به گزارش مشرق؛ صنعت اسلام هراسي به كمك دستگاه رسانه اي آنها سالهاست كه حقوق مسلمين را نقض و حقايق اسلام را وارونه جلوه مي دهد. بر اساس گزارش انديشكده تحقيقات سياسي در آمريكا، ويروس اسلام هراسي در حالي در ميان عناصر اطلاعاتي، امنيتي، جامعه پليسي ، دولتمردان و مردم آمريكا منتشر مي شود كه چه از لحاظ سياسي و منافع قدرت طلبانه و چه از حيث اقتصادي منافع زيادي را براي مروجان اسلام هراسي دارد.
اين گزارش در پي پاسخ به اين سوال اساسي نوشته شده كه "چرا باید در آمریکا دلارهای مالیاتی در راه غرض ورزی با مسلمانان خرج شود؟" و با دلايل مختلف از تبليغاتي بودن و پوچ بودن مساله "اسلام هراسي" پرده بر مي دارد و اثبات مي كند كه اين اقدامات با قانون اساسي آمريكا نيز مغاير است.
اسلام هراسي در غرب بر اساس تلاش مخرب دستگاه تبليغاتي و رسانه اي، به خشونت هاي زيادي عليه مردم مسلمان منجر شده و به محدودتر شدن مسلمانان در زندگي روزانه شان منجر شده است.
در چنين شرايطي رسانه هاي غرب تلاش دارند تا نه گروهي افراطي و به اصطلاح مسلمان را، بلكه اسلام را به عنوان دين مروج تروريسم معرفي نمايند و مخالفان اين سلام هراسي، معتقدند كه اين تئوري منجر به ايجاد دوره مك كارتيسم جديدي شده كه كاركرد آن به جاي تقابل با كمونيسم، اينبار به تقابل با اسلام برخاسته است.
اين گزارش اسلام هراسي و هدف آن را چنين عنوان مي كند: اسلام هراسي "يک نگرش يا جهانبيني است که شامل ترس و انزجار بيپايه و اساس از مسلمانان ميباشد و به تبعيض و طرد آنها منتهي ميشود" و ممکن است دربردارندهي اين استنباط باشد که اسلام در سطح پايينتري نسبت به غرب قرار داشته و نه يک دين بلکه يک ايدئولوژي سياسي پرخاشجو است.
ایجاد ترس از مسلمانان
شرکتهای خصوصی
مامورین دولتی
و
تهدیدات وارده به امنیت و حقوق
انتشارات گروه تحقیقات سیاسی
نويسنده: توماس سینکوتا[1]
مركز تحقیقات سیاسی یک اندیشکده است که به حمایت از جنبشهایی که به ساخت جوامع دموکراتیکتر میپردازند، اختصاص یافته است. ما به افشای جنبشها، موسسات و ایدئولوژیهایی میپردازیم که حقوق بشر را تضعیف میکنند.
مقدمه
تعقیب توهمات یا هر نام دیگری
چیپ برلت[6]
" آنها را بکشید، از جمله کودکان."
آیا این روشی است که میخواهیم با آن با تهدید مسلمانان افراطی جنگ طلب مقابله کنیم؟
مطالب نقل شده در بالا، گفتههای یک مقام صاحب منصب در اداره امنیت میهنی میباشد که استنباط خود از مضمون اساسی مطالبی که در اکتبر2010 در یک مرکز آموزشی مبارزه با تروریسم درلاسوگاس توسط ولید شویبات[7] مطرح شد را بیان نموده است. محققان ما بعد از سخنان شویبات از خانمی که در یک ردیف عقبتر نشسته بود، پرسیدند که او در مورد راهحلهای ارائه شده توسط شویبات چه برداشتی دارد؟
تمام جوابی که او داد این بود: " شما شنیدید او گفت.... آنها را بکشید....از جمله کودکان "
منبع ما، صحبتهای شویبات را وحشتافکن خواند. گزارش تام سینکوتا تحت عنوان "ایجاد ترس از مسلمانان"، به طرز استادانه ای بیان می کند که چگونه سخنرانانی مانند شویبات، مأموران دولتی ما را برای ترس و نفرت از اسلام و مسلمانان آموزش می دهند. سینکوتا نشان داد که چگونه گروههای آموزشی خصوصی ضد تروریسم، از یک شبکه سخنرانان متعصب استفاده می کنند تا مجریان قانون را در همۀ سطوح و بخشهای کشور آموزش دهند. متأسفانه نتیجۀ این آموزشها کاملا مثبت بوده است. بعد از خواندن این گزارش نو و ابتکاری، شما احتمالا واکنشی منفی نسبت به حوادث بعد از 11 سپتامبر 2001 پیدا خواهید کرد.
جرج دی لیتل[8]، رئیس مؤسسه مطالعات دادرسی کیفری[9] دانشگاه ایالتی تگزاس در سن مارکوس[10] نیز در آموزشهای لاس وگاس که شویبات در آن سخنرانی کرد حضور داشت. بعد از کنفرانس انجمن بین المللی افسران مبارزه با تروریسم[11]، هنگامی که اولین تماس با او به وسیلۀ ایمیل برقرار گردید، لیتل جواب داد: "من معتقدم همان طور که مسلمانان بد وجود دارند، مسلمانان خوب نیز وجود دارند، دقیقا به همان ترتیبی که مسیحی خوب و بد وجود دارد." به هر حال لیتل از سوالات پی در پی دربارۀ اظهار نظر صریح دربارۀ مضمون حرفهای شویبات سرباز زد و از آن زمان تا اکنون از اظهارنظر شفاف سر باز زده است.
شویبات در تگزاس فردی محبوب است. او به تشکیل یک مرکز ضد اسلامی در نزدیکی فورت هود[12] کمک نموده است، در یک کلیسای پروتستان سخنرانی کرده و همراه با گِرگ ابوت[13]، دادستان کل ایالت، در تبلیغات برای آموزش مجریان قانون در سراسر ایالت، تحت عنوان "آمادگی مدیران مجری قانون برای آینده" حضور یافته است. شویبات همچنین به صورت دوره ای و در فواصل معین در مصاحبههایی با فاکس نیوز به عنوان کارشناس دین اسلام حضور می یابد و اظهارنظرهای وی در بسیاری موارد، از سوی وبسایت توطئهگر و دست راستی ورلد نت دیلی[14] بازگو میشوند.
