گروه فرهنگی مشرق؛ مثنوی «یا لثارات الحسین» تقدیم به شیخِ شهید باقر نمر النمر که در اوج مظلومیت به دست ضحاکان سعودی به شهادت رسید
کربلا را از حجاز آمد خبر – سر به دار آورده آن شیخِ نَمَر
اَشک، دامَن میکَشد بر خاکِ دَرد - سر به دار آخر شد آن آزادهمَرد
کربلا گوید حدیثِ سوز را -بر سر نِی کَرده شب، سَر روز را
بانگِ هَل مَن، آید از سمتِ حجاز – های مردم کربلایی گشته باز
پردۀِ کعبه به خون آغشته شد - شیخِ عاشق پیشۀِ ما کُشته شد
های مردم سَر بُریدند عشق را - سَر به دار آخر کِشیدند عشق را
های مردم کربلا برپاست باز -گَشته بر پا محشرِ سوزوگداز
این چه غوغا و چه شوراست و چه شِین – گوییا بر نیزه میگردد حسین
کُلُّ ارضٍ کربلا تفسیر شد –سربه دارِ عاشقی آن پیر شد
ای نمر ای شیخِ شهرآشوبِ ما - ای مسیحِ تا ابد مصلوبِ ما
ای خلیلِ در دلِ آتش نشین - ای کلیمِ عاشقی در طورِ دین
همچو نوح ای کَرده از طوفان گُذر – از نگاهِ فاطمه خاکِ تو زَر
شیعۀِ آن کشتۀِ دیوار و دَر - کردی آخَر سینه بر زهرا سِپَر
ای وجودت کربلا را رهنما - سر به دارت کردهاند ای شیخِ ما
سینه میسوزد خدا را، یار رفت - شیعه را شیخِ نَمَر بر دار رفت
ای فَرا بر دارِ عشقِ فاطمه - کربلا کردی تو برپا خاتمه
ای اسیرِ ظُلمِ ضحاکانِ پست - سنگِ ظُلمت شیشۀ عُمرَت شکست
کعبه میسوزد در آتش از غمت – جان فدایِ دیدگانِ برهَمَت
های مردم کربلا در راه باز –قصدِ کوفه کرده ثارالله باز
کربلایی گشته بر پا در حجاز - شیخِ ما بر دار میخواند نماز
ای شما سید علی مولایتان - انتقامِ خونِ شیخم پایتان
های مردم با ولی یاری کنید –ای قمر رویان، علمداری کنید
ای سلیمانی به سرداری بخیز - خونِ سلمانِ سعودی را بریز
ای خراسانی بِکِش لشکر زِ کین - کُن به خط مردانِ شبگیر یقین
ای یمانی کُن سعودی را هَلاک – تا بمالی پوزۀِ سلمان به خاک
های سلمانِ سعودی گوش کُن - خرقۀِ دریوزگی تنپوش کن
جانِ زهرا، جانِ حیدر، جانِ یار – از تو گیریم انتقامِ سَر به دار
بر سَحَر سوگند، ما مردانِ عشق – کعبه گیریم از سعودی چون دمشق
ما مریدانِ همه مجنونِ شیخ - از تو گیریم انتقامِ خونِ شیخ
ما کمانِ کینِ آرش میکشیم - کاخِ ظُلمَت را به آتش میکشیم
ما سیاوش زادهایم از نسلِ نور -- میکُنیم از نیلِ آتشگون عبور
ما زِ نسل زال و رستم، بهمنیم - تاروپودت را به خون در هم تنیم
با سعودیها تساهُل تا کجا - از خزان بیدادِ بر گُل تا کجا
ای سلیمانی به سرداری بشور - بر شب ظلمت بتاز ای میرِ نور
بر خراسانی تو ای چون ذوالفقار - قاسمِ اَشتَر، امیرِ شب شکار
بَر سپاه شیعه را سویِ حجاز - بیرقِ سُرخِ حسینی کُن فراز
از سعودیها بگیر آن تخت و تاج – کربلایی کُن به پا در مُلکِ حاج
کاوهای باید سُلیمانی شکوه – تا به بند آرد سعودی را به کوه
لشکری باید همه گودرز و گیو - تا بگیرد کعبه را از دستِ دیو
هم فرامرزِ تهمتن زادهای - چون سیاوش، عاشق و آزادهای
لشکری آرش تمامی نامِشان – در مِنای عشقِ حق، اِحرامشان
حیدری را قلعۀِ خیبرگشا - تا سعودی را بکوبد مُنتَشا
