موسیقی این سریال تلویزیونی بهانهای شد تا با بابک زرین آهنگساز این سریال گفتوگو کنیم و به سؤالهای ما درخصوص این بخش از سریال تاریخی این شبهای سیما پاسخ دهد. زرین متولد مرداد 1357 است. به گفته خودش چند ماه پس از تولد او انقلاب اسلامی رخ میدهد و او ذهنیتی عینی نسبت به دورهای که برایش موسیقی ساخته ندارد. او فارغالتحصیل کنسرواتوار تهران است و آلبومهای زیادی در موسیقی پاپ و ملی روانه بازار کرده است. همکاری با خوانندگانی همچون: رضا صادقی، فریدون آسرایی، مانی رهنما، حامی، محمد علیزاده و... بخشی از پرونده کاری او را تشکیل میدهد. او پیشتر در سریال «سالهای مشروطه» با محمدرضا ورزی همکاری داشته است.
زرین همچنان با «معمای شاه» در حال همکاری است و این روزها مشغول ساخت موسیقی فازهای دوم و سوم این سریال است.
در ابتدا بگویید که ساخت سریال «معمای شاه» که از دیماه 1391 آغاز شد و
حدود یک سال و نیم پیش از این مقطع سریال در مرحله پیشتولید بود. شما
بهعنوان سازنده موسیقی متن از چه زمانی به سریال اضافه شدید؟
از همان ابتدای شکلگیری سریال «معمای شاه»در سال 1389 محمدرضا ورزی
کارگردان مجموعه گفت که قصد دارم سریال تازهای بسازم که کار موسیقیاش را
دوست دارم تو انجام بدهی. اما از دو سال قبل با پروژه قرارداد بستم و ساخت
موسیقی را به مرور آغاز کردم.
ساخت موسیقی از کجا شروع شد؟
ابتدا به سراغ تصنیفهای سریال رفتیم و آنها را ساختیم. مشخصاً یکی از
آنها در قسمت یازدهم پخش شد. «تصنیف گلنار» با صدای سالار عقیلی. «موسم
گُل» هم تصنیف دیگری بود که در ابتدای کار ضبط شد. سپس نوبت به سرود «ای
ایران» رسید. یک قطعه موسیقایی هم به صدای امیریل ارجمند ضبط شد. جالب است
بدانید تصنیف تیتراژ آخر برای یک سال و نیم قبل است و در همان زمان
ضبطشده است.
نگاه کلی کارگردان معمای شاه به موسیقی این اثر چه بود؟
محمدرضا ورزی جزو کارگردانهایی است که ملودی را خوب میداند. نقطه اتصال
من و او در ساخت موسیقی این سریال هم از ملودی شروع شد. البته بحثهای
مختلفی باهم داشتیم. مثلاً اینکه موسیقی را چگونه کارکنیم؟ از سازهای
ایرانی استفاده کنیم یا از سازهای کلاسیک؟ کارگردان اصرار داشت برخلاف
همکار قبلیمان در سریال «تبریز در مه» که از سازهای ایرانی استفاده کردیم،
در این سریال از سازهای کلاسیک و مدرنتر در ساز بندی بهره بگیریم. در آن
سریال از سازهایی مانند: سهتار، تار و تنبک خیلی استفاده کردیم اما در
«معمای شاه» بهجز صحنهای که مثلاً «جمشید مشایخی» به دیدن دکتر وزیری
میآید و باهم در گلخانه گپ میزنند، از سازهای سنتی ایرانی بهره نبردیم.
یکی از نکات مثبت این سریال عنوانبندی آغازین سریال است که تاکنون بسیار
مورد توجه واقعشده و اسامی مختلفی درخصوص افرادی که قرار بود آن را
بخوانند مطرحشده است در این باره توضیح بدهید.
