یادگاران، عنوان کتاب هایی است که تولیدکنندگانشان بنا دارند، تصویرهایی از سال های جنگ را در قالب خاطره های بازنویسی شده، برای آن ها که آن سال ها را ندیده اند، نشان بدهند. این مجموعه راهی است به سرزمینی نسبتا بکر بین تاریخ و ادبیات، بین واقعه ها و بازگفته ها. کتاب های «یادگاران» همیشه ۱۰۰ خاطره را از شخصیت یا موضوع مورد نظر، به دست می دهند.
کتاب پیش رو، خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم رئیس سازمان خودکفایی و تحقیقات صنعتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و پدر موشکی ایران را در بر می گیرد.
در ادامه ۳ خاطره از خاطرات این کتاب را می خوانیم.
۴۱:
در قید و بند میز و صندلی و اتاق کار فرمانده نمی ماند. گاهی کانکسی پیدا می کرد و کار را از همان جا شروع می کرد. چند طرح مهم را این طوری کلید زد. رابطه اش با نیروهایش، فرمانده و فرمانبری نبود. بیش تر رفیق بودند تا رئیس و مرئوس. برای همین هم هر چه می گفت از دل و جان برایش انجام می دادند.
۶۳:
نماز اول وقتش ترک نمی شد. حتی وقتی توی برف های کوه یا در حال صخره نوردی بود. یک بار در کوه های توچال، نزدیک پناهگاه شیرپلا و شروین، صخره نوردی می کرد. جای خطرناکی بود. زیر پا را که نگاه می کردی، چشمت سیاه می رفت. موقع اذان به همراهش گفت طناب را شل کند. خودش را به تخته سنگی رساند. راحت نمی شد نشست. همه ترسیده بودند. قلاب را باز کرد و نمازش را خواند.
۷۶:
پدر داماد سال ها پیش فوت کرده بود. به داماد گفت: «فکر کن من پیمانکارم. این پول رو بگیر و طبقه دوم خونه پدرت رو با بهترین سرامیک و شیرآلات تحویل بده.» وقتی فهمید عروس خانم هم پدرش فوت کرده است، دست به کار شد، انگار برای دختر خودش بخواهد جهیزیه بخرد. بهترین ها را برایشان خرید. بساط عروسی شان را که برپا کرد؛ مبلغی هم به عروس و داماد داد و گفت «این هم هدیه عروسی شما.»
این کتاب با ۱۱۲ صفحه، شمارگان ۲ هزار و ۲۰۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار ریال منتشر شده است.