*«بادیگارد» هنوز دورهات تمامنشده مربی!
سلحشور فیلم آژانس شیشهای خطاب به حاج کاظم میگوید: «دورهات تمام شد مربی». با دیدن بادیگارد، باید به حاتمی کیا گفت که دورهات تمام نشده مربی! مبادا تحت تاثیر حاشیهها قرار گیری که به جد، بهترین فیلم جشنواره در راستای سینمای پرده را ساختهای! بادیگارد، فیلم سالن است. متاسفانه فیلمهای سینمای ایران اینقدر به قاب کوچک و محدودیت در همه چیز سقوط کردهاند که سلیقه خواص سینما را هم نازل کردهاند تا جایی که فیلم در مدیوم تلویزیون میپسندند. ولی چه باک که مردم تعیین کننده خواهند بود. «بادیگارد» یک اکشن – ملودرامی است که در مضمون دغدغه و مسئله دارد. مسئله فیلم البته فراتر و کلانتر از ترسیم و تصویر بیغوله و لمپنها و شکمسیران خفته در آپارتمانهای شیک و تمیز است. دغدغهاش حفظ و حراست از جریانی است که میخواهد پلشتی برانداز باشد. فیلم هدف و آرمان است. بادیگارد فیلم فرهنگسازی به منظور دست دادن به کمپرادورها و تلاشگران باز کردن جای پای مکدونالدها نیست.
حاتمیکیا که پس از آژانس شیشهای، دورهای فطرت را پشت سر گذاشت با «چ» به سینمای مردمی بازگشت تا الان که با فیلم بادیگارد نشان میدهد که چقدر نسبتاش با مردم قوی است. بادیگارد فیلمی برای مردم این دیار است. قهرمان پیرش ولایی و مردمی است. همچنانکه وردستهای قهرمان مراد پذیرند. حیدر که در سیاست غش میبیند، به تردید دچار میشود، اما خطر متوجه نخبگان و جهادگران عرصه علم، او را به خود میآورد. حاج حیدر همه چیزش ایرانی است از سبک زندگی تا منش و سلوکش با محیط و خصوصا نسل جوان و پرسشگر، اقناع کننده است.
بادیگارد سینمایی است که تماشاگرش را به هیجان میآورد، میگریاند،میخنداند و با یادآوری هویت و آرمانهایش، جهان پیش رو را امیدوارانه به تصویر میکشد. فیلم رجا و پویایی است. فیلم عشق و سرمستی است و البته فیلم تلنگر زننده است که مبادا کشتی سوراخ شود، درآن صورت نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان.
رویکرد ملودراماتیک بادیگارد در دلگونهی حادثهای – اکشن، حماسهساز است. سلحشوری و شهادتجویی را در تماشاگرش زنده میکند. تحلیل و هدف دارد. تمایزدهنده بادیگاردی غربی با حفاظت و مراقبت دراین مملکت است. اولی شغل است و دومی اعتقاد. البته نکتههایی پیرامون فرم اثر وجود دارد که مطلبی مبسوط میطلبد.
*«من» معلق در رویکردها
«من» فیلمی متوسط از هر نظر، به جز یک «لیلا» و دقایقی موتورسواری در خیابانها. اثری که میخواهد از دریچه روانشناسانه به جرم و کلاهبرداری نگاه کند ولی در سطح متوقف میشود. تصویر بزهکاریهای خرد و پیش پا افتاده در حد تقلب برای معافیت سربازی و امثالهم، تذکر اخلاقی فیلم است اما وقتی درامی به درستی شکل نگیرد، فرهنگسازی اتفاق نمیافتد. ضمنا فیلم تلاشی برای پیوند بزه و بی عدالتی دارد، کوششی برای نقد سو مدیریتها و بررسی ضربهپذیری نظام از سمت و سویی قابل پیشگیری به خرج میدهد. اما مهمترین نکته فیلم در این است که کارگردانش میتواند یک پروژه خیابانی را مدیریت کند و نوید کسب و جلب نظر سرمایهگذار بعدیاش را میدهد و صدالبته این کار کمی نیست.
