به گزارش مشرق، نکتهای که بیش از هر چیز از اقبال سریال «شهرزاد»
متبادر شد و جای بسی خرسندی و خوشحالی دارد، توجه مخاطب ایرانی به یک سریال
وطنی در روزهای رقابت انواع و اقسام سریالهای سخیف و گاهی افتضاح
شبکههای فارسی زبان و... است.
اینکه هنوز تماشاگر ایرانی به کالای وطنی روی خوش نشان میدهد، برای تلویزیون که این روزها نتوانسته مخاطبش را حفظ کند. بیشتر یک زنگ خطر است و بی تردید اعتماد تماشاگر و خانواده ایرانی به تلویزیون فرصتی است که نباید نادیده گرفته شود. چرا تلویزیون از این وزنه مهم تبلیغاتی که از اعتقادات مخاطبش سرچشمه میگیرد، بهره لازم را نمیبرد، سوالی است که نیازمند آسیب شناسی مدیریتی است. لازم است مدیران و سیاستگذاران تلویزیون به هر بهانهای دور هم جمع شوند و پاسخگوی این سوال باشند که چه کنیم تا این مخاطب آماده و پا به جفت رسانه را از دست ندهیم. مخاطبی که حاضر نیست تن به آثار آن سوی آبی بدهد، مگر در شرایطی که تلویزیون وطنی نتواند سبد روزانهاش را پر کند.
سریال «شهرزاد» ساخته حسن فتحی است. فتحی اگر چه در سینما نیز حرفهای زیادی برای گفتن داشت، اما به هر حال او نام امروزش را مدیون رسانه ملی است. سریالهای «شب دهم»، «مدار صفر درجه»، «میوه ممنوعه»، «زمانه» و... از تولیدات تلویزیونی این کارگردان است. او این روزها سریال «شهرزاد» را روانه شبکه نمایش خانگی کرده که اتفاقاً با اقبال هم مواجه شده است.
پنج دلیل عمده موفقیت «شهرزاد» و دو دلیل مشخص که این سریال باید از آن احساس خطر کند در ادامه میآید:
قصه و شخصیت پردازی «شهرزاد»
پایه و اساس هر درام قطعاً قصه است و نیاز است به این مقوله توجه اساسی شود. بارها در همین صفحات بانیفیلم خواندهاید و نوشتهایم و به بحث توسط کارشناسان پرداختهایم که عمده ضعف ما در تولیدات نمایش سیما به قصه بر میگردد. ضعف اصلی سریالهای تلویزیونی که در شکستهایشان موثر است، نداشتن یک قصه خوب و قوی است. آثار معمولاً با یک درام آبکی و دو خطی ضعیف که توانایی و کشش یک اثر نمایشی در قالب سریال را ندارد، تصویب و وارد فاز تولید میشود و اشتباه وقتی که بسیاری از سریالها با یک سیناپس بدون در نظر گرفتن بار قصه، تعلیقها، نقاط عطف، شخصیتها و... تصویب شوند و در فاز تولید دیگر کمتر ممیزی لازم روی بُعد کیفی کار صورت میگیرد، تشدید میشود. در حالی که سریال «شهرزاد» از یک قصه خوب و غنی برخوردار است.
فیلمنامه را نغمه ثمینی و حسن فتحی به اتفاق نوشتهاند و این یعنی تمام متریال مد نظر یک کارگردان در تولید روی کاغذ آمده است.
سریال «شهرزاد» قصهای کاملاً ایرانی دارد، کاراکترها با رنگ و لعاب ساخته و پرداخته شدهاند. هر کدام از شخصیتها بر اساس جایگاهشان در درام طراحی و پیچیدگیهای خاصشان را دارند. تا اینجای سریال هیچکدام از کاراکترها رها نشدهاند. هر کدام به نوبت و به موقع وارد قصه میشوند و داستان خود را در دل سریال تعریف میکنند. قصه از پیچیدگیهای خاص برخوردار است و این مسئله مخاطب ایرانی را درگیر پیگیری داستان و البته پیدا کردن خودش در دل شخصیتها و قصه میکند.