ادوین یوری[15]، استادیار دانشگاه هنلی پونتام[16]، یکی دیگر از شرکت کنندگان در کنفرانس انجمن بین المللی افسران مبارزه با تروریسم بود. وی که در زمینۀ مبارزه با تروریسم متخصص است، در یک ایمیل اینچنین نوشت: "از نظر من موارد اظهار شده توسط آقای شویبات به قدری بهجا، دقیق و صحیح بود که من نگران این هستم که وی هدف کسانی شود که راجع به آنها صحبت کرده است. شاید مخالفتها و اعتراضات فقط یک قسمت از آن باشد."
کیت دیویز[17]، رئیس بنیاد ولید شویبات، ادعا میکند: " تعریف جهاد در شریعت اسلامی واضح است و معنی آن مبارزه کردن است اما به عنوان جنگهای مقدسی برای شکست کافران استفاده میشود." دیویز ادامه می دهد:
"این تفسیر، تفسیری متعارف و شناخته شده است که در تمامی مکاتب فکری شیعه و سنی دیده میشود. [نه اینکه] همۀ مسلمانان که به آئین خود به طور کامل و دقیق عمل می کنند، مستلزم عمل کردن به جهاد باشند... پس اگر فرض کنیم 10 درصد مسلمانان برای جهاد آمده میشوند (ممکن است رقم واقعی بیشتر از این مقدار باشد) پس ما 150 میلیون تروریست خواهیم داشت. حتی اگر 1 درصد هم باشند، 15میلیون تروریست حاصل می شود."
این تفسیر از قانون اسلام و فرایض مذهبی آن یک انحراف عجیب و غریب است و در عین حال به کارکنان اداره امنیت میهنی آموزش داده میشود. دیویز با نقد من مخالف است و به من پیشنهاد نمود: "اگر از این کشور و ارزشهای آزادی فردی آن که مطابق قانون اساسی است، متنفر هستی و تا این اندازه برای مردم و جوامع مسلمان احترام قائل هستی، عربستان سعودی می تواند محل زندگی خوبی برای تو باشد..."
سخنان شویبات در لاس وگاس توسط انجمن بین المللی افسران مبارزه با تروریسم مورد حمایت قرار گرفت. مایکل ریکر[18]، رئیس انجمن بین المللی افسران مبارزه با تروریسم گفت: " تعداد کثیری از پرسنل امنیت عمومی به همراه پرسنل نظامی، پیام ولید شویبات را دریافت کردند." سپس ریکر در یک وبلاگ، از سخنرانی متعصبانه و شدیداللحن شویبات حمایت نمود:
"آن چیزی که شما از ولید می شنوید حقیقت است. حاضرین در آنجا کاملا جذب بیانات ولید شده بودند و اکثراً با آن موافقت نمودند. رسانههای لیبرال از شنیدین حقیقت هراساناند. چه کسی نقشههای حمله به کشورمان را طراحی میکند؟ ما درگیر یک جنگ ایدئولوژیکی هستیم و اگر به این موضوع واقف نیستید، باید سرتان را از برف بیرون بیاورید. قبل از اینکه قضاوت کنید، بررسی کنید که واقعا چه امری در حال وقوع است، سپس یک تصمیم عقلانی برای خود بگیرید."
با استناد به اشپرینگ نیوز لیدر[19]، شویبات ادعا نمود که اسلام، دینی از طرف خدا نیست، بلکه ماهیتی شیطانی دارد. شویبات فاش کرد که: "او از اینکه مطابقتهای بسیار زیادی بین اسلام و جریان ضد مسیحیت کشف نموده، هراسان شده است."
ریچارد بارتالومئو[20]، که یک نویسنده مذهبی است، نوشته است: "شویبات یک کارشناس کاذب در مسائل تروریسم، افراط گرائی اسلامی و پیشگوئیهای کتاب مقدس است که عنوان میکند اوباما[21] یک مسلمان پنهان است و کتاب مقدس نیز یک مسلمان ضد مسیح را پیشگوئی کرده است. "این موضوع برای برخی از مسیحیان آخرالزمانی[22]، بدین معنی است که مسلمانان در مبارزه آخر الزمان بین خیر و شر، با شیطان هم پیمان خواهند شد. در این سند چنین آمده است که مبارزه هنگامی پایان می یابد که عیسی(ع) برگردد و همۀ آنهایی را که به مسیحیت اعتقاد ندارند را خواهد کشت. این تفسیر خون آلود و متعصبانه از آخر الزمان، توسط کلیساهای کاتولیکی، ارتودوکسی و همۀ مذاهب مهم پروتستانها، رد و محکوم شده است.
عبدالستار غزالی[23] در مورد شویبات و دیگر متعصبان ضد اسلامی در مقاله ای در وبسایت اعضای مسلمان ارتش[24] (سازمانی که خدمات مسلمانان را در نیروهای مسلح آمریکا ترسیم میکند) نوشته است: "ولید شویبات به وسیلۀ کنترل و دستکاری کردن کینهها و ترسهای بین مسلمانان و یهودیان، سخنرانیهای پردرآمدی را انجام میدهد."
در طول تاریخ ایالات متحده، سازمانهای فدرال و دولتی به متخصصان براندازی دستراستی تبدیل شدهاند. از جملۀ این متخصصان، جاسوسهایی می باشند که با ظاهر سازی به خبرپراکنی در ملاء عام میپردازند و یا افراد متحول شدهای که ادعا می کنند افرادی فریب خورده هستند و اکنون زنگ خطر را به صدا در میآورند. در هر دو مورد، داستانهای جنجالی اینگونه نمایشهای خودساختۀ عوام فریب، تمایل به اغراق و یا حتی جعل کردن حقایق دارند.
