رزمندگان لشکر عاشورا که به لشکر خوبان شهرت یافته اند در روزهای برگزاری راهپیمایی اربعین حسینی از شلمچه تا نجف به ارائه خدمات به زائران پرداختند اما این کار بهانه ای بود تا رزمندگان به یاد روزهای حماسه در سرزمینی که سال ها حسرت پیمودن آن تا کربلا را داشتند، گردهم آیند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - در روزهای برگزاری راهپیمایی اربعین حسینی از نجف تا کربلا، رزمندگان لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس به یاد روزهای حماسه­ و همدلی­ها، در مسیر شلمچه تا نجف دور هم جمع شدند تا علاوه بر انجام کارهای خدماتی، دیداری تازه کنند.

گردهمایی رزمندگان عاشورایی لشکر خوبان در اربعین حسینی

از این رو در یک بعد از ظهر پاییزی میهمان سردار امین شریعتی فرمانده لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس شدیم تا از این گردهمایی بزرگ رزمندگان لشکر خوبان برای ما بگوید که صحبت­های وی را در ادامه می­خوانید:

طرح یک ایده!

در ذهنم بود که برای مدت چند روز تمام رزمندگان لشکر 31 عاشورا از 4 استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان را در مکانی دور هم گرد آوریم. بعد از جنگ این فرصت اصلا پیش نیامده بود. بررسی­ های زیادی کردم و از بسیاری از دوستان نظرخواهی کردم.

دنبال این بودم که دوستان را با روحیات دفاع مقدسی دور هم جمع کنم و از بحث سیاسی روز و اختلافات و کدورت­ ها فاصله بگیرند. دوستانی که روزی عاشق همدیگر بودند و در یک خاکریز می­ جنگیدند، امروز به خاطر مسائل سیاسی با هم اختلاف نظرهای بسیاری دارند. برخی از فرماندهان لشکر که چشم امیدهای خانواده­ های شهدا و جانبازان بودند امروز درگیر مسائل حزبی و جناحی شده­ اند. در کنار آن ذکر خاطرات و بحث­ های آموزشی نیز داشته باشیم. خبرنگاران و پژوهشگران حوزه دفاع مقدس را دعوت کنیم تا در آنجا به ثبت خاطرات درباره عملیات­ های مختلف بپردازند.

سال قبل، در سالگرد شهادت مهدی باکری در پادگان این شهید بزرگوار در دزفول که متعلق به لشکر عاشورا در دوران دفاع مقدس بود و اکنون به آموزش نیروی زمینی سپاه اختصاص یافته است، مراسمی برگزار شد و از من برای سخنرانی دعوت شد. این برنامه فرصتی بود تا آن پادگان را برای گردهمایی رزمندگان بررسی کنم. به این نتیجه رسیدم که اگر قرار باشد در دزفول برنامه­ ای اجرا کنیم باید در زمستان باشد اما در 4 استان شمالی هوا بسیار سرد است. در ضمن امکانات در آن پادگان ظرفیت تمامی رزمندگان لشکر را نداشت علاوه بر اینکه ما در نظر داشتیم نسل امروز نیز در کنار رزمندگان حضور و درس آموزی داشته باشند.

در این رابطه 2 نگرانی نیز داشتم. نخست امکان وقوع تصادف در مسیرهای 4 استان شمال غربی تا خوزستان و دوم آماده کردن آن پادگان نیازمند کارهای وسیعی بود. در نهایت به این نتیجه رسیدم که شرایط در آن پادگان برای برگزاری یک گردهمایی مناسب نیست.

اربعین؛ وعده ­ی دیدار

دست به دامن شهدا شدم و به وادی الرحمه تبریز رفتم. بیشتر شهدای لشکر در آنجا دفن هستند. هیچ وقت دست خالی از پیش شهدا برنگشتم. اتفاقی افتاد و به ذهنم خطور کرد که اربعین فرصت خوبی برای گردهمایی است. با دوستان مشورت و قرار شد از شلمچه تا نجف به ارائه خدمات بپردازیم. وقتی این موضوع را با مسئولان استان­ ها نیز مطرح کردم، همه استقبال کردند. ابتدا با 4 استاندار صحبت کردیم و در جریان طرح قرار دادیم. آن­ها هم با لطف بسیاری پس از گذشت سال­ها از دوران دفاع مقدس گفتند تو همان امین آقای فرمانده­ ی ما هستی. فرمانده­ مان بودی، فرمانده­ مان هم هستی. من از این سخن دوستان شرمنده شدم. وقتی با ائمه جماعات نیز صحبت کردم از این طرح استقبال شد.

