به گزارش مشرق، تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان در ایتالیا وابسته به اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریکا در سن 20 سالگی (سال 1353) بهانه خوبی بود تا به مناسبت 16 آذر؛ روز دانشجو به سراغ محمدحسن قدیری ابیانه سفیر اسبق ایران در مکزیک و استرالیا برویم.
قدیری ابیانه وقتی از فعالیتهای دوران دانشجوییاش در ایتالیا سخن میگوید، در نگاه اول از یک جوان 20 ساله بعید به نظر میرسد، که به تنهایی به سفارت ایران در رم برود و بگوید «من قدیری هستم نماینده دولت موقت، آمدهام که سفارت را تحویل بگیرم» و بدون هیچ فشاری بتواند سفارت را بگیرد!
یا اینکه یکی از نامههای امام (ره) که خطاب به آزادیخواهان جهان بود را ترجمه و تایپ کند، در پاکت گذاشته و برود واتیکان و بگوید حامل نامه امام (ره) به پاپ هستم و بالاخره هم داخل شود و نامه را ارائه دهد.
البته در کنار این فعالیتها سختیهایی هم بوده که قدیری ابیانه از آنان به عنوان «سختیهای شیرین» یاد میکند. اینکه با 50 لیر هزینه دانشجویی نمیشد هزینه انجمن اسلامی را درآورد یا اینکه گشتن شهرهای ایتالیا برای جذب حداقل یک دانشجوی مسلمان.
وی در همین خصوص میگوید «اگر شب یا صبح خیلی زود به شهرها میرسیدیم یا در پارک میخوابیدم یا در کیوسک تلفن یا در سالن انتظار قطار. نه جایی داشتم و نه پولی که به مهمانسرا بروم».
البته قدیری ابیانه معتقد است امروز برای دانشجویان فضای فعالیت دانشجویی بسیار بیشتر از گذشته است، اما از این فرصت استفاده نمیکنند و «دچار خمودگی» شدند. وی بر این اعتقاد است که امروز جنبش دانشجویی باید قدری از مطالبهگری اش کم کند و در پاسخگویی به عملکردش بیافزاید.
وی وضعیت جنبش دانشجویی در دوران اصلاحات را «نتیجه نفوذ دشمن» میداند و اینکه ترور دانشمندان ما مانند زدن هواپیمای جاسوسی است اینکه ذهن دانشجو و استاد ما را اشغال کنند مانند این است که آن پهباد را به خدمت بگیرند و این خطرناکتر است.
قدیری ابیانه همچنین در این گفتوگو وضعیت امروز جنبش دانشجویی را آسیب شناسی کرد و گفت «خود کمبینی و ما نمیتوانیم ابتدای انحراف در دانشجو و جنبش دانشجویی است».
در این نشست قدیری ابیانه مباحث دیگری از جمله سیاست دولت روحانی در برخورد با جنبش دانشجویی را نیر مطرح کرد کرد که در ادامه متن کامل این گفتوگو آمده است.
فارس: در ابتدا از روند تأسیس انجمن اسلامی در ایتالیا بگویید؟ چه شد به فکر تأسیس انجمن افتادید؟
قدیری ابیانه: من سال 1351 بعد از گرفتن دیپلم ریاضی و وقتی 19 سال داشتم برای تحصیل در رشته معماری عازم فلورانس ایتالیا شدم. در ایتالیا هیچ تشکل اسلامی وجود نداشت اما تشکلهای ایرانی متعددی وجود داشتند.
فارس: این تشکلها وابسته به رژیم شاه بودند یا چپی بودند؟
قدیری ابیانه: بیشتر چپیها بودند. مائوئیستها هم بودند. حزب توده هم تشکل دانشجویی داشت اما حزبی بود ولی چند نوع کنفدراسیون دانشجویی بودند. روال در خارج از کشور از جمله ایتالیا اینگونه بود که اول یک تشکلهای عامی مانند کنفدراسیون های دانشجویی تشکل میشد و اهداف صنفی، سیاسی و دانشجویی را دنبال میکرد بعد احزاب در این فعالیتها افراد را انتخاب میکردند و آنان را وارد حزب میکردند.
دانشجویی که به خارج میآمد معمولا ناآشنا بود، نمیدانست کجا خانه بگیرد، چگونه ثبت نام کند. لذا یکی از راههای یارگیری تشکلهای چپی این بود که به تازه واردها کمک کنند، خانه میدادند و موارد دیگر تا در این فاصله آن دانشجو را جذب خود کند. اگر این دانشجو مذهبی هم بود سعی میکردند به هر نحوی کاری کنند تا از دیدگاهش برگردد.
* برنامه تشکلهای چپی جذب دانشجویان مذهبی و منصرف کردن آنان از عقایدشان بود
البته ابتدا ممکن بود نشان دهند که به عقاید احترام میگذارند اما برنامه کلان آنها این بود که دانشجوی مذهبی را از عقایدش منصرف کنند. دانشجویانی که میآمدند حتی مذهبیها جذب این کنفدراسیونهای دانشجویی میشدند. من وقتی این وضعیت را مشاهده میکردم بعد از 2 سال برگشتم به تهران و با حرکتهای اسلامی آشنا شدم.
فارس: آشنایی شما با حرکات اسلامی چگونه بود؟ یعنی از طریق چه گروههایی با حرکات اسلامی آشنا شدید؟
قدیری ابیانه: خواهرم که 2 سال از من بزرگتر بود، دانشجوی معماری دانشگاه تهران بود. آنان انجمن اسلامی داشتند و فعال هم بودند من در مسجد جاوید بود که شهید مفتح را دیدم و پای سخنرانی ایشان مینشستم.
علاوه بر این یک عده از انجمن اسلامی دانشگاه تهران اردو به شمال ترتیب داده بودند، من هم با آنها رفتم و با برنامههای آنان آشنا شدم.اینجا بود که با یکی از اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویی در اروپا آشنا شدم و تصمیم گرفتم وقتی به ایتالیا برمیگردم انجمن اسلامی دانشجویان در ایتالیا را وابسته به اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا تأسیس کنم.
منتهی در اروپا افراد استخوان خورد کرده هم بودند که سابقه بسیاری در این حوزه داشتند که در آلمان، فرانسه و انگلیس بودند اما در ایتالیا ما چنین وضعیتی را نداشتیم. در ایتالیا فضا به گونهای بود که اگر فردی مذهبی بود مذهبی بودن خود را عیان نمیکرد.
* کار سخت شناسایی دانشجویان مذهبی برای جذب در انجمن
من وقتی به ایتالیا برگشتم دنبال این بودم که نفر دوم و سومی را انتخاب کنم. البته شناسایی افراد در این خصوص هم مشکل بود. من هم بروز ندادم که به دنبال تأسیس انجمن اسلامی هستم تا اینکه یک روز 2 دانشجو نشسته بودند یکی از آنها به دیگری گفت آن آدم رو میبینی که آنجا نشسته (اشارهاش به من بود) آدم دُگم و بستهای است.