ترس از اینکه یک توطئه برای تخریب دولت وجود دارد، هر از چند گاهی در تاریخ ملت ما پدیدار می شود. جستجو برای یک دشمن افراطی خرابکار به عنوان یک ارعاب "ضد خرابکاری" قلمداد میشود. یکی از مقامات دولتی که درماجرای پالمر رید[25] در سال 1920 که منجر به تبعید هزاران ایتالیایی و روسی بیگناه گردید، نقش داشت، آنرا "روانپریشی"[26] توصیف می کند. اغلب ما فقط آنرا "تعقیب توهمات" می نامیم. ما آن را هرچه بنامیم، این گرایش به مبارزه با خرابکاری، به سرکوبهای سیاسی توسط سازمانهای دولتی و گروههای "وطنپرست" دستراستی دامن میزند.
شاید شویبات عجیب و غریبترین نمونه از جرگۀ متعصبان ضد اسلامی باشد و وی به عنوان کسی که افسران مجری قانون و عوامل مبارزه با تروریسم را آموزش می دهد، به نوعی مروج ترس باشد اما مشکل اصلی، آزاردهندهتر است. چرا باید در آمریکا دلارهای مالیاتی در راه غرض ورزی با مسلمانان خرج شود؟ این گزارش مشکل مذکور را با دلیل و مدرک ثابت می کند. راه حل این موضوع به بررسی دقیق این موقعیت اندوهناک از سوی مقامات دولتی، نمایندگان و رسانههای هوشیار و همچنین تحمل عمومی، بستگی خواهد داشت.
خلاصه اجرايي
از زمان حملات القاعده به مرکز تجارت جهاني و ساختمان پنتاگون در 11 سپتامبر 2001، دولت فدرال سازمانهاي مجری قانون را در همه سطوح به صورت دفاع ملي سازمانيافتهاي عليه حملات تروريستي احتمالي در آينده بسيج کرده است. به منظور برآوردن اين هدف، تعداد زیادی از سازمانهاي امنيت داخلي – شامل پليس محلي، ترانزیتها و بنادر و دیگر سازمانهایی که به طور معمول در برنامههاي ضد تروريستي شرکت نميکنند- نیاز به آموزش دارند. بيانيه "جنگ عليه تروريسم" دولت جرج دبليو. بوش، منشا ايجاد صنایع خصوصي آموزشهاي ضدتروريستي شد که دورههايي را با موضوعات مختلف از تقويت زيرساختارها تا ايدئولوژي ترور ارائه ميداد. تحقيقات انجام شده توسط گروه تحقيقات سياسي، که نه ماه به طول انجاميد، نشان ميدهد که نهادهاي دولتي که مسئولیت امنيت داخلي را بر عهده دارند، سازوکارهاي نامناسبي را براي حصول اطمينان از کيفيت و هماهنگي آموزشهاي آمادگي در برابر تروريسم، که توسط عرضهکنندگان خصوصي اين دورهها ارائه ميگردد، دارا ميباشند؛ ماموران دولتي معمولا با اطلاعات گمراهکننده، التهابآميز و پرمخاطره دربارهي ماهيت تهديد تروريسم در سمينارهايي با مقاصد سياسي، کنفرانسها و مجلات تخصصي و رسانههاي جمعي مواجه ميشوند. به جاي آموزش مهارتهاي کامل و منطقي و برگزاري جلسات توجيهي اطلاعاتي و امنيتي، زيرمجموعه بانفوذی از صنعت خصوصي آموزشهاي ضدتروريستي، تئوريهای نادرستی را پيرامون مبارزه جهادگرایان برای جايگزيني قانون اساسي ايالات متحده با قوانين شريعت، مطرح میکنند و به نحو کارآمدي تمامي اسلام را –که يک دين جهاني است و پيروان آن به 3/1 ميليارد نفر ميرسد- به عنوان ديني ذاتاً خشن و حتي تروريستي، زير سوال ميبرند.
وليد شویبات، سابقاً مسلمان بوده است و سخنران محبوبي به شمار میرود. وی که توسط چند شرکت آموزشي خصوصي استخدام شده است، اخيراً به شرکتکنندگان در يک کنفرانس انجمن بينالمللي افسران ضدتروريسم گفته بود: "اسلام يک انقلاب است و مصمم است تا تمام نظامهاي ديگر را متلاشي کند. آنها ميخواهند، همانند نازيها، خود را گسترش دهند".[1] جان گيداک[29]، يکي ديگر از مربيان ضدتروريسم بخش خصوصي در يک کنفرانس متخصصين امنيت ميهني گفت: "در زمان محمد پيامبر، هدف مسلمانان تصرف جهان بودهاست".[2] وليد فارز[30]، که در مرکز مطالعات امنيتي و ضدجاسوسي و همچنين در دانشگاه ملي دفاع تدريس ميکند، اينطور استدلال مي نمايد: "جهادگران در غرب وانمود ميکنند که مدافعان حقوق مدني هستند"[3] و با صبر و حوصله عضوگيري ميکنند تا زماني که "تقريباً تمامي مساجد، مراکز آموزشي و موسسات اجتماعي- اقتصادي به دست آنها بيفتد".[4] فارز به طور تهديدآميزي ادعا ميکند که اين "جهادگران" اقدامات نظامي را به زمان بعد موکول مينمايند، "تا وقتي که 'لحظهي مقدس'[31] فرابرسد".