به گزارش مشرق، تقویم نوشته ی نظام سلطه گر غرب سرمایه دار ، ٢۵ نوامبر ( ۴ آذر) را سالروز مبارزه با خشونت علیه زنان یا «روز نارنجی» یا به عبارتی ۲۵ نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان و روزی برای به آگاهیرسانی درباره شکلهای عجیب و پیچیده خشونت جنسیتی نامیده است. درسال ١٩۶٠ خواهران «میرابال» در چنین روزی به دست دیکتاتور دومینیکن کشته شدند.اما تقویم نانوشتهی زنان است که پرده از تاریخ خشونت علیه زنان در غرب سرمایه دار بر میدارد. تاریخ زنانیکه بردهی جنسی شدند، در جوامع غربی ابژهی جنسی صنعت تبلیغات، سکس، پورنوگرافی، مدلینگ شدند وبه ابزار جنسی آن بدل شدند و یا از اروپای شرقی به عنوان کالای سکس مهاجرت داده شدند.
اما آنچه جای تعجب دارد این است که همیشه در رسانه های غربی مقصد بمباران تبلیغاتی دفاع از حقوق زنان مورد خشونت قرارگرفته به سمت جهان اسلام و بالخص جمهوری اسلامی ایران گرفته می شود و چنان بر تبل دروغین دفاع از انسانمداری و کرامت انسانی زنان می کوبند که گویی تاریخ به قول هگل فقط از شرق و آنهم از ایران اسلامی شروع شده است و غرب سابقه ای درخشان در این امر دارد. بهتر است بیاوریم که در آن سوی جهان، جنبش تجاوز به زنان و پایمال کردن حقوقشان بیداد می کند. در این مقاله نگاهی اندیشگانی و فلسفی به خشونت سرمایه داری علیه زنان مخصوصا خشونت جنسی و هویتی که مورد ادعای طرفداران جنبش 25 اکتبر ( روز ممنوعیت خشونت علیه زنان ) است، خواهیم داشت.
مروری بر تاریخ زن در ایران و اسلام
نقش و جایگاه شخصیت زن در ایران از قدیم تا امروز همواره مهم و تعیین کننده بوده است. اخلاق، شجاعت، دلاوری، همسری، مادری و ایثار در خانواده از شاخصه های زن ایرانی است.
در دوران باستان و ایران و قبل از اسلام، وقار و پوشش زن ایرانی شاخص است. اما با ظهور اسلام نقطه عطفی در این زمینه به وجود میآید و «شخصیت حقیقی و حقوقی» زن مسلمان تثبیت میشود .زن مسلمان در حقوق انسانی معادل مرد مسلمان قرار میگیرد. همانگونه که در قرآن آمده ارزش انسانها و معیار ارزشمندی با تقوا سنجیده میشود. میتوان با یقین گفت که در طول تاریخ تنها مقطع ظهور اسلام به بعد است که موقعیت و فرصت بروز و جلوه استعدادهای انسانی زنان فراهم شده است.
«یا اَیهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبَاً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقیکُمْ اِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛» : هان اى مردم! همانا ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را به هیئت اقوام و قبایلى در آوردیم تا با یکدیگر انس و آشنایى یابید. بىگمان گرامىترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست که خداوند داناى آگاه است(سوره حجرات، آیه 13)
مروری بر تاریخ زن در غرب
آن نوع خشونتی که امروز در جهان علیه زنان رایج است خشونتی از نوع خشونت علیه زنان در جوامع برده داری و فئودالی نیست. این خشونت، تاریخی دارد که با ظهور سرمایه داری آغاز می شود و در مرکز آن به قول میشل فوکو «منضبط کردن بدن زن» برای کنترل تولید مثل نیروی کار آینده قرار دارد.