من رفتم سراغ فرد دوم و دیدم که دانشجوی پزشکی در شهر بولونیا است. با هم صحبت کردیم دیدم حرکاتش حرکات مذهبی است و فهمیدم که وی در شهر خودش که تحصیل میکرد، چپیها که فهمیده بودند او مذهبی است برای اینکه اعصاب او را به هم بریزند به مقدسات او توهین میکردند و او دیگر طاقت نیاورده بود و به فلورانس آمده بود.
این اولین نفری بود که توانستم پیدا کنم. بعد در همین خصوص افراد دیگری را هم زیر نظر داشتیم. برای مثال دیدیم که یک دانشجو وقتی میخواهد خداحافظی کند میگوید یا علی گفتیم خوب است دنبال وی هم برویم.
فارس: تا این مقدار افراد مذهبی تحت فشار بودند و شناسایی آنها سخت بود؟
قدیری ابیانه: بله! شناسایی سخت بود و فشار هم علیه ما شدید بود. برای مثال دانشجوی دیگری بود که دین و ایمان را کنار گذاشته بود اما در تاسوعا و عاشورا شلهزرد پخش میکرد البته وقتی سراغ وی رفتیم متوجه شدیم نمیشود جذبش کرد. افرادی را هم داشتیم که میگفتند من دیگر دین و ایمان ندارم اما برای امام علی (ع) خیلی احترام قائل هستم.
به هر حال ما 3-4 نفر از کسانی که فکر کردیم به اسلام اعتقاد دارند را جمع کردیم و جلسات انجمن را تشکیل دادیم. ابتدا اعلام عمومی نکردیم که ما بدنبال تأسیس انجمن اسلامی هستیم چون امید داشتیم که به ایران برگردیم. البته اعلام کردیم که انجمن تاسیس شده اما اعضا آن را اعلام نکردیم و تنها یک شماره صندوق پستی اعلام کردیم.
خودم این شهر و آن شهر میرفتم و با کتابفروشیها صحبت میکردم که ما میتوانیم کتابهایمان را در کتابفروشی شما بگذاریم که معمولا کتابفروشیهای معمولی قبول نمیکردند.
کتابفروشیهای سیاسی هم که معمولا چپی بودند تا مشاهده میکردند که کتابهای ما در خصوص مبارزات مذهبی است آنان هم عقب میکشیدند که من با آنان بحث میکردم که آمریکا، شاه و ساواک به ما آزادی نمیدهند شما هم اجازه نمیدهید ما کتابهایمان را اینجا بگذاریم. بعضیها در اینجا به رگ غیرتشان برمیخورد و اجازه میدادند.
فارس: کتابهایی که شما به کتابفروشی ها میبردید، چه نوع کتابی بود؟
قدیری ابیانه: کتابهایی بود که ما از اتحادیه میگرفتیم. نشریه قدس بود که ضد اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا چاپ میکرد. علاوه بر این کتابهای شهید مطهری و شریعتی بود. از کتابهای نهضت آزادی که اتحادیه در اختیار ما میگذاشت هم بود.
البته کتابهایی که متعلق به سازمان مجاهدین خلق بود نیز وجود داشت که هنوز کمونیستی نشده بود. چون ما نمیخواستیم خودمان میز بگذاریم و بفروشیم و شناسایی شویم مجبور بودیم کتابها را به کتابفروشی ها بدهیم. علاوه بر این آدرس 8 کتابفروشی که کتابهای ما در آن موجود بود را در برگهای نوشته بودم و در همه جا پخش میکردم.
فارس: مخارج شما و انجمن چگونه تامین میشد؟
قدیری ابیانه: من هزینه تحصیلم را پدر و مادرم میدادند که البته فقط کفاف تحصیلم را میداد و برای فعالیتهای انجمن کفایت نمیکرد. تصمیم گرفتم برای تأمین مخارج انجمن کار هم بکنم. در رشته معماری من کار زیاد بود اما اگر من میخواستم در این حوزه کار کنم از تحصیل باز میماندم، هرچند در آمد خوبی هم داشت.
*برای مخارج انجمن کارگری میکردم/ گشتن شهرها برای جذب یک دانشجوی مسلمان
معمولا ایرانیها برای تأمین مخارجشان در رستورانها گارسونی میکردند که از جمله شغلهای پردرآمد بود چون علاوه بر حقوق، انعام هم داشت ولی ما نمیتوانستیم در این مکانها کار کنیم چون مشروب هم سرو میشد. بالاخره من یک جایی را پیدا کردم که 2 ساعت کارگری کنم تا هزینه انجمن اسلامی را در بیاورم. البته دائمی نبود و همچنین خودم به پول آن احتیاج نداشتم برای خرج انجمن بود. در ابتدا خیلی برام سخت بود بعد خودم را قانع کردم که باید برای اسلام این کار را بکنم. این پول خیلی به ما کمک کرد با این پول توانستیم دستگاه تایپ فارسی بخریم.
یک بار که مرحوم صادق طباطبایی را دعوت کرده بودیم دستگاه تایپ را از آلمان برای ما آورد من خودم مینشستم اطلاعیه مینوشتم یا برخی مطالب را ترجمه میکردم بعد تایپ میکردم. از آنجایی که شبها نمیشد از دستگاه تایپ در خانه استفاده کنیم (به خاطر صدای بلندی که داشت و همسایه ها را اذیت میکرد) دستگاه را بیرون خانه میبردم و در پارک زیر نور چراغ مینشستم و تایپ میکردم بعد خودم آن اطلاعیهها را تکثیر میکردم.
آن زمان دستگاه کپی در ایستگاه قطار بود سکه میانداختی و فتوکپی میکردی. علاوه بر این به شهرهای دیگر هم میرفتم همراه خودم هم 2 چمدان و 2 ساک و 2 کوله پشتی کتاب میبردم. معمولا ساعت قطار را هم به گونهای انتخاب میکردم که شب را در قطار بخوابم.
اگر شب یا صبح خیلی زود به شهرها میرسیدم، باید یا در پارک میخوابیدم یا در کیوسک تلفن یا در سالن انتظار قطار. نه جایی داشتم و نه پولی که به مهمانسرا بروم. در شهرها برای کار انجمن و جذب ابتدا به دبیرخانههای دانشگاهها میرفتم بعد از آن به رستوران دانشجویی میرفتم بعد سراغ کیوسک روزنامه و مجلات میرفتم.