اکثر شخصیتهای درون این درام میتوانند ما به ازای بیرونی داشته باشند. سبک روایت قصه و گره گشاییها بر اساس هر قسمت طراحی شدهاند.
پایان بندی یا اندینگها بسیار تکنیکی و مهندسی شده با هدف تشویق مخاطب برای خرید حلقه DVD بعدی و البته ایجاد تعلیق و کشش ایجاد شده است و جدا از ترفندهای مرسوم مورد نیاز در تولید یک اثر برای شبکه خانگی، نگاه داشتن مخاطب برای قصه گویی بهتر و ایجاد سوال نیز مد نظر بوده است.
قصه برای کارگردانی و ساختن نوشته شده، نه برای تعریف کردن؛ لذا هر کدام از لحظات قصه بار نمایشی و تصویری دارند.
توجهات زنانه بسیار خوب در دل سریال نگاشته شده است، حساسیتهای زنانه ایرانی به خوبی در دل دیالوگها لحاظ شده است. غیرتمندی یا عدم تعصب مرد ایرانی نیز به وفور در دل سریال یافت میشود. نگاه ارباب و رعیتی که علی نصیریان دوست ندارد از آن به عنوان «پدر خوانده» نام برده شود، قصه سریال را پر طمطراقتر کرده است. سریال به لحاظ قصه تا اینجا که یازده قسمت روانه بازار شده، کشمکش لازم را میان کاراکترها حفظ کرده، در کمتر لحظهای سریال افت میکند و اگر هم افت محسوسی در طول سریال قابل لمس باشد، بر میگردد به نمودار روایت قصه و گره گشاییهای در لحظه و لو ندادنهایی که میتوانند ترفند دراماتیک داشته باشند.
قصه سریال «شهرزاد» از نقطه A تا اینجا بسیار داغ و شریف پیش رفته و هرگز در آن احساس آب بستن نمیکنی. کاراکترها پایه و اساس قصه را میچرخانند، پس باید به شخصیت پردازی در این سریال نمره قابل قبولی داد.
بازیگران و شخصیتها
شخصیتها هر چقدر خوب و قوی طراحی شده باشند اگر روی کاغذ آمده، ولی به تصویر کشیده نشوند، شکست عاید اثر خواهد شد.
شخصیت پردازی خوب و قوی نیازمند بازی آگاهانه بازیگر و این بازی آگاهانه نیازمند یک انتخاب درست است.
چه بسیار بودهاند سریالهایی که در آن شخصیت پردازی منطقی و قابل توجه بوده، اما بازیگر از پس نقش و لاپیرنتهای کاراکتر بر نیامده و در سطح مانده و شخصیت را با سر بر زمین زده است.
سریال «شهرزاد» طوری نگارش و پرداخته شده است که نیازمند انتخاب درست بازیگران با فکر و متبحر بوده است.
اتفاقا برای این دست سریالها نمیتوان از هر بازیگری بازی گرفت، چرا که چنین نقشهایی این توانایی را دارند که حتی یک بازیگر را فید کرده و از مسیر خارج کنند. نقشها پر از پیچیدگی در طول داستان همراه با بالا و پایینهای لازم برای قرار گرفتن در دل درام است.
اگر پاسکاریهای نقشها درست شکل نگیرد، حتماً بازی ضعیف به چشم میآید و یک بازیگر بد کارش نمود پیدا میکند. در مورد بازی درخشان علی نصیریان که مفصل گفتیم. بیشک شهاب حسینی هم یکی از بهترین تجربههای بازیگریاش را مجدداً با حسن فتحی تجربه میکند. شهاب حسینی که این روزها از محبوبهای تلویزیون و سینماست، خوب میداند برای نگاه داشتن و جذاب حفظ کردن یک کاراکتر مثل قباد برای خانواده ایرانی به چه لحن و نگاهی نیازمند است. او فکورانه از پس این نقش با چند جنس بازی مختلف در مقابل بزرگ آقا، رخ به رخ شهرزاد و همچنین در مقابل شیرین بر آمده است که جای گپ و گفت فراوان دارد.
