب فیلمنامه سینمایی و سریالی اگر به چنین ظن ویقینی مبتلا نباشد، عسگر پور، سکان ساخت آن اثر را در بر نخواهد گرفت. تردید های دراماتیک محمد مهدی عسگر امضا و اثر انگشت مولف وی محسوب می شود و البته خاص بودن سریال «نفس گرم» به این دلیل است که سراغ یک شکاف دراماتیک لبریز از ظن و یقین می رود.
البته ترکیب نویسندگان این سریال در نوع خود جالب است. طلا معتضدی که یکی از نویسندگان شاخص تراز سینما و سینماست و عیار زنانه نفس گرم را می توان به نگرش خاص، ظریف و حساس وی نسبت داد. از سوی دیگر حسین تراب نژاد در مقام نویسنده در این سریال صاحب اثر انگشتی خاص است آنهم به شیوه سریال پرده نشین. با پیش فرضهای موجود، روایت موازی فروغ (نیلوفر خوش خلق) و دغدغه های زنانه این کاراکتر و معضلات زود هنگام اقتصادی که زمینه مرگ مردان جوان را موجب میشود را به راحتی میتوان حدس زد که از قلم معتضدی جوشیده و خروشیده است . ظن شخصیت بهرام (رحیم نوروزی) و پدرش (محمد برسوزیان) و دقت اجرایی در نوع برانگخیته شدن کنشهای فردی، جذابیت روایی، روایت موازی را صد افزون میکند. فروغ به یقین نمیرسد و به همین دلیل در تصمیم و انتخاب مستاصل است. ظن بهرام به همسر برادرش، ظن پوشیده و در ابهامی است اما در همان چهارچوبهای کلیشه ای و خشک، با رندی در مسیر داستانی ظریفی، ادا شود.
از ظن اجتماعی تا یقیین فردی، از ظن عرفی تا یقیین مذهبی، مسیری است که به درستی در پیش پای ملیحه نداف ( مرجانه گلچین ) قرار گرفته است. مرجانه گلچین در این سریال در مسیر دشواری قرار گرفت. اگر کارکشته و خبره نبود در این مسیر بسیار جانفرسا، قد خم میکرد. اول باید عاشق باشد تا پای جان هواخواه شوهرش، همچون یک زن شرقی. در گام بعد باید پیشگام و ساعی باشد در مسیر سختی که در پیش گرفته در هواخواهی حق. از همه بدتر باید در مقابل طوفان حوادث چون کوه ایستاده باشد؛ مصداق "تواصو بالحق و تواصو بالصبر".
گلچین در مقام بازیگر به مثابه یک شکارچی روح ( mindhunter) است و معلوم نیست که روح ملیحه را در کدام کوی و برزن شکار کرده و جایگزین روح مرجانه گلچین کرده است. شاید کار راحت تری را می توانست در سریدوزی های کمدی تلویزیونی انجام دهد و با دستاویز قرار دادن چند کنش ساده لحظات مفرحی را برای مخاطبش رقم بزند. شگرد گلچین این است که در مجموعههای کمدی هیچگاه کلیشه نشد با اینکه کار سختی هم انجام نمی داد. با این توصیف بزرگترین مشکل عسگر پور با مرجانه گلچین مرتفع شد. مثل مشکل شعیبی در سریال پرده نشین که با محسن کیایی، فرهاد آییش و هومن برق نورد حل شد. مثلث نویسندگان و سکانداری عسگر پور یک فرمانده بیشتر ندارد و این فرمانده قلب سریال را تسخیر میکند. ملیحه با یک عمر از خود گذشتگی و ایثار با مرتضی ( محمودپاک نیت ) زندگی کردهاست اما هیچگاه موفق به زایمان طبیعی و آوردن فرزند خونی برای مرتضی نشدهاست. حق و شریعت که ملیحه پرچمدار آن در میان جمعیت نسوان است، حکم کرده مرتضی می تواند همسر دیگری انتخاب کند و این انتخاب حق طبیعی است برای مرتضی.
مرتضی هم آنچنان پنهان کار نبوده، با همان ظن و یقین که مولفه شاخص صاحب اثر است و مرتضی هم بدان مبتلاست، پس از بازگشت، از کربلای حسین(ع) قصد اقرار داشته و رویکرد انکاری پیشه نکرد، اما اجل مهلت نداد. حالا ملیحه در اوج یقین به ظن میافتد. واقعا نمیدانم در شبهای آتی ملیحه چه تصمیمی پیشه میکند و ترسم این است همانطور که عرف معوج اشک را در عزاداری شوهرش از او دریغ کرد، موجب شود وارد کارزار فاسد ظن عرفی شود. اگر نویسندگان، کارگردان و یکه سوار سریال، ملیحه نداف تبر بر گردن فمنیسم عرفی بزنند در تیتراژ قسمت پایانی ایستاده باید یک نفس سازندگان را تشویق کرد. چون برای انتخاب همسر دوم هوای مرتضی هوای هوس نبوده و حکم؛ همان است که در شریعت آمده، سلیس و سر راست.