[5] سولومون بدرمن[32]، مدير عامل شرکت آموزشي بينالمللي راهحلهاي امنيتي[33]، به طرز مشابهي ادعا ميکند که جهادي اسلامي و پنهان، ايالات متحده را از درون تهديد ميکند. چنين ادعاهايي بسيار خطرناک ميباشند. پس از برگزاري کنفرانس انجمن بينالمللي افسران ضدتروريسم که در بالا به آن اشاره شد، محقق گروه تحقيقات سياسي از يکي از اعضاي حاضر در جلسه در مورد اينکه به نظر او راهحل پيشنهادي شویبات در مورد تهديد اسلامي که توصيفش کرده بود چيست، چنين پاسخ داد: " بکشيد آنها را. حتی به بچهها نیز رحم نکنید. خود شما حرفش را شنيديد."[6] اظهارات اسلامهراسانه نظير آنچه در بالا ذکر شد، موجب ميشود تا کليت اسلام خطرناک و افراطي جلوه داده شود و اکثريت معتدل مسلمانان ناديده گرفته شوند و اسلام به عنوان معضلي براي جهان در نظرگرفته شود.[7] سخنرانان و مربيان بخش خصوصي که گروه تحقیقات سیاسی آنها را بررسي نموده است، به تئوريهاي توطئهاي استناد ميکنند که بر پایه کليشههاي منفي و ريشهداري در مورد تزوير، سرکوبي، ارتجاع و شرارت اسلامي بنا نهاده شدهاند.[8] اسلام هراسي "يک نگرش يا جهانبيني است که شامل ترس و انزجار بيپايه و اساس از مسلمانان ميباشد و به تبعيض و طرد آنها منتهي ميشود" و ممکن است دربردارندهي اين استنباط باشد که اسلام در سطح پايينتري نسبت به غرب قرار داشته و نه يک دين بلکه يک ايدئولوژي سياسي پرخاشجو است.[9]
اين نظريه که يک تهديد اسلامي تعميميافته، خطري حياتي براي ايالات متحده و دموکراسي غربي است، اصول رسمي امنيت ملي را نقض نموده و اساس امنيت داخلي و حقوق اساسي شهروندان و ساکنين را سست مينمايد. با اين وجود، پژوهشهاي گروه تحقیقات سیاسی نشان ميدهد که منابع عمومي در جهت گسترش اين عقيدهي کذب در ميان تحليلگران اطلاعاتي و ساير کارمندان دولتي صرف شده است.
وزارت امنيت داخلي مسئوليت اصلي ارائه آموزشهاي ضدتروريستي به ماموران محلي، ايالتي و فدرال را بر عهده دارد. اين وزارتخانه ليستي از دورههاي مربوط به آمادگيهاي تروريستي دولت و نحوه جلوگيري از آن تهيه کرده است تا از طریق آنها مهارتهاي عملي و بينش تحليلي جهت حفظ امنيت اجتماعي به ماموران داده شود. با اين وجود، به نظر ميرسد سهم قابل توجهي از اين آموزشها توسط شرکتهاي خصوصي صورت ميپذيرد که توسط کارشناسان دولتي بررسي و ارزيابي نشدهاند. اين مکانيزم کنترل، یک استثنا است؛ سازمانها ميتوانند از تعداد زيادي از برنامههاي حمايت مالي فدرال استفاده نمايند و در اکثر موارد لازم نيست تا مقامات دولت محلي را از چگونگي استفاده از اين کمکهاي مالي آگاه کنند.[10] دريافتکنندگان اين حمايتهاي مالي ميتوانند با شرکتهاي خصوصي آموزشي که خود انتخاب ميکنند قرارداد ببندند و غالباً نياز نيست تا اطلاعات زيادي همانند نام شرکتهاي آموزشدهندهي پرسنل خود را گزارش کنند.[11] منابع موجود در جهت حمايت شرکتهاي آموزشي خصوصي و نامنظم ضروري است. دو برنامه حمايت مالي که از برنامههاي آموزشي حمايت ميکنند - برنامه امنيت داخلی ایالتی[34] و طرح امنیتی مناطق شهري[35] - 67/1 ميليارد دلار در سال 2010 در اختيار ايالات قرار دادند.[12] علاوه بر کنترل کيفيت متداول و کاستيهايي در شفافيت برنامههاي فدرال و ساير برنامههاي دولت، تحقيقات ما مثالهايي از تضاد منافع حقيقي و يا احتمالي را روشن نمود. استفاده از لوگوي وزارت امنيت داخلی يا ساير سازمانهاي دولتي جهت تبليغ و حمايت دورههاي آموزشي خصوصي، که بعدها توسط اين سازمانها تکذيب شدند، نمونهاي از اين موارد است.[13]
بررسیهای گروه تحقيقات سیاسی نشان داده است نيروهاي دولتي در زمينه آموزشهاي ضدتروريستي بر سه سازمان متمرکز شده اند و در جاهاي مناسب مربيان و مدرسيني که با اين مراکز همکاري مينمايند، نيز موضوع پژوهش قرار گرفتهاند. اين گزارش تفاوتهاي کيفي ميان خط مشيها و برخي از وجوه اشتراک بنيادين اين سازمانها را توصيف ميکند. همهي اين نهادها از دلارهاي مالياتي نفع ميبرند که حضور کارمندان دولت را در سمينارها و برنامههاي توصيفشده در اين گزارش تامين مينمايد:
انجمن بينالمللي افسران ضدتروريسم (ICTOA)، يک موسسه غيرانتفاعي که توسط پرسنل دايرهي پليس نيويورک پايهگذاري شده است. اين موسسه جلساتي را با حضور سخنرانان مختلف براي نمايندگان مقامات اجرایي ترتيب ميدهد.