طبیعتاً برای چنین آثاری، گزینههای مختلفی مطرح میشود اما اینکه اجرایی
بشوند یا نه؟ بحث دیگری است. آنچه در رسانهها در این مدت ذکر شده مورد
تأیید من نیست و ممکن است آنها ذهنیت ما را نوشته باشند. آنچه در عمل
اتفاق افتاد این است که تصنیف ابتدایی سریال یک بار توسط «مانی رهنما» و
یک بار هم توسط امیر یل ارجمند خوانده شد. مانی رهنما به اعتبار رفاقت با
من از دوره مرحوم بابک بیات آمد و لطف هم داشت که بدون قرارداد و صرفاً به
واسطه دوستیمان این تصنیف را اجرا کرد. از نظر من اجرای خوبی هم بود اما
از سوی تلویزیون تأیید نشد. لحن و صدای او با این ترانه که صدایی اعتراضی و
محکمی را میطلبید ازنظر من هماهنگی کاملی داشت اما درخصوص آثار این
چنینی به هرحال نظرهای مختلفی از سوی بخشهای گوناگون داده میشود و صرفاً
نظر آهنگساز تعیینکننده نیست. پس از آن همین قطعه توسط «امیر یل
ارجمند» بر روی همین ملودی خوانده شد اما باوجود میکس و مستر، مورد تأیید
قرار نگرفت و در روزهای آخر این ترانه توسط «سالار عقیلی» خوانده و تأیید
شد.
احتمالاً این مسئله که سالار عقیلی در این سالها خواننده عنوانبندی سریالهای ملی زیادی بوده، دلیل قطعی شدن او برای این کار بوده است.
یکی از دلایل جدی میتواند همین مسئله باشد. صحبت این بود که فضای تیتراژ
اول پاپ ـ ملی باشد و به همین دلیل از سازهایی مانند گیتار استفاده کردیم.
قرار بود فضای تیتراژ آخر ملی باشد.
آیا نامهای دیگری هم مانند همایون شجریان در این مدت مطرح شده است.
خیر. اینها گمانهزنی بود و پروژه «معمای شاه» برای این بخش هیچگاه با این هنرمند عزیز و دیگر چهرهها وارد مذاکره نشد.
بخش عمدهای از موسیقی هر سریالی تصنیف ابتدا و انتهای آن است که اغلب
موارد خارج از خود سریال گُل میکند و مورد توجه قرار میگیرد. این موضوع
در آثار شما یک قاعده است یا اینکه ممکن است در مورد سریالی دیگر تغییر کند
و دیگر شاهد چنین عنوانبندی نباشیم؟
بستگی به مسیری
دارد که آهنگساز در ساخت موسیقی طی میکند. گاهی از موسیقی متن به عنوان
میرسیم و گاهی این مسیر را بالعکس طی میکنیم. بعید نیست در کار دیگری،
اصلاً تصنیف عنوانبندی نداشته باشم. جالب است بدانید در زنجیرههای «تبریز
در مه» و «مردان کوچک» هم عنوانبندی ورودی نداشتیم و در «معمای شاه»
صرفاً طی مشورت با کارگردان تصمیم گرفتیم تصنیف ورودی بگذاریم.
فکر میکردید این موسیقیبه این شدت موردتوجه واقع شود؟
بله. همیشه از کاری که انجام میدهم مطمئن هستم. شاید خواننده این مصاحبه
تصور کند آدم مغروری هستم اما اغلب از جنس کارهایی که انجام میدهم، مطمئن
هستم. البته فکر میکردم عنوانبندی پایانی بیشتر گُل کند اما حالا تصنیف
اول جلو افتاده است.
شاید به خاطر اینکه عنوانبندی پایانی را مردم معمولاً نگاه نمیکنند و با پایان سریال، میزنند یک کانال دیگر!
نه. الآن رادیو تازه دارد عنوانبندی پایانی را پخش میکند. البته در
سریال «تبریز در مه» نیز همین اتفاق رخ داد. «وطنم» در آن سریال هم پس از
پخش چند قسمت به مرور گرفت. البته آن سریال هر شب پخش میشد. در چنین
شرایطی قسمت دهم دیگر سریال میگیرد و حالا زمان لازم است تا درباره تصنیف
پایانی «معمای شاه» هم این اتفاق رخ دهد. تصنیف اول «معمای شاه» به این
دلیل دیده شده که فضای موسیقایی پاپ دارد و شعر بلافاصله آغاز میشود. چنین
اتفاقی در سریال «ولایت عشق» هم رخ داد و کار مرحوم بابک بیات در ابتدای
این سریال با اقبال بهتری مواجه شد اما عنوانبندی پایانی هم خوب بود.
در سریال «تبریز در مه»، بعد از ده قسمت تصنیف وطنم از کلیت سریال بیرون آمد و تلویزیون به طور مستقل به آن پرداخت. حالا این اتفاق دارد میافتد و در دهه فجر امسال، کارهای تصویری مختلفی روی تیتراژ پایانی صورت خواهد گرفت که باعث دیده شدن بیشتر آن خواهد شد.
