گروه فرهنگی مشرق - سریال «کیمیا» به نقل از یک هفته نامه جوانانه، اشکالات اجرایی فراوانی دارد. از آرم و سمبل همراه اول که در چند نمای گل درشت مهم سریال دیده می شود، تا عدم همسان سازی خیابان های دهه های پنجاه و شصت شمسی، تا قطار سریع السعیر، تیر برق های مدرن، آیفون های امروزی، دیده شدن لوله کشی گاز؛ ظاهرا از گاف های ظاهری سریال کیمیا به شمار می رود که توسط یک هفته نامه جوانانه نخبه گرا به صورتی لیستی بلند بالا منتشر شده است.
در همین مرحله نخست، پرسش این است که به دلیل اشکالات اجرایی مطروحه، گریبان چه کسی را باید گرفت؟! نویسنده، کارگردان، بازیگران یا تهیه کننده اش را. آیا در داوری محتوایی اثر، ورای همه این اشکالات فنی، قصه روان و شخصیت سازی ماهرانه سریال را باید نادیده گرفت؟! مهمترین اشکالی که سریال کیمیا دارد این است که «فرخ پارسا» با اجرای منحصر به فرد حسن پورشیرازی، پس از آزادی از زندان و بازگشت به میهن به سراغ وسائل آرایشی می رود و خط پشت گردنش را همچون یک آرایشگر خبره، به اندازه خیلی دقیقی اصلاح میکند. مشخص است که این اشکالات اجرایی به این دلیل است که سازندگان با کمترین هزینه ممکن سریالی را به تولید رسانده اند که تنیدهگی اش با تاریخ، آن را به شکل غیر قابل توصیفی هیجان انگیز میکند.
در همین مرحله نخست، پرسش این است که به دلیل اشکالات اجرایی مطروحه، گریبان چه کسی را باید گرفت؟! نویسنده، کارگردان، بازیگران یا تهیه کننده اش را. آیا در داوری محتوایی اثر، ورای همه این اشکالات فنی، قصه روان و شخصیت سازی ماهرانه سریال را باید نادیده گرفت؟! مهمترین اشکالی که سریال کیمیا دارد این است که «فرخ پارسا» با اجرای منحصر به فرد حسن پورشیرازی، پس از آزادی از زندان و بازگشت به میهن به سراغ وسائل آرایشی می رود و خط پشت گردنش را همچون یک آرایشگر خبره، به اندازه خیلی دقیقی اصلاح میکند. مشخص است که این اشکالات اجرایی به این دلیل است که سازندگان با کمترین هزینه ممکن سریالی را به تولید رسانده اند که تنیدهگی اش با تاریخ، آن را به شکل غیر قابل توصیفی هیجان انگیز میکند.
در نقدهای مختلف، منتقدان، گافهای فراوانی میتراشند و با پیدا کردن یک دو اشکالی تکنیکی، در مورد یکی از سریال مهم سال 1394، سعی دارند سریال را ناموفق و کممایه جلوه دهند. حال سوال این است که چرا این همت و غیرت غیورانه رسانه ای را در نقد فاطماگل، برگ ریزان و سریال شوبات شبکه جم که سازندگانش از حفظ یک راکورد تکنیکی ساده عاجزند، به کار نمی گیرند؟! «کیمیا» نخستین فیلم یا سریالی نیست که طی دو دهه گذشته با کلی مشکلات اجرایی و فنی ساخته شده است، نمونه موخری که خیلی مورد تهاجم قرار گرفت سریال در چشم باد است.
پر واضح است که ساختن فضای های دهه پنجاه و شصت شمسی بدون شهرک سینمایی تقریبا غیر ممکن است و سازندگان کیمیا همت سترگی را به خرج داده اند که بدون شهرک سینمایی، فضاهای مشابه دهه پنجاه و شصت را خلق کرده اند. به نظرم تهیه کننده، کارگردان و نویسنده باید طلبکار باشند تا رسانه های گاف تراش.
در فضای نمایشی فاخر سریال کیمیا، کشف نمایش آرم همراه اول و ایرانسل به سان "یافتم یافتم" سنگ پای سیاه کف حمام دولاب است. چنین گاف گیری هایی به سان جستن خودروی پراید در سریال در چشم باد است؟ چرا در مقابل تولیدات رسانه ملی، ریز و درشت، خرد و کلان، قصد کرده اند مسعود فراستی شوند! چرا چنین همت ورزان گاف گیر دولابی، گاردی را نسب به سریال های بی مایه ترکی ندارند؟
منتقدان چنین وضعیتی اگر دلسوز آثار نمایشی رسانه ملی هستند چرا علیه مدیریت کلان فرهنگی منفعل، موضع رسمی خاصی اتخاذ نمی کنند، همه چیز به گردن فیلمساز و فیلمنامه نویس و در نهایت تلویزیون است، فرقی نمی کند سازنده اش بذرافشان باشد که نامش جاوید شد با سریال ارزنده نابرده رنج و حالا نوبت رنج دادن جواد افشار است که زحمتش در مجموعه کیمیا نمود دارد. راستی مردم هم همانی نیستند که رسانه ها می نویسند. مردم کسانی هستند که هر شب چشم به راه سریال کیمیا می مانند.