شرکت آموزشي بينالمللي راهحلهاي امنيتي (SSI)، که در فلوريدا مستقر است، يک شرکت با مديريت بخش خصوصي است. این شرکت ادعا ميکند که تاکنون براي بيش از هزار سازمان و شرکت، دورههاي آموزشي برگزار کرده است. اين شرکت مجله ضدتروريست[36] را منتشر مينمايد.[14]
مرکز مطالعات امنيتي و ضدجاسوسي (مرکز CI)، يک شرکت انتفاعی که توسط يک مامور سابق امنيت ملي پايهگذاري شده است و به عنوان يک آکادمي آموزشي و مرکز سخنرانی در واشنگتن فعاليت ميکند. در اين جا، افراد کارآزموده دوران جنگ سرد، دانشگاهيان، يک اصلاحطلب مسلمان –آنطور که خود نامگذاري کرده است- و يک فرد مرتد، دورهاي با موضوع "نظريهي تهديد جهاني جهادگرايي" را ارائه ميدهند. براساس اعلام CI، آنها "هرساله نزديکبه 8000 دانشجو" را تربيت ميکنند که اغلب آنها "کارمندان فعلي جامعهي امنيت ملي آمريکا" هستند.[15]
هر يک از اين موسسات جايگاه متفاوتي را در صنعت آموزش ضد تروريسم دارا ميباشند. با وجود اينکه در بسياري از جنبهها با هم تفاوت دارند، هر سه گروه، يا همکاران آموزشي و سخنرانان آنها، گزارشها و مطالب خطرناک اسلامهراسانه را در ميان مسئولان امنيت عمومي و ملي رواج ميدهند. اين سازمانها و سخنرانان آنها با معرفي خود به عنوان متخصصين اطلاعاتي و اجرايي، اعتبار خود را صرف بسط تعصبات مذهبي مينمايند. مسئلهي تدارک آموزشهاي اسلامهراسانه به ماموران دولتي تنها به اين سه گروه محدود نميشود. تحقيقات بيشتري شامل زيرنظرگرفتن دقيق نقش نهادهاي دولتهاي مخلي و دولت فدرال براي تعيين و تبيين همهي ابعاد آن لازم است.
1- اسلام مذهب تروریستی است.
نیروهای ضد تروریسم اسلام هراس، اغلب در "سیاست جنگ علیه تروریسم" از اسلام به عنوان دشمن یاد میکنند. گروههای امنیتی خصوصی و سخنگویان آنها بوسیله گزارههای ایدئولوژیکی و مذهبی، ارتباط گریزناپذیر اسلام و تروریسم را بیان میکنند. در این منطق، همه مسلمانان به سادگی تروریست شناخته نمیشوند ولی اسلام به خودی خود "شر" دانسته میشود. ولید شوبایت، سخنگوی میهمان اتحادیه افسران بینالمللی جنگ علیه تروریسم، "تروریست اسلامی اسبق" و مسیحی معتقد به آخرالزمان فعلی (طبق اظهارات خود)، اسلام را دین جعلی "ضد مسیح" معرفی میکند و اشاره میکند مسلمانان لقب "نماد شیطان" را به دوش میکشند.[16] وی اسلام و مسلمانان را با برشمردن اعمال خشونت آمیز افراد که نشان از فرهنگ خشونت آمیز آنها دارد، به طور ذاتی خشن و وحشی معرفی میکند.[17]
2. "ستون پنجم" یا "جهاد در خفای" اسلامی، آمریکا را از درون نابود میکند.
این چهارچوب مدعی است که تهدیدی حتی قدرتمندتر از القاعده برای آمریکا وجود دارد: گسترش چشمگیر اسلام سیاسی در آمریکا با هدف تبدیل این کشور به کشوری مسلمان با قوانین دینی.[18] این مباحثات توسط نظریه توطئهای پشتیبانی میشود، که در آن گروههای حامی آمریکاییهای مسلمان، به عنوان تشکلهای پیشرو برای اسلامگرایان خارجی مانند اخوان المسلمین مصر در نظر گرفته میشوند. این استدلال، بر اعمال فشار قانونی برای تمرکز بر گروههای منتسب به پیشرو، تاکید دارد، که باعث کاهش التزام به آزادیهای قانونی و به طور بالقوه انحراف توجهات از اقدامات غیر قانونی تروریستی میشود. این چهارچوب، اصول ضد خرابکارانهی ضد کمونیستی دورهی مک کارتی را توسط جایگزینی ارعاب اسلامی فعلی با نوع کمونیستی سابق آن و توضیح شیوههای شکنجههای بیاعتبار، احیا میکند.
3. "جریان غالب" آمریکاییهای مسلمان، گرایشات تروریستی دارند
نیروهای ضد تروریسم اسلامهراس به طور معمول گروههای حقوق بشری همچون شورای روابط عمومی مسلمانان[37]، جامعه اسلامی آمریکای شمالی[38]، و شورای روابط اسلام و آمریکا[39] را به عنوان شبکههای حامی تروریسم طبقه بندی میکنند. در این اتهام، آنها با استناد بر نمونههایی از اعضای فعلی یا اسبق انجمنهای دردسرساز به عنوان شواهد تبانی سازمانی، به شدت بر جرایم سازمانی تکیه میکنند. برخلاف رسیدگی وسیع و گسترده، هیچ یک از این سازمانها به صورت رسمی به حمایت مادی از تروریسم، متهم نشدهاند. ساختار اسلام هراسی، حمایت گستردهای را از سوی رهبران مسلمان آمریکایی در مورد پابرجایی فلسطین و مخالفت با ادامه اشغال سرزمینهای فلسطین توسط اسرائیل، به عنوان نشانههای همفکری با تروریسم بیان میکند.
4.آمریکاییهای مسلمان از "تسلیحات حقوقی" استفاده میکنند: جهاد خشونت آمیز با ابزارهای دیگر
چارچوب "تسلیحات حقوقی" به افراط گرایان مسلمانی اشاره میکند که از ابزارهایی نظیر دادرسی قضایی، آزادی بیان و دیگر ابزارهای قانونی برای پیشبرد اهداف خرابکارانه استفاده کرده و مخالفان خاموشی هستند که با استفاده از دموکراسی قصد براندازی دموکراسی را دارند. "تسلیحات حقوقی" نوعی از گفتمان دوپهلوی ارولی[40] است که در آن "تروریسم" استفاده از ترور نیست بلکه استفاده از اهرمهای قانونی است. قانون زمانی که برای مقابله با اسلام هراسی یا برای اثبات حقوق مدنی مسلمانان آمریکایی بکار گرفته میشود، به نوعی سلاح تبدیل میشود. پروژه "تسلیحات حقوقی" به بررسی "سوءاستفاده از قانون و سیستمها قضایی برای دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی راهبردی" میپردازد. بروک گلداشتاین[41]، هدایت این گروه را بر عهده دارد. تعدادی از افرادی که در این گزارش به آنها اشاره شد، از اتهام "تسلیحات حقوقی" استفاده میکنند تا تلاش مسلمانان آمریکایی برای اظهار عدم رعایت حقوقشان را به صورت تلاشی حیلهگرانه برای مخفی نگاه داشتن دستورکار توطئهگرانهشان، جلوه دهند.