ترانه علیدوستی اصولا بازیگر خوبی است و «شهرزاد» برازنده اوست، چرا که وجوه درونی نقش به اندازهای است که در تبحر بازیگری مثل ترانه علیدوستی میگنجد. پریناز ایزدیار خیلی زود جای خود را در دل سریال پیدا کرد و اوج کارش در قسمت یازدهم و در سکانس کلوپ در مقابل شهاب حسینی بود. مهدی سلطانی از تک تک دقایق حضورش در سریال نهایت استفاده را برده است. هاشم خان سریال نیازمند بازی بازیگری است که بتواند اوج و فرودها را به تصویر بکشد. لحظاتی که او در مقام پدر، رخ به رخ مصطفی زمانی بازی دارد و در جایگاهی در مقابل بزرگ آقا باید کُرنش کند. محمود پاک نیت نیز پس از مدتها، از معمولی بودن فاصله گرفته و بازی خوب و قویای ارائه داده است. گلاره عباسی که این روزها مسیر و دنیای جدیدی را در دنیای بازیگری طی میکند، در مقابل پریناز ایزدیار و در نقش ملازم او آنقدر خوب بوده که متوجه نشدیم شخصیتی آب زیر کاه و چند خطی را ارائه میدهد. گلاره عباسی را میتوان این روزها یک بازیگر با هوش دید که از نقش خوبش در سریال «شهرزاد»، خوب ماهی میگیرد. حتی ابوالفضل پورعرب ستاره سالهای پیش سینمای ایران در سریال «شهرزاد» جای خوبی نشسته است. پورعرب در کنار علی نصیریان همان فردی است که حسن فتحی میخواهد، او بله قربانگوی بجا و موثری در کنار مَرمَر است و مشخصاً پایه و اساس خانه بزرگ آقا را خوب در دست دارد. پورعرب با این نقش نشان داد هنوز حرفهایی برای گفتن دارد، چرا که سالها تجربه سینما در آستین او جای خوش کرده و انتظار بروز دارد. پورعرب با هدایت درست کارگردان دوست داشتنی از آب در آمده است. بازی اکثر بازیگران سریال «شهرزاد»، حتی کاراکترهایی که نقش کوتاه و کم رنگ پازل بازیگری را در این سریال دارند خیلی بجا پر شده است.
هوش کارگردان کاربلد
برکسی پوشیده نیست فتحی کارگردانی کاربلد، باسواد و درام شناس است. تجارب قبلی او نشان داده در ساخت یک سریال تلویزیونی همه چیز را بلد است. جامعهاش را میشناسد. خواسته مخاطب را میداند. تحقیق کرده سریال میسازد. برای مخاطب سریال میسازد، بلد است چگونه مخاطب را پای رسانه حفظ کند. برای کارگردانی یک سریال به دنبال خودنماییهای مرسوم این روزها نیست. زمان و تاریخ را به خوبی بلد است و میداند این نوع از سبک روایت، دکوپاژی چگونه میخواهد. او کارگردانی دست به قلم است، پس نیاز ندارد کارگردانیاش را بر قصهاش سوار کند. او میداند قصهگویی مناسب و ترتیب گره گشایی رمز موفقیت کارهایش است، پس موفقیت در این سالها دور از دسترس او نبوده است.
