{$sepehr_album_34857}
نظر شما
نظرات
- انتشار یافته: 45
- در انتظار بررسی: 0
- غیر قابل انتشار: 10
-
به خدای احد و واحد قسم به حال شهدا غبطه میخورم به خدا قسم دلم میخواهد بروم سوریه در راه اسلام ناب محمدی شهید شوم
-
واسشون تو بند دنیا جا نبود ، دنیا که جای فرشته ها نبود شهادتت مبارک، خوشا به حالشون
-
شهادتت مبارک مرد
-
خداحافظ همکار
-
به جای اینکه بشینی اینجا زیر هر نظری فحش بنویسی ،پاشو یه بلیت بخر برو سوریه و به فیض شهادت برس
-
سلام ایشون یکی از دوست های من بود تو تیم فوتبالمون بود همکارو دوست هم بودیم. آخرین بار 45 روزز پیش دیدمش گفت به همه بگو منو حلال کنن .گفتم کجا . گفت :سوریه گفتم برا چی . خیلی محکم گفت جنگ. گفتم دعا کن برامون آقا داوود. باور کنین یه عجله ای داشت برا رفتن اونموقع نفهمیدم برا چی ولی دیروز ظهر که خبر شهادتشو شنیدم فهمیدم شهید نظر میکند به وجه الله
-
ببخشید ایشان خبرنگار کجای صدا و سیما بودند؟
-
ومن المومنين رجال صدقوا... شهادتت مبارک درود بر مجاهدان راه حق
-
خدا نگهدار همکار خوش اخلاق. هیچوقت تصور هم نمیکردم که دیگه نبینمت.
-
انسان شریف بودن هم ایشون و هم همسرشون که از همکارانمون تو رسانه ملی بودن خدا به خانواده اشون صبر بده. شهادتت مبارک
-
شهادتت مبارک مرد بزرگ.
-
درود بر شرفشان روحت شاد دلاور
-
او تنها کسی بود که من در زندگی بهش حسودیم میشه... او نه با پا و نه با سر ، بلکه به سوی شهادت عاشقانه پرواز کرد او به معنای واقعی یک شهید زنده بود
-
چند لحظه ای که کنارش می نشستی نگاه می کرد ببینه تو چی دوس داری، تا از هم صحبتی با او لذت ببری ... اما چند کلامی که حرف می زد باز فیلش یاد هندوستان می کرد ، هندوستان جبهه ها ، ایثارها ، اخلاقها ، جهاد اکبر ها ، نماز شبها ، هندوستان بسیجی ها و کبوترها ... میگفت آقا تقی ! اون روزها ( روزهای جنگ و شهادت) دنیا ، شکل دیگه ای داشت و شروع می کرد از خوبی ها و صفای بچه بسیجی ها گفتن ... چند جمله ای که می گفت چشم باز می کردم و می دیدم وسط میدان نبردم ... بعد که به عمق خاطره هایش فرو می رفت ناگهان حرفهایش قطع می شد سرش را پایین می انداخت و ...سکوت... وقتی سرش رو بالا می آورد مژه های زیبایش خیس شده بود .... او جا مانده بود ....(این وصف لحظاتی بود از یک سفر تفریحی که کنار هم بودیم ، سفری که امروز کمتر خانواده ای بدون انواع ... می گذروننش) . امروز داود و داود ها به آنچه به آن عشق می ورزیدند رسیده اند و " عند ربهم یرزقونند " حالا ما مانده ایم و یاد و خاطره ی آنها ... به یاد شهید بسیجی " داود جوانمرد".
-
حاج داود مرد بزرگی بود روحش شاد
-
خدایا مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار بده ارزوی شهادت را دارم در بستر مردن برام خیلی سخته داود جان شهادتت مبارک
-
خدا رحمت کنه شهادت مبارک
-
همکار دست ما هم بگیر شهادت مبارک
-
بسم ا...
-
عشق در دست حسین بن علی است . . . . . لیلی و مجنون فقط افسانه اند. خوشابحالت جوانمرد ، ای خدا مرغ جان مارا به جانب کربلا ببر . . . . . به زیارتگه عباس بن علی المرتضی ببر اذن دخول در حرم یار زینب است.
-
سال ها چشم به راه شهادت بود. انصاف اين گونه حکم مي کرد که در بستر نميرد. او را از سال هاي حضور در سپاه پاسداران مي شناسم. انسان محجوب و با حيايي بود. روحش شاد و راهش پر رهرو
-
مراسم تشییع شهید داود جوانمرد واقع در جنت آباد شمالی مسجد انصار المهدی برگزار شد. شهادتت مبارک شهید راه اسلام،روحش شاد یادش گرامی.
-
سال هفتاد همرزم تو سقز بودیم یادش بخیر ایشون مرد شهادت بود همکارعزیزم شهادتت مبارک
-
خدا رحمتش کند او به خاطر امنیت ما شهید شد
-
داوود جوووون دلم برای ناله هات تو روضه ها تنگ میشه. حالا فهمیدم چرا انقدر مصمم بودی و برای رفتن عجله داشتی! تو رو به حضرت زینب دعا کن شهادت روزی من هم بشه و..... خوش به حالت و مبارکت باشه...
