ایستاده در غبار علاوه بر جلب نظر منتقدان و کارشناسان سینما توانست در آرای مردمی جشنواره نیز توفیقاتی حاصل کند که البته برای نتیجه قطعی این آرا باید تا آخرین روز جشنواره صبر کرد.
متن گفتوگو با محمدحسین مهدویان کارگردان این فیلم سینمایی را بخوانید.
در سالهای پس از جنگ با فرهنگی مواجه بودیم که شهیدان همت، باکری، آوینی و
... آنقدر برایمان اغراق آمیز تعریف و بزرگ شدهاند که با هیچ حسابی
نمیتوانیم خودمان را به ساحت آنها نزدیک کنیم. از «آخرین روزهای زمستان»
تا همین «ایستاده در غبار» نگاه خاصی دیده میشود که از زاویه آن با
قهرمانی مواجه میشویم که اتفاقاً مرتکب اشتباه میشود، همیشه پیروز
نمیشود و شکستناپذیر نیست. انگار تلاش دارید تا جایگاه قهرمانهای
ماورایی این سالها را ممکن الوصول نشان دهید، چرا این نگاه را انتخاب
کردید؟
چون آن مدلی که از گذشته مطرح شده و به ما
رسیده دیگر کارکردی ندارد. وقتی سعی میکنیم قهرمانهای جنگ را همگون با
انگارههای خودمان از قهرمانی بپرورانیم، از صداقت دور میشویم. وقتی
میگوییم حسن باقری یا احمد متوسلیان قهرمان است باید بپذیریم که همه
اتفاقات زندگی او در مسیر این قهرمانی قرار داشته است. رفوزه شدن حسن باقری
در مدرسه چیزی از مسیر قهرمانی اوست، مگر اینکه بخواهیم اینها را باور
نکنیم یا سانسور کنیم تا قهرمان خیالی خودمان را بسازیم. این جفاست و باعث
میشود که مردم نتوانند با یک پدیده کاملاً ملموس ارتباط بگیرند.
زمانی بود که مردم ما فیلمهای جنگی را با علاقه تماشا میکردند. ژانر جنگ
در دنیا ژانر پرطرفداری است چون عناصر جذاب سینمایی در آن وجود دارد، برای
من این سؤال پیش آمد: علت فاصله مردم ما از این ژانر چه بوده است؟ علت این
بود که سینمای دفاع مقدس ما بهشدت سمت الگوهای تصنعی و غیرواقعی از شهدا و
فرماندهان رفته بود. روند قلابی شدن شخصیتهای جنگی همزمان است با
بیرونقی این ژانر سینمایی. تصمیم گرفتم این را عوض کنم و صادقانه با مردم
سخن بگویم.
بههمین خاطر است که این نوع سبک خاص و نزدیک به مستند را انتخاب کردهاید؟
بله، چون میخواستم واقعگرایی فیلم را بالا ببرم تا تماشاگر احساس کند این همان واقعیتی است که از آن سخن میگویم.
اتفاقاً این نگاه چیزیست که امروز بهصورت عملی هم میبینیم. متولدین دهه
شصت به بعد تصور پیچیدهای از شهادت داشتند اما با حوادث عراق و سوریه
میبینیم همان جوانی که تا دیروز کنار ما بود دیگر نیست و دوباره حجله شهید
را به کوچههای شهر آوردهاند. در نشست خبری فیلمتان موضوعی را مطرح کردید
و گفتید که استقبال مجموعه تهیهکنندگان از فیلمنامه شما «خیلی جالب و
حیرتانگیز» بوده است. در فیلم نماهایی داریم که متوسلیان بهعنوان یک
سپاهی از مردم میخواهد که مورد سؤال قرار گیرد و انتقاد شود. وقتی این
نماها را کنار واکنش مجموعه تهیهکنندگان به فیلمنامهتان میگذاریم به
نگاهی احیاگر میرسیم که میخواهد بازسازی خودش را شروع کند.
بله، این خیلی خوب است. هرچند دیر اما بالاخره متوجه شدیم که شیوه سابق
فیلمسازی دیگر جواب نمیدهد. در سازمان اوج استقبال خوبی از این فیلم شد.
آقایان والینژاد و حسنی تصمیم گرفتند که این فیلم را بسازم و حقیقتاً پای
آن ایستادند و بهنوعی پدرانه از فیلم محافظت کردند. اختلاف نظرها زیاد است
چون همکاری با نهادهای نظامی برای ساخت هر فیلم جنگی لازم است اما تهیه
کنندگان با وسعت نظری که داشتند اجازه دادند تا فیلم ساخته شود. این وسعت
نظر و سعه صدر چیزیست که امروز در فضای فرهنگی خیلی به آن نیاز داریم.