فارس: جزئیات فعالیتهای دانشجویی شما در این شهر به شهر گشتنها چه بود؟
قدیری ابیانه: برای مثال اعلامیههای امام (ره) را پخش میکردیم یا اخبار مربوط را در سطح دانشگاهها پخش میکردم، با احزاب و نمایندگان پارلمان و شخصیتهای سیاسی ایتالیا صحبت میکردم. تا زمانی که نمیخواستیم تاسیس انجمن اسلامی را اعلام عمومی کنیم بر روی میز دانشجویان اطلاعیهها را میگذاشتیم.
این روند ادامه داشت تا اینکه در یک شهری یک نفر با ما ارتباط برقرار میکرد و علاقمند به کار ما میشد. از این به بعد من هرگاه به آن شهر میرفتم دیگر در پارک نمیخوابیدم به خانه آن فرد میرفتم. پس از گذشت این روزها تشکل ما به بزرگترین تشکل دانشجویی در ایتالیا شد. علاوه بر این 2 اتفاق دیگر هم افتاد.
*50 لیر جریمه برای خوردن کاپوچینو
وقتی انجمن اسلامی تاسیس شد دیگر دانشجویان مذهبی جدید سمت تشکلهای چپی نمیرفتند. وقتی میدیدند انجمن اسلامی وجود دارد دنبال آن میرفتند تا ارتباط برقرار کنند. اتفاق دیگر اینکه افرادی که جذب کنفدراسیون های دانشجویی شده بودند را ما از آنجا بیرون آوردیم و به انجمن اسلامی منتقل کنیم.
یک خاطره از فعالیتهایم در این خصوص بگویم. نشریه قدس 100 لیر بود یک کاپوچینو هم 100 لیر بود. هزینه من هم به عنوان دانشجو ماهی 50 لیر بود. من هم کاپوچینو دوست دشتم. گاهی هوس میکردم که کاپوچینو بخورم تا دم در کافیشاپ میرفتم اما وقتی میخواستم پول لیر را بیرون بیاورم دلم نمیآمد. میگفتم این پول یک نشریه قدس است. من به جای اینکه کاپوچینو بخورم میتوانم این نشریه را دست ایرانیان بدهم بلکه اینها جذب و هدایت شوند. در حقیقت از جیب خودم در میآوردم و به جیب انجمن میگذاشتم.
یک زمان به خودم گفتم یکبار خوردن کاپوچینو اشکال ندارد رفتم و کاپوچینو را خوردم. بعد از آن دچار عذاب وجدان شدم از اینکه پول نشریه قدس را دادی و کاپوچینو خوردی! به همین خاطر 50 لیر خودم را جریمه کردم و از جیب خودم به جیب انجمن واریز کردم به خاطر اینکه کاپوچینو را به نشریه ترجیح داده بودم. این جریمه سنگین از خاطرات شیرین زندگی من است.
فارس: خود ایتالیاییها هم به شما سخت میگرفتند یا فقط تشکلهای دانشجویی چپ این برخورد را با شما داشتند؟
قدیری ابیانه: جو ایتالیا جو غیر اسلامی بود. چه دولت و چه احزاب سیاسی و چه ایرانیان. ایتالیاییها برخلاف دیگر اروپاییها خون گرمتر هستند بخصوص جنوب ایتالیا. اما بیشترین سختگیریها را ایرانیها نسبت به ما داشتند. همین کنفدراسیونهای دانشجویی که دم از آزادی میزدند حتی خودشان هم با یکدیگر درگیر میشدند. چندین بار شاهد دعواهای شدید آنها با هم بودم اختلافشان هم این بود که انقلاب باید از روستا شروع شود یا جنگل یا شهر.
فارس: شما با دیگر تشکلها مناظره هم برگزار میکردید؟
قدیری ابیانه: خیر، البته در این زمان تأسیس انجمن را اعلام عمومی نکرده بودیم تا اینکه یکی از دوستان ما به ایران رفت و ساواک او را گرفت و از او درباره من پرسوجو کرده بود. از آن زمان به بعد دیگر من به ایران نیامدم.
*آگاهی ساواک از فعالیتهای من در ایتالیا آغاز علنی شدن فعالیتهای انجمن بود
برادرم را هم وقتی به ایران برگشت، دستگیر کردند اما نمیدانستند او در انجمن فعال است سوالاتی که از وی درباره من پرسیدند که خبر به من رسید و متوجه شدم من لو رفتهام و اگر به ایران بیایم دستگیر میشوم.
فارس: این حوادث در چه سالهایی بود؟
قدیری ابیانه: سال 55 بود که بعد تصمیم گرفتیم فعالیت علنی را شروع کنم و با آغاز آن انجمن گسترش سریعی پیدا کرد چرا که دیگر ملاحظات گذشته را نداشتیم بدین گونه که دیگر ما خودمان میتوانستم میز و کتاب بگذاریم و خودمان پشت میز باشیم و با افراد صحبت کنیم و ارتباط بگیریم.
فارس: ساواک اقدامی برای جلوگیری از فعالیت شما نمیکرد؟
قدیری ابیانه: نمیتوانست، چون من باید میآمدم ایران تا آنان بتوانند دستگیرم کنند. مگر اینکه اقدام خلاف قوانین ایتالیا میکردم. نه تنها ما را جدی نمیگرفت بلکه نهضت اسلامی را هم جدی نمیگرفت بیشتر به کمونیستها متمرکز بوده و این از اشتباهات رژیم بود. از سال 53 من هر سال 2 بار به آلمان میرفتم اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا سالی 2 بار جلسه عمومی داشت یک جلسه فرهنگی و یک جلسه تشکیلاتی بود.
یکی از روالهایی که اتحادیه داشت این بود که هزینه رفت و آمد را بین همه به مساوی تقسیم میکردند مقدار پولی که به من میدادند همان مقداری بود که به نمایندههای شهر میدادند و این باعث شد مقداری هزینههای ما بهتر شود. در این جلسات با صادق طباطبایی، قطبزاده، بنی صدر و افراد دیگری آشنا شدم.
فارس: نقش این افراد در اتحادیه و سامان دادن به فعالیتهای دانشجویی چگونه بود؟
قدیری ابیانه: قطب زاده مسئول نهضت آزادی خارج کشور بود، بنی صدر مسئول جبهه ملی خارج کشور بود منتهی افراد دیگری هم بودند که ادعای جبهه ملی را داشتند. من به آقای بنی صدر میگفتم چرا اینقدر از جبهه ملی میگویید جواب میداد که ما نمیخواهیم بگذاریم مبارزات مصدق را چپیها مصادره کنند (کار خود را اینگونه توجیه میکرد).
*سخنرانی «حاج فرج» در انگلیس برای دانشجویان/ جر و بحث با همسر و دختر بنیصدر درباره حجاب
من 20 سالگی انجمن را تأسیس کردم و تصور کنید بزرگ انجمن یک دانشجوی 20 ساله بود. من دوره حوزوی ندیده بودم قبل آن کار سیاسی نکرده بودم. احساس کردم که نیاز دارم بر خودم بیافزایم به همین خاطر تصمیم گرفتم هر ساله به یکی از کشورهای اروپایی بروم و در مجالس تربیتی حاضر شوم.
