اتفاقي خاص در عرش عظيم افتاده بود
لرزه بر اندام شيطان رجيم افتاده بود
چون که بر پيشاني مولود پاک آمنه
نقش بسم الله الرحمن الرحيم افتاده بود
از ازل در آخرين جام مي پيغمبري
عکس زيباي رخ طفلي يتيم افتاده بود
روي بام شهر مکه در شب ميلاد نور
بقچه بوي گل از دست نسيم افتاده بود
سايه فرّ و شکوه جاودانش همچنان
بر سر عيسي و موساي کليم افتاده بود
مهر او مهر وصي اش مهر دختش بي گمان
در دل هر صاحب عقل سليم افتاده بود
بر سرش زآن دم که پا بر عرصه هستي نهاد
سايه نور خداوند کريم افتاده بود
هر که با او يا وصي اش بي دغل مي رفت راه
در حقيقت بر صراط مستقيم افتاده بود
منبع: رسالت