دکتر جبارزاده استاندار آذربایجان شرقی در لشکر مسئول بهداری بود. وقتی این موضوع را به او گفتم، گفت: امین آقا من مسئول بهداریت بودم الان هم مسئول بهداریت هستم و اینگونه روی من حساب بکن.


دیدار جبارزاده استاندار آذربایجان شرقی با سید هانی فرمانده کتائب امام علی(ع) در موکب شباب علی اکبر(ع) شلمچه

همه­ ی رزمندگان پای کار آمدند. بعد از جنگ شکافی عمیق و چند دستگی به دلیل گرایشات سیاسی بین بچه­ های جبهه و جنگ ایجاد شده بود. برخی از رزمنده­ ها نیز بعد از پذیرش قطعنامه در محفل­ های مربوط به دوران دفاع مقدس شرکت نمی­ کردند و قهر بودند. هدفم این بود تمام رزمندگان با تمام گرایشات سیاسی سر سفره­ ی اربعین حسینی بنشینند.

سازماندهی کردیم و با تمامی استان­ ها جلسه گذاشتیم و همه را دعوت کردیم. این کار انجام شد و همه­ ی رزمندگان دوران دفاع مقدس پای کار آمدند. گرچه وقت هم نداشتیم اما الگویی برای سال آینده شد.

شلمچه تا نجف

در همان محور شلمچه تا نجف، خط حدهایی را مشخص کردیم. شلمچه و بصره را به استان آذربایجان شرقی، ناصریه و استان ذیقار را به استان آذربایجان غربی، استان دیوانیه که منطقه حساسی بود به اردبیل و نجف را به زنجان سپردیم. برای هر کدام نیز ماموریت­ هایی مشخص کردیم. به بچه­ های آذربایجان شرقی سپردیم که هر کس وارد شلمچه می­شود برای او بیان کنید که روزی بچه­ ها و رزمنده­ ها در این منطقه در عملیات کربلای 5 می­ جنگیدند تا دشمن بعثی را نابود کنند و امروز اینان خادمان شما زائران هستند.

اعتقادم این است که اگر بچه­ های جنگ در کنار همدیگر قرار بگیرند، هر کار نشدی را شدنی می­ کنند. ما که در شلمچه مستقر شدیم یکبار بحث اشکال در تردد زائران در این مسیر مطرح نشد و توصیه می­ شد که زائران از مرز شلمچه تردد کنند. همچنین تمام زوار خارجی که از باکو، ترکیه، پاکستان، افغانستان و هند آمده بودند از این مسیر تردد می­ کردند. این کاروان­ ها را تحویل می­گرفتیم و به آن­ها میکروفون می­ دادیم تا عزاداری کنند.

نکته­ ا­ی که همیشه بیان می­ کردیم این بود که اگر غذای خوب و اسکان خوب بدهیم اما ماشین خوبی برای اعزام زائران به کربلا نباشد، همه چیز خراب می­ شود. اصل مساله را بر حمل و نقل گذاشتیم. لذا کمیته متمرکز حمل و نقل در تهران تشکیل دادیم و همه امکانات شامل اتوبوس، مینی بوس و ون در عراق را شناسایی کردیم. از مسئولین شرکت­ های عراقی نیز دعوت کردیم و به ایران آمدند و یکی دو جلسه را در شاه عبدالعظیم برگزار کردیم.

تاکید کردیم که در یک مورد نیز نمی­ خواهیم در این مسیر از کامیون و تریلر استفاده کنیم. یک پایانه پشت شلمچه آماده شد. دوستان عراقی هم یک محدوده کوچکی را در اختیار ما قرار دادند. ما لودر از منطقه آزاد اروند آوردیم، کانال خط حد عراقی­ ها را پر کردیم و پیشروی کردیم و آنجا را هم به پایانه تبدیل کردیم که وسعت آن چند برابر شد و مسئولان عراقی در برابر امر انجام شده، قرار گرفتند.

مشکل دیگر این بود، اتوبوس که وارد می­ شد از مسیر ورود باید برمی­ گشت که با تدبیری جاده­ ای دیگر برای برگشت اتوبوس­ ها ساختیم. راهنما نیز گذاشتیم و ماشین­ های نجف، کربلا و کاظمین را تفکیک کردیم.

خیلی از خانواده­ ها به شلمچه می­ آمدند که مردی به همراه­شان نبود و با راننده عرب زبان نیز نمی­توانستند صحبت بکنند. لذا فردی را به عنوان واسط برای تامین امنیت قرار دادیم. کنترل قیمت نیز در دستور کار قرار دادیم تا رانندگان قیمت­ ها را از نرخ مصوب افزایش ندهند. برخی جاها در برخورد با این بی نظمی رانندگان زائران را از ماشین پیاده کردیم.