فرآیند تولد سرمایه داری از بطن نظام فئودالی و فرآیند شکل گیری طبقه کارگر، در عین حالفرآیند شکل گیری یک رابطه ی جنسیتی جدید، یک رابطه قدرت جدید میان زن و مرد و بهتر بگوییم بین زن و مرد سرمایه دار بود. موتور محرکه ی این رابطه ی جنسیتی جدید، تامین نیروی کار برای سرمایه داری بود. بدین ترتیب سرمایه داری ستم بر زن را سیستماتیک تر و سازمان یافته تر از نظام های طبقاتی پیشین کرد و هم اکنون در غرب از زن برای کسب سود در انواع صنعت سکس، پورنوگرافی، مدلینگ و تبلیغات استفاده میشود.
هم افزایی «ستم طبقاتی» و «ستم جنسیتی» در غرب
در نظام سرمایه داری زنان علاوه بر اینکه یک بار مثل مردان هم طبقه یی خود و در کنار آنها تحت استثمار و مورد ستم های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ناشی از سیستم اقتصادی حاکم بر جامعۀ طبقاتی قرار می گیرند (ستم طبقاتی)، یک بار هم صرفاً به خاطر زن بودنشان مورد ستم قرار می گیرند (ستم جنسیتی). اگر یک زن، کارگر است علاوه بر این که همانند کارگرِ مرد از طرف سرمایه دار استثمار می شود، به خاطر زن بودنش هم مورد استثمار قرار می گیرد. به این معنی که مزد کمتری به او داده می شود، یعنی استثمارش شدیدتر از مردِ هم طبقه یی اش می باشد. در ضمن اینکه زن کارگر در محیط کارخانه و واحد تولیدی صرفاً به خاطر زن بودنش به اشکال مختلف به خصوص از طرف کارفرمای خود مورد تحقیر و آزار و اذیت جنسی و خشونت قرار می گیرد، حتی از طرف همکاران مرد خود نیز از تحقیر و توهین مصون نمی باشد. اذیت و آزار و تحقیر زنان طبقات تحت ستم و استثمار آنان به اشکال مختلف صورت میگیرد. اما ایدئولوگ های سرمایه، صاحبان و مالکان سرمایه هیچگاه اینها را به پای خشونت سرمایه داری حاکم نمی نویسند. برایشان این امری کاملاً طبیعی بوده و خود را محق می دانند که این شیوۀ بیرحمانه همراه با خشونت را در مورد این بخش از زنان کارگر به کار گیرند. از طرف دیگر کار برابر زنان کارگر با مردان با دستمزدی نابرابر برای زنان به همراه است و در بحرانهای اقتصادی باز هم زنان در صف مقدم قربانیان بحران هستند و اولین کسانی هستند که به کنج خانه ها رانده میشوند.
زن بعنوان ابژه جنسی در فلسفة غرب
زن در فلسفة غرب همیشه در نقطه آغازین میل مردانگی قرار میگیرد. زن از همان نقطهای که میخواهد برتری خود را به رخ مردان بکشد، به نقطه فروتر کشیده میشود. جامعه زنان نیز از همان جایی تحت سلطه مردان در میآید، که به اشتباه نقطه قوت و قدرت خود میشناسند. در واقع جاذبه جنسی زنان با هدف به رخ کشیدن، جاذبه قدرت است و از محتوای آزادی خالی است و این جاذبه هرگز نخواهد توانست به عنصر سوژگی قدرت (یا عامل قدرت شدن برای خود) تبدیل شود. زن به محض اینکه خود را به رخ مردان میکشد، مرد او را از نگاه «ابژه جنسی» خود تفسیر میکند. در این حال هم زن خود را از مقام یک کنشگر آزادی (سوژه انسانی) به زیر میکشد و هم مرد را در سوژه قدرت شدن (یا عامل تسلط مرد) به زیر میکشد. زن به خیال خود میکوشد تا از جاذبه جنسی، مرد را تحت سلطه خود دربیاورد. اما او با جذب کردن نگاه مردانه به جنسیت خود، دیگر در مقام «سوژه جنسیت» یا همان «کنشگر جنسی» قرار ندارد بلکه او در مقام « ابژه جنسی» قرار میگیرد. زن در نظام فکری غربی پیش از به سلطه در آوردن مرد، در ذهن خود به تقویت میلی میپردازد که از همان آغاز در موقعیت دیده شدن قرار میگیرد. این موقعیت هرگز موقعیت کنشگری یا تبدیل شدن به مقام سوژگی و فاعلیت نیست. ابژهای است که با نگاه سادیستکی مردانه، تحت سلطه مرد در میآید. اگر زنی در غرب موفق شود به موجب جنسیت، مردی را تحت سلطه و انقیاد خود در بیاورد، بازهم به سوژه یا عامل قدرت و سلطه تبدیل نخواهد شد. زیرا با حذف عامل جنسیت به مثابه ابزار قدرت، او نیز حذف خواهد شد. بدینترتیب، تا زمانیکه زن در نقش جاذبه جنسی در صحنه زندگی حضور دارد، او به عنوان "عنصر دوم" یا "جنس دوم" در رابطه قدرت وجود خواهد داشت، و از آن هیچ گریزی نیست. بنابراین نکته مهم این است که کنترل بدن به مثابه جنسیت در نظام سرمایه داری غربی ، خواه در پنهان کردن و خواه در رها کردن یا آشکار کردن، امری است که بطور ذاتی همبسته با قدرت و مناسبات بازار تولید است.