اما هوش سرشار حسن فتحی را در انتخاب بازیگران سریال، پایان بندیهای هر قسمت و شناختش از مذاق مخاطب ایرانی (امروز که سلیقهها به سمت و سوی آن سوی آبی رفته) پیدا کنید. فتحی امروز جزو بهترینهاست، به واسطه تواناییاش در بازی گرفتن از بازیگرانی که شاید لزوماً همیشه هم خوب نبودهاند. او به واسطه سالها کار تئاتر بازی گرم و تماشاگر پسندی بر اساس قصهاش از بازیگران میگیرد و میتوان رگههای حضور او پشت دوربین را در نوع بازی بازیگران، بخصوص در چند نقش اصلی سریال با چشم غیرمسلح هم حس کرد. او یک تنه میتواند یکی از رموز موفقیت سریال باشد.
فضاسازی در «شهرزاد»
سریال «شهرزاد» به واسطه مکان و زمان روایت قصه، اگر چه دچار محدودیتهایی شده، اما این یک برگ برنده است برای مخاطب علاقهمند به تهران قدیم و به آثار مرحوم علی حاتمی و پرداختن به دورهای که قصهگویی در آن چهارچوب جذاب و خاطره انگیز است. زمان انتخاب شده برای روایت سریال «شهرزاد» اگر چه نیازمند طراحی صحنه و لباس و وجوه گران در سریال سازی شده است، اما فراموش نکنیم مخاطب این زبان قصه گویی در دل آن فضا را دوست دارد، چون در کنار یک درام گرم، تاریخچهای از دوره معاصر کشورش را ناخواسته ورق میزند. باید گفت دکور، لباس، گریم و البته نمایش تهران قدیم و سبک دیوان سالاری یک مرد موثر در دولت، جزو جذابیتها و عوامل موفقیت «شهرزاد» تا اینجای کار است.
دقیقاً کجایی!؟
نمیتوان از تیتراژ پایانی سریال «شهرزاد» و صدای محسن چاووشی به سادگی گذشت. هر چند سال یکبار یک ترانه گل میکند و ورد زبانها میشود. ترانه چاووشی خیلی زود او را با سریال «شهرزاد» به اوج بازگرداند. حتماً خود او هم فکر نمیکرد این ترانه به ظاهر معمولی بتواند تا این حد قوی و موثر علاقه مندان او و حتی افرادی که با جنس صدای او ارتباط چندانی ندارند را درگیر کند. حتماً سریال «شهرزاد» قدر تیتراژ پایانی خودش را میداند. محسن چاووشی با صدای زخم و خش دارش طرفداران بسیاری را در دنیای خسته امروز دارد، اما او هم میداند که هر ترانه برای گل کردن و ماندگار شدن به اولویتهایی نیاز دارد که امروز ترانه این اثر را به پر مخاطبترین، پر دانلودترین و پر شنوندهترین ترانههای روز تبدیل کرده است.
«شهرزاد» به بن بست میرسد؟!
تنها عاملی که میتواند این سریال را به زمین بزند، افت قصه است. اگر سریال «شهرزاد» نتواند قصه جذابش را تا انتها ادامه دهد و توقعی را که خودش ایجاد کرده، پاسخگو باشد، حتماً با شکست مواجه میشود. شکستی که امید است این اتفاق نیفتد. سریال «شهرزاد» تا امروز قصه و شخصیتهایش را به خوبی روایت و معرفی کرده و نیازمند آن است تا انتها این روال را پیش ببرد. اگر این سریال از قسمت 14-15 با افت مواجه شود، شک نکنید مخاطبش را از دست میدهد.
سریال «شهرزاد» با عوامل قصه و رها نکردن کاراکترهای متعددی که تا اینجا معرفی کرده، میتواند به سر منزل مقصود برسد. کم نبودهاند سریالهایی که با استارت خوب و فینال ضعیف در ذهن مخاطب خاطره خوبی بر جای نگذاشتهاند. یادمان نرود تماشاگر سریالهای نمایش خانگی برای یک قسمت از سریال پول میدهد، پس لطفاً برای جلب اعتمادش تا پایان نگاه هنرمندانهتان را حفظ و آنرا به سمت نگاه بازاری نبرید.
