به گزارش مشرق، انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا پدیدهای بسیار عجیب است که از زمان تصویب قانون اساسی به گونهای برنامهریزی شده تا مردم در آن شرکت کنند، اما عملاً نقشی مستقیم در انتخاب رئیسجمهور خود نداشته باشند. آمریکا همان اندازه که دم از دموکراسی میزند و کشورهای دیگر را نیز به نقض آن متهم میکند، به همان اندازه، اصل «هر نفر یک رأی» را زیر پا میگذارد. چنانکه «دان دبار» نامزد سابق انتخابات در آمریکا توضیح میدهد، در انتخابات ریاستجمهوری این کشور، همه نوع سوپاپ اطمینان تعبیه شده تا روند انتخاب رئیسجمهور از هرگونه تأثیر مردمی حفظ کند.
در خصوص نحوه برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا، معیارهای تأیید یا رد صلاحیت نامزدها، و احتمال موفقیت نامزدهای مستقل از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، با «راکی اندرسون» بنیانگذار و نامزد «حزب عدالت» در انتخابات ریاستجمهوری سال 2012 آمریکا گفتوگو کردهایم. متن مصاحبه با اندرسون که شهردار سابق «سالتلیکسیتی» پایتخت ایالت «یوتا» نیز هست، به شرح زیر است.
آیا رئیسجمهور در آمریکا توسط آرای مردم انتخاب میشود؟
نخیر. در آمریکا، دموکراسی به معنای «هر نفر یک رأی» وجود ندارد. ما در ایالتهای خودمان به برخی افراد رأی میدهیم و هر کس در این انتخابات رأی آورد، به عنوان بخشی از به اصطلاح «مجمع انتخابکنندگان» انتخاب میشود و میتواند به نیابت از آن ایالت به یکی از نامزدهای ریاستجمهوری، رأی بدهد.
این سیستم بسیار ناعادلانه است، چون ایالتی کوچک و با جمعیت کم مانند یوتا در انتخابات ریاستجمهوری حق رأی بسیار بیشتری نسبت به ایالتهای پرجمعیتی مانند کالیفرنیا یا نیویورک دارد. این یعنی رأی هر نفر در ایالتی مانند یوتا بیش از رأی افراد در ایالتهای پرجمعیتتر ارزش دارد. بنابراین روش انتخابات در آمریکا با «دموکراسی واقعی» تفاوت دارد.
این سبک انتخابات به زمان تصویب قانون اساسی آمریکا برمیگردد، زمانی که ایالتهای کوچکتر اعتراض زیادی کردند و میخواستند حقوقشان در مقابل ایالتهای بزرگتر تضییع نشود. این نگرانی و رقابت میان ایالتهای کوچک و بزرگ، هنوز هم در آمریکا وجود دارد و به همین دلیل به نظر نمیرسد این نوع انتخابات در آینده نزدیک دستخوش تغییر شود.
بدون در نظر گرفتن این تمهیدات، حضور کلی مردم در انتخاباتهای اخیر آمریکا چه اندازه بوده است؟
در انتخاباتهای ریاستجمهوری طی 10 یا 20 سال اخیر، حضور مردم واقعاً کمرنگ بوده است. عمدتاً این میزان در حد 60 درصد بوده است و آن هم 60 درصد از رأیدهندگان ثبتنام شده، نه 60 درصد از همه افرادی که میتوانند رأی دهند. مردم آمریکا انتقادهای زیادی از دولت دارند، اما تنها عده کمی از آنها خود را به زحمت میاندازند تا در انتخاباتها شرکت کنند، اگرچه روند انتخابات روز به روز سادهتر میشود.
یک دلیل این حضور اندک میتواند این باشد که مثلاً در ایالت یوتا که خود من زندگی میکنم، من همیشه رأی میدهم، اما میدانم که رأیم ارزشی ندارد، چون اکثریت مردم یوتا به افراد دیگر رأی خواهند داد و چون آنها اکثریت هستند، فردی که از این طریق وارد مجمع انتخابکنندگان میشود، به نامزد تحت حمایت آنها رأی خواهد داد و بنابراین رأی من به تنهایی هیچ ارزش یا تأثیری ندارد.
هر کشوری در دنیا انتخاباتهای خود را به شکلی شاید منحصر به فرد برگزار میکند. آیا در آمریکا هر کسی که بخواهد میتواند نامزد انتخابات شود؟ و اگر میتواند، آیا شانس پیروزی در انتخابات را هم دارد؟
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا به کشورهای سابق عضو این اتحاد گفت باید دولتهای دموکراتیک داشته باشند، به این معنا که هر کس در آن کشورها اگر بخواهد، باید اجازه داشته باشد یک حزب تأسیس کند و دولت هم موظف است با آن حزب مانند تمام احزاب دیگر و بر اساس اصل مساوات برخورد کند. این در حالی است که ما در آمریکا ابداً چنین نظامی را نداریم.
حزبهای جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا فضای سیاسی کشور را به انحصار خود درآوردهاند و مناظرههای انتخاباتی را به نوعی به سرقت بردهاند، چون قبلاً «اتحادیه زنان رأیدهنده» این مناظرهها را مدیریت میکرد. دلیل این اقدام هم این بود که اتحادیه زنان رأیدهنده به نامزدهای مدنظر خود و یا مستقل هم اجازه میداد تا در کنار جمهوریخواهان و دموکراتها در مناظرهها شرکت کنند. دو حزب عمدهای که الآن در آمریکا هستند دوست نداشتند هیچ نامزدی مستقل از خودشان بتواند مقابل مردم صحبت کند. بنابراین «کمیسیون مناظرات ریاستجمهوری» را تشکیل دادند تا بتوانند همه نامزدهای دیگر را از شرکت از مناظرههای انتخاباتی محروم کنند.