جایگاه زن در آیین یهودیت سرمایه دار
چنانچه در آئین یهود زن از دنده چپ مرد خلق میشود. این صفت و این برداشت از خلقت موقعیت زنان را نه در مقام سوژه به رسمیت میشناسد و نه در مقام ابژه. زیرا در این دید زن جزئی از مرد میشود، جزئی ثانوی و کم قدر، که قدر آن به چسبیدن به تمامیت مرد (تمامیت چیزی که زن جزئی از آن بود) و تسلیم شدن در برابر مرد، بازشناخته میشود. در وجهی که به آشکار شدن زن در مقام جنسیت مربوط میشود، زنان به ابژه نگاه مردانه تبدیل میشوند. اما در وجهی که به پنهان کردن عنصر جنسیت مربوط میشود، زنان دیگر موضوع یا ابژه نگاه مردانه نیستند، بلکه با همان دیدی که آئین یهود ارائه میدهد، زن به جزئی ثانوی و بی قدر از تمامیت مرد تبدیل میشود. به عبارتی، در این نگاه زنان نه سوژه هستند و نه ابژه، نه کنش دارند .
ادوار تاریخی سرمایه داری و خشونت علیه زنان
تاریخ خشونت مدرن علیه زن به دوره تولد سرمایه داری و تثبیت آن در اروپا و سپس در مستعمرات و نومستعمرات باز می گردد. همان طور که مارکس در جلد اول کتاب «سرمایه» می گوید: سرمایه در حالی که خون از سر و پایش می چکید به دنیا آمد. منظور مارکس در این جا غارت مردم مستعمرات و برده داری در آمریکای قرن نوزدهم بود. اما خشونت سازمان یافته علیه زنان از قرون 15 تا 18 بخش مهمی از تولد و تثبیت خون آلود سرمایه داری بود که در نوشته ی مارکس غایب است و این حذف یکی از شگفتی های مارکسیسم است.
چرا نظام سرمایه داری خشونت علیه زنان راتولید و بازتولید می کند و چرا به این رفتار شنیع اجتماعی نیاز دارد؟ برای پاسخ به این سوال به دو دوران متفاوت جایگاه و نگاه به زنان در نظام سرمایه داری( دوران تولید محوری و دوران مصرف محوری سرمایه داری) می پردازیم در مرکز این ماجرا کنترل زن به مثابه «تولید کننده ی نیروی کار» یا «محرک مصرف» قرار دارد.