5. تلاش مسلمانان برای جایگزینی قانون اساسی آمریکا با قوانین اسلامی.
این چارچوب، تصور حاکمیت قوانین خشونت آمیز اسلامی در آمریکا را پررنگتر میکند و اظهار میکند حمایت از شریعت، "خطرناکترین تهدید" است.[19] همانند تئوری توطئهی "ستون پنجم" اسلامی، قانون شریعت، هراس جنگ سرد از ظهور کمونیسم جهانی را تداعی میکند. تهدید دیکتاتوری جهانی اسلام جانشین دیکتاتوری شوروی سابق شده است. شریعت ترکیبی از آرمانهایی است که یک موجودیت اسلامی را معرفی میکند. تفاسیر گزینشی از فقه اسلامی از سوی برخی تروریستها با هدف نهایی ساخت حکومت جهانی اسلامی یا خلافت، برای بسیج افراد بکار میرود. این چهارچوب بوسیله بدنام کردن سازش مذهبی به عنوان تسلیم بلاشرط به قوانین اسلامی، برای لکه دار کردن فعالان حقوق مدنی که برای مبارزه با تبعیض نژادی تلاش میکنند، بکار میرود. در واقع چنین روندی برقرار نیست. علاوه بر این، تهدید شریعت، تحولات داخلی شکل گرفته و همسازی اسلام با معیارهای قانونی، فرهنگی و اقتصادی آمریکا را نادیده میگیرد.
این پنج مقوله و گزارشات اشاره شده برای توضیح و حمایت از آنها، بر پایه اصولی نادرست (یا در بهترین حالت، تفاسیر بسیار بحث برانگیزی از دادههای تجربی) و همچنین نسبت دادن رفتارها و باورهای تعدادی از اعضای گروههای مذهبی به تمام اعضای آن گروه، استوار است. علاوه بر این بیدقتیها و انحرافات، تمرکز شدید بر انگیزههای مذهبی تروریستها از سوی گروهها و مربیانی که ما بررسی کردیم، مشکلات دیگری نیز در پی دارد. مطالعات تجربی انجام شده با موضوع ضد تروریسم توسط کارشناسانی چون روبرت پیپ، مارک یورگنزمایر، مارک ساگمن و دیگران نشان میدهد در میان مذاهب- و نه تنها اسلام- اکثریت تروریستها و بمبگذاران انتحاری به دلایل نارضایتیهای سیاسی چنین عملی را انجام دادهاند. مذهب اغلب برای عضوگیری، مشروعیت بخشی و ایجاد انگیزه بکار میرود.
تهدیدات وارده به امنیت و حقوق
با توجه به اینکه، آموزشهای ضدتروریسم اسلامهراسانه در تاثیرگذاری بر رفتار مجریان قانون و کارکنان امنیت داخلی، موفق بوده است، به نظر میرسد مطالب و گزارشهای توصیف شده در بخش پیشین، امنیت داخلی و حقوق اساسی را تضعیف میکند. نتایج احتمالی شامل تقابل پلیس و انجمنهای محلی مسلمان و عرب، میشود. در صورتی که اعضای جامعه بواسطه ترس ناشی از بدرفتاری و برخورد مستبدانه و یا بازجوییهای ناخواسته، تمایل کمتری به گزارش جرایم یا دسترسی به خدمات عمومی، مانند خدمات بهداشت و درمان و یا خدمات اورژانس داشته باشند، امنیت قربانی میشود
پیامهای اسلامهراسی توسط افراد جانبدار و دارای عقاید سرسخت ایدئولوژیکی، وابسته به سه گروه بررسی شده در این گزارش، افزایش مقاومت در برابر اتحاد مسلمانان در تار و پود جامعه آمریکایی را به خطر میاندازد. آنها اغلب عبارات عمومی مذهبی، بنیادگرا، یا اسلام "خالص" را به عنوان مدرکی برای نوعی از دین تفسیر میکنند که از تروریسم حمایت میکند. در صورت اجرای قانون، دیدگاه ایدئولوژیکی اسلامهراسی این مربیان و شرکتها احتمالا نتیجهای نامطلوب و برخلاف قانون اساسی در پی خواهد داشت:
تجزیه و تحلیل جانبدارانه اطلاعات
برابری نادرست اسلام و تروریسم میتواند با منحرف کردن و اغراق برجسته فاکتور تهدید و هدفگیری فعالیتهای بیخطر، تجزیه و تحلیل اطلاعات را لکهدار کند.[20] جانبداریهای فرهنگی و فردی و سیاسیسازی آشکارا، میتواند واحدهای اطلاعاتی را به سوی جمعآوری داده از اهداف نادرست هدایت کرده و احتمال شکست تحلیلها بوسیله تحلیلگرانی که از مزایای استفاده از شواهد بی بهرهاند، افزایش مییابد.[21]
قالبسازی
تلقین به افسران پلیس و کارکنان اطلاعاتی برای بیاعتمادی به انگیزههای مسلمانان آمریکایی دستورالعملی برای تبعیض نژادی، قومی و مذهبی و برداشت از قانون مغایر با قانون اساسی است. مفاد مکتب اسلامهراسی، افسران و تحلیلگران را به اتکا بر گفتار مذهبی به عنوان معادل مدرکی برای نیات جنایتکارانه آنان، تشویق میکند. نظریات توطئه در مورد "جهاد در خفا"، به کارگیری تبعیض علیه مسلمانان در شغلهای موجود در خدمات عمومی را ترویج میدهد. بازخوردهای موجود از سوی شرکتکنندگان در مباحثات "تهدید جهادگران"، از افزایش بدگمانیها نسبت به افراد تازه استخدام شده و همکاران مسلمان خبر میدهد.