منبع: رویکرد
اینکه هنوز تماشاگر ایرانی به کالای وطنی روی خوش نشان میدهد، برای تلویزیون که این روزها نتوانسته مخاطبش را حفظ کند. بیشتر یک زنگ خطر است و بی تردید اعتماد تماشاگر و خانواده ایرانی به تلویزیون فرصتی است که نباید نادیده گرفته شود. چرا تلویزیون از این وزنه مهم تبلیغاتی که از اعتقادات مخاطبش سرچشمه میگیرد، بهره لازم را نمیبرد، سوالی است که نیازمند آسیب شناسی مدیریتی است. لازم است مدیران و سیاستگذاران تلویزیون به هر بهانهای دور هم جمع شوند و پاسخگوی این سوال باشند که چه کنیم تا این مخاطب آماده و پا به جفت رسانه را از دست ندهیم. مخاطبی که حاضر نیست تن به آثار آن سوی آبی بدهد، مگر در شرایطی که تلویزیون وطنی نتواند سبد روزانهاش را پر کند.
سریال «شهرزاد» ساخته حسن فتحی است. فتحی اگر چه در سینما نیز حرفهای زیادی برای گفتن داشت، اما به هر حال او نام امروزش را مدیون رسانه ملی است. سریالهای «شب دهم»، «مدار صفر درجه»، «میوه ممنوعه»، «زمانه» و... از تولیدات تلویزیونی این کارگردان است. او این روزها سریال «شهرزاد» را روانه شبکه نمایش خانگی کرده که اتفاقاً با اقبال هم مواجه شده است.
پنج دلیل عمده موفقیت «شهرزاد» و دو دلیل مشخص که این سریال باید از آن احساس خطر کند در ادامه میآید:
قصه و شخصیت پردازی «شهرزاد»
پایه و اساس هر درام قطعاً قصه است و نیاز است به این مقوله توجه اساسی شود. بارها در همین صفحات بانیفیلم خواندهاید و نوشتهایم و به بحث توسط کارشناسان پرداختهایم که عمده ضعف ما در تولیدات نمایش سیما به قصه بر میگردد. ضعف اصلی سریالهای تلویزیونی که در شکستهایشان موثر است، نداشتن یک قصه خوب و قوی است. آثار معمولاً با یک درام آبکی و دو خطی ضعیف که توانایی و کشش یک اثر نمایشی در قالب سریال را ندارد، تصویب و وارد فاز تولید میشود و اشتباه وقتی که بسیاری از سریالها با یک سیناپس بدون در نظر گرفتن بار قصه، تعلیقها، نقاط عطف، شخصیتها و... تصویب شوند و در فاز تولید دیگر کمتر ممیزی لازم روی بُعد کیفی کار صورت میگیرد، تشدید میشود. در حالی که سریال «شهرزاد» از یک قصه خوب و غنی برخوردار است.
فیلمنامه را نغمه ثمینی و حسن فتحی به اتفاق نوشتهاند و این یعنی تمام متریال مد نظر یک کارگردان در تولید روی کاغذ آمده است.
سریال «شهرزاد» قصهای کاملاً ایرانی دارد، کاراکترها با رنگ و لعاب ساخته و پرداخته شدهاند. هر کدام از شخصیتها بر اساس جایگاهشان در درام طراحی و پیچیدگیهای خاصشان را دارند. تا اینجای سریال هیچکدام از کاراکترها رها نشدهاند. هر کدام به نوبت و به موقع وارد قصه میشوند و داستان خود را در دل سریال تعریف میکنند. قصه از پیچیدگیهای خاص برخوردار است و این مسئله مخاطب ایرانی را درگیر پیگیری داستان و البته پیدا کردن خودش در دل شخصیتها و قصه میکند.