تنگنظریها ما را نابود میکند؛ اول به خودمان و بعد به دیگران آسیب
میزند که نتیجه آن همین وضعیت فشل فرهنگی میشود. در چنین شرایطی
نمیتوانیم از چیزهایی که برایمان عزیز است سخن بگوییم اما آقایان
والینژاد و حسنی اراده کردند تا این فیلم ساخته شود و سپری برای همه حرف و
حدیثهای احتمالی و موجود بودند.
چرا یک مجموعه به این نتیجه میرسد که پول خرج کند و فیلم بسازد تا به
مردم بگوید «من آن چیز مقدسی که شما فکر میکنید، نیستم. از من انتقاد
کنید»؟
چون از ابتدا و اصالتش همین بوده است که مورد
سؤال و انتقاد قرار بگیرد. متوسلیان میگوید «من بهعنوان یک سپاهی با کارت
سپاه از شما میخواهم که سؤال کنید»؛ این مجموعه از ابتدا با چنین افرادی
شکل گرفته است. این یک یادآوری به مردم است تا بدانند اصالت این مجموعه
همان چیزیست که باید مورد چالش و سؤال مردم قرار بگیرد.
یکی از دلایلی که به تاریخ معاصر علاقهمند هستم اینست که امروزِ آدمها را در برابر تفکر دیروزشان قرار میدهد و وادارمان میکند تا قضاوت کنیم و امروز و دیروز را بسنجیم. اگر خودمان شخصیتمان را نقد و بازیابی نکنیم، دیگران این کار را خواهند کرد و معلوم نیست که چندان منصفانه قضاوت کنند. این شیوه را انتخاب کردیم و الحمدلله مجموعه تهیهکنندگان با حسن نیتی که داشتند فیلم را تولید کردند.
قبل از جشنواره از مصاحبه دوری میکردم چون تصوری که درباره سینمای جنگ وجود دارد، تصور خوبی نیست. منتظر بودم فیلم نمایش داده شود و بازخورد مخاطبان را ببینم. نتیجه این بود که تا دیروز «ایستاده در غبار» در جدول آرای مردمی جزو 5 فیلم برتر قرار گرفته بود.
علت استقبال چه بود؟
مخاطبان سینما از فیلمهای آپارتمانی خسته شدهاند. فیلم من برای پرده
سینما و مخاطبان آن احترام قائل شده و علاوه بر عناصر هنری، یک روایت
صادقانه را انتخاب کرده است. ما به زبان جذاب سینما صحبت کردیم و این هنر
سینماست که باعث جلب نظر مخاطبان میشود.
بهواسطه توجه احمد متوسلیان به مردم، این نکته در فیلمتان هم کاملاً دیده
میشود؛ منطقه را فتح کرده اما بهجای اینکه مهمات و نیرو بخواهد، میگوید
"غذا بفرستید، «مردم» گرسنه هستند" این تأکید و اتکا به مردم در نگاه
رهبران حاکمیتی ما نیز وجود دارد، چرا روایت این نوع نگاه به مردم در سینما
مهم است؟
انقلاب بهوسیله مردم و برای مردم شکل گرفته
است. همه پشت لفظ مردم جبهه میگیرند و حرفهایشان را مطرح میکنند. وقتی
سه چهار نفر موافق خودمان پیدا میکنیم خیال میکنیم که اندیشه همه مردم
همین است، درحالی که اینگونه نیست. مردم تنوعی از تفکر و اندیشه هستند،
همه مثل هم نیستند و تجربههای متفاوتی داشتهاند، مهم اینست که بتوانیم
یکدیگر را درک کنیم.
احمد متوسلیان سمبل خشم و سختگیری به اطرافیانش برای خدمت و محبت به مردم است، این باعث میشود که او بر دلهای مردم حکومت جاودانه داشته باشد. هادی حجازیفر بازیگر نقش احمد متوسلیان با گریم این سردار عزیز در مریوان راه میرفت و مورد احترام مردم واقع میشد، این را نباید نادیده گرفت و نمیتوان بهراحتی از کنار آن گذشت.
متوسلیان به خانوادههای کومله، دموکرات و حتی ضدانقلاب توجه داشت. این را باید در فضایی که امروز بهسادگی علیه هم نفرتپراکنی میکنیم مورد توجه قرار دهیم. باید یاد بگیریم که همدیگر را دوست داشته باشیم و محبت کنیم. این فضا ما را از هم دور میکند و انسجاممان را بهعنوان یک ملت باسابقه کم میکند. من بهعنوان یک آدم فرهنگی بیشتر از هرچیز نگران این موضوع هستم که میانمان بهعنوان «مردم»، فاصله نیفتد. وقتی «مردم» میشویم که حداقل بهخاطر ویژگیهای مشترکمان با هم دوست باشیم. این ایده در فیلم من هم بود چون در شخصیت احمد متوسلیان کاملاً وجود داشت.