جستجوها و نظارتهای غیر قانونی
پیامهایی که نسبت به برخی باورهای مذهبی بدگمان هستند (مانند حمایت از قانون شریعت)، نظیر ابراز همدردی سیاسی با آرمان فلسطینیها یا رابطه با گروههای پشتیبانی قانونی، نظارت بی حد و حصری را برای افراد بیگناه و مجامع خداپرستی که جرمی مرتکب نشدهاند، در پی خواهد داشت. نظارت بیش از حد، حضور سیاسی مردم در جامعه مدنی را کمرنگ کرده و به قلب قانون آزادی از آزار و اذیت مذهبی، حمله میکند. پیامهای اسلامهراسی که حمایتهای قانونی را متهم میکنند، به طور پایهای بر جاسوسی سیاسی و آشفتگیها صحه میگذارند.
خشونت فیزیکی و جرایم ناشی از تنفر
تبعیضهای مذهبی و نژادی که از مکتب اسلامهراسی ناشی میشوند، به طور بالقوه میتواند به سوی عکسالعملهای مرگبار منتهی شود، از جمله اینکه افسران پلیس تمایل داشته باشند که در شرایط مبهم شلیک کنند. همچنین ممکن است منتهی به تجاوز هر چه بیشتر به حقوق افرادی شود که به درستی و یا اشتباها به عنوان مسلمان و عرب شناخته شدهاند. ترویج نظریه "تسلیحات قانونی" ممکن است یا باعث اعمال قانون و یا باعث تردید افسران پلیس و نادیده گرفتن دادخواهی اعضای جوامع مسلمان،عرب، خاورمیانه و آسیای جنوبی، نسبت به جرایم صورت گرفته شود.
آزادی بیان رو به زوال
سخنگویانی که با سازمان ضدجاسوسی و سازمان راهکارهای بینالمللی امنیتی در ارتباط هستند، انتقادات عمومی نسبت به اسلام هراسی را به عنوان "تسلیحات قانونی"، یا به گفته کلر لوپز[42]، عضو هیئت مدیره سازمان ضد جاسوسی، "استفاده تهاجمی از ساختارهای قانونی دموکراتیک توسط کسانی که قصد تخریب دموکراسی را دارند"، طبقهبندی میکنند.[22] این چهارچوب "تسلیحات قانونی" یک مسیر خطرناک در تلفیق آزادی بیان و تروریسم ارائه میدهد که در آن مفهوم تروریسم از خشونت بیرویه علیه غیرنظامیان به دادگاهها منتقل می شود. این تردستی نه چندان با ظرافت، مخالفان آموزشهای ضد اسلامی را خشمگین می کند و آنها را به دلیل مخالفت خاموش، در روحیه و اخلاق معادل با تروریستها به حساب می آورد.
پیشنهادات
دولت فدرال یک مسؤلیت ویژه دارد و آن این است که باید تضمین کند آموزشهای داده شده به مأموران دولتی صحیح، سازگار و مطابق با سیاست امنیت ملی و با احترام به قانون اساسی باشد. با توجه به یافتههای این تحقیق، شرکتهای خصوصی مطالعات سیاسی، به کنگره، وزارت دادگستری و اداره امنیت میهنی کمک نمودهاند که :
1- در آموزشهای ضد ترروسیم فعلی تفحص شود تا اطمینان حاصل شود که این آموزشها صحیح و خالی از هرگونه تعصب باشند.
مجلس سنا باید از دفتر پاسخگویی دولت[43] بخواهد تا مسؤلیت ارزشیابی از همۀ کارگزاران خصوصی که آموزشهای ضد تروریسم به سازمانهای فدرال، ایالتی و محلی را ارائه می دهند، را به عهده بگیرد و این ارزشیابی باید شامل تمام کنفرانسها، سمینارها و دورهها باشد. این نهاد باید با کارشناسان مشخص شده توسط وزارت امور خارجه، وزارت دفاع، وزارت دادگستری و اداره امنیت میهنی رایزنی کند تا هرگونه اشتباه و تعصبات دینی و قومی نژادی و یا موارد متناقض با سیاست ملی ضد تروریسم، را شناسایی کند. اریک هولدر[44]، داستان کل و ژانت ناپولیتانو[45]، وزیر امنیت داخلی آمریکا و به همراه هر دو بخش شورای نظارتی مجلس سنا باید رسیدگی کنند که همۀ برنامههای آموزشی، سمینارها و کنفرانسهای ضد تروریسم که توسط دولت فدرال حمایت می شوند، از کارشناسانی استفاده کنند که رسالت خود را درست و بدون تعصب انجام می دهند. مسئلۀ اسلامهراسی در آموزشهای ضدتروریسم باید توسط سازمانهای فدرال، ایالتی و محلی تأیید و نظارت شده باشد. تحقیقات دیگری باید برای مشخص شدن میزان حس ضداسلامی در مأموران دولتی و تشکیلات امنیت داخلی، انجام گیرد.
2- جایگزین کردن آموزشهای خصوصی ضد تروریسم کارمندان دولتی با برنامههای دولتی
محرمانه کردن فعالیتهای اطلاعاتی، از حسابرسی، نظارت و کنترل عمومی آن میکاهد. سازمانهای فدرال باید آموزشهای حمایت شده توسط دولت را مهم جلوه دهند و وابستگی این برنامهها را به آموزشهای محرمانۀ ضد ترورسیم مأموران دولتی به تدریج از بین ببرند.
3- استانداردهایی برای شرکتها و کارشناسان محرمانۀ آموزش ضد تروریسم مشخص گردد.
تا حدی که پیمانکاران و شرکتهای ارائه دهندۀ این آموزشها، در دسترس منابع خبری دولتی قرار نداشته باشند و وزارت امنیت داخلی و وزارت دادگستری باید استانداردهایی را ایجاد کنند تا ارائه دهندگان دورههای ضد تروریسم را تصدیق و تضمین کنند. این استانداردها باید از تبعیضات دینی جلوگیری کند و بر حقوق مدنی تأکید نماید. گروهها و سخنرانانی که به این رهنمودها توجه نمی کنند نباید برای مخاطب قرار دادن مأموران دولتی دعوت شوند و آنها نباید مشمول سرمایهگذاریهای عمومی باشند.