اکثر شخصیتهای درون این درام میتوانند ما به ازای بیرونی داشته باشند. سبک روایت قصه و گره گشاییها بر اساس هر قسمت طراحی شدهاند.
پایان بندی یا اندینگها بسیار تکنیکی و مهندسی شده با هدف تشویق مخاطب برای خرید حلقه DVD بعدی و البته ایجاد تعلیق و کشش ایجاد شده است و جدا از ترفندهای مرسوم مورد نیاز در تولید یک اثر برای شبکه خانگی، نگاه داشتن مخاطب برای قصه گویی بهتر و ایجاد سوال نیز مد نظر بوده است.
قصه برای کارگردانی و ساختن نوشته شده، نه برای تعریف کردن؛ لذا هر کدام از لحظات قصه بار نمایشی و تصویری دارند.
توجهات زنانه بسیار خوب در دل سریال نگاشته شده است، حساسیتهای زنانه ایرانی به خوبی در دل دیالوگها لحاظ شده است. غیرتمندی یا عدم تعصب مرد ایرانی نیز به وفور در دل سریال یافت میشود. نگاه ارباب و رعیتی که علی نصیریان دوست ندارد از آن به عنوان «پدر خوانده» نام برده شود، قصه سریال را پر طمطراقتر کرده است. سریال به لحاظ قصه تا اینجا که یازده قسمت روانه بازار شده، کشمکش لازم را میان کاراکترها حفظ کرده، در کمتر لحظهای سریال افت میکند و اگر هم افت محسوسی در طول سریال قابل لمس باشد، بر میگردد به نمودار روایت قصه و گره گشاییهای در لحظه و لو ندادنهایی که میتوانند ترفند دراماتیک داشته باشند.
قصه سریال «شهرزاد» از نقطه A تا اینجا بسیار داغ و شریف پیش رفته و هرگز در آن احساس آب بستن نمیکنی. کاراکترها پایه و اساس قصه را میچرخانند، پس باید به شخصیت پردازی در این سریال نمره قابل قبولی داد.
بازیگران و شخصیتها
شخصیتها هر چقدر خوب و قوی طراحی شده باشند اگر روی کاغذ آمده، ولی به تصویر کشیده نشوند، شکست عاید اثر خواهد شد.
شخصیت پردازی خوب و قوی نیازمند بازی آگاهانه بازیگر و این بازی آگاهانه نیازمند یک انتخاب درست است.
چه بسیار بودهاند سریالهایی که در آن شخصیت پردازی منطقی و قابل توجه بوده، اما بازیگر از پس نقش و لاپیرنتهای کاراکتر بر نیامده و در سطح مانده و شخصیت را با سر بر زمین زده است.
سریال «شهرزاد» طوری نگارش و پرداخته شده است که نیازمند انتخاب درست بازیگران با فکر و متبحر بوده است.
اتفاقا برای این دست سریالها نمیتوان از هر بازیگری بازی گرفت، چرا که چنین نقشهایی این توانایی را دارند که حتی یک بازیگر را فید کرده و از مسیر خارج کنند. نقشها پر از پیچیدگی در طول داستان همراه با بالا و پایینهای لازم برای قرار گرفتن در دل درام است.
اگر پاسکاریهای نقشها درست شکل نگیرد، حتماً بازی ضعیف به چشم میآید و یک بازیگر بد کارش نمود پیدا میکند. در مورد بازی درخشان علی نصیریان که مفصل گفتیم. بیشک شهاب حسینی هم یکی از بهترین تجربههای بازیگریاش را مجدداً با حسن فتحی تجربه میکند. شهاب حسینی که این روزها از محبوبهای تلویزیون و سینماست، خوب میداند برای نگاه داشتن و جذاب حفظ کردن یک کاراکتر مثل قباد برای خانواده ایرانی به چه لحن و نگاهی نیازمند است. او فکورانه از پس این نقش با چند جنس بازی مختلف در مقابل بزرگ آقا، رخ به رخ شهرزاد و همچنین در مقابل شیرین بر آمده است که جای گپ و گفت فراوان دارد.