نگارنده از قدمگاه، اقلیما، جراحت و شیدایی با کاراکترهای مقتدری که پرداخت ظریف و جزئی نگری دارند همراه بوده، اما نقطه عطف تمام این کاراکترها در جهان مولف این است که در چاه ظن عسگر پور میافتند. چاهی که مخاطب را به تفکر و تعقل و تصمیم در مورد شخصیت ها وا می دارد، سریال نفس گرم حتی در جزئیات به نمایش مفصل تعارضات میان تعقل عرفی و تفکر حقگرایانه می پردازد. البته نمی توان منکر شد که زیباترین تجلی دراماتیک ظن تا یقین را عسگر پور در فیلم «قدمگاه» به نمایش گذاشت و در نسبتی انسانی تر آنرا در «اقلیما»، به نمایش گذاشت.
اگر دیدگاه اقلیمایی عسگرپور به اشکال و صورسینمایی ادامه مییافت مسیر تکامل یافته تری را میتوانست در دایره سینما طی کند . اما حق طبیعی و آزادانه فیلمساز یافتن مسیرهای روایی متفاوت با یافتن کاراکترهای منحصر به فرد است. در کارنامه عسگر پور ملودرام های اقلیما و سریال شیدایی جوانانه تر و عامه پسندانه ترند، ضمن اینکه جستجو گری انسانی را می توان در لایه های پیوسته روایی جستجو کرد. طبیعی است که هر روایتی که کارگردانش محمد مهدی عسگر پور باشد آغشته به شک و ظنین است و با اینکه ایرادهای بنی اسرائیلی که بابت ریتم کند سریال برخی بدان وارد می دانند حتی کندی سریال را نمی توان ایراد برجسته این مجموعه بر شمرد. دقت حسی در میزانسنها و تمرکز بروی شخصیتها برای حرکت در فاصله ظن تا یقین به جستجوگری دقیق و جزئینگر مخاطب میانجامد و ریتم انتخابی کاملا صحیح است. مثلا زمانی که آقا مرتضی از کربلا باز میگردد اسماعیل (حامد کمیلی) در رادیو مشغول گفتگو با بهروز شعیبی است. حتی در آن گفتگوی رادیویی قیام ظن عرفی تا یقین مذهبی را می توان جستجو کرد. با این حال همچنان نگران انتخاب های ملیحه نداف هستم خدا مرتضی محکوم نشود.
البته ترکیب نویسندگان این سریال در نوع خود جالب است. طلا معتضدی که یکی از نویسندگان شاخص تراز سینما و سینماست و عیار زنانه نفس گرم را می توان به نگرش خاص، ظریف و حساس وی نسبت داد. از سوی دیگر حسین تراب نژاد در مقام نویسنده در این سریال صاحب اثر انگشتی خاص است آنهم به شیوه سریال پرده نشین. با پیش فرضهای موجود، روایت موازی فروغ (نیلوفر خوش خلق) و دغدغه های زنانه این کاراکتر و معضلات زود هنگام اقتصادی که زمینه مرگ مردان جوان را موجب میشود را به راحتی میتوان حدس زد که از قلم معتضدی جوشیده و خروشیده است . ظن شخصیت بهرام (رحیم نوروزی) و پدرش (محمد برسوزیان) و دقت اجرایی در نوع برانگخیته شدن کنشهای فردی، جذابیت روایی، روایت موازی را صد افزون میکند. فروغ به یقین نمیرسد و به همین دلیل در تصمیم و انتخاب مستاصل است. ظن بهرام به همسر برادرش، ظن پوشیده و در ابهامی است اما در همان چهارچوبهای کلیشه ای و خشک، با رندی در مسیر داستانی ظریفی، ادا شود.
از ظن اجتماعی تا یقیین فردی، از ظن عرفی تا یقیین مذهبی، مسیری است که به درستی در پیش پای ملیحه نداف ( مرجانه گلچین ) قرار گرفته است. مرجانه گلچین در این سریال در مسیر دشواری قرار گرفت. اگر کارکشته و خبره نبود در این مسیر بسیار جانفرسا، قد خم میکرد. اول باید عاشق باشد تا پای جان هواخواه شوهرش، همچون یک زن شرقی. در گام بعد باید پیشگام و ساعی باشد در مسیر سختی که در پیش گرفته در هواخواهی حق. از همه بدتر باید در مقابل طوفان حوادث چون کوه ایستاده باشد؛ مصداق "تواصو بالحق و تواصو بالصبر".
