گروه سیاسی مشرق- با نزدیک شدن هر چه بیشتر به زمان برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان در هفتم اسفند ماه سال جاری، میزان تکاپو و فعالیت رسانهها و اندیشکدههای غربی نیز بیشتر شده است. اکنون که به روزهای پایانی در مرحله تایید صلاحیتها رسیدهایم، فعالان و متفکران غربی نیز رایزنیهای خود را به این سمت معطوف کردهاند.
در ادامه همین روند، اندیشکده آمریکن اینترپرایز در یادداشتی با عنوان «تشدید تسلط تندروهای ایران» به قلم مایکل روبین، کارشناس مسائل منطقه ایران، به بررسی وضعیت افول اصلاحطلبی در کشورمان پرداخته است.
نکته قابل توجه آنکه با توجه به پاراگراف پایانی و نتیجهای که نویسنده گرفته است، هفتهنامه نیوزویک نیز همین یادداشت را با عنوان «توافق هستهای هیچ کمکی به میانهروهای ایران نخواهد کرد» بازنشر داده است.
ابتدای این یادداشت با جملهای تحریکآمیز آغاز کرده است: چندی پیش والاستریت ژورنال در گزارشی نوشت که ایران دو سوم ثبتنام کنندگانی که برای انتخابات مجلس در ماه آینده آمده بودند را رد صلاحیت کردهاند. نباید از این موضوع شگفتزده شویم.
روبین در ادامه با حمله به استراتژیهای اوباما در قبال ایران مینویسد: تفکر دولت اوباما درباره صعود اصلاحطلبان یا انتخاب شدن آنان توسط اراده مردم ایران اشتباه بود.
ناگفته پیداست که مایکل روبین در این یادداشت در تلاش است تا همانگونه که رسانههای فارسی زبان ضد انقلاب عمل میکنند در نهایت، پروژه عبور از شورای نگهبان را رهبری کند؛ اما این بار با اندکی تفاوت؛ به گونهای که بر خلاف منش رسانههای معاندی مانند سحامنیوز، بیبیسی فارسی، کلمه و ... سعی در چسباندن روحانی به اصلاحطلبان و قرار دادنش روبری شورای نگهبان ندارد. حتی بلعکس میکوشد تا روحانی در در زمین بازی جمهوری اسلامی تعریف کند.
این کارشناس آمریکایی در ادامه با گریز به موضعگیریهای ضد آمریکایی روحانی در مسائلی از قبیل فتنه 88 مینویسد: مشکل به همین سادگی نیست؛ میل شدید ایران برای انجام بازی پلیس خوب-پلیس بد با آمریکا توسط چیزی غیر از سخنرانیهای روحانی در سالهای 2005 و 2009 توضیح داده نمیشود.
در میانه راه، مایکل روبین با طعنه به هر دو رئیس جمهور ایران و آمریکا، مینویسد: اگر وکلای تجاری میتوانند دنیا را در ترقی مالی شش دقیقهای آن (بورس) ببینند، پس دیپلماتها اغلب، تاریخ را از طریق تجربه مدیریتهای دو - سه ساله خود میبینند؛ در حالی که فهم رئیس جمهور از تاریخ حداکثر هشت است.
وی ادامه میدهد: تحت چنین شرایطی (تکیه ایران بر دیدگاه حداکثر هشت ساله روحانی)، دیدن انقلاب اسلامی در حالی که بیحرکت و ثابت یکجا مانده و یا حتی گرفتار میانهروی شده، آسان است.
مایکل روبین، متخصص مسائل منطقه ایران در اندیشکده آمریکن اینترپرایز: سیر افول اصلاحات در ایران از زمان اشغال سفارت آمریکا در این کشور آغاز شد.
این کارشناس اندیشکده آمریکن اینترپرایز در آغاز بخش دوم یادداشت خود، با اشاره به حوادث اوایل انقلاب، آغاز افول اصلاحات به معنای لیبرالی آن را تسخیر لانه جاسوسی معرفی میکند: آیتالله خمینی رهبر انقلاب ایران وعده یک دموکراسی اسلامی را به مردمش داد و از منافع قدرت شخصی اجتناب کرد. درواقع، درحالی که سیاستمداران واشنگتن عاشق خودبینی هستند، مهم است به یاد بیاوریم که منطقی که پشت سر تسخیر سفارت آمریکا در سال 58 بود، برای بحرانسازی در جهت محو کردن فرقههای لیبرال انقلاب اسلامی مورد استفاده قرار گرفت.