آیت الله عاملی نماینده مقام معظم رهبری در استان اردبیل تماس گرفت با من که امین آقا تعدادی از شیعیان باکو قرار بوده از مرز مهران به عراق بروند که آن­ها را به سمت شلمچه هدایت کردند، شما کاری بکنید که از همان مهران بروند. من گفتم حاج آقا این­ ها را خدا فرستاده که ما در مسیر شلمچه خادمیشان کنیم. خیالتان راحت باشد و ما با تمام امکانات از آنان پذیرایی می کنیم.

در کنار عراقی­ ها، خادم زوار بودیم

در منطقه ناصریه که رزمندگان استان آذربایجان غربی مستقر شدند یکی از نکات بسیار مهمی که مدنظرمان بود این بود که ما با مردم عراق در موکب داری و پذیرایی از زائران رقابت نکنیم. ما در کنار موکب­های عراقی قرار گرفتیم و به صورت مشترک با آنان کار کردیم. اسم موکب ما هم اسم موکب همان عراقی­ ها شد و ما در جهت تقویت عراقی­ ها شروع به کار کردیم. رزمندگان هر استان به تمامی موکب­ هایی که در کنارشان بود امکانات از جمله مواد غذایی و... می­ دادند. این موادهای غذایی نیز توسط استانداری­ ها و مردم تهیه شده بود.

هدف دیگرمان این بود که آموزش­ هایی را نیز بدهیم. به طور مثال در آنجا همه از یک لباس یکنواخت به عنوان کاور موکب پوشیده بودند. تمام ظرف­ ها در این مسیر یکبار مصرف شد. این حرکت را بدون کلاس گذاشتن و بلکه با رفتارمان انجام دادیم که مورد استقبال قرار گرفت.


سردار امین شریعتی و جمعی از پیشکسوتان لشکر 31 عاشورا

اشک وداع عراقی­ ها

از سفارتمان در بغداد تماس گرفتند که چذابه وضع خراب است. گفتند آب و نان نیست. به بچه ­های آذربایجان غربی که در منطقه ناصریه مستقر بودند دستور دادیم سریع هر چه می­توانید امکانات بار بزنید و به آنجا برسانید. لذا یک کار پشتیبانی و لجستیکی نیز در منطقه انجام دادیم بدون اینکه از قبل پیش بینی شده باشد.

کار دیگرمان سرکشی به موکب های عراقی­ ها بود. به موکب­ های عراقی سرکشی و جنس به آن­ها می­ دادیم. خدا قوت نیز به آنان می­گفتیم که از طرف جمهوری اسلامی آمده­ ایم و این حرکت بسیار تاثیرگذار بود به طوری که در منطقه دیوانیه امام جمعه­ اش به محل استقرار رزمندگان آمد و گفت: «کار شما وحدت انگیز بوده است. ما به دنبال این بودیم که همه­ مان زیر یک بیرق جمع بشویم. ما نتوانستیم این کار را انجام بدهیم اما شما کردید.» روزی که رزمندگان خواستند وسایل را جمع کنند و به ایران برگردند، عراقی­ ها اشک می­ ریختند. جلسه با شکوهی گرفتند و به مسئولان ما قرآن و مدال دادند. امام جمعه دیوانیه چند بار با امام جمعه اردبیل تماس گرفت و تشکر کرد که شما ما را سرافراز کردید.

در منطقه ناصریه، مسئول استخباراتش آمد پیش من و گفت اگر در این منطقه ذیقار جمهوری اسلامی ارزشش بیست درصد بود با کاری که رزمندگان آذربایجان غربی انجام دادند، صد درصد شد که قابل وصف نیست.

زنجانی­ ها، آبروی نظام

در بحث نجف که رزمندگان زنجانی مستقر بودند، همه مسئولان استان زنجان آمده بودند. امام جمعه­ شان مانند زمان جنگ در کنار رزمنده­ ها مستقر شده بود. استان زنجان در یک مرکز ورزش و جوانان نجف که بسیار بزرگ بود، مستقر شده بود.

استان زنجان کار بسیار ارزشمندی که کرد هیات­ های مذهبی استان را بسیج کرد و به هر کدام مسئولیت داد. چند موکب در سطح شهر نجف داشتند و از مردم پذیرایی می­ کردند. علاوه بر آن عمود یک که نقطه رهایی محسوب می­ شد نیز مسئولیتش با اینان بود.