گلچین در مقام بازیگر به مثابه یک شکارچی روح ( mindhunter) است و معلوم نیست که روح ملیحه را در کدام کوی و برزن شکار کرده و جایگزین روح مرجانه گلچین کرده است. شاید کار راحت تری را می توانست در سریدوزی های کمدی تلویزیونی انجام دهد و با دستاویز قرار دادن چند کنش ساده لحظات مفرحی را برای مخاطبش رقم بزند. شگرد گلچین این است که در مجموعههای کمدی هیچگاه کلیشه نشد با اینکه کار سختی هم انجام نمی داد. با این توصیف بزرگترین مشکل عسگر پور با مرجانه گلچین مرتفع شد. مثل مشکل شعیبی در سریال پرده نشین که با محسن کیایی، فرهاد آییش و هومن برق نورد حل شد. مثلث نویسندگان و سکانداری عسگر پور یک فرمانده بیشتر ندارد و این فرمانده قلب سریال را تسخیر میکند. ملیحه با یک عمر از خود گذشتگی و ایثار با مرتضی ( محمودپاک نیت ) زندگی کردهاست اما هیچگاه موفق به زایمان طبیعی و آوردن فرزند خونی برای مرتضی نشدهاست. حق و شریعت که ملیحه پرچمدار آن در میان جمعیت نسوان است، حکم کرده مرتضی می تواند همسر دیگری انتخاب کند و این انتخاب حق طبیعی است برای مرتضی.
مرتضی هم آنچنان پنهان کار نبوده، با همان ظن و یقین که مولفه شاخص صاحب اثر است و مرتضی هم بدان مبتلاست، پس از بازگشت، از کربلای حسین(ع) قصد اقرار داشته و رویکرد انکاری پیشه نکرد، اما اجل مهلت نداد. حالا ملیحه در اوج یقین به ظن میافتد. واقعا نمیدانم در شبهای آتی ملیحه چه تصمیمی پیشه میکند و ترسم این است همانطور که عرف معوج اشک را در عزاداری شوهرش از او دریغ کرد، موجب شود وارد کارزار فاسد ظن عرفی شود. اگر نویسندگان، کارگردان و یکه سوار سریال، ملیحه نداف تبر بر گردن فمنیسم عرفی بزنند در تیتراژ قسمت پایانی ایستاده باید یک نفس سازندگان را تشویق کرد. چون برای انتخاب همسر دوم هوای مرتضی هوای هوس نبوده و حکم؛ همان است که در شریعت آمده، سلیس و سر راست.
نگارنده از قدمگاه، اقلیما، جراحت و شیدایی با کاراکترهای مقتدری که پرداخت ظریف و جزئی نگری دارند همراه بوده، اما نقطه عطف تمام این کاراکترها در جهان مولف این است که در چاه ظن عسگر پور میافتند. چاهی که مخاطب را به تفکر و تعقل و تصمیم در مورد شخصیت ها وا می دارد، سریال نفس گرم حتی در جزئیات به نمایش مفصل تعارضات میان تعقل عرفی و تفکر حقگرایانه می پردازد. البته نمی توان منکر شد که زیباترین تجلی دراماتیک ظن تا یقین را عسگر پور در فیلم «قدمگاه» به نمایش گذاشت و در نسبتی انسانی تر آنرا در «اقلیما»، به نمایش گذاشت.
اگر دیدگاه اقلیمایی عسگرپور به اشکال و صورسینمایی ادامه مییافت مسیر تکامل یافته تری را میتوانست در دایره سینما طی کند . اما حق طبیعی و آزادانه فیلمساز یافتن مسیرهای روایی متفاوت با یافتن کاراکترهای منحصر به فرد است. در کارنامه عسگر پور ملودرام های اقلیما و سریال شیدایی جوانانه تر و عامه پسندانه ترند، ضمن اینکه جستجو گری انسانی را می توان در لایه های پیوسته روایی جستجو کرد. طبیعی است که هر روایتی که کارگردانش محمد مهدی عسگر پور باشد آغشته به شک و ظنین است و با اینکه ایرادهای بنی اسرائیلی که بابت ریتم کند سریال برخی بدان وارد می دانند حتی کندی سریال را نمی توان ایراد برجسته این مجموعه بر شمرد. دقت حسی در میزانسنها و تمرکز بروی شخصیتها برای حرکت در فاصله ظن تا یقین به جستجوگری دقیق و جزئینگر مخاطب میانجامد و ریتم انتخابی کاملا صحیح است. مثلا زمانی که آقا مرتضی از کربلا باز میگردد اسماعیل (حامد کمیلی) در رادیو مشغول گفتگو با بهروز شعیبی است. حتی در آن گفتگوی رادیویی قیام ظن عرفی تا یقین مذهبی را می توان جستجو کرد. با این حال همچنان نگران انتخاب های ملیحه نداف هستم خدا مرتضی محکوم نشود.
***علیرضا پورصباغ