همین اتفاق درباره نامزدی در انتخابات هم رخ داده است. این دو حزب به هیچ فردی خارج از خودشان اجازه نمیدهند تا نامزد انتخابات شود. اگر میخواهید در کنار نامزدهای این دو حزب، در انتخابات شرکت کنید، و مردم دستکم بدانند که شما هم نامزد انتخاباتی هستید، باید صدها میلیون دلار پول داشته باشید. مشکل عمده این مسئله اینجاست که دو حزب اصلی آمریکا به خصوص در سالهای اخیر و در حوزه سیاست خارجی نشان دادهاند که عملاً تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند.
آیا نامزدهای انتخابات در آمریکا برای تأیید صلاحیت حضورشان در انتخابات، ملزم به عبور از فیلترهای خاصی هستند؟
بله. اولاً یک سری شرایط در قانون اساسی آمریکا هست که همه نامزدهای ریاستجمهوری یا معاونت ریاستجمهوری باید داشته باشند، مانند عبارت جنجالی «شهروند طبیعی متولدشده» که معناهای مختلفی برای آن متصور شدهاند. به عنوان مثال، یکی از اختلافاتی که الآن وجود دارد این است که آیا یک فرد متولد کانادا که پدر و مادرش شهروند آمریکا هستند میتواند نامزد انتخابات شود یا نه.
در کنار الزامات قانون اساسی، یک سری الزامات دیگر هم وجود دارد که عملاً باید رعایت شود، از جمله اینکه نامزد انتخابات ریاستجمهوری در اکثر موارد باید عضو یکی از دو حزب اصلی و بخشی از ساختار حکومتی باشد. دلیل اینکه الآن «برنی سندرز» در نظر بسیاری از مردم آمریکا نامزد محبوبی است، این است که حاضر نشده مقابل ساختار حکومت، خم شود و بهرغم اینکه رسانههای جریان اصلی کمپین او را پوشش کافی نمیدهند و تبلیغات او با مشکلات عمدهای مواجه شده، اما باز هم توانسته است به خصوص از طریق شبکهها و رسانههای اجتماعی مردم زیادی را با خود همراه کند و الآن در انتخاباتهای اولیه در ایالتها خیلی خوب نتیجه گرفته است.
آیا موفقیت سندرز در رساندن صدایش به مردم آمریکا میتواند یک اقدام تبلیغاتی برای افزایش حضور مردم در انتخابات باشد یا اینکه واقعاً یک نامزد مستقل توانسته تا اینجا در انتخابات پیش بیاید؟
همانطور که گفتم، رسانههای آمریکایی کمکی به برنی سندرز نکردهاند، بنابراین بسیاری از مردم تصور هم نمیکردند که وی نه تنها در انتخابات اصلی، بلکه حتی در مراحل اولیه نامزدی انتخابات شانس موفقیت داشته باشد. با این حال، میبینیم که سندرز توانسته در سطوح ریشهای جامعه نفوذ کند و از طریق شبکههای اجتماعی حجم گستردهای از حمایت را برای خود جلب کند.
دلیل مهم این موفقیت میتواند این باشد که سندرز کاملاً صریح صحبت میکند و از راهحلهای میگوید که هیچیک از نامزدهای دو حزب دیگر درباره آنها حرفی نمیزنند، چون همه آنها به والاستریت بدهکار هستند. این در حالی است که سندرز درباره به زندان انداختن بانکدارهایی صحبت کرده است که از آمریکاییها کلاهبرداری کردهاند. وی همچنین میگوید حاضر است بانکهایی را که «آنقدر بزرگ هستند که نمیشود ورشکسته شوند»، تعطیل کند و هر کار دیگری را هم که لازم باشد برای پایان دادن به بیعدالتی در ثروت و درآمد میان ثروتمندترین قشر در آمریکا و تقریباً همه شهروندان دیگر، انجام دهد.
آیا میتوان شانس موفقیت در انتخابات اصلی هم برای سندرز متصور بود؟
من فکر میکنم همینطور است. نظرسنجیها و پیشبینیها نشان میدهند که حمایت از هیلاری کلینتون در حال کاهش و محبوبیت سندرز در میان مردم رفتهرفته در حال بیشتر شدن است. اگر این پیشبینیها ادامه پیدا کند، که فکر میکنم این اتفاق هم میافتد، به اعتقاد من سندرز شانس زیادی برای پیروزی در انتخابات اولیه برای نامزدی حزب دموکرات دارد.
در صورتی که این اتفاق بیفتد، نظرسنجیها نشان میدهد که به راحتی خواهد توانست نامزد حزب جمهوریخواه را، صرفنظر از اینکه چه کسی است، شکست دهد. رقبای جمهوریخواه برای نامزدی این حزب در انتخابات آنقدر عجیب و غریب هستند که نه تنها حزب خودشان، بلکه جامعه آمریکا را به سوی زوال خواهند برد، چون پیام اصلی آنها پیام جنگافروزی بیشتر و ایجاد دشمنی بیشتر میان کشورهاست.
در حالی که میبینیم هر کدام از نامزدهای جمهوریخواه تلاش میکند تا بیشتر از دیگری، دشمنی خود با ایران را اثبات کند، راه نجات از این افزایش جنگ و دشمنی، انتخاب فردی مانند برنی سندرز است که بتواند عقل و منطق را نه تنها به سیاستهای داخلی آمریکا، بلکه در سیاست خارجی این کشور هم تزریق کند.