مستقل از گاف گیری ساده انگارانه، سریال سرحال کیمیا را باید مستقل از نداشته هایش که همانا شهرک سینمایی دهه پنجاه و شصتی است، قضاوت کرد. فارغ از ارزش گذاریهای مرسوم، فیلمنامه کیمیا، چیرهدستانه به نگارش درآمده است. یعنی اگر روایت را بدون تصویر تصور کنید، با رمان ارزشمندی از وقایع تاریخی مواجه خواهیم بود که نمی توان افسانه یا واقعیت بودنش را تشخیص دارد.
یکی از نکات ارزشمند کیمیا این است که رویدادهای تاریخی هیچگاه از شخصیت های پیشی نمی گیرند. عمده اشکال سریال های تاریخی تلویزیون این است که شخصیت ها به طور اخص بیشتر از زمان حال به گذشته رفتهاند. اما در سریال کیمیا همه شخصیت ها در زمانه خودشان تعریف شده اند و کنش های منطقی و مشخصی دارند. به عنوان مثال «شهرام کامفر» با اجرای دیدنی «مهدی سلطانی» شخصیت فرصت طلب و خود محوری است که مشخصات فرصب طلبان دهه پنجاه را دارد و شبیه شارلاتان های امروزی نیست. معصومیت «کیمیا» مختص همان عصری است که چهارچوب زمانی اش را نویسنده سریال توصیف می کند.
در سریال دندون طلای «میرباقری» شخصیتی فوق العاده خلق شده که «ستاره اسکندری» در خلق آن تاثیر چشم گیری داشته است. شخصیتی که به زمانه خودش الصاق می شود و بیرون از حدود زمانی تعیین شده، قابل شناسایی نیست. عمده شخصیت های کیمیا در همان حدود مشخص شده زمانی قابل شناسایی هستند. حتی هم سن و سالان فعلی کیمیا، آرمان خواهی با دُز کیمیا برایشان باور کردنی نیست. یا شخصیت پیمان (مهدی پاکدل) از آن انقلابی های آرامی آرمان خواهی است که برای حصول منافع جمعی تلاش می کند نه حصول منافع فردی.
بیژن خواهر زاده فرخ پارسا از جمله کاراکترهایی است که فرق میان آرمان اصیل و قلابی را تشخیص نمی دهد و همین مسئله او را دچار چالش های فراوانی می کند. آزیتا حاجیان در طول این سریال نقش مادر مدبر و احساسی خاصی را ایفا می کند که شمایل مادران دهه پنجاه و شصت شمسی را در ذهن متبادر می کند و البته هر کسی به غیر از حاجیان این نقش را ایفا می کرد کلیت سریال نابود می شد.
کشف شخصیت هایی که در سه مقطع زمانی قبل و بعد از انقلاب، با رویدادهای تاریخی آن دوران تنیدگی ممزوج شده ای داشته باشند کار بسیار سخت و دشواری است. یکی از ویژگی های شاخص فیلمنامه این است که مسئله مهم طرح و توطئه را نه در سطوح سیاسی بلکه در سطوحی اجتماعی مطرح می کند کاری که "جودیت راسکو" در کتاب "هاوانا" انجام داد و بعدها "سیدنی پولاک" از آن اثری منحصر به فرد ساخت.
دقیقا به مثابه ترکیبی که سریال های فرنگی دارند، کیمیا نگارشی مبتنی بر این اصول مدرن سریال سازی دارد. به همین دلیل است که شاهد پرگویی و زیاده گویی شخصیت ها نیستیم و از شعر و شعار مونولوگ وار خبری نیست. مثلا در جایی خاص شهرام کامفر حین گروگانگیری مونولوگ می گوید و موقعیت محمدرضا پهلوی را توصیف می کند اما این مونولوگ با حالت مستی کامفر همخوانی دارد. مونولوگ هایی که مثلا دوستان منتقد اعتقاد دارند شعاری است. مونولوگی که مهری (آزیتا حاجیان) پس از حمله ارتش بعث، در مسجد ادا می کند نوعی شوک است که دارد تراژدی رخ داده را توصیف می کند.
در اجرای صحنه به صحنه کیمیا استدلالی نهفته است که با اشراف به آن می توان سریال را بهتر دید. تاریخ چونان با این شخصیت ها تنیده شده که افسانه کیمیا بدل به حقیقت شده و جالب این است که برخی منتقدان در نقدهایش نوشتهاند چرا قصه کیمیا محوریت ندارد در صورتی که کیمیا نیز مثل ژیواگو بهانه است تا تاریخ روایت شود.
نخستین سریال صد قسمتی سیما، در مقایسه با سریال هایی که در مدت ده ساله اخیر ساخته شده از ریتم بسیار خوبی برخودار است که می توان به این ریتمی که خستهکننده نیست، مسئله پروداکشن را اضافه کرد که این همه ستاره را کنار هم قرار دادن فقط از تهیه کننده های استثنایی سینما و سیما بر می آید.