الف)دوران تولیدگرایی( ایدئولوژی پاکدامنی بورژواری)
دوران نخست: نظام سرمایهداری حداقل دو دوره مختلف را پشت سر گذاشته است. یک دوره، دوره تولیدگرایی و دوره دیگر، دوره مصرفگرایی است. سرمایهداری قرن نوزدهم تا قبل از جنگ جهانی اول، «تولیدمحور» بود و سرمایهداری پس از جنگ جهانی اول و به ویژه جنگ جهانی دوم تا دوران حاضر به سرمایهداری «مصرفمحور» تبدیل شد. مقتضی تولید در دوران نخست سرمایهداری، کار و تلاش بیوقفه، و صرفهجویی در مصرف کردن بود. اما مقتضی مصرفمحوری، کامجویی از فرصت فراغت و بذل و تبذیر در مصرفگرایی است. سرمایهداری تا قبل از قرن بیستم تا آن حد به درجه رشد صنعتی نرسیده بود که با تولید مازاد محصول مواجه شود، از این رو صرفهجویی در حجم کالاهای تولید شده در دستور کار سرمایهداری قرار داشت. جریان تولید انبوه، مازاد محصول را به دنبال آورد و حرکت سرمایهداری برای تصرف بازارها و جستجو در پی مصرفکنندگان و با هدف تصرف بازارهای بیشتر، دو جنگ جهانی را برای بشر به ارمغان گذاشت. از آن زمان مصرف اهمیت بیشتری پیدا کرد.
در ایامی که سرمایهداری به صرفهجویی و کار بیوقفه کارگران و زحمتکشان احتیاج مبرم داشت، لازم بود تا سرمایهداری خود را با ایدههایی هماهنگ کند که مقتضی کار و صرفهجویی بود. با توجه به اینکه وسوسههای تحریک آمیز جنسیت، ذائقه مصرفی جامعه را افزایش میدهد، بنگاههای سرمایهداری مبارزه بیامانی را علیه جنسیت آغاز کردند و در این راه با دستگاه اخلاقی کلیسا همآواز شدند. بدینترتیب منافع سرمایهداری اقتضاء میکرد که بورژوازی به اخلاق روی بیاورد. اخلاقی شدن بورژوازی و محدودیتهای سختگیرانه دولت و کلیسا علیه جنسیت، نه به دلیل ذات اخلاقی بودن، بلکه به دلیل شرایطی بود که شکلبندیهای (فرماسیونهای) اقتصادی در آن ایام، حکم به صرفهجویی میکرد. میشل فوکو در کتاب تاریخ جنسیت نشان میدهد که چگونه از سده هفده میلادی تا پیش از قرن نوزدهم، روابط جنسی از صراحت بیانی آشکاری برخوردار بود، اما به محض آنکه بورژوازی وارد عرصه تولید صنعتی میشود، عرصه جنسیت آنقدر محدود میشود که حتی قواعد جنسی "سرکوب و سانسور" را تا پاشنه اتاق خواب افراد میکشاند. "از این دیدگاه جنسیت سرکوب شد، زیرا با اخلاق کاری مورد نظر سرمایهداری ناسازگار بود. همه نیروها میبایست در خدمت تولید مهار شوند". بعنوان مثال تا پیش از قرن نوزدهم زنا با محارم امر عادی تلقی میشد، اما از آغاز صنعتی شدن و نهضت اخلاقگرایی بورژوازی بود که زنا با محارم منع شد. اندیشهورزان بورژوازی با همراهی دستگاههای اداری و دستگاه کلیسا، با اعلام این حقیقت که "منع زنا با محارم" قاعده عمومی تمام جوامع بشری است، به کنترل هر چه بیشتر جنسیت پرداختند. در همین زمان بود که شبکههای انضباطی بورژوازی در قالب شهرداریها و داروخانهها، برای جلوگیری از شیوع بیماریهای آمیزشی و جلوگیری از فساد اخلاقی و انحطاط نسلی، دست بکار شدند تا در قالب اخلاقگرایی، ماشین تولید بورژوازی و منافع او را به حرکت دربیاورند. بورژوازی نیک میدانست که جنسیت رها شده و بی قید و بند، ذائقه مصرفی جامعه را افزایش میدهد، و این در حالی است که حجم تولیدات تکافوی مصرف جامعه را نمیداد. بدین ترتیب مهار زدن بر لگام جنسیت، هم مهار مصرف جامعه و هم ایجاد نیروی محرکه کار در تکاپوی نظام تولید بود. در نتیجه، اخلاقگرایی بورژوازی تفسیری جز پنهان کردن منافع حاصل از کار و تولید، نمییافت.