دلیل دیگر گل کردن موسیقی ابتدایی این بود که از سالار عقیلی چنین آهنگی شنیده نشده بود. عمدتاً فضای کارهای این هنرمند خیلی رسمی بود و حالا در این تصنیفسازهایی مانند گیتار به میان آمده و فضای کلی را به موسیقی پاپ نزدیک کرده بود.
شعر هر دو عنوانبندی سرود «افشین یداللهی» است. چه تعاملی با او در مقام آهنگساز داشتید؟
عنوانبندی آخر سریال را من بر روی ترانهای که افشین یداللهی سروده بود
کارکردم اما در تیتراژ اول افشین یداللهی روی ملودی که من ساختم شعر را
سرود.
تصویری که از گوش دادن تصنیف اول و آخر در ذهن شما شکل میگیرد چیست؟
فارغ از هرگونه دستهبندی سیاسی و جهتگیری «ایران»!
ایران را به چه تعبیری تعریف میکنید.
مملکتی که در آن زندگی میکنیم، با همه خوبی و بدیهایش. به نظرم هر
سرزمینی برای خودش خوبیها و بدیهایی دارد. من در ساخت این موسیقی همه
مسائل کشورم را دیدم و این موسیقی را ساختم. در عنوانبندی بخش مهمی وجود
دارد که میگوید: «اگر دل تو را شکستند، تو را به بند کینه بستند...» این
بخش از همهچیز حرف میزند. از انقلاب و حتی جنگ. همه اینها را ما در این
تصنیف به تصویر کشیدیم.
شما چه سبکی برای ساخت موسیقی دارید؟ بر اساس شخصیتهای اصلی این کار را میکنید یا اینکه لوکیشن را در نظر میگیرد؟
محمدرضا ورزی اصولاً علاقه دارد بر اساس شخصیت موسیقی ساخته شود. در
«معمای شاه» کاراکترهای برجستهای هستند که برای آنها موسیقی ساختهشده
است. یکی از آنها شهید نواب صفوی است که از قسمت یازدهم وارد داستان شد.
مسئله مهم دیگری در «معمای شاه» وجود دارد که تفاوت فضای «شهر» و «دربار»
است. در بخش دربار در صحنههایی مانند میهمانیهای دربار، از موسیقیهای
کلاسیک و کُر استفاده شد. موسیقی کرتم کلاسیک و شیکی دارد. این فضا را خود
کاخ به من داد. موسیقی بخش شهری خیلی عامیانهتر، ملودیکتر و قابل لمستر
بود.
در بخش داستانی موسیقی حسیتر و دراماتیکتر است اما موسیقی دربار شیک است. در بخش کاخ از سازهایی مانند: ویلون، کوارتت زهی و... زیاد استفاده کردهایم. اما در خصوص همسران محمدرضا پهلوی، از تم واحدی استفاده کردهایم که متناسب با هر شخصیت تغییر میکند.
فوزیه زنی عرب است. چرا برای او از سازهای عربی یا موسیقی در این حس و حال استفاده نکردید؟
ما نگاه ملیتی به سریال نداشتیم. کارگردان هم تأکید داشت فضای موسیقیهای
ما خیلی سمت موسیقی ایرانی و شرقی نرود. اگر میخواستیم این بخش را عربی
کنیم، باید دستگاههای موسیقی عربی را در کار میگذاشتیم اما این جنس از
موسیقی هم در نهایت با فضای شیک و پرشکوه دربار ایران تناسب نداشت. اگر
قرار بود فوزیه در مصر نمایش داده شود و قصه از آنجا آغاز شود و مثلاً در
آنجا قدم بزند، قطعاً موسیقی آن کشور را کار میکردیم. در «معمای شاه»
زنهای محمدرضا فقط شخصیتهای درونی و حسی خودشان را نمایش میدهند. در این
سریال فوزیه خیلی حس زندگی دارد و مرتب بابت تنها بودن از محمدرضا گلایه
میکند. این حس در ترکیب با فضای دربار به موسیقی فعلی رسید که بر روی این
شخصیت شنیده میشد.
برای ساخت این موسیقی پژوهش خاصی هم انجام دادید؟
بله. علاوه بر آن در لوکیشنها نیز حضور داشتم. مثلاً در بخشی از ماجرا که
سریال در «کمیته مشترک ضدخرابکاری» به تصویر کشیده شده، فردی مأمور شد تا
همه بخشهای زندان را به من نشان دهد و جزء بهجز فضای آنجا را برایم توصیف
کند. من تمام طبقات و بخشهای مختلف را دیدم. در دکورهای منیریه هم حضور
داشتم و کارگردان جز بهجز دکور را برایم توضیح میداد.