وی در ادامه مینویسد: این واقعیتی ساده است که ائتلاف اصلی انقلاب سال 57 ایران - اگر بتوان چنین اسمی رو آن گذاشت – نه تنها شامل آیتالله خمینی و طرفدارانش میشد بلکه شامل ملیگراهای لیبرالی مانند مهدی بازرگان و کمونیستهایی مانند مجاهدین خلق نیز بود.
نویسنده این یادداشت، باقی ماندن همین عده اصلاحطلب را مبتنی بر تلاش آنان برای جلوگیری از محو اصلاحطلبی عنوان میکند و استدلال میکند که حتی افرادی مثل محمد خاتمی نیز در زمانی اصلاحطلب نبودهاند: تنها دلیلی که عدهای به عنوان «اصلاحطلب» اکنون مورد توجه دیپلماتها و روزنامهنگاران هستند آن است که آنان ذهنشان را بیشتر از آنچه که در این دهههای اخیر باید محو میشد «اصلاحاتی» کردند. برای مثال، محمد خاتمی به عنوان نماد اصلاحطلبی، در زمان تصدیاش بر وزارت فرهنگ و ارشاد، جلوی انتشار بیش از 600 عنوان کتاب و مجله را گرفت.
گویا روبین در تلاش است تا قدرت ذهن اصلاحطلبان را رو به رشد نشان دهد.
مایکل روبین با قدرتطلب دانستن اصلاحطلبان دولت خاتمی مینویسد: بسیاری از کسانی که برای رسیدن به قدرت در سال 1997 بر موج اصلاحطلبی خاتمی سوار شدند اکنون خودشان را خارج از دایره سیاست و یا حتی در زندان میبینند.آمریکن اینترپرایز آورده است: واقعیت سادهای که جمهوری اسلامی هر ساله روی آن پافشاری میکند آن است که محدوده بحثهای سیاسی قابل قبول کوچکتر شده و اصولگرایی بزرگتر میشود. این مسئله را میتوان از پوشش زنان در تلویزیون ملی ایران نیز متوجه شد.
در این تصویر که اندیشکده آمریکن اینترپرایز در مطلب خود قرار داده بود، سیر پوشش خانمها در سیمای ملی از پیش از انقلاب تا سال 1998 به تصویر کشیده شده است.
بنابر گفتههای پاراگراف بالا، این کارشناس اندیشکده آمریکن اینترپرایز نشان میدهد که قدرت چندانی در تحلیل مسائل سیاسی ایران را نداشته و نتوانسته است میان بالاتر رفتن سواد سیاسی مردم ایران و سیاستهای اعمالی نظام در بحثها و مشاجرات سیاسی تشخیص مناسبی داشته باشد؛ چرا که به مرور در 18 سال اخیر، با روشن فاصله اعتقادی و عملی میان اصولگرایان و اصلاحطلبان، مردم راحتتر میان این دو انتخاب کرده و خود به خود از بحثهای سیاسیشان کاسته شده است. همچنین وی یا از روی بیاطلاعی و یا از روی عمد، پوشش زنان در سیمای ملی ایران را شدیدتر از اوایل انقلاب میداند.
در آخر، وی به سراغ روحانی رفته و تلاش میکند تا او را از
اساس، خارج از دایره اصلاحات معرفی کند: پس چه شد که حسن روحانی به عنوان رئیس
جمهوری ایران انتخاب شد؟ شاید او لفاظیهای نرمتری نسبت به احمدینژاد داشت اما
عیان است که او چندان اصلاحطلب نیست.
وی با الصاق برچسبی جدید بر سینه حسن روحانی با عنوان «کمتر تندرو» و در حالی که گویا سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا در ایران را ناکام دیده است و همچنین با اشاره ضمنی به افول فکری اصلاحطلبان مینویسد: چرخش ظاهری میان تندروها و کمترتندروها در ایران، کمتر به سمت لیبرالی کردن و بیشتر به سمت خروج منابع آلترناتیو قدرت از بازی پیش میرود. در ضمن، این اصلاحطلبترین حزبی است که میتواند در ایران بر سر کار آید.
اندیشکده آمریکن اینترپرایز در آخرین پاراگراف زهر خود را به اوباما، برجام و برچیدن تحریمها یکجا میریزد: احتمالا اوباما پیش خود فکر میکند که تغییر حکومت در ایران بدیهی و قطعی است اما متاسفانه آنچه را که او تصور میکند تغییر نیست بلکه این منابع مالی آزاد شده توافق هستهای ایران است که مسیر را برای خروج بیشتر اصلاحطلبان از قدرت فراهم میکند.