برای مثال یکسال به انگلیس رفتم آنجا یک مسجد امامی بود که «حاج فرج» یعنی همین سروش سخنرانی میکرد یکسال فرانسه رفتم در فرانسه با بنی صدر و قطبزاده جلساتی داشتم. در آنجا بنی صدر کلاسهایی در خانهاش تشکیل داده بود و راجع به مسائل سیاسی و اسلام میگفت من هم با دیگر دانشجویان به آنجا میرفتم.
یکبار با دختر بنی صدر که بعدها زن رجوی شد بحث کردم چرا که من رفتم خانه بنی صدر اما خودش نبود و همسر و دخترش بودن که حجاب هم نداشتند من هم با دختر بنی صدر بحث کردم که چرا حجاب را رعایت نمیکنی.
یکبار بنی صدر برای من تعریف میکرد که زمانی که امام (ره) را در نجف دیده، امام (ره) به وی گفتهاند که رژیم سرنگون خواهد شد و آماده باشید و اینکه من (بنی صدر) رئیس جمهور خواهم شد و روحانیت نمیتواند این خلاء حکومت را پر کند و ما نیاز به افرادی مثل شما را داریم.
*بنی صدر میگفت امام خمینی (ره) از من درخواست کرده به گروهش بپیوندم
بنی صدر میگفت امام (ره) از من دعوت کرده که به گروهش بپیوندم.بنی صدر نشریهای به عنوان جبهه ملی داشت که یک طرف آن نوشته بود «حکومت ملی، خواست ملت ایران است» آن هم زمانی بود که مردم شعار میدادند «حکومت اسلامی خواست ملت ایران».
به بنی صدر گفتم چرا نوشتهای حکومت ملی، بنویس حکومت اسلامی که در جواب گفت اگر حکومت ملی باشد و چون مردم مسلمان هستند عملا حکومت اسلامی میشود. من گفتم پس شعار را اسلامی کن و چون مردم هم آنرا میخواهند پس ملی هم خواهد بود. بنی صدر گفت اگر این کار را بکنیم ممکن است شعار حکومت ملی را چپیها بگیرند.
به هر حال من نپذیرفتم به تیم بنی صدر بپیوندیم. بنی صدر نفر دوم انجمن ما را به نام «محمد مبلغی» که به دکتر اسلامی معروف شده بود دعوت به همراهی کرد که او هم پذیرفت و با بنی صدر به ایران آمد. او را رئیس شبکه 2 هم گذاشتند، حتی یکی از افرادی بود که برای نخست وزیری بنی صدر مطرح بود. البته وقتی بنی صدر از ایران رفت او هم رفت و در خارج فوت کرد.
*تلاش میکردیم شاه در «دادگاه راسل» محکوم شود
در کنار این موارد فعالیتهای انجمن هم اوج گرفته بود. برای مثال یک دادگاهی به نام «دادگاه راسل» تشکیل شده بود. دادگاه نمادین بود و افرادی را محاکمه میکرد اما حکم قضایی نداشت فقط جنبه نمادین. داشت ما تلاش میکردیم علیه شاه هم این دادگاه برگزار شود.
فارس: شما به پاریس هم رفتید و با امام دیدار هم داشتید؟
قدیری ابیانه: من 2 بار به نوفل لوشاتو رفتم یک بار سه روز و یک بار هم یک ما طول کشید. عکس دیدار آن سه روز را هم دارم. آن عکس بعد از رحلت امام به دستم رسید و از آن عکس خبر نداشتم بعد از رحلت امام گروهی از وزارت ارشاد به فرانسه رفتند تا عکسهایی که اگر از امام موجود است را پیدا کنند که آنجا عکس ما را دیده بودند و بعد برای من آوردند.
فارس: چقدر تشکلهای دانشجویی همراه با روحانیت بودند؟ چقدر به روحانیت نزدیک بودند؟
قدیری ابیانه: ما پیرو امام خمینی (ره) بودیم. ما در ایتالیا روحانی نداشتیم. در آلمان شهید بهشتی بود در برخی کشورها مراکز اسلامی وجود داشت اما آن زمان ایتالیا مرکز اسلامی هم نداشت. از این جهت خیلی فقیر بودیم شاید به این دلیل بود که ایتالیاییها افراد را دفع نمیکردند.
در حالیکه در آلمان، فرانسه و انگلیس برخوردها با خارجیها خوب نبود و این باعث شده بود مسلمانان تشکیلات خود را بوجود بیاورند به همین خاطر در آلمان، فرانسه و انگلیس تشکلهای اسلامی زیاد بود. اما در ایتالیا چون این وضعیت نبود مسلمانان جذب میشدند. برای مثال ما در ایتالیا یک قصابی اسلامی نداشتیم تا بتوانیم گوشت نخوریم.
*بهت پلیس واتیکان بخاطر اینکه من حامل پیام امام خمینی(ره) به پاپ بودم
در ادامه فعالیتم به رم رفتم و در آنجا مستقر شدم. رفتنم به رم به خاطر ساماندهی مبارزات و آزاد کردن سفارت ایران بود. یکبار یکی از نامههای امام (ره) که خطاب به آزادیخواهان جهان بود را ترجمه و تایپ کردم یکی از آنها را در پاکت گذاشتم و رفتم واتیکان و گفتم حامل نامه امام به پاپ هستم. آنجا سربازانی سوئیسی بودند و مدام با داخل تماس میگرفتند که چه کار کنند و مبهوت مانده بودند. بالاخره داخل شدیم و آخرین میز که رئیس دفتر پاپ بود به من گفت پاپ نیست به من بدهید، من نامه را تحویل پاپ خواهم داد. حال نامه خاصی نبود همان پیام امام به آزادیخواهان جهان بود.
یکبار تظاهراتی در یک کلیسا گذاشتیم. یکسری مسیحیان انقلابی هم بودند که با سیاست های واتیکان مخالف بودند، از آنجا رفتیم واتیکان و بالای پلههای آن نماز جماعت برگزار کردیم. آقای اژهای هم آنجا بود اداره پلیس خارجی آنجا ما را گرفتند چرا که ما در واتیکان تظاهرات غیر قانونی برگزار کرده بودیم.
فعالیتهای ما ادامه داشت روزی که امام خمینی (ره) به ایران آمد. من خودم احساس خاصی داشتم درست بود که شاه رفته بود اما ارتش بود، ساواک بود، هزاران مستشار نظامی در خاک ایران بودند. ممکن بود خطری برای امام بوجود بیاید به خودم میگفتم اگر کاری را بتوانی بکنی اما غفلت کنی و هر اتفاقی برای امام و انقلاب بیفتد، هرگز خودم را نخواهم بخشید. لذا هر لحظه به خودم میگفتم الان تکلیف من چیست؟ تا اینکه 16 بهمن خبردار شدیم امام بازرگان را بعنوان نخست وزیر منصوب کردهاند تا این موضوع را شنیدم رفتم به سفارت ایران در رم.
* تک و تنها سفارت ایران در رم را گرفتم!
درب سفارت را زدم دربان ایتالیایی پشت درب آمد گفتم با آقای سفیر کار دارم. گفت زمان ملاقات داری؟ گفتم خیر! رفت داخل و چند دقیقه بعد آمد و گفت شما کی هستید و چه کار دارید؟
گفتم من قدیری هستم نماینده دولت موقت آمدهام که سفارت را تحویل بگیرم. خودم برای خودم حکم زده بودم. تعجب کرد دوباره رفت و برگشت گفت آقای سفیر نیست، گفتم نفر دوم باز رفت و برگشت گفت نفر دوم هم نیست. گفتم نفر سوم یا هر کسی که هست رفت و برگشت و گفت هیچ کس نیست. این در حالی بود که همه در داخل سفارت بودند من گفتم پیغام من را به سفیر بدهید بگویید سفارت را آماده کنند فرد مراجعه میکنم تا سفارت را تحویل بگیرم.
بعد دیدم یک ماشین پلیس آمد جلو و از من و پرسوجو کرد، کارت شناسایی را گرفت و دید ویزای من قانونی است و بهانهای نداشت بعد از نیم ساعت گفت میتوانی بروی. در همین حین برای مامور پلیس شاه را با موسیلینی مقایسه کردم. قرار بر این شد 22 بهمن جلسه انجمن اسلامی برگزار شود تا تصمیم گیری برای چگونگی تسخیر سفارت را بگیریم.
داشتم از شهر خارج میشدم که در خیابان دیدم یک ایرانی بالا و پایین میپرد و میگوید رادیو آزاد شد. از ماشین پیاده شدم از وی جزئیات را پرسیدم گفت رادیو را داشتم گوش میدادم که گفت اینجا صدای انقلاب اسلامی است. مردم! ارتش رادیو و تلویزیون را محاصره کرده میخواهد پس بگیرد، کمک کنید. تا این ماجرا را شنیدم برگشتم سفارت. دوباره درب سفارت را زدم این بار سرایدار ایرانی سفارت آمد.
این را هم بگویم که 17 بهمن یکی از کارمندان رمز سفارت رستوران دانشجویی آمده بود از اینکه من میخواهم به انقلاب بپیوندم. علاوه بر آن متوجه شدم همان 16 آذر که به سفارت رفتم، سفیر از سفارت رفته و دیگر برنگشته است یعنی کار من اثر خود را گذاشته بود.
به سرایدار سفارت گفتم درب را باز کن، گفت من کارهای نیستم نمیتوانم درب را باز کنم، شما باید با داخل هماهنگ کنی. به سرایدار گفتم رادیو را گوش کردی، گفت آره، گفتم آن نظام تمام شد درب را باز کن گفت نمیتوانم.
گفتم یا درب را باز میکنی و این را پای همکاریت با انقلاب اسلامی میگذارم و اجازه میدهم به کار در سفارت ادامه دهی و گرنه فرد اخراجی آن ها درب را باز کرد و ما داخل سفارت رفتیم و اینگونه سفارت فتح شد و تک و تنها سفارت ایران در رم را گرفتم.
فارس: هیچ یک از کارکنان سفارت هم داخل سفارت نبودند؟
قدیری ابیانه: خیر! هیچ کس نبود البته روز تعطیل هم بود فردای آن روز اولین کنفرانس مطبوعاتی را در سفارت برگزار کردم. ساعت 9 صبح ایرانیها دم درب سفارت آمده بودند و دیدند که سفارت گرفته شده است. عکس امام هم بر سردر سفارت گذاشتیم و روی یک پارچه نوشتیم که سفارت جمهوری اسلامی ایران و جلوی سفارت نصب کردیم.
برخی چپیها میگفتند هنوز که رفراندوم برگزار نشده که جمهوری اسلامی نوشتید و گفتم رفراندوم میگذاریم اگر رای نیاورد آن را برمیداریم. این فعالیت دانشجویی من تا انقلاب اسلامی بود بعد ازانقلاب رایزن مطبوعاتی در ایتالیا شدم.
فارس: برای اینکه بخواهیم به اصل موضوع ورود کنیم نظرتان را نسبت به جنبش دانشجویی بیان کنید از اینکه 16 آذر برای چه نوع دانشجویی است؟
قدیری ابیانه: جوانان بخصوص دانشجویان آینده ساز کشور هستند و موظف هستند کشور را پیشرفت دهند و طبیعتا با هر حرکتی که بخواهد جلوی پیشرفت ملت را بگیرد باید مقابله کنند. آمریکا کشوری است که در کشور ما کودتا کرد، باعث عقب افتادگی کشور شد پس جبنش دانشجویی باید ضد آمریکا باشد.
مصدق به آمریکا خیلی امید بسته بود و امیدوار بود آمریکا کمکش کند و همین غفلت باعث شد آمریکا کودتا کند و شاه را برگرداند. طبیعتا جنبش دانشجویی هم صحنه را رصد میکرد و از اوضاع بوجود آمده ناراحت بود به همین خاطر وقتی نیکسون وارد تهران شد دانشجویان اعتراض کردند و 16 آذر را در مبارزه با آمریکا رقم زدند.
البته این را باید بدانیم که اگر نبود آیت الله کاشانی و نهضت اسلامی،مصدق آن قدرت را پیدا نمیکرد اما غرور ؟ فکر کرد بدون روحانیت میتواند کار را پیش ببرد و به همین خاطر به هشدارهای آیت الله کاشانی در خصوص احتمال وقوع کودتا بی توجهی کرد و در پاسخ گفت من مستحصل به پشتیبانی ملت هستم اما نفهمید که این پشتیبانی به خاطر حضور افرادی چون آیت الله کاشانی است.
*دانشجو باید در مقابل هر جریانی که از پیشرفت کشور جلوگیری میکند، بایستد
الان هم دانشجو باید خود را عامل پیشرفت کشور و پیشرو در این خصوص بداند. هر کسی و هر گروهی که در مقابل پیشرفت کشور بایستد دانشجو باید در مقابل او باشد. امروز استکبار و در رأس ان آمریکا ما را تحریم کرده به این خاطر که نباید دنبال انرژی هستهای بروید. حال دانشجو باید وارد میدان شود و با این قضایا مقابله کند. البته همواره استکبار خصوصاً آمریکا تلاش کردهاند روی اقشار موثر در کشور تاثیر بگذارند و مسیر جنبش دانشجویی را منحرف کنند.
ما شاهدیم در برخی تشکلها افرادی حضور دارند که از آمریکاییها آمریکاییتر هستند و خودشان را جنبش دانشجویی معرفی میکنند در حالی که اینها ارتجاع دانشجویی هستند کسی که به دنبال این باشد تا کشور را تحویل استعمار و استکبار بدهد این مرتجع است.
منافقان یک زمانی ادعا میکردند که ما با آمریکا مقابله میکنیم اسلحهها را نگه میداریم که اگر آمریکا حمله کرد ما بتوانیم دفاع کنیم اما در زمان جنگ با صدام همراه و علیه ملت خود اقدام کردند و تبدیل به جاسوسهای آمریکا و اسرائیل شدند. افتخار کردند که مورد حمایت چند سناتور آمریکایی قرار گرفتهاند.
فارس: شاید مشکلی که در جنبش دانشجویی باشد، آرمانگرایی بدون در نظر گرفتن واقعیات است نظر شما در این خصوص چیست؟
قدیری ابیانه: جنبش دانشجویی باید واقع بین باشد، نه واقع گرا واقع گرایی یعنی به آنچه هست رضایت می دهند که نتیجه آن محافظه کاری میشود جنبش دانشجویی باید واقع بین و آرمانگرا باشد بداند کجا قرار داریم آن وقت به سمت آرمانها حرکت کنیم. کسانی که آرمانگرا هستند اما واقع بین نیستند دچار تخیل میشوند و به هدف نمیرسند. دانشجویان خیالباف نباید باشند قشر دانشجو و جوان باید اینگونه باشند.
*دانشجو باید آرمانگرای واقعبین باشد نه خیالباف
اگر دانشجویی واقع بین و آرمانگرا نباشد، خود باور هم نباشد نمیتواند به رسالت دانشجویی اش عمل کند بلکه مورد سوء استفاده دشمن هم قرار میگیرد.
فارس: رابطه جنبش دانشجویی با روحانیت در مسیر انقلاب اسلامی را چگونه میبینید؟
قدیری ابیانه: در غرب جنبش دانشجویی ضد مذهب و کلیسا بود چون کلیسا طرفدار ظلم بود حتی با علم هم مخالف بود. بر سر در کلیساها نوشته شده بود عقل و استدلال بزرگترین دشمن ایمان است. چون اگر عقل وسط بیاید مسیحیت آغشته به تحریف دیگر جوابگو نخواهد بود لذا در غرب مبارزات آزادیخواهانه در تقابل با مذهب کلیسا و حاکمیت کلیسا بوده است.
در انجیل به نقل از حضرت مسیح یک جمله آمده است که (البته ما معتقدیم انجیل تحریف شده است) اگر به تو سیلی زدند گونه دیگرت را هم جلو بیاور. بر همین اساس در کلیساها میگویند پذیرش ظلم نشانه ایمان به خدا است. در حالیکه ما در اسلام معتقدیم کسی که ظلم را بپذیرد شریک ظلم است. در قرآن پر است از دعوت به تعقل و تدبر، حدیث داریم که یک ساعت تفکر از هفتاد ساعت عبادت بالاتر است.
*ماهیت جنبش دانشجویی اتحاد آن را با اسلامی و روحانیت طبیعی میکند
علم آموزی در اسلام عبادت است پس اصل اسلام با دانشگاه که محل علم آموزی است نه تنها تقابل ندارد بلکه تقارن دارد دین ما مشوق و مفهوم علم آموزی است. لذا اتحاد این دو طبیعی است غربیهایی که با جدایی دین از سیاست به پیشرفت علم و صنعتی نائل شدند اینها رای جلوگیری از پیشرفت کشورهای جهان سوم بخصوص کشورها شعار جدایی دین از سیاست را میدهند. با توجه به ویژگی که اسلام دارد و علم آموزی را عبادت میداند، عاملی برای پیشرفت خواهد بود به همین خاطر غرب تلاش میکند این دو را از هم جدا کند.
افراد غرب زده به تقلید از غرب شعار جدایی دین از سیاست میدهند اینکه مارکس میگفت دین افیون تودههاست آن دینی را میگوید که در آن پذیرش ظلم نشانه ایمان به خدا است. این دین معلوم است که افیون تودههاست. این فرق دارد با شعارهای اسلامی. غربیها تلاش میکند فکر و استاد و دانشجو را در سیطره خود بگیرند که گاهی اوقات در این راه دست به ترور هم میزنند مانند ترور دانشمندان هستهای. ما بدتر از ترور نفوذ و اشغال فکر و ذهن استاد و دانشجو است.
*اینکه ذهن دانشجوی ما را اشغال کنند مانند این است که به جای زدن پهباد، آن را به خدمت بگیرند
سابقه دارد کشوری هواپیمای جاسوسی کشور دیگر را بزند. این وضعیت درجهای از اهمیت دارد اما اینکه ما توانستیم پهپاد آمریکایی را کنترل کنیم و در اختیار خودمان بگیریم و علیه آمریکا استفاده کنیم درجه اهمیت دیگری دارد. ترور دانشمندان ما مانند زدن هواپیما جاسوسی است اینکه ذهن دانشجو و استاد ما را اشغال کنند مانند این است که آن پهباد را به خدمت بگیرند و این خطرناک تر است.
سفارت انگلیس 200 نفر را مامور کرده بود که سراغ افراد موثر در جامعه بروند و ذهن آنان را تغییر دهند کسانی که در دین و مبارزه سوابق زیادی داشتند گاهی در این دام افتادهاند و ماهیتشان عوض شده است.
فارس: اگر شما بخواهید جنبش دانشجویی را آسیب شناسی کنید آفتهای آن را چه میدانید؟
قدیری ابیانه: کسی که خود را باور نداشته باشد شیفته دیگری میشود که ارزش شیفتگی ندارد. غرب زدگی همین است. ما باید ریشه پیشرفت غرب را بشناسیم مثلا بگوییم آنان ساعت مفید مطالعهشان بالاتر بوده، ساعت مفید کار و قناعتشان بالا بوده است انضباط اجتماعی و اقتصادیشان بالا بوده. بی بندوباریشان عامل پیشرفت نبوده. کما اینکه خانمهای ژاپن که نسبت به اروپا خیلی باحیاتر هستند، پیشرفتشان هم سریعتر است.
* خود کمبینی و ما نمیتوانیم ابتدای انحراف در دانشجو و جنبش دانشجویی است
کسی که خودش را باور داشته باشد دیگر دچار غربزدگی نمیشود آن وقت نگاهش واقع بینانه تر میشود «خود کم بینی» نقشهای بوده که دشمن برای ملت ما کشیده است تا بتواند ما را استعمار کند. خود کم بینی و ما نمیتوانیم محور انحراف در دانشجو و جنبش دانشجویی است
یکی مانند شهید تهرانی مقدم دچار عقده حقارت نبوده و ضعف ما را در حوزه موشکی مشاهده میکند و تصمیم میگیرد این نقص را رفع کند و در این خصوص عمل میکند. شهید احمدی روشن یا شهید شهریاری در اوج تحریمها ایران را به یک کشور هستهای تبدیل میکنند.