دو روز قبل از اربعین مانند روزهای دوران دفاع مقدس جمعیت بسیاری که از استان­ های مختلف آمده بودند به جلوداری آیت الله عاملی امام جمعه اردبیل با دود و اسپند از زیر قرآن بدرقه و راهی کربلا شدند.

شب اربعین دو ساعته از مسیری خاص به کربلا رفتم و برگشتم. در راه برگشت در منطقه حیدریه(بین نجف و کربلا که تردد با ماشین ممنوع بود) جمعیت بسیاری از زائران برای بازگشت به مرز تجمع کرده بودند. باید مانند دوران جنگ ابتکار و سرعت عمل به خرج می­دادیم. با سردار عزتی مسئول ستاد اربعین استان زنجان و از فرماندهان سابق لشکر تماس گرفتم. گفتم منصور کجایی؟ هر کاری داری زمین بگذار و تمام نیروهایت را در حیدریه بسیج کن. پیش از آن به دوستان گفته بودم که تنها به حوزه خودتان اکتفا نکنید و در اطراف نیز هر مشکلی بود باید برطرف کنید.

سردار عزتی گفت: اتفاقا الان با بومی­ها جلسه داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که به حیدریه برویم. گفتم: من اینجا هستم. راهنماهایت را با وسایل صوتی بیاور و موکب­ ها را برای پخت جهت 20 هزار نفر آماده کنید.

روز بعد نیروهای استان زنجان با کامیون­های پر از مواد غذایی و آب و راهنماها به طور کامل در حیدریه مستقر شدند. راهنماها ماشین­ ها را جدا کردند و با بلندگو زائران را به سوی ماشین­ های چذابه، مهران و شلمچه هدایت کردند. طوری شد که سردار پلارک رئیس ستاد عتبات با من تماس گرفت و گفت: امین آقا، زنجانی­ ها آبروی نظام را حفظ کردند.

ما برای اجرای این مانور رزمندگان مشکلات بسیاری داشتیم. ستاد اربعین در ابتدا در اختیار سازمان حج و زیارت بود سپس به وزارت کشور واگذار شد. وزارت کشور به هر استان ماموریت­ های مختلفی داده بود که ما باید اینان را نسبت به طرحمان مجاب می­ کردیم که آقایان ذوالفقاری و آقابابایی نیز از این طرح استقابل کردند.

هدفمان این بود که رزمندگان به یاد شهدا و دوران دفاع مقدس در کنار هم قرار بگیرند. شهید یوسف قربانی از غواصان زنجانی لشکر بود. او یتیم بود و بزرگترهای لشکر سرپرستی او را بر عهده داشتند. خبرنگاری از او پرسید خودتان را معرفی کنید. او گفت: «ما آمده ­ایم راه کربلا را باز کنیم.» این هدف شهدا بود. این رزمندگان همان­ هایی بودند که راه کربلا را باز کردند و اکنون در حال خدمت به زائرانش بودند.

این کار بزرگ همانند دوران دفاع مقدس صورت گرفت. تیم­ های پزشکی این چند استان نیز در مناطق ماموریتی اسکان یافتند و علاوه بر درمان زائران و مردم عراق، زخمی­های حشد الشعبی درگیر با داعش را هم درمان کردند.

کار دیگر ما جلوگیری از اسراف بود لذا با مدیریت و برنامه ریزی صحیح برای مواکب برنامه­ های غذایی مختلفی جهت پخت آماده کردیم. علاوه بر این ما باید جو حرکت مردمی عراق را حفظ می کردیم و مردم، دولت و مهمتر از همه مرجعیت عراق را تقویت می کردیم.

ما به دلیل جزیره ­ای عمل کردن سازمان­ها دچار مشکلات بسیاری شدیم. همانند دوران جنگ که خطی پدافندی داشته باشیم و خط­ های کناری هی شکسته شود و نیاز به کمک داشته باشیم.

مسئولان عراقی، سفیر ایران در عراق و مردم از این حرکت بسیار راضی و خوشحال بودند. احزاب سیاسی عراق تماس گرفتند و تشکر کردند. اکنون نیز برای سال آینده برنامه­ ریزی بهتری داریم.

ما پیشنهاد دادیم که چذابه نیز در اختیار داشته باشیم متاسفانه استقبال نشد و در پایان نیز امکانات خودمان به چذابه فرستادیم. در مهران نیز که غذا و جنس کم آمد از استان آذربایجان غربی به استانداری ایلام کمک شد.

منبع: دفاع پرس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس