از این رو ترکیه باید به سمت حل مشکلات خود با همسایگان حرکت کند. یعنی صفر کردن مشکلات با همسایگان.» او در جای دیگری از کتابش تاکید کرده بود:«ترکیه باید برخورد یکسانی با همه بازیگران داشته باشد و از ورود در هر نوع گروه بندی یا ائتلاف منطقه ای، له یا علیه یک بازیگر خوداری کند.»
طرح «سیاست ترمیم گرایی» در نظر و افزایش تنش با همسایگان در عمل
با
سکان داری «داوود اغلو» بر سیاست خارجی دولت برآمده از حزب «عدالت توسعه»
به رهبری اردوغان-گل بسیاری تصور می کردند ترکیه سیاستی «ترمیم گرا» را در
پیش می گیرد و از تکرار اشتباهاتی که در گذشته انجام داد و باعث رویارویی
آن کشور با یونان، سوریه، ایران و برخی کشورهای دیگر شد پرهیز می کند و
مشکلات باقی مانده از گذشته در مدیترانه و خاورمیانه را حل و فصل می کند.
اما
دیری نپایید که اقدامات و سیاست خارجی ترکیه دقیقا در نقطه مقابل سیاست
هایی که در کتاب مشهور «داوود اغلو» تشریح و تبیین شده بود قرار گرفت.
راهبردی که نه تنها مشکلات و اختلافات با دیگر همسایگان را صفر نکرد بلکه
با طرح پرونده اختلافی جدیدی با تمامی کشورهای پیرامونی خود را به مشکلات
قبلی افزود.
ترکیه از سال 2005 تا کنون ابتدا به دخالت مستقیم در مسایل
عراق پرداخت و سپس ساماندهی گروه های تندرو عرب بر ضد حکومت بغداد را در
دستور کار قرار داد. دولت آنکارا پس از به قدرت رسیدن مالکی در سال 2006
بدترین روابط را با دولت وقت برقرار کرد و برای به روی کار نیامدن نوری
المالکی در دوره دوم نخست وزیری از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد؛ هر چند در
نهایت انتخاب دوباره مالکی با موجب سرافکندگی و شکست ترکیه شد.
شکست پروژه عثمانی جدید؛ سر افکندگی ترکیه در جهان
پس
از بیداری اسلامی یا به تعبیر اعراب «بهار عربی» و سقوط حکومت های تونس،
لیبی و مصر، ترکیه هم زمان با توجه به مسایل عراق به ویژه سیاست نزدیکی
بیشتر به مسئولین دولت محلی اقلیم کردستان عراق و کم رنگ کردن پرونده های
اروپایی خود، به طور فزاینده ای سیاست نگاه به شمال آفریقا را پیگیری کرد.
ترک ها با راه اندازی پروژه «عثمانی جدید» به عنوان وارثان عثمانی تلاش
کردند تا خود را بر مسائل شمال افریقا تحمیل و با سفرهای متعدد اردوغان به
آن کشورها مطرح کنند.
البته این سیاست نیز با کودتای «ژنرال سیسی» در
مصر بر ضد محمد مرسی رئیس جمهور وقت بطور فاحشی با شکست مواجه شد و منجر به
بدترین وضعیت در طول تاریخ روابط مصر و ترکیه شد؛ رابطه ای که تاکنون در
پائین ترین سطح خود قرار دارد. سطح روابط ترکیه با «لیبی» به حداقل رسیده و
در تونس نیز بر خلاف انتظار ترک ها روابط عادی دنبال می شود. جالب تر این
که علاوه بر روابط سیاسی، بازار قابل توجه این مناطق نیز برای تولید
کنندگان ترک نیز از بین رفت.
پس از کنار رفتن عبدالله گل دولت حزب عدالت
و توسعه به رهبری اردوغان، همزمان با تحرکات خود در شمال آفریقا سیاست
دخالت مستقیم در امور سوریه را به صورت جدی پی ریزی کرد و نیروهای به
اصطلاح معارض با اسامی واقعی و جعلی از جمله جبهه النصره، جند الاسلام،
داعش، جیش الاحرار و ده ها اسم دیگر با کمک های مستقیم مالی قطر و سعودی،
سازماندهی و حمایت لجستیکی - اطلاعاتی کرد.ترکیه زمینه اعزام و جذب هزاران
نیروهای داعشی از اروپا و سرتاسر جهان را فراهم کرد و کلیه تجهیزات و
امکانات نظامی مورد نیاز این گروه ها را از طریق خاک خود وارد سوریه نمود.
قابل
توجه این که کلیه سلاح های به غارت رفته از پادگان های قذافی در لیبی از
طریق «دریا» به ترکیه منتقل و از آن جا به سوریه و شمال عراق منتقل شدند.
کلید فتح بغداد از دمشق می گذرد!
ترکیه وقتی
نتوانست در عراق به اهداف خود برسد با شعار «کلید فتح بغداد از دمشق می
گذرد» با «استمرار فشار» بر عراق توسط داعش و دیگر گروه های معارض بعثی،
سیاست سرنگونی فوری دولت «بشار اسد» را به صورت جدی دنبال کرد.
آن ها
تصور می کردند در چند ماه می توانند هم دولت سوریه و بعد کار دولت عراق را
تمام کنند و هم رقبای منطقه ای خود را از میدان بازی بدر ببرد. اما آنچه
ترکیه به دست آورد بر خلاف راهبردهای تئوری پرداز حزب عدالت و توسعه بود،
درگیری شدید ترک ها با بازیگران منطقه ای و از دست دادن بازارهای سودآور
سوریه و عراق بود.
ترکیه نه تنها نتوانست به اهداف عینی و کامل خود در
این مناطق برسد بلکه با بین المللی کردن پرونده سوریه آن را پیچیده تر کرد و
در نهایت باعث حضور نیروها و بازیگران خارجی بیشتر در این پرونده شد.
تداوم سیاست های ترکیه موجب شد روسیه نیز بطور مستقیم وارد سوریه شود تا عملا توازن قوا در سوریه به ضرر ترکیه رقم بخورد.
این
بار اما ترکیه بجای چاره اندیشی و بازی با مدل های جدید به فکر تقابل
بیشتر با روسیه افتاد و خود را در گیر روسیه کرد و با سرنگون کردن هواپیمای
آن ها با ادعای ورود چند ثانیه ای به خاکش عملا هزینه ها خود را بالاتر
برد و جبهه نظامی و اقتصادی جدیدی برای خود گشود و بازار بزرگ روسیه و
توریست های روسی را از دست داد.
حمله به عراق واکنش ترکیه به «پسا برجام» و «پسا داعش»
در
تازه ترین اقدام در شرایطی که ترکیه نتوانسته برای خود دستاور محسوسی بجز
خسارت سیاسی و اقتصادی بدست بیاورد با لشکرکشی به عراق اقدام تحرک کننده
جدیدی برای خود در منطقه ایجاد کرد. در چنین شرایطی این سئوال پیش می آید
ترکیه در منطقه به دنبال چیست؟ و از چه مدلی در سیاست خارجی خود تبعیت می
کند؟ با وجود درگیری های فراوان با دیگران چرا لفاظی های بی سابقه علیه
جمهوری اسلامی ایران کرده است؟ آیا ترک ها تصور می کنند سیاست «کلید فتح
بغداد از طریق فتح دمشق» جواب نداده و دوباره باید و این بار به صورت
مستقیم بایدوارد عراق شوند؟
به نظر می رسد تحرک مستقیم ترکیه از سویی
واکنشی است به مرحله «پسا برجام» (که یادداشت جداگانه ای می طلبد) و از
طرف دیگر به دوران «پسا داعش». با گذشت قریب به 10 سال از بازی ترکیه با
کارت داعش و گروه های تروریستی در عراق و سوریه، آنکارا در مقابل فشارهای
بین المللی بیش از این توانایی حمایت و پشتیبانی از این گروه های تروریستی -
تکفیری را ندارد و به مرحله «پسا داعش» می اندیشد. البته مراد در اینجا
داعش نظامی است.
چرا ترک ها لشکر کشی مستقیم را مفید می دانند؟
اما
سئوال دیگری که مطرح می شود این است که چرا ترک ها به این نتیجه رسیده اند
که در مرحله «پسا داعش» دخالت مستقیم نظامی زمینی و هوائی می تواند مفید
باشد؟ برای پاسخ به این سئوال باید دلایل زیر را توجه کرد.
1- ترکیه
احساس می کند با ورود روسیه در کنار نیروهای زمینی سوری و خط مقاومت توازن
نظامی موجود در سوریه به سود بشار اسد در حال هم تغییر است و این وضعیت می
تواند تهدیدهایی را از طرف مرزهای جنوبی متوجه اش کند.
2- توازن قوا در
مناطق کرد نشین شمال شرق سوریه و مرزهای جنوبی ترکیه در حال برهم خوردن
است. استقلال و یا نوعی از حاکمیت کردی در مناطق مذکور که تحت تسلط کردهای
متحد با حزب پ ک ک است خط قرمز و خطر بزرگی برای ترکیه محسوب می شود. به
همین دلیل ترکیه ارتش خود را در منطقه موصل مستقر کرد تا با اعمال تهدید بر
کردهای مخالف اش، خطوط امداد رسانی آن ها را از خاک عراق قطع کند.
3-
تلاش در جهت راه اندازی و تشکیل اقلیم سنی عرب نشین هم پیمان در استان
موصل عراق به عنوان کمر بند امنیتی در جنوب ترکیه، با نوعی توافق و
هماهنگی با داعش و عناصر وابسته به ترکیه در منطقه و پس از آن اعلام پیروزی
بر داعش، مانند آنچه در سنجار اتفاق افتاد.
4- افزایش فشار بر دولت مرکزی عراق برای کسب امتیازهای نفتی و اقتصادی بیشتر.
5- حمایت بیشتر از متحد خود در اقلیم کردستان عراق یعنی مسعود بارزانی.
6- ایجاد شرایط مناسب تر برای مبارزه با حزب کارگران کرد در کردستان عراق با بهره برداری از دشمنی بارزانی با آنها.