عدم احساس حقارت نسبت به غرب باید در بین جوانان ما وجود داشته باشد ما شغل خود و علت موفقیت غرب را ریشه یابی نکردهایم اگر قرار است رابطه با آمریکا وضع ما را بهتر کند الان وضع مصر نباید این گونه میبود.
*دانشجو باید خود را راهحل بداند نه صورت مسئله
قریب به اتفاق دانشجویان نگران آینده خود هستند. این یعنی اصلا نفهمیدهاند که چرا دانشجو هستند تو رفتی در رشتهای درس بخوانی و خبره شوی تا در آن رشته کار ایجاد کنی نه اینکه پیدا کنی. دانشجویی که به دنبال پیدا کردن کار است خود را صورت مسئله میداند و دیگران باید برای آن کار درست کنند.
اما دانشجویی که به دنبال ایجاد کار است، خود را راهحل میداند. متاسفانه در ایران خیلیها به دنبال پاس کردن امتحانات و گرفتن مدرک و شغل هستند. بین نگاه خود مسئله بینی و خود راه حل بینی فاصله ای است که دانشجویان باید طرح کنند. در ژاپن ضرب المثلی است بدین مضمون که «یا دیگران کاری را انجام دادهاند پس توه م میتوانی، یا نتوانستهاند که تو باید بتوانی».
فارس: آیا ماهیت جنبش دانشجویی تنها مخالفت با نظام حاکم است؟ یا امروز که نظام اسلامی هم راستا با مطالبات جنبش دانشجویی قدم برمیدارد جنبش دانشجویی باید کنار و همراه آن قرار گیرد؟
قدیری ابیانه: در یک دانشگاهی یک تشکلی با پسوند نو اندیش وجود داشت. من به آنها گفتم شما دائم دچار تغییر موضع خواهید شد چرا که «نو» امروز شما فردا کهنه میشود حداقل «حق اندیش» میگذاشتید.
*دانشجو باید پیشتاز در مقابله با انحراف حکومت در مسیر حق باشد
اگر ظالمی حاکم باشد و چون ما به دنبال حق هستیم باید با آن نظم مقابله کنیم اما وقتی قدرت بر حقی حاکم باشد دیگر این رابطه نخواهد بود. برای مثال حکومتی دارد از تمامیت ارضی خود دفاع میکند حال جنبش دانشجویی باید کنار حکومت قرار بگیرد نه اینکه مانند منافقین در کنار دشمن علیه این نظام قرار گیرد اتفاقا اگر حکومت بر حق و سالم است باید جنبش دانشجویی از آن حمایت کند.
اگر کار جنبش دانشجویی مخالف با هر نظامی باشد یعنی جنبش دانشجویی مخالف هر نوع حکومتی است. دانشجو باید پیشتاز در مقابله با انحراف حکومت در مسیر حق باشد
فارس: چه تفاوتی بین جنبش دانشجویی و احزاب سیاسی وجود دارد؟
قدیری ابیانه: وظیفه اصلی دانشجو کسب علم و دانایی در مسیر پیشرفت علم است. البته دانشجو باید نگاه سیاسی داشته باشد فعالیت سیاسی هم در حدی که به رسالت اصلی خود ضربه نزند را باید داشته باشد مگر جایی که ضرورت حکم میکند مانند دوران جنگ.
دانشجو نباید رسالت خود را گم کند علاوه بر آن اینکه احزاب ما شکل نمیگیرد و برخی به این باور میرسند که جنبش دانشجویی باید جور احزاب را بکشد بدین خاطر است که ما در ایران عادت کردهایم دست بگیر داشته باشیم یعنی فقط طلب میکنیم. در ایران اگر فردی وارد حزبی میشود میخواهند از جانب حزب یک امتیازی بگیرد. در حالی که در غرب فرهنگ تحزب اینگونه است وقتی افراد وارد یک حزب میشوند میخواهند کمک کنند.
اما فرهنگ غلط در ایران باعث میشود احزاب در ایران شکل نگیرد. علاوه بر آن حزبی که به قدرت رسیده چون هم پست برای تقسیم دارد و هم بودجه به سرعت رشد میکند و وقتی دورهاش تمام شد حزب هم افت میکند. چرا که افراد میآیند از قبال حزب چیزی بگیرند کارگزاران اوج میگیرد پس از برکناری از قدرت افول میکند.
در ایران فرهنگ تحزب وجود ندارد. متاسفانه بخشی از جنبش دانشجویی ما هم میخواهند از قِبل فعالیت برای احزاب پستی را برای حال یا آینده خود تضمین کنند. جنبش دانشجویی نمیتواند و نباید بار احزاب را به دوش بکشد دانشگاه جای فعالیت حزبی نیست.
فارس: یکی از ویژگیهای جنبش دانشجویی پیشرو بوده است چقدر امروز جنبش دانشجویی این ویژگی را به عرصه عمل آورده است؟
قدیری ابیانه: دانشجو و جوانان محافظه کاری دیگران را ندارند به همین خاطر حرف حق را راحتتر بیان میکنند. علاوه بر این انرژی بیشتری هم دارند. از این جهت میتواند پیشرو باشد. البته در عین حال میتواند پَسرو هم باشد کما اینکه عدهای که خود را جنبش دانشجویی میدانند، اما آمریکاییتر از آمریکاییها هستند.
فارس: امروز دانشجو چقدر توانسته مطالبات مردم را نمایندگی کند؟
قدیری ابیانه: چرا ما در ایران همه صحبت از مطالبه میکنیم؟
فارس: یکی از ویژگیهای جنبش دانشجویی مطالبه گری است.
قدیری ابیانه: باید این ویژگی در برهه کنونی اصلاح شود. این ویژگی از مشکلات جنبش دانشجویی است. هفته دولت، هفته قوه قضائیه، هفته مجلس همه هفته گزارش است چرا روز دانشجو نباید جنبش دانشجویی گزارش عملکرد بدهد؟
*امروز جنبش دانشجویی باید پاسخگوی عملکرد خود باشد
چند سالی که دولت برای تحصیل من هزینه کرده، من چه گلی به سر کشور زدم. جنبش دانشجویی باید مقداری مطالبهگری را کمرنگ کند و پاسخگویی را پررنگ کند. من که امروز فارغ التحصیل شدهام چه دستاوردی برای کشورم دارم.
یکی از مواردی که در کشور ما وجود دارد، توهم نفتی است از مطالبات مردم ما این است که به خاطر درآمد نفتی نباید مشکلی در حوزه رفاه داشته باشیم.