ب) دوران مصرف گرایی( ایدئولوژی سکسوآلیسم سرمایه داری)
دوران دوم: با وجود دو جنگ جهانسوز، ماشین تولید بورژوازی نه تنها از حرکت بازنماند، بلکه با متراکم شدن صنعت، رشد فزایندهای به خود گرفت. جریان متراکم شدن صنعت هر روز شتاب بیشتری گرفت، بطوریکه بازار دیگر پاسخگوی تولید نبود. پیشرفتها در جهان علم و تکنولوژی و اضافه بر آن، پیشرفتها در جهان فیزیک و شیمی و دستیابی به انرژی بیبدیل نفت به مثابه مهمترین نیروی محرکه صنعت، سرعت گردش چرخهای صنعتی را فزاینده کرد. از همین ایام بود که تولیدات انبوه، انفجاری عظیم در بازار داد و ستد کالایی به وجود آورد. تقاضا برای تولید، به تقاضا برای مصرف تبدیل شد. فزونی گرفتن فزاینده عرضه بر تقاضا و رقابت بنگاههای اقتصادی، فضای تقاضا را در بازار هر روز تنگتر و فشردهتر میکرد. تکنولوژیهای رسانهای به کمک این بنگاهها آمدند و کوشش کردند تا با تحریک ذائقههای مصرفی، فضای بازار تقاضا را باز کنند. اما از آنجا که ماشینهای غول افزای تولید نمیتوانستند از کار بیکار بمانند، و هر روز موج عظیمی از کالاها را به سینه بازار روانه میکرد، در نتیجه نو به نو کردن تقاضا و مصرف، مهمترین سرمشق بورژوازی قرار گرفت. اما نو به نو کردن تقاضا و مصرف بدون مُدگرایی و این نیز بدون استفاده از جنسیت ممکن نبود. در این شرایط ضرروی بود تا بورژوازی دست از اخلاقگرایی شسته و فضای نوینی در جنسیت بازگشاید، فضایی که خیلی زود به سکسوآلیسم (جنسیتگرایی) منجر شد. گرایش بورژوازی از «ایدئولوژی پاکدامنی» به «ایدئولوژی سکسوالیسم» صرفا متأثر از مقتضیات تولید و منافعی بود که در تولید برای خود تدارک دیده بود.
بمب بی قید و بندی جنسی پس از جنگ جهانی اول و پیرو نهضت فرویدیسم، در جهان صنعتی ترکید. اندیشههای فروید که در دوره اول با بی مهری مواجه شده بود در دوره دوم مورد توجه و تبلیغ سرمایداری قرار گرفت چرا که فرآورده ضرورتهای یک نظام تولیدی بود. ضرورتهایی که باید به نحوی هم پاسخی به سرکوبهای نظامهای پیشین میداد و هم فضای فراخنایی برای عرصه تولید و تقاضا جستجو میکرد. با این وجود، نهضت فرویدیستی با همه دستاوردهایی که در شناخت ماهیت انسان و شناخت تضادهای میان انسان و نظام اجتماعی بدست میداد، به کارآمدترین ایدئولوژی بورژوازی تبدیل شد.
بنابراین چنانکه در دو دوره سرمایهداری و ایدئولوژی بورژوازی نشان دادیم، عنصر جنسیت خواه در پوشش و خواه در برهنگی، مهمترین عامل کنترل و مهار جامعه غربی بوده است. در تمام اشکال قدرت در غرب، عنصر جنسیت جزئی جداناپذیر از شبکه روابط قدرت است. و اعمال قدرت در هیچ یک از صورتبندیهای (فرماسیونهای) زندگی اجتماعی، بدون کنترل و مهار جنسیت ممکن نخواهد بود. همین امروز اگر مسئله جنسیت از مهار بازار خارج، و زنان از وسیله تولید منافع بنگاههای مُدپراکنی و مصرف در جامعه بورژوازی خارج شوند، نظام سرمایهداری فردا از پهنه زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی رخت خواهد بست.