-
خیلی دوست دارم به سوریه برم ودرراه دین واسلام شهید بشم هروقط میشنوم یکی شهید شده میگم خوش به حالش خواهش میکنم راهنماییم کنید
-
من شهید جوانمرد رو در مراسم محرم امسال هم زیارت کردم و میدیدم چگونه از صمیم قلب عاشق امام حسین(ع) است ایشان مداح هم بودند عاشق و فدائی امام حسین(ع)... بسیار خوشرو متواضع و خوش اخلاق بودند. دیروز خبر شهادتشان را شنیدم باورم نشد. خدایش بیامرزد........ خوش به سعادتت داود جان.... ان شائ ا... با شهدای کربلا محشور بشید.... شهادتت مبارک
-
داود جان شهادت مبارک
-
سلام ایشان خبر نگار نبودند ، از کارمندای سازمان بودند که به میل خودشون عازم حلب شدند
-
روی سربند کسی که مست وحیدر مذهب است ، واژه ی ناب کلنا عباس ک یا زینب است چقدر زود دلم برات تنگ شد داود جان پسر عمه گلم مرتضی خادمی
-
سلام بر شهیدان راه خدا داود جان شهادتت مبارک،یاد سالهای 69 و 70 بخیر که با تو اشنا شدم هر روزش برام خاطره اس،فوتبال،هیئت،مسجد خوش به سعادتت واقعا لیاقت شو داشتی برای ما هم دعا کن
-
ای شهدا ، حاج داود جان ا،ی آسمانی ها ، کردستان و سقز و یاد شهدای مظلوم آن خطه بخیر ، یاد مدافعان حرم که که تا ابد در پناه حرم آل الله شدید بخیر ، دستم و بگیرید ما روزگاری در مناطق کردستان هم نفس بودیم ، دعا کنید که من هم به شما ملحق بشم که اگر شهید نشم میمیرم ، داود جان چه خوش درخشیدی و رفتی ( هم رزمت مهدی حاج محمدی )
-
داوود جان شهادتت مبارک پسر خاله ی عزیزم دلم برات تنگ میشه وهمیشه جایت بین ما خالیست
-
من حدودٱ ۱۵ سال پیش با ایشون بچه محل بودیم من ۱۴_۱۵سال داشتم امروز که شنیدم تو اخبار خیلی ناراحت شدم ،،اونموقع همه بچه ها رو جمعه ها میبرد پارک تا فوتبال بازی کنن خیلی خاکی وافتاده بود اقا داود برای همه برادر بزرگتر بود
-
خدا صبر جزیل بده به همسر و فرزندان بزرگوارشون
-
من همكلاسي دخترشونم چند بار ديده بودمشون مرد بزرگواري بودن خدا به دختراش و همسرش صبر بده
-
چون کبوتر از قفس پر می زنند من کدامین خانه را در می زنم داود جون یادش بخیر سقز چقد با خدا عشق بازی میکردیم (حاج محمدی)
-
چه مظلومانه اما با صفا و چهره ایی پر از نور با همکاران خداحافظی کردی کاش بیشتر نگاهت می کردم
-
داود جان همرزم عزیزم شکرا لله و حمدا لله تو که همیشه در سجده اخر نمازت می گفتی رو هیچ وقت یادم نمی ره هنوز هم من به یاد تو این ذکر رو میگم ارتفاعات روبروی دوکوهه گردان شهادت لشگر 10 سال 66 منو هم شفاعت کن(نادر)
-
چند روز پیش ماموریت بودم که که پیامک اومد فردا تشیه جنازه شهید مدافع حرم جوانمردی هست به اسم نمیشناختمش امروز که رفتم اداره عکسشو دیدم خیلی ناراحت شدم چند بار باهاش هم کلام شده بودم از خدا برا خانوادش طلب صبر میکنم روحت شاد همکار عزیز.
-
همکار عزیز روحت شاد.شهادت سعادت میخواد.از خدا میخوام من هم به ارزوم برسونه.روحت شاد دلاور
-
سلام.ایشون پدر دوست من بودند.دخترش خیلی ناراحته و غصه میخوره.خدا واقعا صبر بده
-
شاید بیست و اندی سال بود که از او خبر نداشتم. دیشب از دوستان محله قدیمی شنیدم که به فیض عظمای شهادت نائل شده. برای او که مشتاق آسمانی شدن بود خوشحال و برای خودم متأسم. داود جان! داود عزیز ! بهشت گوارای وجودت برادر! مارا امیدی به این فیض عظیم نیست. برایمان دعا کن تا لااقل عاقبت بخیر شویم.
-
من چندین بار ایشان را از نزدیک دیدم هم رزم برادر همسرم شهید طاعتی بود مردی ارام وبا خدا بود خوشا به سعادتش خدا به همسر وخانواده محترمشان صبر دهد
-
داوود جان دمت گرم...یاد اونشب بخیر در قلعه جیه...حلب...بخاطر بچه های تامین..وشناسایی چقدر با جدیت تلاش کردی...که همشون سالم برگردن..به مقر.....داوود جان خوشا بحالت که با جوانمردی ندای خانوم زینب را لبیک گفتی...دوستدار همیشگیت محسن....منتظرم کی وقت ماهم میشه که اون چهره خندان تورا ببینم....علی مدد....لبیک یا زینب