سال 91 بالاترین درآمد نفت در بودجه پیش بینی شده بود. اگر دولت تمام آن را مساوی بین مردم تقسیم میکرد ( که حدود 61 هزار میلیارد تومان بود) به هر نفر 67 هزار تومان میرسید کمترین هزینه یک دانشجو در سال 3 میلیون تومان است یعنی معادل سهم کامل 6 نفر از نفت. اینجا دانشجو باید پاسخ دهد که چه کار کرده است.
6 نفر کَپر نشین شده است تا یک دانشجو درس بخواند تا در آینده دست آن کپرنشین را بگیرد و از آن وضعیت نجات دهد. اگر دانشجو میگوید خوابگاه و خوراک من خوب نیست و بهتر میخواهم یعنی چند نفر دیگر را هم کپرنشین کنید تا من راحتتر زندگی کنم.
*متأسفانه امروز جنبش دانشجویی خود را مدیون مردم نمیداند
مشکلی که در جنبش دانشجویی مشاهده میشود این است که خود را مدیون مردم نمیبینند بلکه طلبکار میدانند. نسبت به مردم احساس دِین نمیکنند لذا وقتی یک کشور خارجی به آنان پیشنهاد میدهد فوری کشور را رها میکنند و به خارج میروند این نگاه باید اصلاح شود تصور غلط از درآمد نفت هم باید اصلاح شود چرا که این تصور بدبینی با خود به بار میآورد مبنی بر اینکه با این پول چکار میکنند بالاییها میدزدند چرا پایینها ندزدند به همین خاطر مشاهده می کنیم رتبه ایران در فساد بسیار بد است.
در حالیکه در دنیا مردم میدانند باید هزینه های دولت را از طریق پرداخت مالیات تامین کنند ما در ایران خدماتی که اروپاییها ارائه میدهند را با خود مقایسه میکنیم اما ساعت مفید کاری، میزان مالیات و تولید ثروتشان را مشاهده نمیکنیم این نگاه غلط بین دانشجویان هم وجود دارد.
*وضعیت جنبش دانشجویی در دوران اصلاحات نتیجه نفوذ دشمن بود
یکی از کارهای بزرگ که باید صورت گیرد توهم زدایی در خصوص درآمد نفت است. ما یک وابستگی ذهنی به نفت داریم یک وابستگی عملی، تا زمانی که وابستگی ذهنی برطرف نشود ما نمیتوانیم وابستگی عملی به آن را از بین ببریم. یکی از اولویتهای کاری جنبش دانشجویی این است که اطرافیان خود را از این توهم آگاه کنند.
فارس: چه میشود که جنبش دانشجویی در دوران اصلاحات وارد بازی های سیاسی میشود؟ و فتنه 18 تیری شکل میگیرد؟
قدیری ابیانه: من آن را نتیجه نفوذ دشمن در ذهن دانشجویان میدانم. وقتی یک کبوتری شکار شود تمام تلاش خود را میکند تا آزاد شود اما وقتی با کبوتر کاری میکنند که در قفس احساس آزادی کند اگر آزادش هم کنند به قفس برمیگردد. دشمن بر ذهن جوانان ما کار کرد حتی اساتید ما و اذهان دانشجویان را عملاً در اختیار گرفتند و این یکی از تاکتیکهای غرب است.
غرب زمانی میگفت باید کاری کنند که مسلمانان از اینکه مواضع اسلامی داشته باشند خجالت بکشند. تا قبل از انقلاب مسلمانان در خارج کشور خجالت می کشیدند که بگویند مسلمان هستند اما با پیروزی انقلاب اسلامی این وضعیت بر عکس شد. این بار مسلمانان در وسط میدان نماز میخواندند طوری که اخیراً فرانسه خواندن نماز در محافل عمومی را ممنوع کرده است. پیام امام در خصوص سلمان رشدی مسلمانان را در موضع اقتدار قرارداد چیزی که غرب نمیخواست.
*جنبش دانشجویی یعنی راهحل نه صورت مسئله
ما باید سعی کنیم دانشجویان را اقناع کنیم این تصور که حکومت باید با اتکا به درآمدهای نفت نیازهای ما را برطرف کند تصور غلطی است این کار یک نوع تنبلی اجتماعی را به بار میآورد. نباید دانشجویان تنها دست بگیر داشته باشند. دست مطالبه گری را باید مقداری کمرنگ کنیم و بر پاسخگویی بیافزاییم. اگر صنعت خودروسازی مان عقب است توی دانشجو چه کار کردی که جلو بیفتیم. دانشگاه و دانشجو یعنی راه حل نه اینکه صورت مسئله
فارس: آینده جنبش دانشجویی را چگونه میبینید؟
قدیری ابیانه: جنبش دانشجویی باید خود را بخشی از راهحل بداند یک بار من یک جملهای شنیدم مبنی بر اینکه گزارشی از واقعیت ناهنجاری ها در شهرک غرب تهران خدمت رهبری میدهند شنیدم که رهبری فرمودند مگر دانشگاه امام صادق (ع) در آن منطقه نیست.
یعنی اگر یک دانشگاهی مانند امام صادق (ع) در منطقهای وجود دارد باید آن منطقه سالم باشد نه اینکه دانشجویان فقط خودشان خوب باشند باید اثرگذار باشند.
در حوزه اقتصاد مقاومتی باید نقش خود را در اقتصاد مقاومتی مشخص کنند و برای حل مشکل قدم بردارند. این سوال را از خود بپرسد که در این حوزه من چه اقدامی میتوانم انجام دهم که مشکلی را برطرف کنم.
مگر میشود در ایران کار نباشد، کار هست کار کن نیست. منتهی همه نشستهاند تا دولت برای آنان کار ایجاد کند البته درست است که وظیفه دولت است تا سرمایهها را به تولید سوق دهد تا اشتغال ایجاد شود.
*متاسفانه دانشگاههای امروز ما که بدست اصلاح طلبان فتح شده است و دارند مسیر غلط را میروند.
آقای روحانی قبل از معرفی آقای فرهادی، هر فردی را که معرفی کردند در فتنه نقش مستقیم داشتند و این یک افتضاح بزرگ است. امروز همه تلاش میکنند اساتید حزب اللهی دانشگاهها را اخراج و جلوی جذب اساتید جدید حزب اللهی را هم بگیرند. سعی میکنند تشکلهای اسلامی را محدود، سرکوب و اگر میتوانند از بین ببرند و برعکس به تشکلهای معاند پر و بال بدهند. به همین خاطر است که رشد پیشرفت علمی ما افت کرده است این دستاورد دولت آقای روحانی است.
امروز در جنبش دانشجویی ما خمودگی وجود دارد چرا که دانشجویان ما منتظرند دیگران برایشان کاری انجام دهند. اگر این نگاه اصلاح نشود کار پیش نمیرود. اسلامی باید بیاندیشیم یعنی بهترین تفریح کار است.