4- بهبود اطلاعرسانی از اختصاص بودجه فدرال برای آموزشهای ضد تررویسم.
ادارۀ آموزش و بورس تحصیلی[46]، نمایندۀ اصلی اداره امنیت داخلي است که ازطریق سازمان آموزش اداره امنیت داخلي و همکاران آن سازمان، آموزشهای ضد تروریسم و ضد سلاحهای کشتار جمعی را در ایالتها و محلهای مختلف، انجام میدهد. مجلس سنا باید به ادارۀ آموزش و بورس تحصیلی دستور بدهد تا همۀ آموزشهای فدرالی ضدتروریسم را پیگیری کند، ازجمله آموزشهای آژانس فدرال مدیریت بحران[47] که نخستین مرکز پاسخگویی در مواقع بحرانی است. تمام هزینههای فدرال برای آموزشهای ضد تروریسم – موسسات دریافت کننده این بودجهها و زیرمجموعههای آنها و یا بودجههای اختصای یافته به سازمانهای فدرال- باید به عموم گزارش شود و در دسترس عموم قرار گیرند.
5- همکاری با سازمانهای انجمن مسلمانان آمریکا (به جای بدنام کردن آنها)
در ارزیابی کردن فرصتهای آموزشی و تعیین استانداردها برای مربیان و دورهها، محققان باید مراقب دورههایی باشند که به نظر میرسد تنها آمریکاییهای مسلمان و حوزههای انتخاباتی و یا نهادهای جامعۀ آنها را هدف قرار دادهاند. "آزمونهای اصول اسلام" نباید به عنوان پیش نیاز برای همکاری با هیچ مسلمان، عرب یا گروههای خاورمیانهای استفاده گردد ؛ این آزمونها به نوعی مسلم دانستن گناه آنها می باشد و ناشی از تصور غیر قابل قبول کلیشهای می باشد. وزارت امنیت داخلی و وزارت دادگستری باید از آموزشهایی که در آنها سیاست جامعه گرایی بر اساس احترام و رعایت مساوات پرورش می یابد، پشتیبانی کند. با این وجود، افزایش کانالهای ارتباطی نباید به عنوان بهانهای برای جمع آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گیرند.
6- بهبود توانائی تعامل فرهنگی و درک مذهبی کارکنان اطلاعاتی و مجریان قانون
وزارت امنیت و وزارت دادگستری باید از دورههای آموزشی که در آنها فهم آموزههای دینهای مختلف و سنتهای اعتقادی بهبود می یابد، حمایت کند تا اسلامهراسی را ریشه کن کند. رویکرد ارزشیابی مشارکتی روستایی[48] از نحوۀ انجام آموزشهای ضد تروریسمی حمایت میکند که به عنوان بخشی از برنامۀ آموزشی خود، شامل ایجاد آگاهی از نشانههای خشونتهای تروریستی که از منابع ایدئولوژیکی یا دینی متععد نشات گرفتهاند، میشود. به هر حال، پیش از تدریس دربارۀ تروریستهایی که انگیزههای عقیدتی آنها الهام گرفته از اسلام است، باید درک بنیادی از اسلام و مسلمانان راپرورش داد. این آموزشها نباید یک ظاهرسازی محض باشند و باید اساساً تصورهای غلط از اسلام و مسلمانان را هدف قرار دهند.
7- کنگره باید قانونی را برای منع دستهبندیهای نژادی، قومی و دینی تصویب کند.
ضروری است برای محافظت از حقوق اعراب، مسلمانان، خاورمیانهایها و جنوب آسیاییها - آنهایی که جوامعشان در جریان آموزشهای ضدتروریسم بیشترین آسیب را دیده است– به تأثیر نژاد در اجرای قانون توسط ماموران دولتی پایان داده شود، و همچنین این طرز فکر که مسلمانان شهروند آمریکا و سزاوار حمایت تحت قانون اساسی آمریکا نیستند، برچیده شود.
[1]Thomas Cincotta
[2]John Esposito
[3]Prince Alwaleed bin Talal Center for Muslim-Christian Understanding,
[4]Georgetown University
[5]Brigitte Nacos
[6]Chip Berlet
[7]Walid Shoebat
[8]George D. Little
[9]ICJS
[10]San Marcos, TX
[11]ICTOA
[12]Fort Hood
[13]Greg Abbott
[14]World Net Daily
[15]Edwin Urie
[16]Henley-Putnam
[17]Keith Davies
[18]Michael Riker
[19]Springfield News Leader
[20]Richard Bartholomew
[21]Obama
[22]apocalyptic Christians
[23]Abdus Sattar Ghazali
[24]MuslimMilitaryMembers
[25]Palmer Raids- توضیح مترجم: جریانی که در آن سازمان دادگستری آمریکا تصمیم به دستگیری و اخراج افراد تندرو جناح راستی نمود
[26]delirium
[27]مراکز ترکیبی (Fusion Center) مراکز جلوگيري از حملات تروريستي ميباشند که در يک پروژهي مشترک بين سازمان امنيت ميهني (DHS) و وزارت دادگستري ايالات متحده بين سالهاي 2003 تا 2007 تاسيس شدند.
[28]Joint Terrorism Task Forces
[29]John Giduck
[30]Walid Phares
[31]holy moment'
[32]Solomon Bradman
[33]Security Solutions International (SSI)
[34]The State Homeland Security Program (SHSP)
[35]Urban Areas Security Initiative (UASI)
[36]The Counter-Terrorist
[37]Muslim Public Affairs Council
[38]Islamic Society of North America
[39]Council on American-Islamic Relations
[40]Orwellian double-speak
[41]Brooke Goldstein
[42]Clare M. Lopez
[43]GAO
[44]Eric Holder
[45]Janet Napolitano
[47]FEMA