جنبش فمنیستی و همجنسگرایی در خدمت سرمایه داری
بورژوازی امروز ادعا میکند که تنها نماینده شایسته آزادی حقوق زنان است و جهانی که او در دموکراسی لیبرال آفریده، تنها جهانی است که شایسته فضای آزاد جنسیت است. بورژوازی چنین وانمود میکند که بازگشودن جنسیت، پیرو تقاضاهایی است که خُرده جنبشهای جنسی مانند جنبشهای فمنیستی (زنگرایی) و یا جنبشهای همجنسگرایی، خواستار فضای بیشتری از آزادی هستند.آنچه مشکل است، این است که فمنیسم و همجنسگرایی امروزه تنها پوششی برای وارونه جلوه دادن آزادی است.
الف) جنبش فمنیسم کلفت سرمایه داری
در باره چیستی فمینیسم، گروهی آن را جنبشی سازمان یافته برای به دست آوردن حقوق زنان قلمداد میکنند، گروهی آن را چشم اندازی در پی رفع کردن فرودستی، ستم، نابرابریها و بی عدالتیها علیه زنان میدانند و گروهی نیز آن را یک ایدئولوژیمیپندارند که هدفش نه فقط برابری زنان و مردان که دگرگون سازی تمام ساختارهای اجتماعی است اما واقعیت چیز دیگریست ، جنبش فمنیستی بخشی از جنبشهای دوران پست مدرن است. رابرت.جی. دان پست مدرنیزم را محصول جریان اغتشاش هویت معرفی میکند. اغتشاش هویت، بخشی از پیامدهای نظام کالایی است. نظام کالایی بخشی از اقتصاد مصرفمحور بورژوازی است. اقتصاد مصرفمحور بورژوازی برای بقاء خود و برای توسعه بازارهای مصرف، عنصر جنسیت را به مثابه مهمترین ابژه قدرت مورد بهرهبرداری قرار داده است. هدف بورژوازی در رها کردن زن، برداشتن تابوهایی است که بدن او را نمیتوانست به کالای تجاری تبدیل کند. نزد بورژوازی، بدن زن وسوسه انگیزترین کالایی است که میتوانست ذائقه مصرفی را تحریک کند. پارهای از جنبشهای فمنیستی در دوره حاضر همان نقشی را ایفاء میکنند که فروید در آغاز تولید انبوه و ایجاد مازاد تولید ایفاء کرد. در واقع همانگونه که فرویدیسم به نیروی محرکه بورژوازی تبدیل شد، سوژه جدید بورژوازی نظام مصرفی خود را در دامن فمنیسم پهن کرد. امروز پورنوگرافی ، به بزرگترین صنعت تجارت تبدیل شده است. این صنعت با توسعه و بسط خود به ستون فقرات سرمایهداری بدل شده است، بطوریکه کلیت این نظام را روی پا نگه داشته است. اگر همه بخشهای سرمایهداری زیانده شوند، این بخش حتی در اوج بحران از سوددهی باز نمیماند. به همین دلیل فمنیستها به عنوان جزئی از صنعت مذکور ، میتوانند به همیاری نظام سرمایهداری بشتابند. بیجهت نیست که نانسی فریزر به عنوان یکی از پیشگامان حقوق برابر زنان فریاد برمیآورد که جنبش فمنیستی به کلفت سرمایهداری تبدیل شده است.
ب) جنبش همجنسگرایی کارگاه پولساز سرمایه داری
جان دمیلیو، در مقاله «کاپیتالیسم و هویت گی»، جهانشمول و تاریخی بودن همجنسگرایی را رد کرده و آن را پدیدهای متعلق به سیستم سرمایهداری، به عنوان یک سیستم اقصادی مدرن میداند. به اعتقاد وی، توسعه سرمایهداری و کار آزاد مترادف با تغییرات اجتماعی از جمله توسعه خانواده پراکنده و کم جمعیت، معنای روابط دگرجنسگرایی، و ایدئولوژی خانواده بود.وی با اشاره به تاریخ قرن ۱۷ انگلستان و سیستم خانوادهمحور تولید اقتصاد کشاورزی که تا حد بسیاری متکی به کار فرزندان بود، به تأکید پیوریتنها بر مدل جنسی دگرجنسگرا اشاره میکند؛ وضعیتی که با تغییر سیستم اقتصادی و تولیدی به نفع فرزندان کمتر و پایان محوریت خانواده، رو به افول گذارد.