مکانهای لوکیشنها چه حسی به شما میداد؟
بخش مهمی از موسیقی در مکان به ذهنم رسید. مثلاً با حضور در منیریه، تم
اصلی موسیقی که در این صحنهها به گوش میرسد را در ذهنم ساختم. تِمی که
فضای شاد و زندهای دارد. کمیته مشترک سرمای روحی عجیبی داشت و حس سردی به
من داد که به من کمک کرد در موسیقی که میسازم، این حس عجیب، ناراحت و
زجرآور را تجربه و به اثرم منتقل کنم.
در مقاطعی از داستان تمی هیجانی را میشنویم. مثل جایی که مأموران دنبال
گلنار هستند یا در قسمتی دیگر که آلمانیها فرار میکنند. آیا مشخصاً
درباره چنین صحنههایی که اکشن دارند، قرار است این تم را بشنویم؟
ما موسیقی سریال را فازبندی کردیم و تا قسمت 12 یا 15 فضای موسیقایی اثر
یک شکل خاص دارد. پس از این قسمتها، فاز دوم آغاز میشود که برای آنها
موسیقیهای تازهای میسازیم. در این بخش موسیقی هیجانیتر خواهد شد. بخش
سوم نیز که مربوط به دهه 50 است، فضا کاملاً تغییر کرده و موسیقی نزدیک به
فضای پاپ آن زمان خواهد بود. البته ممکن است در بخشهایی موسیقیهای فازهای
قبل را هم بشنویم اما خیلی نخواهد بود.
با توجه به شخصیتهایی مانند شهید مصدق و آیتالله کاشانی آیا شخصیتهای
خاصی مانند «مصدق» و «کاشانی» هم تم خاصی خواهند داشت؟
بله. تمهایی برای این افراد داشتهایم. البته من علاوه بر شخصیت واقعی،
سریال را هم در نظر گرفتهام. ممکن است برخی شخصیتها جنبههای مختلفی
داشته باشند اما فقط به بخشی از زندگی آنها در سریال پرداختهشده که بر
همین اساس هم موسیقی ساختهشده است.
در دوره مورد اشاره سریال، پدیدههایی مانند رادیو در اوج بودند. موسیقی
کافهای هم در آن دوره برجسته بوده است. مسئله دیگر، همزمانی دهه پنجاه با
اوج فعالیتهای موسیقی پاپ در ایران است که برخی چهرههای شاخص آن هنوز هم
زندهاند. آیا چنین مسائلی فضای موسیقی را متأثر کرده است؟
بله. مثلاً ساز گیتار از قسمتی به بعد حضور پررنگی در موسیقی سریال خواهد
داشت. از سال 45 موسیقی گیتار و حتی جاز که وارد ایران شده و با استقبال
مواجه میشود، به فضای موسیقیایی سریال اضافه خواهد شد. در فاز سوم گیتار،
گیتار الکترونیک، گیتار بأس، درامز، جاز به سازبندی سریال اضافه میشود.
تصانیف هم کمی پاپ میشود.
خوانندگان آن دوران بخشی از هویت فرهنگی آن دوره بودهاند. با توجه به
جنبه نقدگونه «معمای شاه» به نظر شما آیا در اثری اینچنینی نیاز به حضور
خوانندگان در قالب کاراکتر و شخصیت داستان است؟
به نظرم بله. ضمن اینکه برخی از آنها در دربار هم خواندهاند و من شخصاً با این مسئله موافقم.
حجم موسیقی که روی سریال میشنویم زیاد است. در گذشته اینگونه نبود و
موسیقی حداقلی کاربرد داشت اما حالا در «معمای شاه» در هر قسمت حداقل 30
دقیقه موسیقی میشنویم.
من با این شکل از کار
موافقترم. درگذشته مثلاً سالهای دهه 50 تا 70 موسیقیهای ما پررنگ بود
اما در 10 سال اخیر موسیقی خیلی کمرنگ شده و اغلب میگفتند: «یه چیزی
بزنیم» که آنهم در دقیقه 90 سفارش داده میشد و با سینتی سایزر زده میشد.
فکر میکنم موسیقی باید هویتی مستقل در اثر داشته و پر رنگ باشد.
در سریالهایی مانند سربداران، ولایت عشق، هزاردستان و... گاهی 20 دقیقه موسیقی در سریال میشنیدید اما در 10 سال اخیر، ماجرا وضعیت بدی پیداکرده است. گاهی با کارگردانهایی مواجه میشدم که صرفاً به خاطر اسم، به سراغم میآمدند و میگفتند یک موسیقی ساده بساز که اون زیر باشه و یه صفایی هم به سریال بدهد!
موسیقی من ملودیک است و همیشه از تهیهکنندگان خواستهام چیز بزرگی از من بخواهد. در چنین شرایطی، دیگر به ما مراجعه نشد و حجم موسیقی بهمرور کم شد. البته خوشحالم در سریال «معمای شاه» کارگردان درک درستی از موسیقی داشته و به این مسئله خوب نگاه کرده است. حدود 40 نوازنده در ساخت موسیقی این سریال حضورداشتهاند و این حجم از موسیقی برای یک سریال ازنظر من مطلوب است.
برخی میگویند در یک اثر سینمایی یا تلویزیونی، اجزاء مختلف یک اثر بیش از
خود آن دیده شود و مثلاً موسیقی، گریم، تصویربرداری و... بیش از خود اثر
پررنگ شود و در آن برجسته گردد. تصور خود شما چیست؟
من
نمیتوانم درباره کار خودم اظهارنظر کنم. باید اظهارنظر درباره این مسئله
را از زبان مخاطب بشنویم. درخصوص اینکه عنوانبندی سریالی بیش از خود اثر
شنیده شود، نگاهم مسئله منفی نیست چون همین مسئله هم عاملی میشود برای
تماشای همان اثر. مثلاً عنوانبندی فیلم «سام و نرگس» یا حتی بسیاری از
فیلمهای پیش از انقلاب، اگر از خود فیلم بیرون زده و بهتر از فیلم بوده،
کمک کرده تا آن اثر دیده شود. آن اثر هم در نهایت متعلق به آن کارگردان
است.
سال 1383 ترانهای با نام «سفر» برای سریال «مردان کوچک» اکبر منصور فلاح کارکردم که حامی خواند. سریالی که هیچگاه دیگر پخش نشد و جزو اولین کارهای الهام حمیدی بود و بازیگرانی همچون: یوسف مرادیان، بهزاد فراهانی و... در آن ایفای نقش کردند. اما هنوز در کنسرتهای حامی از او میخواهند این ترانه را بخواند. این بهاصطلاح «گرفتن» به نفع سریال است.
به لحاظ حسی با این مقطع ارتباط دارید؟
من در زمان انقلاب تازه ششماهه بودم اما ارتباط حسی زیادی با جنگ دارم و
برای آدمهای جنگ احترام زیادی قائلم. در کوران نوجوانی من، اتفاقهای
مختلفی افتاد که در ذهنم حکشده است. عبارت «حمله هوایی آغاز خواهد شد» را
هیچوقت یادم نمیرود. این جمله علاوه بر نوستالژی، ترسی هم در دل من دارد.
در آن زمان میرفتیم داخل پناهگاهی که داخل خانه پدرم درست کرده بود و از
آن لحظات خاطرات فراوانی در ذهنم نقش بسته است. من به شهدا، آزادهها،
جانبازان و قهرمانهای جنگ از صمیم قلب عشق میورزم و دستشان را میبوسم.
برایم سؤال است که چه آرمانی داشتهاند که اینگونه جانفشانی کردهاند.
فیلم «آژانس شیشهای» را که میبینم بیاختیار گریه میکنم. انگار خودم حاج
کاظم هستم که میخواهد از رفیقش دفاع کند و باعث زنده ماندن این گفتمان در
جامعه شود.
«معمای شاه» از نظر شما چه لحنی دارد؟
به نظرم بهشدت تاریخی است. بار دراماتیک هم دارد. از دید من سریال روایت
دورهای تاریخی از نگاه محمدرضا ورزی بهعنوان یک کارگردان است.
به نظر شما «معمای شاه» چیست و چطور میشود آن را حل کرد؟
حل نمیشود! این مسئله به خود سریال بازمیگردد. باید مردم قضاوت کنند و
امیدواریم مردمدوست داشته باشند و با سریال همراه شوند و با دیدن قسمتهای
آینده قضاوت کنند.
به نظر شما چرا مردم باید این سریال را تماشا کنند؟
ممکن است فردی برای سرگرمی ببیند. ممکن هم هست کسی از جنبه تاریخی ببیند.
عدهای را دیدهام که از رنگ و لعاب صحنهها خیلی خوششان آمده است. در این
سریال برای هر مخاطبی چیزی وجود دارد که او را علاقهمند به تماشای سریال
کند.