عَبدُوَدها صفکشیده در حجاز – فتنهای دیگر سعودی کرده باز
انتقامِ شام، از ما او گرفت - آن سعودی زادۀِ پیرِ خرفت
از نَمَر آن شیخِ شهرآشوبِ عشق - سربدار آورده او جایِ دمشق
حیدری باید به میدان رو کند - چارۀِ کارِ سعودی او کند
هان به پا خیز ای زِ نسلِ فاطمه – تا دهی کارِ سعودی خاتمه
پُرخروش این بحرِ خشم آلوده را – بر شهادت قومِ دلآسوده را
اِذنِ تَرکِ سَر نما در راهِ عشق –مکه گیریم از سعودی چون دمشق
با سُلیمانی به سرداری به پیش - قومِ من ای مَردُمانِ لاله کیش
ای خراسانی علم بر دوش گیر -رهبری کن لشکر حق را دلیر
روبهان را می چِشان آشوبِ شیر –زیر پا له کُن سعودیِ حقیر
سَر بگیر از تن، زِ سلمانِ سعود -شاهِ سفاکانِ پستِ بیوجود
ای علی را وارثِ مُلکِ غدیر - ای علمدارِ حرم، ماه مُنیر
ای سپاهِ عشقِ حیدر را اَمیر -انتقامِ خونِ شیخِ حق، بگیر
اذنِمان دِه، بر جهادِ با سعود – فتحِ مکه بارِ دیگر تا نمود
خون به جوش آمد به رگها ای ولی - کربلا برپا کن ای سید علی
تا کجا از غم به خود پیچیم ما - بر سعودی ضربِ شصتِ خود نما
ای علی تیغ از نیام آور برون – همچو موسی در گذر از نیل خون
ای علی را وارثِ بر ذوالفقار – بر سَرِ آل سعودی آتش ببار
ای ولی، خونینجگر ماییم ما - پُرخروش آن بَسته دریاییم ما
بَند بگشا تا که سیلآسا شویم - بر سعودی بَحرِ طوفانزا شویم
غرقه کن در بحرِ خشمآلودِ ما – کَشتی این قومِ اهریمن نما
اذنِمان ده تا سعود آتشزنیم - تیرِ حَق از چلۀِ آرش زنیم
با نوایِ یا لثارات الحسین - لشکری افکن به رَه پُرشور و شِین
حکم و فرمان دِه تو حزبالله را- همچو موسی، نیل بُگشا راه را
ای ولی با یاریِ سید حسن - آل نفرت را همه در هم شکن
چون یمانی ای خراسانی بِشور - زَن شبیخون ظلمتِ شب را به نور
ای خراسانی بِده ما را جَواز - تا بگیریم از سعودیها حجاز
دل به تنگ آمد همه ما را ولی – دردِ ما را چاره کُن سید علی
تا کجا تا کِی نَمَرها سر به دار – ای خراسانی برون کِش ذوالفقار
جان زهرا، مادرِ غم پَروَرَت - کُن سپاه شیعه را آقا به خَط
اذنِمان ده تا که جانبازی کنیم - حضرت مهدی (عج) زِخود راضی کنیم
با سلیمانی به سرداریِ عشق - مکه گیریم از برایَت چون دمشق
خون به جوش آمد به رگهامان ولی - این مُدارا تا کُجا سید علی
شیخِمان را سر به دار آوردهاند – قلبِ ما را بیقرار آوردهاند
سر به دار آن یوسف دُزدیده را - میچِکَد خون جایِ اشک از دیدهها
ای خراسانی کنون کَرار شو - منتقم بر شیخِ سَر بر دار شو
ذوالفقارت را برون کش از نیام - از سعودیها بگیرش انتقام
یا لثاراتَ الحُسین ای قومِ من - کعبه را باید گرفت از اَهرِمَن
حکم و دستور خدا این است این – کعبه را باید گرفت از فاسقین
کعبه را باید گرفت از اَهرِمَن - یا لثاراتَ الحسین ای قوم من
به امید ظهور حضرت یار ...
شنبه 12 دیماه 1394 روز شهادت شیخ مظلوم باقر النمر. منصور نظری
بِسم ربِ الفاطمه، زهرایِ عشق - مکه گیریم از سعودی چون دمشق بِسم ربِ العاشقان ِلاله فام - از سعودیها بگیریم انتقام