با فرا رسیدن دهه ۲۰ قرن بیستم، تنها معنای خانواده عبارت بود از صمیمیت، تفریح، و خوشگذرانی، در حالی که نقش کارکردی خانواده رنگ باخته و رابطه جنسی در آن نه به منظور تولیدمثل، که برای کسب لذت برقرار میشد. به این ترتیب، سیستم سرمایهداری «خلأ» لازم برای توسعه هویت همجنسگرا را به وجود آورد - که علیرغم وجود در اقتصادهای سنتی، هویت و فضایی از آنِ خود نداشت.
به این ترتیب، دمیلیو همجنسگرایی را نه یک پدیده ضروری و جهانشمول، که محصول ساختار اجتماعی و ابزار تولید میپندارد. نکته با اهمیت اینجاست که در نگاه قدرت، استفاده از تکنولویهای رسانهای با هدف همجنسگراسازی ایجاد میشوند. به عبارتی، آزادی همجنسگرایی به پوششی برای همجنسگراسازی تبدیل شده است. چه آنکه در خلال همجنسگراسازی، هم بیشتر میتوان ذائقه مصرفی جامعه را تحریک کرد و هم آنکه همجنسگراسازی، کارگاه بهتری در پولسازی بورژوازی است.عمده جاذبهی اغلب سرمایهگذاریها بر محور «روابط جنسی» استوار است. به عنوان مثالی روشن: عرصهی مشروبات الکلی از کارخانجات تولیدی گرفته تا حمل و نقل و توزیع، کشاورزی گندم یا انگور یا …، تا فروشگاهها، بارها، کازینوها، دهها هزار شبکه تلویزیونی و ماهوارهای، بیش از این تعداد شبکههای اینترنتی، مراکز طراحی و تولید مد و بالتبع بازار، گروههای موسیقی و میدان گستردهی درآمدزای آن، تولید فیلمهای سینمایی، تلویزیونی، ویدیویی و … و هزاران منبع درآمد دیگر، همه بر محور روابط جنسی با محوریت استوار هستند. لذا هر چه محدودیتهای روابط بیشتر برداشته شوند، رونق اقتصاد آنها بیشتر خواهد بود بی جهت نیست که امروزه بیشترین سرمایهگذاری به عرصهی «رسانهی» اختصاص یافته است.
زن و تکنولوژی رسانه ای نظام کالایی
واقعیت این است که نزول شخصیت و تصویر زن در رسانه ها در سراسر جهان و از نظر عموم مردم به عنوان مانعی برای رشد زنان شناخته شده و موضوع «زن و رسانه ها» شاید از معدود موضوعاتی باشد که در بین دیدگاههای مختلف در حوزه مباحث زنان، نظرات مشابه و مشترکی در قبال آن وجود دارد.
جامعه شناسان بر این باورند که نقش عمومی رسانه های فراگیر، چه در کشورهای پیشرفته و چه در کشورهای در حال توسعه، نادیده گرفتن «قدرت و تواناییهای انسانی زن» و تثبیت «ضعف» او در میدانهای گوناگون زندگی است. معرفی زن به عنوان موجودی که با بهره گیری از ظواهر خود به نقش آفرینی در جامعه ادامه می دهد و به عبارتی جعل نقش کاذب «تفریحی» و «جنسی» برای زن، هویتی ضد تاریخی است که نحوه حضور انسانی او را در دورانهای مختلف حیات بشری مخدوش ساخته است. نکته با اهمیت اینجاست که پارهای از نظامهای رسانهای که رسالت خود را اطلاع رسانی میدانند، بنا به اینکه متعهد به استیفای ایدئولوژی بورژوازی هستند، به مثابه بخشی از «تکنولوژی نظام کالایی» عمل میکنند. پیوند میان آزادی جنسیت با فزاینده کردن مصرف و اینهمان شماردن این دو با آزادی زن، در تبدیل سرگرمی به فرهنگ، نقش ویژهای است که تکنولوژیهای رسانهای رسالت اصلی خود میشناسند. لذا زنان در خیال گمان میبرند آزادند و خود دست به انتخاب میزنند، اما غافل از آنکه خود به مثابه بخشی از ماشین اتوماسیون بورژوازی به بازتولید نیازهای بازار میپردازنند .