ترانه علیدوستی اصولا بازیگر خوبی است و «شهرزاد» برازنده اوست، چرا که وجوه درونی نقش به اندازهای است که در تبحر بازیگری مثل ترانه علیدوستی میگنجد. پریناز ایزدیار خیلی زود جای خود را در دل سریال پیدا کرد و اوج کارش در قسمت یازدهم و در سکانس کلوپ در مقابل شهاب حسینی بود. مهدی سلطانی از تک تک دقایق حضورش در سریال نهایت استفاده را برده است. هاشم خان سریال نیازمند بازی بازیگری است که بتواند اوج و فرودها را به تصویر بکشد. لحظاتی که او در مقام پدر، رخ به رخ مصطفی زمانی بازی دارد و در جایگاهی در مقابل بزرگ آقا باید کُرنش کند. محمود پاک نیت نیز پس از مدتها، از معمولی بودن فاصله گرفته و بازی خوب و قویای ارائه داده است. گلاره عباسی که این روزها مسیر و دنیای جدیدی را در دنیای بازیگری طی میکند، در مقابل پریناز ایزدیار و در نقش ملازم او آنقدر خوب بوده که متوجه نشدیم شخصیتی آب زیر کاه و چند خطی را ارائه میدهد. گلاره عباسی را میتوان این روزها یک بازیگر با هوش دید که از نقش خوبش در سریال «شهرزاد»، خوب ماهی میگیرد. حتی ابوالفضل پورعرب ستاره سالهای پیش سینمای ایران در سریال «شهرزاد» جای خوبی نشسته است. پورعرب در کنار علی نصیریان همان فردی است که حسن فتحی میخواهد، او بله قربانگوی بجا و موثری در کنار مَرمَر است و مشخصاً پایه و اساس خانه بزرگ آقا را خوب در دست دارد. پورعرب با این نقش نشان داد هنوز حرفهایی برای گفتن دارد، چرا که سالها تجربه سینما در آستین او جای خوش کرده و انتظار بروز دارد. پورعرب با هدایت درست کارگردان دوست داشتنی از آب در آمده است. بازی اکثر بازیگران سریال «شهرزاد»، حتی کاراکترهایی که نقش کوتاه و کم رنگ پازل بازیگری را در این سریال دارند خیلی بجا پر شده است.
هوش کارگردان کاربلد
برکسی پوشیده نیست فتحی کارگردانی کاربلد، باسواد و درام شناس است. تجارب قبلی او نشان داده در ساخت یک سریال تلویزیونی همه چیز را بلد است. جامعهاش را میشناسد. خواسته مخاطب را میداند. تحقیق کرده سریال میسازد. برای مخاطب سریال میسازد، بلد است چگونه مخاطب را پای رسانه حفظ کند. برای کارگردانی یک سریال به دنبال خودنماییهای مرسوم این روزها نیست. زمان و تاریخ را به خوبی بلد است و میداند این نوع از سبک روایت، دکوپاژی چگونه میخواهد. او کارگردانی دست به قلم است، پس نیاز ندارد کارگردانیاش را بر قصهاش سوار کند. او میداند قصهگویی مناسب و ترتیب گره گشایی رمز موفقیت کارهایش است، پس موفقیت در این سالها دور از دسترس او نبوده است.