*«امکان مینا» تشکیلاتسازی ساده با موضوعی قابل دفاع
امکان مینا مثلثی قابل اعتنا از فکر و تخصص پشت سر خود دارد، ولی انتظارها را برآورده نمیکند. فیلم در روایت پیچش داده شده است، اما سادگی در پرداخت کشش این پیچش را کاسته است. فیلمهای اکشن – حادثهای (خصوصا با رویکرد تشکیلاتی) معمولا و دائما مورد اقبال تماشاگر قرار میگیرد. نه تنها هالیوود بلکه دیگر کشورهای دارای سینما ید طولایی در تولید و نمایش این قبیل کارها دارند اما آنجایی موفقند که با دقت تمام در مرحله فیلمنامه به جزییات قصه و خلق شخصیتها فکر میشود. گرهافکنی و طرح معما خیلی مهم است. تو در توی تشکیلاتی و نفوذ در نفوذ حالا تبدیل به فرمولهایی شدهاند که کاملا محاسبه شده است. هر چیزی اگر درست و سنجیده سرجای خودش قرار نگیرد سقوط اثر را در پی دارد. فیلم «امکان مینا» به جنایات منافقین در تشکیلاتی آهنینمیپردازد و سربازان گمنام امام زمان را در انهدام و براندازی این سازمان غمخوارانه نمایش میدهد. فیلم در دو زمینه دچار کمبود است. قصه و شخصیتها. تحلیل هم ندارد و اطلاعات پیرامونی هم اندک است. کمتر اشارهای به چگونگی وابستگی سازمان به بیرونیها میشود و از نزدیک شدن به نقد ایدئولوژیکی فاصله میگیرد تا جایی که اگر تشکیلات مثلا فعال در زمینه قاچاق بودند خیلی فرقی نمیکرد. ولی در مجموع، موضوع و محتوای فیلم در زمرهی رویکردهای قابل پیگیری در سینما هست.
*رسوایی 2 ، عظمت افکت های تصویری در قصه ی کوتاه فانتزی
رسوایی 2 ، فیلم مسعود دهنمکی است با تمام ویژگیهای آثار قبلیاش. همچنان فیلمسازی غریزی حاکم است. البته در اینجا، به لحاظ سینمایی کار گستردهتر و عظیمتر شده است. یعنی فیلم اساسا برای پرده و سالن ساخته شده است. افکتهای تصویریاش شاید در سینمای غالب جهان جدید نباشد ولی برای سینمای ساده ایران یک جهش به حساب میآید. تکنیک فیلم در خیلی زمینهها به کمک فیلم آمده است. رسوایی 2 فانتزی است. جهان مدنظرش واقعی است ولی روایت و پرداخت خیالی است. رویکردهای مضمونیاش در تداوم فیلمهای قبلی دهنمکی تند و تیزتر و به روزتر است. حملههایش به بزرگ سرمایهداری و نضجگیری لقمه حرام و ربا و استثمار گل درشتتر تصویر شدهاند. فصل پس از تیتراژ از مراسم اعدام اشرار تاکید براین رویکرد است. خصوصا که به کرات دوربین بالا میکشد و برجهای سر به فلک کشیده جرثقیلهای اعدام را مانند پر کاهی در برابر چنار مینمایاند به همین سان وقتی دوربین از زیر طنابهای دار به قله برجها خیره میشود اصرار واضحانهای بر فاصله طبقاتی زیاد شکل گرفته دارد. خطر از این ناحیه را جدیتر مطرح میکند. آسیب از سوی بی عدالتی را قریب الوقوع میداند در عین حالی که برافراشتگی پرچم عاشورایی در این دیار را حافظ مملکت و دافع شر میداند. ولی قصه کم دارد. داستان هم که کم بیاید نقص اولیه و جدی در سینما محسوب میشود. شخصیتها هم به سیاق دیگر کارهای فیلمساز طراحی و پرداخت شدهاند. فیلم پر از تیتر است. برای همین فرصت تحلیل و دراماتیزه همه نبوده است. خصوصا که قصه جایی برای این همه محتوا نداشته است. با تمام این موارد فیلمهای دهنمکی را در نسبت با تماشاگران باید سنجید، پس منتظر نمایش عمومی میمانیم تا حرفهای بیشتری درباره فیلم بزنیم و بنویسیم.