نتیجه گیری
آنچه که در غرب امروز وجود دارد، به هیچ رو نه آزادی جنسیت است و نه آزادی پوشش. این آزادیها اگر از ذات کنشگری انسان و انتخاب کنشگرانه افراد و جامعه سرچشمه نگیرند، و یا حداقل اگر از آنچه که به آزادی پوشش مربوط میشود، منافع بازار حذف نشود، نه تنها آزادی نیست، بلکه عین بردگی است. پارهای از نظرها وضیعت موجود زنان در جهان غرب را آزادی و حقوقمدار شدن زنان میشناسند، اما این نظرها به وضعیتی که زنان از خلال آن در روابط جنسیت و قدرت، وجه المصالحه منافع بازار و جزئی از ماشین اتوماسیون مصرف تبدیل میشوند، نادیده میگیرند.
همچنین توضیح این نکته لازم میآید که پارهای از نظرها وضعیت پوشش در رژیم پیش از انقلاب را حمل بر اعتنا نسبت به حقوق و آزادیهای زنان میشمارند!! اما هر گاه قصد خودفریبی و دگرفریبی در میان نباشد، مصرفگرایی، بسط نظام کالایی و از خودبیگانگی زنان و جوانان در روابط القایی جنسیت، سهم مهمی در شکلگیری فرهنگ و جامعهای بود که رژیم پهلویها در پی ایجاد آن بودند. بنابراین، مباهات به این امر که زنان ما از جنس رژیم پهلویها بودند و استناد حقوقمندی زنان به طرز پوشش آنان، بنا بر آنچه که قدرت در پی انطباق پوشش زنان با مقتضیات قدرت بود، از آن ادعاهاست که تنها به کار خودفریبی میآید.
منابع:
http://hoghogh.porsemani.ir/content/ حقوقطبیعی زنان و حقوق زن در اسلام
http://www.iraneslaminews.com/ جایگاه زن ایرانی مسلمان پس از پیروزی انقلاب
http://www.tebyan.net/ جایگاه زن در ایران پیش از اسلام
http://www.hawzah.net/ نگاهی به تصویر زن در رسانه های آسیا و اقیانوسیه
http://www.bayaneazadi.com/ جنسیت در نگاه به قدرت
http://pourabbas.smpweb.ir/ هدف غرب از گسترش همجنس گرایی چیست؟
http://www.bayaneazadi.com/ حق بدن من
http://www.hoviatema.ir/ مدرنیسم و همجنس گرایی
نانسی فریزر: فمینیسم چگونه تبدیل به کلفتی برای سرمایهداری شد؟
فوکو، میشل. [تارخ جنسیت، جلد اول]اراده به دانستن. ترجمهٔ نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی، ۱۳۸۴۸.
فوکو، میشل، 1382، مراقبت و تنبیه (تولد زندان)، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی.
بودریار، ژان،در سایه اکثریتهای خاموش، ترجمه پیام یزدانجو، تهران، مرکز، 1381.
کتاب فراسوی ساختارگرایی و هرمنیوتیک، نوشته هیوبرت دریفوس و پل رابینو، ترجمه حسن بشیریه انتشارات نشر نی ص 236
کتاب به برهوت حقیقت خوش آمدید، نوشته اسلاوی ژیژک ترجمه فتاح محمدی، نشر هزاره سوم ص 16
مارکس و انگلس آثار منتخب به انگلیسی جلد 5 ص 46
منبع: بصیرت