به گزارش مشرق، صبح امروز دختری 15 ساله در حضور مدیرروستا، بازپرس ویژه امور جنایی تهران گفت: تابستان که خانه تنها بودم و پدر و مادرم سرکار بودند از پدرم خواستم برایم گوشی هوشمند بخرد و توسط آن علاوه بر بازی کردن با آن توانستم توسط شبکههای اجتماعی با افراد دیگر ارتباط بگیرم.
وی ادامه داد: پس از خرید تلفن هوشمند توسط پدرم نرمافزار بیتاک را روی گوشی نصب کردم؛ اما از آنجا که دنبال دوستی با پسرهای غریبه نبودم به همه پیشنهادهای دوستی جواب رد می دادم تا اینکه با فردی که هویت دخترانه برای خود در بیتاک داشت دوست شدم.
این دختر گفت: پس از صمیمی شدن به بهانه دعوت از من به گروههای تلگرامی شماره تلفن مرا گرفت و پس از مدتی فهمیدم که وی مرد است و خواستم که ارتباط خود را با وی قطع کنم اما وی مرا تهدید کرد که عکسهای مرا پخش خواهد کرد و بدین ترتیب رابطه ادامه یافت تا مجبور شدم با سوار ماشین وی شده و با او صحبت کنم.
وی تصریح کرد: زمانی که سوار خودروی گرانقیمت او شدم فکر نمیکردم آدم بدی باشد و به همین دلیل به او اعتماد کردم و او میگفت که میخواهد من ازدواج کند و عاشق من شده است اما من فقط به فکر پاک کردن عکسهای خود بودم و او نیز این کار را کرد اما اتفاق دیگری در این میان شرایط را تغییر داد.
این دختر افزود: این پسر مثلا برای اینکه موضوع عکسها را فراموش کنم و وی را ببخشم دو آبمیوه خرید که وقتی خوردم طعمش تلخ بود که او در جواب گفت خب این آبمیوه ها انرژی زاست و من هم دیگر از بعد از خوردن آبمیوه چیزی نفهمیدم تا اینکه در کنار خیابانی بزرگ به هوش آمدم و فهمیدم مرا از ماشین به بیرون پرت کرده است.
وی گفت: پس از به هوش آمدن متوجه شدم تمام طلاهای من شامل النگو و گردنبند مرا دزدیده است چرا که من مقدار زیادی طلا در دست داشتم و اصلا فکر نمی کردم که با یک دزد سابقه دار طرف باشم، اما او یک دزد بود و مرا تنها در کنار یک خیابان رها کرد.
قاضی مدیر روستا پس از شنیدن حرف های این دختر 13 ساله، دستور بررسی بیشتر پرونده و همچنین چهرهنگاری سارق را صادر کرد.
وی ادامه داد: پس از خرید تلفن هوشمند توسط پدرم نرمافزار بیتاک را روی گوشی نصب کردم؛ اما از آنجا که دنبال دوستی با پسرهای غریبه نبودم به همه پیشنهادهای دوستی جواب رد می دادم تا اینکه با فردی که هویت دخترانه برای خود در بیتاک داشت دوست شدم.
این دختر گفت: پس از صمیمی شدن به بهانه دعوت از من به گروههای تلگرامی شماره تلفن مرا گرفت و پس از مدتی فهمیدم که وی مرد است و خواستم که ارتباط خود را با وی قطع کنم اما وی مرا تهدید کرد که عکسهای مرا پخش خواهد کرد و بدین ترتیب رابطه ادامه یافت تا مجبور شدم با سوار ماشین وی شده و با او صحبت کنم.
وی تصریح کرد: زمانی که سوار خودروی گرانقیمت او شدم فکر نمیکردم آدم بدی باشد و به همین دلیل به او اعتماد کردم و او میگفت که میخواهد من ازدواج کند و عاشق من شده است اما من فقط به فکر پاک کردن عکسهای خود بودم و او نیز این کار را کرد اما اتفاق دیگری در این میان شرایط را تغییر داد.
این دختر افزود: این پسر مثلا برای اینکه موضوع عکسها را فراموش کنم و وی را ببخشم دو آبمیوه خرید که وقتی خوردم طعمش تلخ بود که او در جواب گفت خب این آبمیوه ها انرژی زاست و من هم دیگر از بعد از خوردن آبمیوه چیزی نفهمیدم تا اینکه در کنار خیابانی بزرگ به هوش آمدم و فهمیدم مرا از ماشین به بیرون پرت کرده است.
وی گفت: پس از به هوش آمدن متوجه شدم تمام طلاهای من شامل النگو و گردنبند مرا دزدیده است چرا که من مقدار زیادی طلا در دست داشتم و اصلا فکر نمی کردم که با یک دزد سابقه دار طرف باشم، اما او یک دزد بود و مرا تنها در کنار یک خیابان رها کرد.
قاضی مدیر روستا پس از شنیدن حرف های این دختر 13 ساله، دستور بررسی بیشتر پرونده و همچنین چهرهنگاری سارق را صادر کرد.