اما هوش سرشار حسن فتحی را در انتخاب بازیگران سریال، پایان بندیهای هر قسمت و شناختش از مذاق مخاطب ایرانی (امروز که سلیقهها به سمت و سوی آن سوی آبی رفته) پیدا کنید. فتحی امروز جزو بهترینهاست، به واسطه تواناییاش در بازی گرفتن از بازیگرانی که شاید لزوماً همیشه هم خوب نبودهاند. او به واسطه سالها کار تئاتر بازی گرم و تماشاگر پسندی بر اساس قصهاش از بازیگران میگیرد و میتوان رگههای حضور او پشت دوربین را در نوع بازی بازیگران، بخصوص در چند نقش اصلی سریال با چشم غیرمسلح هم حس کرد. او یک تنه میتواند یکی از رموز موفقیت سریال باشد.
فضاسازی در «شهرزاد»
سریال «شهرزاد» به واسطه مکان و زمان روایت قصه، اگر چه دچار محدودیتهایی شده، اما این یک برگ برنده است برای مخاطب علاقهمند به تهران قدیم و به آثار مرحوم علی حاتمی و پرداختن به دورهای که قصهگویی در آن چهارچوب جذاب و خاطره انگیز است. زمان انتخاب شده برای روایت سریال «شهرزاد» اگر چه نیازمند طراحی صحنه و لباس و وجوه گران در سریال سازی شده است، اما فراموش نکنیم مخاطب این زبان قصه گویی در دل آن فضا را دوست دارد، چون در کنار یک درام گرم، تاریخچهای از دوره معاصر کشورش را ناخواسته ورق میزند. باید گفت دکور، لباس، گریم و البته نمایش تهران قدیم و سبک دیوان سالاری یک مرد موثر در دولت، جزو جذابیتها و عوامل موفقیت «شهرزاد» تا اینجای کار است.
دقیقاً کجایی!؟
نمیتوان از تیتراژ پایانی سریال «شهرزاد» و صدای محسن چاووشی به سادگی گذشت. هر چند سال یکبار یک ترانه گل میکند و ورد زبانها میشود. ترانه چاووشی خیلی زود او را با سریال «شهرزاد» به اوج بازگرداند. حتماً خود او هم فکر نمیکرد این ترانه به ظاهر معمولی بتواند تا این حد قوی و موثر علاقه مندان او و حتی افرادی که با جنس صدای او ارتباط چندانی ندارند را درگیر کند. حتماً سریال «شهرزاد» قدر تیتراژ پایانی خودش را میداند. محسن چاووشی با صدای زخم و خش دارش طرفداران بسیاری را در دنیای خسته امروز دارد، اما او هم میداند که هر ترانه برای گل کردن و ماندگار شدن به اولویتهایی نیاز دارد که امروز ترانه این اثر را به پر مخاطبترین، پر دانلودترین و پر شنوندهترین ترانههای روز تبدیل کرده است.
«شهرزاد» به بن بست میرسد؟!
تنها عاملی که میتواند این سریال را به زمین بزند، افت قصه است. اگر سریال «شهرزاد» نتواند قصه جذابش را تا انتها ادامه دهد و توقعی را که خودش ایجاد کرده، پاسخگو باشد، حتماً با شکست مواجه میشود. شکستی که امید است این اتفاق نیفتد. سریال «شهرزاد» تا امروز قصه و شخصیتهایش را به خوبی روایت و معرفی کرده و نیازمند آن است تا انتها این روال را پیش ببرد. اگر این سریال از قسمت 14-15 با افت مواجه شود، شک نکنید مخاطبش را از دست میدهد.
سریال «شهرزاد» با عوامل قصه و رها نکردن کاراکترهای متعددی که تا اینجا معرفی کرده، میتواند به سر منزل مقصود برسد. کم نبودهاند سریالهایی که با استارت خوب و فینال ضعیف در ذهن مخاطب خاطره خوبی بر جای نگذاشتهاند. یادمان نرود تماشاگر سریالهای نمایش خانگی برای یک قسمت از سریال پول میدهد، پس لطفاً برای جلب اعتمادش تا پایان نگاه هنرمندانهتان را حفظ و آنرا به سمت نگاه بازاری نبرید.
منبع: رویکرد